شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

ویژگی های اخلاقی امام هادی ع


ویژگی های اخلاقی امام هادی ع

امام هادی ع خوش خوترین و راست گوترین مردم بود كسی كه او را از نزدیك می دید, خوش برخوردترین انسان ها را دیده بود و اگر آوازه اش را از دور می شنید, وصف كامل ترین فرد را شنیده بود

امام هادی(ع) نمونه‏ای از انسان كامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره می‏نویسد:

«امام هادی(ع) خوش‏خوترین و راست‏گوترین مردم بود. كسی كه او را از نزدیك می‏دید، خوش برخوردترین انسان‏ها را دیده بود و اگر آوازه‏اش را از دور می‏شنید، وصف كامل‏ترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شكوه وی تو را فرا می‏گرفت و هرگاه اراده گفتار می‏كردی، بزرگی و بزرگواری‏اش بر تو پرده در می‏انداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراث‏دار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت ...».(۱)

امام در تمام زمینه‏های فردی، اعم از ظاهری و اخلاقی، زبانزد همگان بود. «ابن صباغ مالكی» در این راستا می‏نگارد:

«فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشته‏هایش را به ستاره‏های آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست كه به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست كه تمام و كمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمی‏نماید مگر آنكه گواه ارزش آن در وی آشكار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است كه در سرشت والا پسندیده شده است ... هر كار نیكی با وجود او رونق یافته. او از نظر شكوه، آرامش، پاكی و پاكیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیكوی علوی آراسته شده كه هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمی‏رسد و امید رسیدن به او را هم ندارد».(۲)

نیكو و به جاست این قسمت از نوشتار، به زیبایی‏های طبع او آراسته گردد:

۱) عبادت

ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلی و عبادت فراوان، از ویژگی‏های برجسته امام هادی(ع) است. در این باره نوشته‏اند: «همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شب‏ها را در عبادت به صبح می‏رساند بی آنكه لحظه‏ای روی از قبله برگرداند. با پشمینه‏ای بر تن و سجاده‏ای از حصیر زیر پا به نماز می‏ایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمی‏شد. كمی می‏خوابید و دوباره برمی‏خاست و مشغول عبادت می‏شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه می‏كرد و با صوتی محزون آیاتش را می‏خواند و اشك می‏ریخت كه هركس صدای مناجات او را می‏شنید، می‏گریست. گاه بر روی ریگ‏ها و خاك‏ها می‏نشست. نیمه شب‏ها را مشغول استغفار می‏شد و شب‏ها را به شب زنده‏داری می‏گذراند.(۳) شبانگاه به سجده و ركوع می‏افتاد و با صدایی محزون و غمگین می‏گفت: خداوندا، این گناهكار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بی‏پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش‏هایش درگذر».(۴)

۲) ساده‏زیستی

از دیگر ویژگی‏های برجسته اخلاقی امام هادی(ع)، ساده‏زیستی و دوری از دنیا بود. در این زمینه نیز آمده است: «از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بنده‏ای وارسته از دنیا بود. در آن شبی كه به خانه‏اش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینه‏ای كه همیشه بر تن داشت و خانه‏ای كه در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشم‏گیری دیده نمی‏شد. كف خانه‏اش خاك‏پوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته، كلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود».(۵)

۳) دانش

یكی از محورهای اساسی و از سترگ‏ترین پشتوانه‏های امامت، دانش امام است كه بر اساس آن بشریت از كوره راه‏های نابودی رهایی می‏یابد. شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران كودكی و پیش از امامت ایشان شكل گرفته بود. مناظره‏های علمی، پاسخ‏گویی به شبهه‏های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه‏های برجسته‏ای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان كودكی مسائل پیچیده فقهی را كه بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می‏ماندند، حل می‏كرد. گنجینه‏ای پایان‏ناپذیر از دانش و چكاد نشینی در بلندای بینش بود. دشمن ساده‏اندیش به خیال در هم شكستن وجهه علمی ایشان، مناظره‏های علمی تشكیل می‏دهد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمره‏ای نمی‏بیند. از این رو، به بلندی مقام امام اعتراف می‏كند و سر تسلیم فرود می‏آورد.(۶)

با این همه، متوكل، مانع نشر و گسترش علوم از سوی ایشان می‏شده همواره در تلاش بود تا شخصیت علمی امام بر مردم آشكار نشود. از این رو، امام را تحت مراقبت شدید نظامی گرفته بود و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری می‏كرد. دشمنان، پرتو گیتی فروز آن آفتاب علم و معرفت را می‏دیدند و خفاش صفت با چشمانی شب‏زده به خیال شب پرستی، از فروزندگی‏اش چشم فرو می‏بستند و با شمعی به جنگ آفتاب می‏رفتند و مناظره به راه می‏انداختند. با این حال، امام با صبری بی‏پایان، لحظه‏ها را به كار می‏گرفت و تیرگی جهل را با نور دانش خود می‏زدود. او در بیان پرتوافشانی چهارده خورشید تابنده علم می‏فرمود:

اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. تنها یك حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود كه وقتی خدا را بدان خواند، زمین برای او در هم پیچیده شد و تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. آن گاه زمین گسترده شده و به حال اول خود برگشت. تمام این‏ها در یك چشم برهم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما هفتاد و دو حرف از آن وجود دارد كه یك حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده[ كه در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.(۷)

او به تمامی زبان‏های عصر خود از قبیل هندی، تركی، فارسی و... آگاه بود و حتی نوشته‏اند كه در جمع فارسی زبانان به زبان خودشان سخن می‏گفت.(۸)

اظهار نظرهای «یزداد نصرانی»، شاگرد «بختیشوع» درباره دانش امام هادی(ع) بسیار مهم است. او پزشك مخصوص دربار معتصم بود. چیرگی امام در دانش، به اندازه‏ای او را مجذوب خود كرده كه در توصیف مقام علمی ایشان گفته بود: «اگر بنا باشد آفریده‏ای را نام ببریم كه از جهان غیب آگاهی داشته باشد، او (امام هادی(ع)) خواهد بود». این سخن نتیجه تنها دیدار كوتاه او با امام بود.(۹)

۴) آگاهی از اسرار

براساس روایات فراوان، امام معصوم(ع) هر گاه بخواهد از چیزی كه بر او پوشیده است، آگاه شود، خداوند او را بدان آگاه خواهد ساخت. امام علی النقی(ع) نیز به سان دیگر پیشوایان، از غیب خبر می‏داد، آینده را به وضوح می‏دید. از درون افراد آگاه بود و زمان مرگ افراد را می‏دانست.

«ابوالعباس احمد ابی‏النصر» و «ابو جعفر محمد بن علویه» می‏گویند: «شخصی از شیعیان اهل‏بیت(ع) به نام عبدالرحمان در اصفهان می‏زیست. روزی از او پرسیدند: سبب شیعه شدن تو در این شهر چه بود؟ گفت: من مردی نیازمند، ولی سخنگو و با جرئت بودم. سالی با جمعی از اهل شهر برای دادخواهی به دربار متوكل رفتم. به در كاخ او كه رسیدیم، شنیدیم دستور داده امام هادی(ع) را احضار كنند. پرسیدم: علی بن محمد كیست كه متوكل چنین دستوری داده؟ گفتند: او از علویان است و رافضی‏ها او را امام خود می‏خوانند. پیش خود گفتم شاید متوكل او را خواسته تا به قتل برساند. تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را ملاقات كنم. مدتی بعد سواری آهسته به كاخ متوكل نزدیك شد. باوقار و شكوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی می‏كردند. به چهره‏اش كه نگاه كردم، محبّتی عجیب از او در دلم افتاد. ناخواسته به او علاقه‏مند شدم و از خدا خواستم كه شرّ دشمنش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید. من در سیمایش محو بودم و برایش دعا می‏كردم. مقابلم كه رسید، در چشمانم نگریست و با مهربانی فرمود: خداوند دعاهای تو را در حق من مستجاب كند، عمرت را طولانی سازد و مال و اولادت را بسیار گرداند.

وقتی سخنانش را شنیدم، از تعجب ـ كه چگونه از دل من آگاه است؟ ـ ترس وجودم را فرا گرفت. تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند چه شد. من كتمان كردم و گفتم: خیر است ان شاء اللّه‏ و چیزی به كسی نگفتم تا این‏كه به خانه‏ام بازگشتم. دعای امام هادی(ع) در حق من مستجاب شد. خدا دارایی‏ام را فراوان كرد. به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اكنون از هفتاد سال فزون شده است. من نیز امامت كسی را كه از دلم آگاه بود، پذیرفتم و شیعه شدم.(۱۰)

«خیران اسباطی» نیز در زمینه آگاهی امام از اسرار می‏گوید: نزد ابوالحسن الهادی(ع)، در مدینه رفتم و خدمت ایشان نشستم. امام پرسید: از واثق (خلیفه عباسی) چه خبر داری؟ گفتم: قربانت شوم! او سلامت بود و ملاقات من با او از همه بیشتر و نزدیك‏تر است. اما الآن حدود ده روز است كه او را ندیده‏ام. امام فرمود: مردم مدینه می‏گویند: او مرده است. گفتم: ولی من از همه او را بیشتر می‏بینم و اگر چنین بود، باید من هم آگاه می‏بودم. ایشان دوباره فرمودند: مردم مدینه می‏گویند او مرده! از تأكید امام براین كلمه فهمیدم منظور امام از مردم، خودشان هستند.

پی‏نوشت‏ها:

۱. مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج ۴، ص ۴۰۱.

۲. فصول المهمهٔ فی معرفهٔ الائمهٔ، ابن صباغ مالكی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۲۶۸.

۳. ائمتنا، علی محمد علی دخیلّ، بیروت، دار مكتبهٔ الامام الرضا، چاپ ششم، ۱۴۰۲ ق، ج ۲، ص (ع)۲۱.

۴. همان، ص ۲۵۷.

۵. همان، ص ۲۱۷ ؛ اصول كافی، محمد بن یعقوب الكلینی، تهران، مكتبهٔ الصدوق، ۱۳۸۱ ق، ج ۱، ص ۵۰۲؛ بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسهٔ الرسالهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۵۰، ص ۲۱۱.

۶. الفصول المهمهٔ، ص ۲۶۷.

۷. دلائل الامامهٔ، محمد بن جریر بن رستم الطبری، نجف، منشورات المطبعهٔ الحیدریهٔ، ۱۳۶۹ ق، ص ۲۱۹ ؛ اصول كافی، ج ۱، ص ۲۳۰ ؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴ ص ۴۰۶.

۸. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۳۰.

۹. دلائل الامامهٔ، ص ۲۲۱.

۱۰. سفینهٔ البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی‏جا، ج ۲، ص ۲۴۰.

۱۱.او وزیر معتصم و واثق بود كه مخالفان را در تنوری می‏انداخت كه كف آن میخ‏های آهنی بزرگی قرارداشت. مردم به شدت از او متنفر بودند. متوكل بعد از به قدرت رسیدن او را در همان تنور انداخت. علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، برگردان: ابوالقاسم پاینده، تهران،انتشارات علمی و فرهنگی، ۰(ع)۱۳، چاپ چهارم، ج ۲، ص ۴۸۹.

۱۲. الارشاد، محمد بن محمد بن النعمان المفید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۴۲۴؛ كشف الغمهٔ فی معرفهٔ الائمه، علی بن عیسی الاربلی، تهران، دار الكتب الاسلامیهٔ، بی تا، ج ۳، ص ۲۳۶.

۱۳. تذكرهٔ الخواص، ابن الجوزی، تهران، مكتبهٔ النینوی الحدیثه، ص ۳۶۱ ؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۱۱.

۱۴. الارشاد، ج ۲، ص ۴۳۳.

۱۵. مجادلهٔ: ۱۱.

۱۶. زمر: ۹

۱۷. الإحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۶، چاپ دوم، ج ۲، ص۳۰۹.

۱۸. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۰۹.

۱۹. اصول كافی، ج ۱، ص ۴۹۸.

۲۰. اعیان الشیعهٔ، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی‏تا، ج ۲، ص ۳۷.

۲۱. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۹.

۲۲. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، بیروت، دارالصعب، بی تا، ج ۳، ص ۲۱۶.

۲۳. اثبات الوصیهٔ، علی بن الحسین المسعودی، تهران، كتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۴۳ ش، ص ۱۹۶.

۲۴. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، انتشارات اسوه، ۱۳۷۹ ش، چاپ چهارم، زیارت جامعه كبیره.

۲۵. حیاهٔ الامام علی الهادی(ع)، باقر شریف قرشی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۰۲ ق، ص ۲۴.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.