سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
علم دینی
علم بدون مدد جهانبینی دینی از پاسخگویی به نیازهای بشر عاجز است.
بحث علم دینی بحث نسبتاً جدیدی است که نه در دوره تاریخ تمدن اسلامی صحبتی از آن بوده و نه در شروع علم جدید در غرب. چون آنها مطالعه طبیعت را جدای از دین میدانستند. ولی چیزی که در دوسهقرن اخیر اتفاق افتاد و به جهان اسلام هم منتقل شد بحث «علم دینی» است.
زمانی که علم غربی به ما منتقل شد تفکر غربی یک تفکر پوزیتیویستی بود که فقط بر تجارب حسی ارزش میگذاشت. این مسئله در محیطهای علمی ما همچنان بشدت پابرجا است، ولی در سطح عمومی، امروز این تلقی وجود دارد که علم چیزی را که از آن انتظار میرفت برآورده نکرده است و علم افسار گسیخته، گذشته از اینکه متضمن سعادت بشر نیست خطراتی را هم برای آینده بشر درپی دارد.
آمار میگوید ۵۰ درصد دانشمندان ایالات متحده و ۳۰ درصد از عالمان انگلیس درگیر ساخت سلاحهای مخرب هستند. این امر تا آنجا پیش رفته که در همین سالهای اخیر «مکسول» اعلام میکند که؛ ممکن است تمدن بشری از بین برود بنابراین فلسفه علم باید اصلاح شود.
نکته دیگر این که استفاده از علم نیز تغییر کرده است؛ به گونهای که علمایی چون ابوعلی سینا علم را وسیلهای برای کشف نشانههای الهی در طبیعت میدانستند. همین مسئله در صحبتهای دانشمندان مسیحی هم مشاهده میشود و برای مثال «نیوتن» میگوید: من کتاب اصول را به این منظور نوشتم که توجه عدهای را به صنع الهی جلب کنم. در محیط اسلام و مسیحیت توجیهشان برای کشف علم مطالعه آثار الهی در طبیعت است ولی در ۲۰۰ سال اخیر خواسته دیگری از علم مورد توجه قرار گرفت و از آن برای پیشرفت صنعت و کسب قدرت و ثروت استفاده شد.
در عصر ما تمرکز بر تخصصهاست. هشداری که علمای عصر ما دادهاند این است که شما با جهانی مواجه هستید که ابعاد گوناگونی دارد باید همه ابعاد را در نظر گرفت و دانشمند امروز باید بداند که با دغدغههای انسانی و طبیعی غیر از حوزهتخصص خود نیز مواجه است. اگر فقط به دنبال بعد مادی یک مسئله باشیم آن مسئله بعد معنوی و اثربخشی خود را از دست خواهد داد.
یک مسئله که بعد از پیشرفت علم اتفاق افتاد و در ذات علم نبود توجه اکید به مادیات و غفلت از معنویات و خلاصه کردن عالم در مادیات است. یعنی گفته شد اگر چیزی را شما نتوانستید مشاهده کنید جایگاهی در علم ندارد. اولین جایی که متوجه این امر شدند در فیزیک بودکه گفتند ما اگر نتوانیم چیزی را مشاهده کنیم نباید به آن اعتنا کنیم و بلافاصله متوجه شدند همین مسئله جلوی پیشرفت علم را میگیرد چرا که به خاطر عدم رؤیت برخی پدیدهها نمیتوانند آن را کنار بگذارند.
نکته دیگری که در عصر حاضر حاکم شد غفلت از انسانیت، و جدایی علم از اخلاق بود. برخی فلاسفه معتقد بودند که این دو از هم جدا هستند و این باعث شد علم از اخلاق فاصله بگیرد و چیزی را که از آن غافل شدند این بود که خود اخلاق در علم شأن و منزلت والایی دارد. خود پوپر که معتقد به جدایی علم و دین بود گفت ما در علم از اخلاقیات بینیاز نیستیم. همه اینها باعث ایجاد یک نگرش مجدد به علم شد.
تفاوتی که بین علم و دین قائل بودند این بود که علم مبتنی بر ایمان است و دین مبتنی بر اثبات است. ولی این بهطور مطلق درست نیست. شما در خود علم مسائلی را بــهصورت اعتقادی میپذیرید که اصلاً قابل اثبات نیست. انیشتین میگوید این اعتقاد که جهان طبیعت قابل فهم است یک مسئله ایمانی است و این از دین گرفته شده است. نکته دیگر این که ما در علم همه چیز را از حس بهدست میآوریم در حالی که این اصلاً درست نیست ما خیلی مسائل را در علم از شهود بهدست میآوریم.
در تشریح آسیبهای علمزدگی باید گفت؛ نکتهای که علم زدگان به آن اعتقاد دارند این است که همه مسائل در علم قابل اثبات است و این درست نیست. تئوریهای علمی بهطور کامل قابل اثبات نیستند. قضیهای ۸۰ سال پیش در منطق ریاضی ثابت شده که میگوید شما اگر مجموعهای از اصول را بپذیرید همواره یک قضایایی میماند که شما نمیتوانید درست بودن یا نادرست بودن آن را ثابت کنید.
مسئله دیگری که میگویند این است که نظریههای علمی ابطالپذیرند ولی مسائل دینی ابطالپذیر نیستند. این ابطالپذیری تز «پوپر» بود در واقع نظریه از اجزایی ساخته شده که با تجربه تطبیق نمیکند. شما نمیتوانید هیچ وقت کل قضایا را ابطال کنید.
بیشک علم برای پاسخگویی به همه نیازهای بشر کافی نیست. اینکه علم به همه سؤالات جواب میدهد درست نیست، چراکه اولاً در خود علم مسائلی هست که علم نمیتواند پاسخ مناسبی برای آنها ارائه کند مثلاً اینکه چرا فضا سه بعد است و زمان یک بعد و مسائلی از این دست. این چراها را علم نمیتواند پاسخگو باشد و همواره علم برای پاسخگویی به اینها از حوزه خود تجاوز میکند.
وقتی علم به تنهایی نمیتواند پاسخگوی همه سؤالات بشر باشد پس باید چارچوبی را انتخاب کنیم که وسیعتر از علم فعلی باشد و علاوه بر این که علم فعلی را دربرمیگیرد ابعاد دیگر علم فعلی را هم شامل شود. به نظر من «جهانبینی دینی» چنین خاصیتی را دارد. معرفتشناسی دینی نه تنها تجربه، شهود و نظریهپردازی را معتبر میشناسد بلکه سرنخهایی به ما میدهد که بشر بدون آنها نمیتوانست به این اکتشافات دست یابد. در حال حاضر علم تنها ۵درصد از عالم ماده را میشناسد و ۹۵ درصد از آن ناشناخته است. با این وجود به خود جرأت میدهیم که اظهارنظرهای وسیع کنیم؟
علم چارچوبی دارد که باید آن را رعایت کرد ولی چیزی که دین بر ما تکلیف کرده این است که بهدنبال کشف طبیعت باشیم و حتی تا آنجا پیش میرود که امیرالمؤمنین صراحتاً میفرمایند: علم گمشده مؤمن است، فرابگیرید آن را حتی اگر نزد مشرکین باشد.
مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
- مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شدهای است از سخنرانی دکتر مهدی گلشنی با عنوان «درباره علم دینی» که در تاریخ ۸ خرداد ماه در محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی ایراد شد.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی رهبر انقلاب حج کردستان عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان دولت انتخابات حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم رسانه
تهران شهرداری تهران حجاب قوه قضاییه آموزش و پرورش وزارت بهداشت فضای مجازی قتل پلیس سازمان هواشناسی شهرداری باران
ایران خودرو خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن قیمت بورس
تئاتر سریال افعی تهران سریال محمدعلی علومی نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما صداوسیما کتاب
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
رژیم صهیونیستی اسرائیل حماس غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه اوکراین رفح طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی ذوب آهن لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون گوگل باتری مایکروسافت اندروید اینستاگرام تلفن همراه ماهواره
چاقی بیمه زیبایی ویتامین چای کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی