پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

گزارش مراسم بزرگداشت صدمین سالگرد کلود لوی استروس در فرهنگستان هنر


آیین بزرگداشت صدمین سال "کلود لوی استروس "انسان‌شناس بزرگ فرانسوی، به همت گروه انسان شناسی فرهنگی فرهنگستان هنر و با همکاری گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، انجمن جامعه شناسی ایران- گروه فرهنگی روز یکشنبه نوزدهم آبان ماه برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی مرکز هنر پژوهی نقش جهان وابسته به فرهنگستان هنر،‌ در این برنامه که با عنوان یک قرن انسان‌شناسی تدارک دیده شده بود،‌ ناصر فکوهی، شهرام پرستش، سارا شریعتی علی عباسی و بهار مختاریان طی سخنان به بررسی و تحلیل آراء لوی استروس پرداختند.

در آغاز دکتر ناصر فکوهی رییس گروه انسان‌شناسی فرهنگستان هنر، در معرفی استروس گفت:‌ این بزرگداشت نه تنها برای استروس بلکه برای علم شکوفای انسان شناسی نیز هست، علمی که امروز توانسته است حرکتی جدید را برای انطباق خود با شرایط جدید جهان آغاز کند. هرچند این حرکت با مشکلات و موانع زیادی همراه است،‌ اما چشم‌انداز همایش در جهانی که کمترین امید را به توانایی انسان‌ها به مدیریتش در پیچیدگی به وجود آورده است می‌دهد و یکی ازمعدود راه‌هایی است که می‌تواند انسان‌ها را از فرورفتن در کابوسی از نقش و تضاد و خشونت حاصل از عدم درک یکدیگر نجات دهد.

فکوهی تاکید کرد: سهم لوی‌استروس در انسان‌شناسی به فرانسه محدود نمی‌شود و همانگونه که ادموندلیچ در کتاب معروف و تاریخی خود آورده است؛ او تمام اندیشة انسان‌شناسی را فراتر از مکتب ساختارگرایی برده است و تأثیری عمیق و دراز مدت ایجاد کرده است که با آثار متعدد و بسیار عمیقی چون "انسان‌شناسی ساختاری"، "اندیشة وحشی"، "اسطوره‌شناسی‌ها" و بسیاری دیگر ادامه یافت.

وی افزود: نفوذ لوی استروس حتی از این نیز فراتر رفته و به تمام حوزه‌های علوم انسانی و گاه حتی بر افکار اندیشمندان سایر علوم تأثیر گذاشته است. اما فراموش نکنیم،‌ اندیشه ساختارگرای لوی استروس از آغاز با دو علم زبان‌شناسی و روان‌شناسی از یک سو و تاریخ و جغرافیا از سوی دیگر، پیوند خورده بود، اما در تداوم خود به علوم دیگری که در جهان امروز ارزش واقعی و بدیع خود را نشان می‌دهند، یعنی علومی چون اسطوره شناسی و نشانه‌شناسی دامن می‌زند که به شدت وام‌دار وی هستند. مکاتبی جدید در انسان‌شناسی همچون مکتب انسان‌شناسی تفسیری و متفکران بزرگی چون کلیفورد گیزنو و پیربوردیو هرگز وامی را که به استاد بزرگ خود دارند فراموش نکردند. پس از این مقدمه "شهرام پرستش" عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با ارائة مقالة‌ خود با عنوان از اسطوره استروس تا رمان لوکاچ گفت: اگرچه اسطوره از استروس دلربایی کرده و حماسه از لوکاچ، اما هر دو آنها هرگز نتوانستند از رمان چشم‌پوشی کنند. اگرچه استروس نگاه خوشایندی به رمان ندارد اما لوکاچ از آن به عنوان حماسة دنیای مدرن یاد می‌کند.

پرستش با اشاره به اینکه نظرات هر دو آنها ملهم از فضایی که در آن زندگی می‌کردند و پس اندیشه‌های کانت (بنیان‌گذار روشنگری) بوده است ادامه داد: انسان‌شناسی ساختاری کلود لوی استروس براساس اندیشه‌های فیلسوف بزرگ روشنگری شکل گرفته است. چنانچه سوژه فراتاریخی کانت ترجمان خود را به زبان انسان‌شناسی در آرای وی باز می‌یابد و تمیز "نومن" و "فتومن" نیز اگر چه ابتدا در زبان‌شناسی ساختاری دوسوسور در قالب تمیز بین زبان و گفتار آشکار می‌شود، اما این استروس است که بن‌مایة این تمیز را در انسان‌شناسی با تأکید بر مفهوم ساختار بنیادی ذهن به نمایش می‌گذارد.

این مدرس تصریح کرد: استروس و لوکاچ هر دو تحت تأثیر اندیشة positivism برای بشر ساختار ذهنی ثابتی فرض می‌کنند، ساختاری که همة‌ما در طول زمان در آن مشترک هستیم و امروز در دنیای مدرن این ساختار ذهنی، با پراکندگی مواجه است.

پرستش در بخش دیگری از سخنانش پیرامون عقاید استروسی نسبت به رمان توضیح داد: استروس برای درک رمان به منطق تقابل ذهن اشاره می‌کند. او با زمان سرسازگاری ندارد و آن را روایت پراکندگی بشر می‌داند. در مقایسه با او لوکاچ هم رمان را متعلق به عصر میانه‌ای می‌دانست که براساس فلسفه هگل، وحدت سوژه و ابژه منجر به تولید حماسه می‌شود، حماسه‌ای که کلیت در آن دیده می‌شود.

وی با اشاره به اینکه رمان برای لوکاچ جستجو تمامیت توسط قهرمانی است که دنیای او تمامیت را از دست داده است، ادامه داد: برای استروس این مسئله شدیدتر است و رمان برای او در مقام نازلی قرار می‌گیرد. استروس رمان را به منزلة امر فرعی در نظر می‌گیرد و از آن برای توضیح اسطوره استفاده می‌کند.

دکتر پرستش در خاتمه یادآور شد: رمان متعلق به دنیایی است که ساختمان آن با دنیای مدرن متفاوت است. این ساختار به ما اجازه نمی‌دهد به مسائلی فکر کنیم و به برخی دیگر فکر نکنیم. از طرف دیگر رمان در تقابل با اسطوره است،‌ پس زمان وارد روایت آن می‌شود، همچنین در دورة مدرن،‌ زمان و تاریخ اهمیت پیدا می‌کند. پس باید اسطوره از بین می‌رفت تا اتفاق‌های بزرگ بیفتد و انسان به روشنایی کشیده شود.

دکتر سارا شریعتی دیگر سخنران حاضر در این برنام و عضو گروه جامعه‌شناسی هنر فرهنگستان هنر نیز سخنرانی خود را با طرح این پرسش آغاز کرد؛" آیا لوی‌استروس وارث فکری مارسل موس است یا خیر؟"

شریعتی که در حوزة‌دین و هنر صاحب‌نظر است در پاسخ به این سؤال توضیح داد: امروزه در دنیای مدرن، دین از شکل سنتی خود درآمده و ما باید برای شناسایی آن از انسان‌شناسی مدد بگیریم چرا که اشکال جدید دین به صورت معنویت‌گرایی، فردی و سیالی درآمده است.

شریعتی استروس را وارث "دورکیم" دانست، با این تفاوت که استروس علاوه بر ادامة‌ راه دورکیم نظریات او را با نوآوری خاصی ادامه می‌دهد. او این عقاید را در کتاب رساله "بخشش و جادو" سه نکته امر اجتماعی نام،‌ ترکیب و امر نمادین را مورد بحث قرار می‌دهد.

وی ادامه داد: از نظر او امر اجتماعی تام، ‌هر عملی از زندگی روزمره است که برای تحلیل آن باید تمام سطوح مختلف واقعیات اجتماعی را به هم ربط داد. اما در ترکیب او معتقد است؛ جامعه‌‌شناسان باید بعد از تقسیم‌بندی بتوانند همه چیز را دوباره ترکیب کنند. ولی در مورد امر قدسی (دین)، او مفهوم امر نمادین را می‌گیرد و می‌گوید؛ امر نمادین یک کارکرد است.

شریعتی در بخش دیگری از سخنانش درباره ارتباط مارسل موس و لوی استروس گفت: نقاط مشترک بسیاری این دو را به هم پیوند می‌زند. استروس در برابر مکتب تطورگرایی، مکتب اشاعه‌گرایی و مکتب کارکردگرایی در انسان‌شناسی، به سراغ مارسل موس می‌رود. از موس اصول بنیادینی را وام می‌گیرد و یکی از بنیادهای کارش را بنا می‌کند، او می‌گوید: انسان برخلاف حیوان با کارکرد نمادینش تعریف می‌شود و از آنجا که زبان مهم‌ترین و کامل‌ترین نظام نمادین است،‌ نظام زبان‌شناختی باید به انسان‌شناسی و مردم شناسی الگوی نمادین را عرضه کند. وی می‌کوشد قوانین تفسیر جامعه را براساس تئوری ارتباطات کشف کند و این تفسیر را در سه سطح نظام خویشاوندی، نظام اقتصادی و نظام زبان‌شناسی قابل اجرا کند.

این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: از نظر استروس موس مانند موسی، مردمش رابه سرزمین موعودی هدایت کرد که خود نتوانست هیچ‌گاه جلال و شکوهش را نظاره کند،‌ خوانندگانش را به مرز همه امکاناتی که خود فراهم آورده بود رساند و از تجربه‌گرایی ساده لوحانه و دستگاه پیش‌فرض‌های بی‌ارزش علمی که خود را در پشت کارکردگرایی مالینوفسکی پنهان کرده بودند‌ گسست، اما در همین جا ماند و ادامه نداد.

شریفی با اشاره به اینکه استروس چنانچه موسی به استخراج تبعات این کشف همت می‌ورزید،‌ در می‌یافت که دلیل وجودی نظام‌های ارتباط اجتماعی، نه در کارکرد اجتماعی انضمامی بلکه در بطن خودشان است ادامه داد: موسی همه عناصر لازم ما برای رسیدن به این نتیجه فراهم کرد،‌ اما نتوانست این عناصر را به هم پیوند بزند و به استخراج همه تبعات کشف خود، نائل آید. از نظر استروس، موسی یک گذار اساسی را از دست داد و از این رو نتوانست ارغنون جدید علوم اجتماعی قرن بیستم را که از انتظار می‌رفت و او همة بخش‌هایش را در اختیار داشت، به نگارش درآورد و گام تعیین‌کننده‌ای به سوی ریاضی کردن علوم اجتماعی بردارد. دکتر سارا شریعتی در جمع‌بندی سخنان خود گفت: استروس با وام‌گیری از میراث موسی، به نقد این میراث می‌پردازد و ثمرات آن را در انسان‌شناسی ساختاری خود باز می‌یابد، پس آیا می‌توان استروس را وارث فکری موس قلمداد نمود؟

بررسی آراء و اندیشه‌های "کلودلوی استروس" با سخنرانی دکتر "بهار مختاریان" عضو هیأت علمی دانشگاه هنر اصفهان ادامه یافت.

مختاریان در آغاز سخنان خود اسطوره را امری مربوط به شناخت عنوان کرد که موضوعی فلسفی دارد و به شکل گیری تفکر انسان در مراحل آغازین فرهنگ می‌پردازد. لذا چون امری فرهنگی هم هست، می‌توان آن را از دیدگاه جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و دیگر حوزه‌ها نیز مورد بررسی قرار داد.

مختاریان تأکید کرد: نظریه اسطوره هیچ‌گاه به خودی خود مطرح نمی‌شود زیرا رشتة اسطوره به طور مستقل وجود ندارد. اسطوره مانند ادبیات نیست، هرچند به طور سنتی همواره ادعا شده که باید مثل خود ادبیات مطالعه شود،‌ نه به عنوان نو به عنوان موضوع جامعه‌شناسی یا تاریخ یا هر هر چیز غیر ادبی. بررسی یا مطالعه اسطوره به خودی خود تنها در فلسفه مطرح شده است.

او در تکمیل سخنانش به نقل از کاسیرر گفت: از آنجا که اسطوره جهت اصیلی را در ذهنیت انسان ارائه می‌دهد و فرم گرفتن مستقل آگاهی انسان را بیان می‌کند، پس یک مسئله فلسفی است و هرکس که بخواهد سیستم جامعی از فرهنگ انسانی ارائه دهد، ضرورتاً باید توجه به خویش را به اسطوره معطوف دارد.

مختاریان از انسان شناسی فرهنگی به عنوان یکی از رشته‌هایی که به دلیل درون‌مایة فرهنگی خود به طور مستمر به اسطوره پرداخته است اشاره کرد و گفت: یکی از پیشگامان انسان‌شناسی تطورگرایی "تایلور" است که بر تفاوت اسطوره و علم اعتقاد داشت. او اسطوره را زیر گروه دین و هر دو آنها را زیر گروه فلسفه می‌دانست و خود فلسفه را به دو گونة‌ ابتدایی و مدرن تقسیم می‌کرد. به رغم او فلسفه ابتدایی با دین ابتدایی یکی است ولی قائل به علم ابتدایی نبود. به گمان او فلسفه مدرن، برخلاف فلسفة ابتدایی، دارای دو زیرگروه دین و علم است. دین جدید دارای دو عنصر متافیزیک و اخلاق است که در دین ابتدایی دیده نمی‌شود. برای تایلور اسطوره امری غیرعلمی است، ولی توضیحی در این باره نمی‌دهد؛ شاید به این دلیل‌ها که آن را زیرگروه دین ابتدایی می‌شناسد و دین مدرن را خالی از اسطوره می‌بینید.

دکتر مختاریان پس از مرور اندیشه‌های فریزر، مالینوفسکی، دوسوسور و یاکوبسن دربارة نظر لوی‌استروس پیرامون اسطوره توضیح داد: استروس اساطیر را تلاش دیالکتیکی انسان برای یافتن معنایی از میان اطلاعات بی‌نظمی که طبیعت ارائه می‌دهد، می‌داند. او در واکنش به نظر مالینوفسکی در مورد گرایش بیشتر انسان‌های بدوی به عمل تا عقل،‌و نظر لوی-رولی در مورد بیشتر احساساتی بودن تا اندیشمند بودنشان، به طور شجاعانه‌ای اقدام به زنده کردن نظری روشنفکرانه در مورد اقوام ابتدایی و اسطوره کرد.

وی گفت: استروس به جز از این نظر تایلور که انسان‌های بدوی به جای دانش، اسطوره می‌سازند، زیرا کمتر از انسان‌های مدرن انتقادی فکر می‌کنند، ایراد می‌گیرد. به یاد داشته باشیم که از آنجا که استروس پدیده‌ها را طبقه‌بندی می‌کند، اسطوره را فی‌نفسه مرتبط با تفکر می‌داند، انسان‌ها به گمان او به صورت رده‌بندی، به ویژه به صورت جفت‌های متقابل می‌اندیشند و آن‌ها را برجهان منعکس می‌کنند. سوی استروس اسطوره‌ها را نه تنها در اسطوره و دانش که در یک رده می‌آورد و حتی در آشپزی، موسیقی، هنر، ادبیات، لباس، آیین، ازدواج و اقتصاد نیز این جفت‌سازی انسانی را مطرح می‌کند.

پس از سخنان مختاریان، دکتر علی عباسی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و عضو گروه نشانه‌شناسی فرهنگستان هنر در مقاله خود با عنوان "کلودلوی استروس پدرساختگرایی" گفت: بعد از پایان جنگ جهانی دوم (1945) فضای فکری به شکلی کاملاً عمیق متحول شد. در اواخر جنگ، اگزیستا نسیالیسم که به کمک اعمال قهرمانان دوره مقاومت حمایت می‌شد، تفکر غالب این دوران بود. لذا فاعل (subject) و آگاهی و ذهن (conscience) ستایش می‌شدند و مفاهیمی چون آزادی، اختیار و تصمیم از واژگان تکراری و ورد زبان فیلسوفان این دوره بود عباسی با اشاره به اینکه "معنای زندگی" در این دوره ایده‌آلی بود که باید به آن می‌رسیدند ادامه داد: بدون شک ژان پل سارتر هدایت‌کننده و رهبر چنین تفکری بود. اما علوم انسانی آرام آرام این نوع فلسفه را به طرف آخرین سنگرهایش به عقب راند و روش‌های جدید، منطق نو و اهداف جدیدی الهام گرفته از علوم طبیعی بر انسان، بر زبان، رفتار و کردار پیاده شد. در این زمان انسان از فاعل به شئی بی ثبات و موقتی تبدیل شد. پس دیگر از آگاهی، ذهن و تاریخ‌پنداری سخنی نیست. اما به عکس سخن از کدها،‌ نشانه‌ها و نظم و ترتیب نظام‌ها به میان می‌آید.

او گفت برخلاف سال‌های بعد از جنگ، در این سال‌ها (1950) دیگر نامی از ژان پل‌سارتر دیده نمی‌شود بلکه نام‌های جدیدی به میدان آمده‌اند و فضای فکری آن دوران را تغییر داده‌اند. لوی استروس، رونالدبارت، آلتوسر، فوکو و... متفکران این عرصه جدید بودند.

عضو گروه نشانه‌شناسی فرهنگستان هنر، درک مفهوم ساختار و ساختگرایی را بدون درک عقاید استروس بی‌معنا دانست و با رسم نمودار و فرمول دربارة روش‌شناسی و نقش استروس در زبان‌شناسی و تحولی که در علم قوم‌شناسی پدیدآورده است توضیح دهد.

در ادامه دکتر ناصر فکوهی، رییس گروه زبان‌شناسی هنر فرهنگستان هنر و عضو هیات علمی دانشگاه تهران نیز با ارائة مقاله‌ای به بررسی نگاه و رویکرد لوی استروس به تاریخ پرداخت.

فکوهی سخنان خود را با مفهوم نژاد نزد استراوس آغاز کرد. او گفت: استراوس از واژة نژاد در مفهوم قومیت استفاده می‌کند. اگرچه امروزه نژاد مفهوم منسوخ شده‌ای است اما نژاد از نظر فرهنگی یک ساخت اجتماعی است. وی گفت: استراوس در رسالة "نژاد و تاریخ" روی دو مفهوم تاریخ انباشتی و تاریخ تاکید می‌کند. او این دو مفهوم را عمدتاً به صورت نقدی بر تاریخ انسان‌شناسی و نگاهی که انسان‌شناسان به تاریخ دارد مطرح می‌کند.

فکوهی یادآور شد: این نگاه پیش‌تر خود محورانه بود اما استراوس می‌گوید: تاریخ،‌آنگونه که در انسان‌شناسی مطرح شده است، تاریخی است که اروپا تدوین کرده است و تاریخی است که به سادگی حضور پیدا می‌کند و دفاع می‌کند. حال آنکه تاریخ انباشته شده مربوط به واژة تاریخ به معنای کلاسیک است. در واقع لوی استروس در این رساله بر آن است که چگونه می‌توان مفهوم مطالعة‌ تطبیقی را به مثابة اصل جهانشمول به کار برد. زیرا جوامع انسانی ولو در حرکت وقایعی و بیولوژیک خود بر اصول و مفاهیم یکسانی حرکت نمی‌کنند، بنابراین آنچه ممکن است کاملاً بی‌حرکت و ایستا به نظر بیاید درون خود به شدت پویا و دارای معنا باشد و برعکس.

رییس گروه انسان‌شناسی فرهنگستان هنر در ادامه گفت: رویکرد انسان‌شناسی کلاسیک می‌گوید: گروهی از جوامع حافظة‌جمعی را در خود انباشته می‌کنند و دائم چیزهای جدیدی به آن می‌افزایند، ادامه پیدا می‌کنند و با تبدیل به افکار دیگر منجر به پیشرفت می شود.

وی افزود: بعدها واژة پیشرفت توجیه نظری خود را به معنی هرچه بهتر و کسب دانش تغییر معنا یافت. البته به عقیدة استراوس در اینجا دوباره مفهوم تاریخ «ایستا» مطرح می‌شود.

فکوهی در خاتمه اندیشه استراوس را به خودی خود یک کوچة‌ بن‌بست دانست و گفت:‌ کسی مانند استراوس که بر روی اوضاع مختلف احاطة‌ کامل دارد کارش به نتیجه نمی‌رسد چون مشکل اساسی او این است که در دنیای امروز شاگرد یا ادامه دهنده راهی ندارد. پس از سخنرانی فکوهی، دکتر بهمن نامور مطلق دبیر فرهنگستان هنر در جمع‌بندی سخنان مطرح شده اظهار داشت: اگرچه با استراوس ساختارگرایی به اتمام می‌رسد اما ما همواره برای رسیدن به مباحث جدید و جلوگیری از سوء تعبیر و ثبت در حافظه دانش خود همواره نیاز به مرور آن داریم.

وی گفت: دوران پیش‌ساختارگرایی یا فرمالیسم روسی با دیدرو و یا کوبسن آغاز و بعد از جنگ جهانی دوم این دستاورد به حلقة پراگ و بعد استراوس منتقل شد. استراوس این آراء را به جامعه متفکر فرانسه منتقل می‌کند و باعث راه‌اندازی یک جریان جدی در اندیشة غرب و توسعة آن می‌شود.

نامور مطلق در تبیین میراث اندیشه و روش‌شناسی استراوس نخست به آشنایی او با عالم هنر و نقاشی توسط پدر نقاش اش اشاره کرد و ادامه داد : ساختارگرایی استراوس برخاسته از فرمالیسم است و او نقطة عطفی در جامعة ساختارگرایی محسوب می‌شود.

وی تصریح کرد: اگر ساختارگرایی را به دو مکتب تقسیم کنیم، شامل قبل و بعد از استراوس می‌شود. و از آنجا که استراوس یک ادیب بزرگ و صاحب جایگاه خاصی در آکادمی فرانسه بود افکار او در شکل‌گیری اندیشه‌های ادبی و هنری زمان خودش بسیار مؤثر بود، تا آنجا که توانست جهش بزرگی در جریان نقد ادبی ایجاد کند.

این برنامه با پخش فیلم مستندی از سخنان لوگوف، بوردیو و... پیرامون تاثیرات استراوس بر آنها و سپس پاسخ استراوس به نظرات این اشخاص به پایان رسید.