سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
کاش، هیچ «کاش»ی نداشتیم!
کاش ها و آرزو ها، به ویژه کاش های «تاریخی»، حاد ترین شکلِ بروز خیال بافی های آسیب خورده و آسیب زا هستند. تاسف بر گذشته، تاسف بر «هیچ» ی است که هرگز وجود نداشته است و «امروز» یا «حال» آن را می سازد، در حالی که دیروز آن را به مثابه فرایندی زنده، شاید حتی هرگز تجربه هم نکرده باشد. «کاش» ها، رویا هایی هستند که بیشتر به کابوس شباهت دارند و همچون آرام بخشی عمل می کنند که درد را خاموش می کند، اما نه برای آنکه درمانی از راه برسد، بلکه برای آنکه ضربه بیماری، بهتر و در رودررویی با مقاومتی کمتر بتواند به کالبد ما ضربه بزند؛ درد، دیگر آنجا نیست که بتواند به مثابه واقع بینی و چاره اندیشی تا زمانی که هنوز فرصت هست، کمکی به ما بکند تا درمانی بیابیم. هم از این روست که می گوئیم: کاش درس خوانده بودیم؛ کاش هرگز امشب بیرون نمی رفتیم؛ کاش در این پهنه فساد و بی اخلاقی و دروغ و تهمت وافترا و فروپاشی منزلت انسانی نبود؛ یا کاش این مردم اندکی بیشتر حافظه تاریخی دراز مدت یا حتی کوتاه مدت داشتند؛ و کاش... و همه این کاش ها، در حقیقت، برای آن هستند که موقعیت های فرایندی که درونشان می توانیم و باید عمل کنیم و تغییر ایجاد کنیم، را به باد فراموشی بسپاریم و حاضر شویم، ساختارهای انفعال را به مثابه ساختارهایی نه ایستا و منفی ، بلکه ساختارهایی به ظاهر پویا و واقعا تاثیر گزار بپذیریم؛ اینکه بپذیریم «هیچِ» کار نکردن بهتر از «هر» کاری کردن است، «هیچِ» مردن بهتر از زنده «ماندن» است، و ... و چنان به این زبان اسطوره ای دامن بزنیم که گذشته ای را که دیگر وجود ندارد و شاید هیچ وقت نیز به گونه ای که ما امروز می اندیشیم وجود نداشته بوده باشد، و یا آینده ای را که شاید هرگز وجود نیابد و یا هرگز به گونه ای که ما تصور می کنیم وجود پیدا نکند، به تقدسی غیر عقلانی و دیوانه وار برسانیم، تا «حال» خود را فدای آنها کنیم و در برابر محراب خیال زانو بزنیم، خیال و کاش ها را بر روی سر بگذاریم و آنها را بپرستیم. قهرمانان آنجا هستند، آرمان ها آنجا هستند، زیبایی ها، خوبی ها، آرزوها، همه آنچه برای خود و فرزندانمان می خواهیم، همه دوستان، همه ظرافت ها و شیرینی ها، همه جملات قصار، همه پندها و اندرزهای جهان، همه کارهایی که «باید» کرد و یا «نباید» کرد، همه آنجا هستند... اما، افسوس، که در واقعیت فقط «هیچ» آنجا است، هیچی که ظاهرا قصد دارد، سده دوم تاریخیِ همزیستی و همراهی اش با ما را نیز تجربه کند.
کاش های ما، خرابه های ذهنی مان هستند، ویرانه هایی که هر روز آخرین نفس ها و آخرین توان هایمان، آخرین دوستان و آخرین ذرات مثبت وجودمان را به پایشان قربانی می کنیم تا به همان اندازه حیات خود را بیهوده، بی معنا، خنثی و آشفته و به هم ریخته و شلخته و آشوب زده و فرو پاشیده و هذیان زده و مضطرب و بی پایه کنیم؛ که فرصت های تاریخی مان را بسوزانیم و سوخته ها را لگد کوب کنیم و بقایایش را به باد بدهیم؛ که «حال» ها و واقعیت ها را ندیده بیانگاریم و هر کس جسارت آن را داشت که ما را نسبت به این غفلت و گریز از واقعیت بر حذر دارد، از میان برداریم و لعن و نفرینش کنیم و در تاریک ترین گوشه های ذهنمان اسیرش کنیم.
«کاش» اینجاست، «کاش» آنجاست، «کاش» همه جا هست جز درون عقلی که از وجود می گریزد. دیروز فردوسی را «رافضی» خواندند و نفرینش کردند و بی دین می خواندندش تا شاید از کار بزرگی که در دست داشت دست بردارد؛ دیروز امیرکبیر را خائن پنداشتند و در حمام رگ زدند تا همان جا فرصت شستن حافظه گناه آلودشان را هم داشته باشند؛ دیروز مصدق را مستحق مرگ دانستند و سرانجام به روستایی دوردست راندند تا در تنهایی و پریشانی بمیرد و دوری روستا، گناه را نیز از یاد خود و دیگران ببرد؛ دیروز دوست داشتند تیشه ای بردارند و به جان فرهنگ و زبان خود بیافتند؛ دیروز درها و چارچوب های پنجره هایشان را از جا می کندند تا آتشی برافروزند و با آن شادمانه بازی کنند و بر لباس های گر گرفته خود بخندند؛ دیروز سقف خانه فرهنگ بومی و هزاران ساله را بر سر خود خراب می کردند تا آسمان «دیگران» را بهتر و از نزدیک تر ببینند و فکر باران ها و برفهایی که از راه می رسند و خانمانشان را بر باد خواهند داد، نبودند؛ دیروز آخرین ارزش ها،سنت ها و اخلاق ها و بزرگواری های روحی شان را از وجود خود با توهین بیرون می راندند تا بعدها با حسرت به سراغشان بروند و در شعر و ترانه و ناله ها باز فراخوانندش؛ دیروز راه را برای پست ترین احساس ها و خوارترین رفتارها و خواهش هایشان باز می کردند تا وقتی درونشان جای گرفت بر سر و روی خود بکوبند و از بخت بد خویش بنالند؛ دیروز نفهمیدند چگونه باید فرزندانشان را تربیت کنند و هیولاهایی تحویل جامعه دادند که زندگی را بر خود و بر همه حرام کردند و خود را نیز به هیولاهایی بدتر از آنها تبدیل کردند؛ دیروز نگاهشان را به جای آنکه به جلوی پایشان بیاندازند، به دست این و آن دوختند و درون چاله افتادند و پایشان شکست و بعد استخوانهایشان را که بیرون زده بود دیدند و به زیرخنده زدند؛ دیروز هر چه به باورشان اشتها آور می آمد، ولو سمی بود، خوردند و بعد به زخم هایی که بر بدنشان ظاهر می شدند خیره ماندند و درد هایی را که از راه می رسیدند را به حساب «چشم حسود» و بدخواهی این و آن گذاشتنند؛ دیروز نفهمیدند با خودِ آن روز و خود های آینده خویش چه دارند می کنند؛ دیروز شاد بودند که دیروز است و گمانشان این بود که فردا حتما روز دیگرو بهتری است؛ اما از همه بدتر، نه دیروز و دیروز ها بلکه امروز و امروز ها است، زیرا کاسه «کاش» به دست گرفته اند و گرفته ایم و در کوره راه ها سرگردانند و سرگردانیم، حسرت تمام وجودشان را گرفته و از زمین و آسمان و از کس و ناکس می نالند و تمام فکرشان را جمع کرده اند که «کاش» می شد چرخ زمان را به عقب برگرداند و «اشتباهات» را تکرار نکرد: درست است ، نباید«اشتباه» کرد، اشتباهی در کار نبوده و نیست، «دیروز»، همین «امروز» است و «امروز»، همان «فردا»، واژگان و دال ها تغییر می کنند، اما مدلول ها به سختی یکسانند. «حال» هم گمان می کنند و می کنیم که در آن «عقب» یا آن «جلو» حتما چیزی در انتظارشان و انتظارمان نشسته است. اما متاسفانه شاید نه آن «عقب» چیزی در کار باشد و نه آن «جلو»:هیچ چیز جز خود «هیچ». مشکل نیز در همین است که فرایند حیات و به همین دلیل فرایندهای اجتماعی، جز در «لحظه های آنی» وجود خارجی ندارند، و لحظه ها نیز بنا بر تعریف، همان دم که زاده می شود، می میرند، دود می شوند و به آسمان می روند.
برخی از آدم ها در ساخته های کار و تلاش های گاه سخت خود زندگی می کنند و برخی در آرزوهای بر باد رفته کارهایی که باید می کردند و نکردند یا به گونه ای واژگون کردند؛ برخی در واقعیت زندگی می کنند و برخی در ناله و آه بر واقعیت های از دست رفته؛موقعیتی نه چندان ساده برای زیستن و کنار آمدن با جهان: «کاش» این طور نبود، هر چند، این طور هست!
این مطلب در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه بهار منتشر می شود.
پرونده ی «ناصر فکوهی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/9132
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست