شنبه, ۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 18 May, 2024
مجله ویستا

جامعه شناسی فضای عمومی (2)



      جامعه شناسی فضای عمومی (2)
استفان تونلات ترجمه زهره دودانگه

تصویر: خیابانی در دوبلین، منبع: ویکی پدیا
2.1 فضای عمومی و شکل شهر، بازگشت به خیابان
خیابان -که شاید یکی از ماندگارترین نمادهای فضای عمومی است- از زمان شکست رسمی سیاست های بازسازی پس از جنگ، موضوع ثابت قدمی بوده که معماران و شهرسازان به آن توجه کرده اند. جین جیکوبز (1961)، فعال اجتماعی شهر نیویورک، از اولین ناقدان معماری و برنامه ریزی مدرنیستی بود. او که درباره محله خود، یعنی دهکده گرینویچ در منهتن می نوشت، بر اهمیتِ [نقش] محیط ساخته شده در رفاه اجتماعیِ ناحیه تاکید کرد. او چهار معیار معرفی کرد که معماران و برنامه ریزان باید قاطعانه به آن ها بیاندیشند.  ساختمان ها ترکیبی از کاربری های اصلی را نشان دهند؛ بلوک های ساختمانی باید کوچک باشند و طیف متنوعی از قدمت را نمایندگی کنند؛  تمرکز بالایی از جمعیت باید وجود داشته باشد. هدف این معیارها کمک به شهر برای حفظ تنوعی است که شهر را برای همگان سرزنده می نماید. ضمنا معیارهای یاد شده به فرم ساختۀ خاصی از شهر عینیت می بخشد که می تواند به عنوان «بازگشت به خیابان» و فرم فشرده شهر تفسیر شود، و این فرم با «فضای بازِ» توسعه مدرن و یا تکرار بی پایان و همگن ناحیه های مسکونی حومه شهری تعارض دارد؛ که بهترین مثال برای این نواحی، لویتون (Levittown) در لانگ آیلند (Long Island) واقع در حومه شرقی نیویورک  است.  برای معماران و شهرسازانی که امروزه از فضاهای عمومی برتر حمایت می کنند -یعنی فضاهایی که نظام اجتماعی لذت بخش تری را می پرورانند- کتاب جیکوبز با نام «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ امریکایی» (The Death and Life of Great American Cities) که در سال 1961 منتشر شد،  از آثار پیشگام محسوب می شود. با این حال تنها در دهه های بعد بود که دعوت وی توسط عاملان این حوزه اجابت شد.

جین جیکوبز همزمان بر تاثیرات مهمی که طراحی فضای عمومی بر نظم اجتماعی جوامع داشت، تاکید می کرد. کوین لینچ (Kevin Lynch)، که او هم امریکایی بود، رابطه ای میان شکل ساخته شده شهر و تصویر ذهنی ای که مردم از محیط خویش داشتند برقرار کرد. او در مطالعه خویش در باره جهت یابی مردم بوستون،  فهرستی از پنج شاخص مهم را تعیین نمود که به افراد کمک می کرد تا تصویر خویش را از شهر بسازند (Joseph 1998; Lynch 1960): راه ها، لبه ها، محلات، گره ها و نشانه ها (2). اولین عامل، یعنی راه، نمایندۀ خیابان ها، پیاده روها و سایر فضاهای گردش (circulation) است. این عامل نه تنها به ادراک شکل می بخشد، بلکه قلمروهای واقعی ای را تشکیل می دهد که ادراکات یاد شده از آن ها ساخته شده است. بنابراین این مطالعه نشان داد که فضای عمومی عنصری اصلی است که مردم تصویر ذهنی شان از شهر را از آن می گیرند. با این حال تنها بعدها بود که حکومت شهری در بستر رقابت ملی و بین المللی برای سرمایه گذاری، ساکنان و گردشگران، آغاز به تحقق بخشیدن به قابلیتی کرد که توسط این دانش ارائه شده بود.

در اروپا در دهه 1960، حرکت دیگری در ایتالیا شروع شد که موضوع سازگاری حفاظت شهری و توسعه شهری را مطرح می کرد. بحث پایه ای که در این باره، به ویژه در شهر کومونیستی بولونیا، آغاز شد این بود که به جای ساخت مساکن جدید در حومه به منظور اسکان جمعیت فقیر مرکز شهر و پاکسازی خانه های قدیمی موجود، برنامه ریزان باید مناسباتی را که زمینه پیوند طبقه کارگر و محیط ساخته شده اش را فراهم می آورد، تشخیص دهند. زمانی که این مناسبات دریافته شد، روندی از نوسازی که از ساختمان ها تا حد امکان محافظت می کرد، همراه با مشارکت وسیعی از مردم، اجرا شد. یکی از مشکلات اصلی در مرکز قدیمی شهر کمبود فضاهای باز بود که در طول زمان پُر و متراکم شده بودند. سرولاتی (Cervellati 1981) نشان داد که حفاظت و نوسازی شهری نمی تواند تنها به اسکان اکثریتِ ساکنان بولونیا بپردازد، بلکه باید طیفی از فضاهای باز، از حیاط های خصوصی تا فضاهای عمومی، را نیز احیا کند. این فضاها از فضاهای بازِ متعلق به پروژه های مسکن حومه ای متفاوت بودند و انتظار می رفت که پذیرای ساکنان جابجا شدۀ شهر باشند. این فضاها به خیابان، میدان ها و حیاط ها می ماندند، اما تصور می رفت که در ذات خود، تجسمِ الگویی از سازماندهی اجتماعی در فضا بودند که میان یک منظر ساخته شده و شیوه زندگی اش پیوند برقرار می کردند، و در نتیجه چنان که امروزه در شهرهای غربی رواج دارد از خطر موزه ای کردن و اصالت بخشی (gentrification) اجتناب می شد.

در فرانسه بازگشت به خیابان تا دهۀ 1980، که قوانین تمرکز زدایی به شهرداران امکان کنترل بر توسعه شهری را اعطا کرد، میسر نشد. تا آن زمان طراحی فضای عمومی در انحصار مهندسان ترافیک بود که بیشتر درگیر مدیریت جریان حرکت اتومبیل بودند.  این تجدید سازمانِ قدرت، به تعداد زیادی از پروژه هایی انجامید که هدفشان نوسازی مراکز شهری بود و رقابت میان شهرها را برای جذب شرکت ها و ساکنان  بنیان می نهادند. زمان سپری شده از دهه 60، به سه صورتِ یاد شده از فضای عمومی (میدان، خیابان و حیاط) اجازه داد تا در یک عمل یکپارچه در هم بیامیزند، در حالی که کاربری فضا(جیکوبز)، سیمای محلات (لینچ) و حفاظت نیز مورد توجه بود. یکی از مباحث اصلی که توسط برنامه ریزان و چهره های سیاسی منتخب بسط داده شد، ارتقای کیفیت زندگی بود. این گرایش به جنبشی به نام «پروژه شهری» (projet  urbain)(3) انجامید. معماری به نام کریستیان دویلرز (Christian Devillers 1994) یکی از مهم ترین شعارهای خود را در فرانسه سر داد: "طراحی کردن یعنی بازگرداندن فضا به کاربری ها". در صورت بندیِ این شعار این ایده نهفته است که فضاهای عمومی باید به واسطۀ قابلیتی که در جای دادن به انواع متفاونی از عملکردها دارند، شلوغ باشند. پروژه شهری (Projet urbain) که بیشتر توسط معماران پیش برده می شود، تحت حمایت وزارت تجهیزات و مسکن (the ministry of equipment and housing) تفسیر دوباره ای از شهر کلاسیک قرن نوزدهمی را، که تحت تسلط شکل بلوک و خیابان بود، پیشنهاد می کند. تفاوتی که این حرکت با همتای ایتالیایی خود دارد، در توجه ویژه به ترکیب شهری است که بیشتر در مسیر سنت هنرهای زیباست (the Beaux-Arts). این جنبش، الگوی خیابان و جاده را به عنوان جزیی دائمی شهر معرفی می کند، که این دائمی بودن حتی در مقایسه با ساختار قطعات زمین و محیط ساخته شده نیز بیشتر است. بنابراین این جنبش، فضای عمومی را عنصری حیاتی در طراحی شهری میداند که پدید آورندۀ شکل ساخته شدۀ شهر است، نه بقایایی از توسعه آن. به طرز جالب توجهی، در پیوند میان  نقش جابجایی و نقش توزیع دسترسی به بناهاست که تناسبات یک خیابان متوازن باید کشف شود. بنابراین پروژه شهری سلسله مراتب رسمی ای میان جاده ها، بلوارها، خیابان ها، کوچه ها، گذرها و میادین برقرار می کند که فرهنگ واژگان پایه ای طراحی شهری را تشکیل می دهند (Mangin and Panerai 1999). بسیاری از پروژه های شهری در نواحی صنعتی سابق رخ داده اند و این ناحیه ها را به محلات جدید تغییر داده اند. در پاریس، پروژۀ  ZAC  در محله برسی (Bercy) اغلب به عنوان یکی از موفق ترین نمونه ها معرفی می شود، نمونه ای که در بافت شهر محاط شده و در میان الگویی از خیابان هاست که به تاریخ آن احترام می گذارد (Chdoin, Godier and Tapie 2000). با این حال این مساله در جای خود باقی است، که آیا این طراحی ها همگام با فرم شهر، عملا از تنوع نهفته در بطن تاریخ شهر حفاظت میکند، یا اینکه  به گرایش کنونی به اصالت بخشی، که هم اکنون به خوبی مستند شده است، کمک می کند (Bidou-Zachariasen, Nicolas and d’Arc 2003; Smith 1996).

ادامه دارد.

پانوشت:
1-  Stéphane Tonnelat, Associate Researcher CNRS, CRH-LAVUE Research Center, Paris
2- paths, edges,  districts,  nodes and landmarks
3- http://www.paris.fr/projetsurbains

منبع:
http://stephane.tonnelat.free.fr/
دسترسی به فایل مقاله
http://stephane.tonnelat.free.fr/Welcome_files/SFURP-Tonnelat.pdf