یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
علم دینی
علم بدون مدد جهانبینی دینی از پاسخگویی به نیازهای بشر عاجز است.
بحث علم دینی بحث نسبتاً جدیدی است که نه در دوره تاریخ تمدن اسلامی صحبتی از آن بوده و نه در شروع علم جدید در غرب. چون آنها مطالعه طبیعت را جدای از دین میدانستند. ولی چیزی که در دوسهقرن اخیر اتفاق افتاد و به جهان اسلام هم منتقل شد بحث «علم دینی» است.
زمانی که علم غربی به ما منتقل شد تفکر غربی یک تفکر پوزیتیویستی بود که فقط بر تجارب حسی ارزش میگذاشت. این مسئله در محیطهای علمی ما همچنان بشدت پابرجا است، ولی در سطح عمومی، امروز این تلقی وجود دارد که علم چیزی را که از آن انتظار میرفت برآورده نکرده است و علم افسار گسیخته، گذشته از اینکه متضمن سعادت بشر نیست خطراتی را هم برای آینده بشر درپی دارد.
آمار میگوید ۵۰ درصد دانشمندان ایالات متحده و ۳۰ درصد از عالمان انگلیس درگیر ساخت سلاحهای مخرب هستند. این امر تا آنجا پیش رفته که در همین سالهای اخیر «مکسول» اعلام میکند که؛ ممکن است تمدن بشری از بین برود بنابراین فلسفه علم باید اصلاح شود.
نکته دیگر این که استفاده از علم نیز تغییر کرده است؛ به گونهای که علمایی چون ابوعلی سینا علم را وسیلهای برای کشف نشانههای الهی در طبیعت میدانستند. همین مسئله در صحبتهای دانشمندان مسیحی هم مشاهده میشود و برای مثال «نیوتن» میگوید: من کتاب اصول را به این منظور نوشتم که توجه عدهای را به صنع الهی جلب کنم. در محیط اسلام و مسیحیت توجیهشان برای کشف علم مطالعه آثار الهی در طبیعت است ولی در ۲۰۰ سال اخیر خواسته دیگری از علم مورد توجه قرار گرفت و از آن برای پیشرفت صنعت و کسب قدرت و ثروت استفاده شد.
در عصر ما تمرکز بر تخصصهاست. هشداری که علمای عصر ما دادهاند این است که شما با جهانی مواجه هستید که ابعاد گوناگونی دارد باید همه ابعاد را در نظر گرفت و دانشمند امروز باید بداند که با دغدغههای انسانی و طبیعی غیر از حوزهتخصص خود نیز مواجه است. اگر فقط به دنبال بعد مادی یک مسئله باشیم آن مسئله بعد معنوی و اثربخشی خود را از دست خواهد داد.
یک مسئله که بعد از پیشرفت علم اتفاق افتاد و در ذات علم نبود توجه اکید به مادیات و غفلت از معنویات و خلاصه کردن عالم در مادیات است. یعنی گفته شد اگر چیزی را شما نتوانستید مشاهده کنید جایگاهی در علم ندارد. اولین جایی که متوجه این امر شدند در فیزیک بودکه گفتند ما اگر نتوانیم چیزی را مشاهده کنیم نباید به آن اعتنا کنیم و بلافاصله متوجه شدند همین مسئله جلوی پیشرفت علم را میگیرد چرا که به خاطر عدم رؤیت برخی پدیدهها نمیتوانند آن را کنار بگذارند.
نکته دیگری که در عصر حاضر حاکم شد غفلت از انسانیت، و جدایی علم از اخلاق بود. برخی فلاسفه معتقد بودند که این دو از هم جدا هستند و این باعث شد علم از اخلاق فاصله بگیرد و چیزی را که از آن غافل شدند این بود که خود اخلاق در علم شأن و منزلت والایی دارد. خود پوپر که معتقد به جدایی علم و دین بود گفت ما در علم از اخلاقیات بینیاز نیستیم. همه اینها باعث ایجاد یک نگرش مجدد به علم شد.
تفاوتی که بین علم و دین قائل بودند این بود که علم مبتنی بر ایمان است و دین مبتنی بر اثبات است. ولی این بهطور مطلق درست نیست. شما در خود علم مسائلی را بــهصورت اعتقادی میپذیرید که اصلاً قابل اثبات نیست. انیشتین میگوید این اعتقاد که جهان طبیعت قابل فهم است یک مسئله ایمانی است و این از دین گرفته شده است. نکته دیگر این که ما در علم همه چیز را از حس بهدست میآوریم در حالی که این اصلاً درست نیست ما خیلی مسائل را در علم از شهود بهدست میآوریم.
در تشریح آسیبهای علمزدگی باید گفت؛ نکتهای که علم زدگان به آن اعتقاد دارند این است که همه مسائل در علم قابل اثبات است و این درست نیست. تئوریهای علمی بهطور کامل قابل اثبات نیستند. قضیهای ۸۰ سال پیش در منطق ریاضی ثابت شده که میگوید شما اگر مجموعهای از اصول را بپذیرید همواره یک قضایایی میماند که شما نمیتوانید درست بودن یا نادرست بودن آن را ثابت کنید.
مسئله دیگری که میگویند این است که نظریههای علمی ابطالپذیرند ولی مسائل دینی ابطالپذیر نیستند. این ابطالپذیری تز «پوپر» بود در واقع نظریه از اجزایی ساخته شده که با تجربه تطبیق نمیکند. شما نمیتوانید هیچ وقت کل قضایا را ابطال کنید.
بیشک علم برای پاسخگویی به همه نیازهای بشر کافی نیست. اینکه علم به همه سؤالات جواب میدهد درست نیست، چراکه اولاً در خود علم مسائلی هست که علم نمیتواند پاسخ مناسبی برای آنها ارائه کند مثلاً اینکه چرا فضا سه بعد است و زمان یک بعد و مسائلی از این دست. این چراها را علم نمیتواند پاسخگو باشد و همواره علم برای پاسخگویی به اینها از حوزه خود تجاوز میکند.
وقتی علم به تنهایی نمیتواند پاسخگوی همه سؤالات بشر باشد پس باید چارچوبی را انتخاب کنیم که وسیعتر از علم فعلی باشد و علاوه بر این که علم فعلی را دربرمیگیرد ابعاد دیگر علم فعلی را هم شامل شود. به نظر من «جهانبینی دینی» چنین خاصیتی را دارد. معرفتشناسی دینی نه تنها تجربه، شهود و نظریهپردازی را معتبر میشناسد بلکه سرنخهایی به ما میدهد که بشر بدون آنها نمیتوانست به این اکتشافات دست یابد. در حال حاضر علم تنها ۵درصد از عالم ماده را میشناسد و ۹۵ درصد از آن ناشناخته است. با این وجود به خود جرأت میدهیم که اظهارنظرهای وسیع کنیم؟
علم چارچوبی دارد که باید آن را رعایت کرد ولی چیزی که دین بر ما تکلیف کرده این است که بهدنبال کشف طبیعت باشیم و حتی تا آنجا پیش میرود که امیرالمؤمنین صراحتاً میفرمایند: علم گمشده مؤمن است، فرابگیرید آن را حتی اگر نزد مشرکین باشد.
مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
- مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شدهای است از سخنرانی دکتر مهدی گلشنی با عنوان «درباره علم دینی» که در تاریخ ۸ خرداد ماه در محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی ایراد شد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست