دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

این قند پارسی



      این قند پارسی
حسین میرزایی

«این قند پارسی»، محمد کاظم کاظمی، تهران، انتشارات عرفان، 1389.
کتابی درباره زبان فارسی در افغانستان و ایران
این کتاب اثر «محمدکاظم کاظمی» نویسنده و پژوهشگر افغانستانی است که در مورد زبان فارسی در افغانستان به تازگی روانه بازار شده است. کاظمی در بخش های مختلف این کتاب وضعیت زبان فارسی در افغانستان امروز را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. نویسنده در ابتدای کتاب پیرامون پیشینه تاریخی و گستره جغرافیایی زبان فارسی اطلاعات مختصری آورده است و در بخش های دیگر، زبان فارسی در نگاه دولتمردان افغانستان و زبان فارسی در نظام اداری کشور را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
«از فارسی تا دری» نام بخش دیگری از کتاب است که نویسنده در این بخش این پرسش را مطرح کرده است که آیا «فارسی» و «دری» دو زبان است یا یک زبان و اگر یک زبان است، چرا در کشور ایران این زبان «فارسی» خوانده می شود و در افغانستان «دری».
نویسنده با استناد به متون ادبی و نظرات کارشناسان زبان و ادبیات دو کشور، بر این باور است که فارسی و دری از قدیم دو نام بوده است برای یک زبان واحد، نه این که دو زبان متفاوت باشند.
نویسنده در بخش دیگری از کتاب راه های عملی پالایش و بهسازی زبان را مطرح کرده است، و بر این نکته تأکید کرده است که آنچه یک زبان را زنده و پویا نگه می دارد، نو آوری در عین حفظ سنت است.
بعضی از صاحب نظران بر این باورند که زبان برای تفهیم و تفهّم است و فرقی نمی کند که این عمل با واژگان فارسی صورت گیرد یا با واژگان بیگانه، و برخی نیز بر این عقیده اند که ما باید برای حفظ اصالت زبان خویش، همه واژگان بیگانه را دور بریزیم و با فارسی ناب را حفظ کنیم.
نویسنده ضمن طرح هر دو دیدگاه، بر این باور است که «هر دو روش، نه عملی است و نه به صلاح، بلکه باید راهی میانه برگزید. یک زبان همانند یک موجود زنده به داد و ستد با دیگر زبانها نیاز دارد.»
کاظمی در این کتاب می افزاید: «بعضی از واژگان که وارد یک زبان می شود، به قدرت و غنای آن می افزاید و اگر همه واژگان بیگانه را از زبان خویش بیرون بکشیم، شاید در رفع بسیاری از نیازهای روزانه ناتوان بمانیم.»
در این کتاب آمده است: «از سویی نیز اگر دروازه زبان را بر روی همه واژگان بیگانه باز بگذاریم، دیگر از زبان خود ما اثری باقی نمی ماند و این واژگان بدان چهره جدید می دهد. دیگر نه تنها فهم متون ادب برای نسل جوان دشوار می شود که حتی دو نسل نیز نمی توانند با هم رابطه مطلوب بر قرار کنند، چون پدر و مادر با یک دسته واژگان سخن می گویند و فرزندان با دسته ای دیگر.»
در مورد امکانات و قابلیت‏های بهسازی زبان فارسی، نیز در این کتاب اطلاعات خوبی به خواننده داده شده است.
مؤلف این اثر بر این باور است که زبانی همچون فارسی دری با این پشتوانه و پیشینه تاریخی، نباید برای بیان مفاهیم امروز نارسایی داشته باشد و اگر نارسایی ای هست، از کاربران این زبان است که به سبب کم توجهی و یا کم دانشی نتوانسته اند از قابلیت‏های زبان خویش بهره گیرند.
نویسنده در این بخش بعضی از منابع بالقوه و بالفعلی را که فارسی زبانان افغانستان برای بهسازی زبان خویش در اختیار دارند به اجمال معرفی کرده است و بر این باور است که به رغم آن که بسیاری از پدیده های جهان دگرگون شده اند، ولی ما همچنان می توانیم از همان نام‏های کهن برای آنها نیز استفاده کنیم و رابطه خود را با ادب کهن را نیز محکم نگه داریم.
اما اگر در مجموعه واژگان کهن زبان فارسی کلمه ای مناسب نیافتیم، آنگاه چه باید کرد؟ نویسنده در پاسخ این پرسش آورده است که اینجا می توان دست به ترکیب سازی زد و با ترکیب واژه ها به همدیگر، یا استفاده از پسوندها و پیشوند ها، واژگان جدیدی ساخت که رساننده منظور باشد.
نویسنده افغانستانی در توضیح این مطلب می نویسد: «زبان فارسی قابلیت ترکیب سازی بسیار بالایی دارد و از مستعدترین زبانهای دنیا برای این کار است. ما می توانیم با استفاده از این قابلیت، بسیاری از مفاهیم روز را به فارسی خالص بیان کنیم و دچار هیچ مشکلی نشویم.»
به نظر وی: «میدان هوایی» ترکیبی است که با استفاده از دو کلمه «میدان» و «هوا» ساخته شده و به جای «ایرپورت» انگلیسی به کار رفته است، به همین ترتیب، کلمه «هشت پا» یک معادل فارسی است برای کلمه فرنگی «اختاپوس.»
کاظمی بر این باور است که زبان فارسی در افغانستان از لحاظ ترکیب سازی رشد زیادی نکرده است، در حالی که فارسی زبانان کشور همسایه ایران، بیشترین نیاز واژگانی خود را از این روش تأمین کرده‏اند: «در این کشور، سالهاست که نهادی رسمی با نام فرهنگستان زبان و ادب فارسی وجود دارد که کارش همین بهسازی زبان فارسی است. این فرهنگستان واژه های بسیاری را دوباره زنده کرد و ترکیب های بسیاری نیز ساخته است که هم اکنون در زبان مردم ایران رواج دارد.»
به نظر وی: چنین است که ایرانیان در دهه های اخیر صدها کلمه فارسی را جایگزین کلمات بیگانه کرده اند و گروه وسیعی از این کلمات، هم اکنون در زبان عامه مردم این کشور رسوخ کرده است.
پژوهشگر افغانستانی به نمونه هایی از واژگان ایرانی که در افغانستان از کلمات خارجی استفاده می شود اشاره کرده است و نوشته است: از این جمله می توان به «بایگانی»، «خبرنامه»، «نورافکن»، «بلندگو»، «آب گرم کن»، «دوچرخه»، «بازپرس» و «پاسبان» به جای «آرشیف»، «بولتن»، «پروژکتور»، «لاسپیکر»، «بایلر»، «بایسکل»، «مستنطق» و «پولیس» اشاره کرد.
تجربیات همزبانان نام بخش دیگری از کتاب است که نویسنده تأکید کرده است که اهالی زبان فارسی در هر کجا که هستند باید با اهالی زبان‏های دیگر داد و ستد داشته باشند.
از نگاه محمد کاظم کاظمی این داد و ستد می تواند در هر گوشه از این قلمرو، به سبب مجاورت با کشور یا اقوام خاص، رنگی خاص داشته باشد.
مولف این قند پارسی، بر این باور است که یک دسته بزرگ از واژگان فارسی را که در سال‏های اخیر در ایران در مقابل واژگان بیگانه ساخته شده است می توان وام گرفت و در مقابل واژگان فرنگی که در سال‏های اخیر به طور بی رویه وارد فارسی افغانستان شده می توان ایستادگی کرد.
هر چند که کاظمی بر این باور است که فارسی رایج در ایران هم از این واژگان بیگانه تهی نیست و حتی در مواردی، واژگان در افغانستان اصیل تر و خالص ترند. ولی در مجموع، در ایران سال هاست که برای پالایش زبان کار شده است.
نویسنده در ادامه یادآور شده است که تا حدود نیم قرن پیش، افغانستان از نظر پالودگی زبان از ایران وضع بهتری داشته است، چون مردم ایران در آن سالها به سبب مواجهه بیشتر با جهان خارج، بناگاه با هجوم واژگان بیگانه روبرو شده بودند ولی مردم افغانستان در مناطق دور دست از این تهاجم بدور مانده بودند.
علاوه بر بخش های ذکر شده چند بخش دیگر هم در کتاب دیده می شود که در هر بخش به صورت مستقل به وضعیت زبان فارسی در افغانستان پرداخته شده است.