جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
«چوبک» ؛ بازیگر و نمایشنامه نویس
صادق چوبك در آیینهٔ ادبیات این سرزمین، داستاننویس یگانهای است.خلق آثار درخشان در حوزهٔ ادبیات داستانی، نام او را چون ستارهای قطبی بر تارك ادبیات این ملك، همیشه روشن نگاه خواهد داشت.
دربارهٔ چوبك، از دیروز تا امروز، هر آنچه كه منتشر شده و یا گاهی در مجالس و محافل در مورد آن سخن رفته، داستانهای كوتاه وی و بعضاً دو رمان سترگ او بوده است كه صد البته بهجا و بهحق بوده و شایستهتر این است كه بیش از اینها چوبك و آثارش مورد نقد و تحلیل و بررسی اهل قلم قرار گیرد. اما حقیقت امر این است كه چوبك همچون سایر روشنفكران زمانهٔ خود، علاوه بر آثار داستانی، كه شهرتش به خاطر آنهاست، در تئاتر و نمایشنامهنویسی نیز فعالیتهایی، هر چند اندك، اما تأثیرگذار داشته است. یادداشت ذیل از این منظر چوبك را به علاقهمندانش میشناساند.
(۲) فن درام در میانهٔ دورهٔ قاجار در ایران متولد شد. میرزا فتحعلی آخوندزاده در سال ۱۲۶۶ ه.ق (۱۲۲۹ ه.ش) نخستین نمایشنامهٔ خود «حكایت ملّا ابراهیم خلیل كیمیاگر» را نوشت تا بدینگونه نهضت تجددخواهی در ایران آغاز گردد. در حقیقت درام آغازگر نهضت تجددخواهی در تاریخ ادبیات ایران است. برخلاف نظر بسیاری، دوران مدرنیسم فرهنگی در ایران نه با داستان، بلكه با نمایشنامه آغاز گشت و میرزا فتحعلی آخوندزاده یكتنه بار تجددخواهی در ادبیات ایران را به دوش كشید تا این بار را به نمایشنامهنویسان بعد از خود، بسپارد.
جالب توجه آنكه آخوندزاده زمانی كه نخستین نمایشنامهٔ خود «حكایت ملّا ابراهیم خلیل كیمیاگر» را مینوشت، هنریك ایبسن نمایشنامهنویس مقتدر ادبیات نمایشی جهان نیز، نخستین نمایشنامهٔ خود «كاتیلین» را نوشته است.
میرزا آقا تبریزی تحت تأثیر آخوندزاده نمایشنامهٔ متعددی نگاشت و پس از آن، نهضت تجددخواهی توسط شاعران و نویسندگان نسلهای بعدتر، چون میرزادهٔ عشقی، میرزامحمود ظهیرالدین، میرزا محمدخان كمالالوزراء، سعیدعلی خان نصر، ذبیحالله بهروز، عبدالحسین نوشین، صادق هدایت و صادق چوبك و... دنبال شد.
آثار نمایشی این شاعران و نویسندگان هرچند از منظر ریخت و شكل، آثار قابل توجهی نبودند اما از نظر محتوا، آثاری درخور بودند.
بررسی دقیق این آثار رایحهٔ تجددخواهی را به مشام میرساند: عدالتجویی، مساوات در برابر قانون، حقوق زنان، مبارزه با ظلم و فساد، مخالفت با خرافات و ...
صادق چوبك نیز چون همنسلان تجددخواه خود در این عرصه فعالیتهایی از خود به جای گذاشته كه متأسفانه همگی آنها زیر سایهٔ آثار داستانی وی، پنهان مانده است. چوبك در سالشمار زندگی خود، هم نمایشنامه نوشته، هم نمایشنامههای خارجی را به فارسی برگردانده و هم روی صحنهٔ تئاتر بازی كرده است.
● نمایشنامههای چوبك
چوبك در كارنامه ادبیاش سه نمایشنامه دارد:
۱) «توپ لاستیكی»،
۲) «هفخط»،
۳) «پیرزن و شغال»
نمایشنامهٔ توپ لاستیكی در مجموعه داستان كوتاه «انتری كه لوطیاش مرده بود» به چاپ رسیده است.
نگرش چوبك در این اثر، نگرشی سیاسی است. او دربار قاجار را بهانهای قرار میدهد تا شخصیتهای متزلزل خدمتگزاران قدرت را، در همهٔ دوران به تماشا بگذارد. در حقیقت چوبك با نگاهی دقیق و بر اساس اتفاقی فوقالعاده ساده نشان میدهد كه قدرتمداران چگونه و با چه وسایل سادهای در هم میریزند. نگاه جهانشمول نویسنده در سطح زیرین متن، این اثر را چند بعدی كرده است.
دالكی، وزیر امور داخله است. روزی متوجه میشود كه یكی از فرّاشان دربار در اطراف خانهاش در جستوجوی چیزی است. گمان میبرد او را فرستادهاند تا فرمانی را ابلاغ بكند. چنان به هراس میآید و دچار وحشت میشود كه به سرحد مرگ میرسد.
ترسش از آن است كه مبادا او را از مسند قدرت خلع كردهاند و جلوی درآمدهایش را گرفتهاند. وحشت او به تمامی اعضای خانوادهاش هم سرایت میكند. همه نگراناند و در انتظار و از خود میپرسند: چه پیش خواهد آمد؟ آیا اكنون همه چیز به پایان رسیده است؟ هر یك از آنان چیزی میگویند.
حضور فرّاش مانند بختكی بر فضا سنگینی میكند. جناب وزیر داخله نمیداند چه باید بكند. سر آخر دل به دریا میزند و فرّاش را به درون خانه فرامیخواند. در برابرش زانو میزند و با عجز اعلام میكند كه چون نوكری حلقه به گوش، آماده هرگونه خدمتی است. از او میخواهد تا وظیفهٔ فرمانبرداریاش را به او بگوید.
فرّاش، با ناباوری به وزیر مینگرد. زبانش از ترش بند میآید. پس از گذشت لحظاتی كه در التهاب میگذرد به وزیر میفهماند موضوع بر سر توپِِ بازی است! پسرش زمانی كه بازی میكرده، توپ به درون باغ عالیجناب افتاده و او جرئت نمیكرده تا آن را بیابد و به فرزندش بازگرداند.
وزیر از نفس افتاده و فرمانده، وقتی از قضیهٔ حضور فرّاش مطلع میشود، ناگهان به خود میآید و تغییر موضع میدهد و حالت وزیرانه به خود میگیرد و آمرانه فرمان صادر میكند و آن بیچاره را با خواری بیرون میراند...»۱
دومین نمایشنامهٔ چوبك، هفخط نام دارد كه در مجموعهٔ داستان كوتاه «روز اول قبر» به چاپ رسیده است.
چوبك در نمایشنامهٔ هفخط نگرشی اجتماعی دارد؛ او در این اثر نیز، با توجه به اتفاقی به ظاهر ساده، اثری خلق میكند. اثری كه دوستداشتنی است. هر چند به لحاظ فنی مشكل دارد، اما خواندنش لذتبخش است. نویسنده در این اثر، جریان عاشق شدن یك جوان روستایی به نام محمد را به تصویر میكشد.
محمد جوان ساده و روستازادهای است كه به عنوان شاگرد بنا، در منزلی مشغول به كار است. خدمتگزار این خانه، كه متعلق به فردی ثروتمند است، دختر زیبا و خوشگلی است به نام گلی.
«محمد در طول ساعاتی كه در این منزل مشغول به كار است، گلی را میبیند و عاشق وی میشود. اما گلی دختری است شهری با افادههای خاص خود. او نیز عاشق محمد شده اما هرگز به روی خود نمیآورد و مدام محمد را تحقیر میكند.
محمد در استراحتگاهش قضیه را برای دوستش تعریف میكند و از عشق بیپایان خود حرف میزند و میگوید از آن روز كه عاشق گلی شدهام یك دقیقه هم به خواب نرفتهام. دوستش به وی توصیه میكند بدنش را خالكوبی كند و پیش معشوق برود و میگوید بیگمان او به محض دیدن این خالها عاشقت میشود.
محمد تمام دارایی خود و دوستش را جمع و بدن را خالكوبی میكند و شبی از روی دیوار میپرد و خود را از طریق پنجره به اتاق گلی میرساند. گلی كه بیدار میشود داد و فریاد میكند و فریادزنان به خیال اینكه دزد وارد خانه شده به طرف اتاق صاحبخانهاش میدود. لختی بعد پلیس میرسد.
همه ایستادهاند. محمد روبهروی آنها در خلسهای عاشقانه، فقط به گلی مینگرد. گلی كه تازه متوجه شده كه این فرد محمد است، خالكوبیها را میبیند. گلی نیز از این رو به آن رو میشود. درحالیكه پلیس و صاحبخانه دربارهٔ دزدی این فرد حرف میزنند، آن دو عاشق در خلسهای عاشقانه با هم گفتوگو میكنند؛ بیآنكه بدانند چه میگویند. در همین خلسهٔ عاشقانه، پلیس كه میترسد نزدیك شود. دستبند را به گلی میدهد تا بر دست محمد بزند. گلی نیز كه گویی عاشقترین روزگار است در این دم، ناخواسته بر دست محمد دستبند میزند و خود را روی زمین میاندازد و شروع به گریه كردن میكند...»
سومین نمایشنامهٔ چوبك، پیرزن و شغال نام دارد كه در مجلهٔ سپیدهٔ فردا در امردادماه ۱۳۳۷ به چاپ رسیده است.
چوبك این اثر را بر اساس یكی از قصههای فولكلور و برای مخاطب نوجوان نوشته است. چاپ این اثر در مجلهٔ سپیده فردا خود دال بر این است كه این نمایشنامه، اثری تعلیمی برای این نوع مخاطب است.
ارزش و اهمیت این اثر نخست در توجهٔ چوبك به افسانههای فولكلور و تبدیل آن به یك اثر نمایشی و دوم توجه وی به مخاطب نوجوان بوده است.
نوع نگاه وی و چگونگی تبدیل یك قصه به یك نمایشنامه به لحاظ فنی نكتهای است كه به درستی چوبك آن را انجام داده است.
پیرزن و شغال، در نوع نمایشنامههای تعلیمی و برای مخاطب كودك و نوجوان، نمایشنامه خوبی است. دربارهٔ نمایشنامههای چوبك میتوان به نكات فنی ذیل اشاره كرد:
ـ طرح در هر سه اثر ساده است و هیچگونه پیچیدگی در آن دیده نمیشود. ستیز یا كشمكش كه در حقیقت ماهیت و جوهرهٔ یك درام است در آثار چوبك به خوبی دیده میشود؛ این ستیز در وجه درونی قویتر است. ستیز درونی، ستیزی است كه میان كاراكترهای یك اثر دیده میشود و ستیز بیرونی ستیزی است كه میان نویسنده و مخاطب انجام میگیرد.
ستیز درونی نمایش توپ لاستیكی از میان ستیزهای سهگانه درونی (آدمی با آدمی ـ آدمی با خویش ـ آدمی با تقدیر) از نوع ستیز آدمی با خویش است. اما در نمایشنامهٔ هفخط نوع ستیز، ستیز آدمی با آدمی است. چوبك تلاش كرده است تا ستیز بیرونی را نیز به قوّت ستیز درونی عرضه كند. اما در این ستیز، به اندازهٔ ستیز درونی موفق عمل نكرده است.
ـ در بحث ساختاری این آثار، این نكته واضح و مبرهن است كه نویسنده پس از آغاز و میانهٔ نمایشنامه، مخاطب را به مسیری میبرد تا با روشن شدن علت غایی به او لذتی تزریق كند. در حقیقت او در آغاز كار، گرهی میافكند و در آخرین لحظه آن را میگشاید تا لذت ایجاد كند.
این نوع ساختار در درام، بیشتر به نمایشنامههای «خوشساخت» اطلاق میشود كه صد البته ساختاری بسیار قالبی و مشخص دارد و عموماً هم، سطحی از آب درمیآید.
ـ اگر تعلیق را نداشتن اطمینان و بیخبری از نتیجه و انتظار تعریف كنیم، متوجه میشویم كه این عنصر در آثار نمایشی چوبك به شكل خوبی، خود را نمایان كرده است.
ـ شخصیت، دومین ركن اساسی یك نمایشنامه به شمار میرود. انتخاب دقیق شخصیتها و پرداخت آنها از منظر اجتماعی، فیزیكی و روانی برای مخاطب امری ضروری و اجتنابناپذیر است. چوبك شخصیتهای آثار خود را آگاهانه انتخاب میكند؛ اما در پرداخت نهایی فقط به شخصیتهای اصلی خود میپردازد. مثلاً در نمایشنامهٔ توپ لاستیكی شخصیتپردازی دالكی بسیار قویتر از سایر شخصیتها است.
در نمایشنامهٔ هفخط نیز محمد، كارگر عاشق، قویتر از دیگران پرداخت شده است. پرداخت مناسب قوی این دو شخصیت، در این دو اثر نشان از قوت نویسنده در پرداخت شخصیتها دارد. ولی متأسفانه مشخص نیست كه این جریان چرا به كلیهٔ شخصیتها كشیده نشده است. چوبك به گونهای غریزی یا آگاهانه؟! از كلیهٔ ابعاد تكنیكی پرداخت شخصیت، برای دو شخصیت ذكرشده استفاده كرده است.
ـ زبان در یك اثر نمایشی، به دو شكل بروز میكند؛ نخست به شرح وقایع و توصیف صحنهها میپردازد،۲ و دوم آنكه از زبان پرسوناژها ارائه میشود.۳
چوبك به لحاظ تجربیات عمیقش در داستاننویسی، در شرح وقایع و توصیف صحنهها به شدت دقیق و زیبا عمل كرده است. خوانش توضیح صحنههای آثارش، مبین این امر است. او چون یك تابلوی نقاشی صحنهٔ نمایش را ترسیم میكند. از هیچ نمیگذرد. از كوچكترین اجرای صحنه تا رنگهای اشیای موجود.
این بخش یكی از قویترین بخشهای نمایشنامههای چوبك به شمار میرود.
به نمونهای از آن توجه كنید: «... اتاق بزرگی است با دیوار و سقف گچی سبزرنگ. حاشیهٔ دور سقف طلایی است. یك چراغ بزرگ بلورتراش با شمعهای الكتریكی از سقف آویزان است. زیر پنجرهٔ پهن دیوار سوی چپ كه به باغ باز میشود میزی است كه روی آن رادیویی بزرگ است. بغل دیوار یك تلفن گذاشته. نور آفتاب از این پنجره توی اتاق میتابد. سوك دیوار چپ و دیوار عقب، عسلی گردی است كه روی آن گلدان میناكاری بزرگی است كه میخك و لالهٔ كاغذی كه بسیار بد درست شده و روی آنها گرد گرفته، گذاشته شده. روی دیوار عقب، سوی چپ دری است كه به اتاق خواب دالكی باز میشود و رویش پردهٔ مخمل سرخ افتاده.
دست راست این در، میان دیوار عقب، گچبری نمای یك بخاری ساده كه هنری در ساختن آن به كار نرفته دیده میشود.» ...۴
كاركرد دوم زبان نیز كه از دهان شخصیتها بیان میشود، خصایص ویژهای دارد و امروزه كلیهٔ استادان نمایشنامهنویسی در ترمهای مختلف دانشگاهی تلاش میكنند تا به شاگردان نویسندهٔ خود یاد بدهند كه بارزترین خصوصیت یك گفتوگوی نمایشی، تصویری بودن آنهاست. كاری كه در نمایشنامههای چوبك به وفور یافت میشود. اصلاً بارزترین ویژگی نثر چوبك تصویری بودن آن است كه در آثار داستانیاش نیز نمود فراوان دارد و این امر تا بدان جا پیش رفته كه امروزه در ادبیات این سرزمین عدهای راز ماندگاری چوبك را نثر و زبان تصویری او میدانند. خصلت دیگر زبان چوبك در نمایشنامههایش كه باز هم ریشه در داستاننویسی او دارد، عمیق بودن معانی كلمات و جملاتی است كه از دهان شخصیتهایش بیرون میآید.
بسیاری از صاحبنظران نمایش، معتقدند، نگاه و توجه چوبك به محیط خود، برای خلق یك نمایشنامه، به نگاه هنریك ایبسن نمایشنامهنویس مقتدر ادبیات نمایشی جهان، نزدیك است. مقایسهٔ همین آثار اندك چوبك با آثار ایبسن نقاط مشترك فراوانی را پیش روی ما میگذارد.
بیشك اگر چوبك نمایشنامهنویسی را جدّی دنبال میكرد، ما او را امروز به عنوان یك نمایشنامهنویس برجسته میشناختیم نه یك داستاننویس بیهمتا.
بدون تردید نمایشنامههای چوبك را باید در فرصتی دیگر به شكلی دقیقتر، مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
● ترجمههای چوبك
ـ «چوبك» در سالهای ۱۷ـ۱۳۱۶ خدمت نظام وظیفهٔ خود را آغاز میكند. اما به دلیل تسلطش به زبان انگلیسی، دوران خدمت را به عنوان مترجم در ستاد ارتش میگذراند. مطالعهٔ كتب و مجلات متعدد خارجی، خیلی زود او را با دنیای تئاتر، آشنا میكند. حلقهٔ این ارتباط به واسطهٔ تسلطش به زبان انگلیسی، تنگتر میشود.
این ارتباط تنگاتنگ، نهایتاً منجر به ترجمهٔ نمایشنامهای از یوجین اونیل میشود. چوبك پس از این ترجمه كه مورد توجه مترجمان برجستهٔ آن زمان قرار میگیرد، نمایشنامهٔ دیگری از آرتور شنیتسلر را به فارسی برمیگرداند.
چوبك در كل، دو اثر نمایشی را به فارسی برگردانده است:
۱) «پیش از ناشتایی» اثر یوجین اونیل
۲) «سرگذشت» اثر آرتور شنیتسلر
پیش از ناشتایی برش كوتاهی از زندگی خانم راولند و شوهرش آلفرد، است. در واقع واگویهٔ بلند خانم راولند است كه در حال درست كردن ناشتایی و پیش از صرف آن خطاب به شوهرش، كه در تمام طول نمایش در اتاق خواب است، بیان میشود. خانم راولند در این واگویه، مشخص میكند كه آلفرد، شوهرش، مردی تنبل است و هرگز به دنبال كار نمیرود و مدام در خانه است. مخارج زندگی را خانم راولند به چنگ میآورد. در این واگویه، خانم از رابطهٔ پنهانی شوهرش با خانمی به نام هلن پردهبرداری میكند. در طول اثر و در میان گفتههای خانم راولند سر و صداهایی مشكوك از اتاق به گوش میرسد. آلفرد به هیچكدام از سؤالات همسرش پاسخ نمیدهد. در آخر خانم راولند در حیرت تمام به طرف اتاق شوهر میرود. در چهارچوب در میایستد و به كف اتاق نگاه میكند و ناگهان وحشیانه فریاد میكشد و از در راهرو بیرون میرود.
ترجمهٔ نمایشنامهٔ كوتاه پیش از ناشتایی نكات قابل توجهی را برای ادبیات نمایشی ایرانزمین به ارمغان میآورد؛ نخست آنكه این اثر، نخستین اثر ترجمهشده از آثار ادبی مدرن آمریكا در زمینهٔ نمایشنامهنویسی در ایران است.
دوم آنكه شكل و شیوه و ترجمهٔ این اثر در نوع خود بینظیر بود و در حقیقت چوبك پایهگذار شكلی از ترجمه بود كه پیش از آن در این زمینه در ادبیات ما هیچ تجربهای كسب نشده بود.
«... در این ترجمهٔ سه چهار صفحهای، چوبك برای نخستین بار در ایران، از شیوهٔ محاورهای و شكستهنویسی استفاده كرد، كاری كه تا پیش از آن سابقه نداشت و بعدها رواج فراوان یافت و حتی به افراط هم كشید...»۵
از سوی دیگر نجف دریا بندری، مترجم نامدار ایرانزمین، در مورد ترجمهٔ چوبك از این اثر، گفته است «كیفیت ترجمهٔ پیش از ناشتایی، تأثیر فراوانی بر من گذاشته است.»۶
چوبك نمایشنامهٔ پیش از ناشتایی را در نهمین شمارهٔ مجلهٔ سخن در مهرماه ۱۳۲۴ به چاپ رساند.
دومین ترجمهٔ چوبك نمایشنامهٔ كوتاه دیگری از آرتور شنیتسلر است. این اثر «سرگذشت» نام دارد. سرگذشت در حقیقت سرگذشت آناتول و ماكس است. آناتول بستهای را نزد دوستش ماكس به امانت میگذارد. این بسته در حقیقت مجموعهٔ پاكت نامههایی است كه در هر كدام یادگاری از یكی از دوست دخترهای آناتول است. این تعداد زیاد نامه در حقیقت نشان از دوستان فراوان و به قول خودش، فصلی او دارد. آن دو، یك به یك نامهها را نگاه میكنند و آناتول روی پاكت نامهها، كلمه یا جملهای نوشته كه خاطرهٔ خاص وی را، به یادش میآورد.
سرانجام نقل گذشتهها یادآوری خاطرهای از دختری (زنی) به نام بیانكا است كه در حقیقت با هر دو در ارتباط بوده است. این دو بر سر بیانكا با هم لختی كلنجار میروند. بیانكا بازیگر سیركی بوده است كه سالها پیش در این شهر، به اجرای برنامه میپرداخته است و حالا بعد از سالها به این شهر بازگشته و قرار است همین امشب ماكس را ملاقات كند. آناتول از این مسئله خبر ندارد. بیانكا میآید اما آناتول را دقیقاً نمیشناسد.
آناتول منزل ماكس را ترك میكند. اما ماكس نشانهٔ دقیق آناتول را با نشانههایی از نور بنفش، موسیقی، پیانو به بیانكا میدهد. بیانكا به یاد میآورد و به طرف پنجره میرود و هرچه فریاد میزند آناتول صدایش را نمیشنود. بیانكا غمگین و ناراحت است كه وی را نشناخته است. ماكس هم زیركانه بیانكا را به فضایی میبرد تا چگونگی ارتباطش را با آناتول تعریف كند...»
انتخاب نمایشنامهٔ سرگذشت جای بحث فراوان دارد. انتخابی زیركانه و هوشمند و نزدیك به فضایی كه به فضای جامعهٔ آن روز بسیار نزدیك است، هرچند با بنمایههای طنزی كه نویسنده زیركانه در لابهلای كلام و در لایههای زیرین متن، به كار گرفته است، ترجمهٔ چوبك نیز بر این باور افزوده است.
آرتور شنیتسلر، نمایشنامهنویس اتریشی است. پدرش پزشك بود و اغلب بیمارانش بازیگران تئاتر و خوانندگان اپرای وین بودند. این امر سبب آشنایی آرتور با تئاتر شد. او پس از پایان تحصیلات در رشتهٔ پزشكی تحصیل و در كنار این حرفه شروع به نوشتن كرد. او در مقالات و نمایشنامههایش از نظریات فروید استفاده برد. این استفادهٔ صحیح و دقیق بدان جا انجامید كه فروید گفت بسیاری از نظریات و عقایدش كه قابل توصیف نبودهاند به بهترین نحو، در خلال حوادث نمایشنامهها و داستانهای شنیتسلر بیان گردیدهاند.
«افسانه»، «لی بلی»، «چرخفلك»، «راه تنها»، «سرزمین وسیع»، «طوطی سبز»، «گول زدن خندهدار» از مهمترین نمایشنامههای وی به شمار میروند.۷
جالب توجه آنكه شنیتسلر، هرگز نمایشنامهای به نام سرگذشت نداشته است!!!
«او هفت نمایشنامهٔ تكپردهای تحت عنوان آناتول۸ نوشته كه در حقیقت نخستین تلاشهای وی در زمینهٔ نمایشنامهنویسی است. نویسنده در این هفت نمایشنامه، به زنبارگیها و هوسرانیهای مردی پرداخته كه به گونهای برای گریز از اندیشهٔ غمانگیز گذشت زمان و محتوم بودن مرگ، به توجیه بودن زندگی خود میپردازد.»۹
چوبك زیركانه یكی از این هفت نمایشنامهٔ كوتاه را انتخاب و ترجمه میكند و خود نام سرگذشت بر آن میگذارد. نامی كه به شدت با متن مطابقت دارد.
سرگذشت اثر شنیتسلر با ترجمهٔ صادق چوبك نخستین بار در سال ۱۳۲۵ در مجلهٔ سخن به چاپ رسید.
چوبك مقتدرانه در پایان ترجمهاش نوشته است، «نمایش این بازی به زبان فارسی، بدون اجازهٔ مترجم، ممنوع است.»
● چوبك بر صحنهٔ تئاتر
صادق چوبك با نگارش سه نمایشنامه و ترجمهٔ دو نمایشنامه نشان داده است كه به شكل جدّی دوستدار تئاتر است. این ارتباط وی با تئاتر، سرانجام باعث بازی چوبك روی صحنهٔ تئاتر میشود. در سال ۱۳۲۶ (اردیبهشتماه)، الول ساتن نمایش «سرباز شكلاتی» اثر جرج برناردشاو را كارگردانی میكند و آن را به اجرای عموم میگذارد.
«سرباز شكلاتی» اثر شاو را سیمین دانشور به فارسی برگردانده بود. ایثاری، صادق چوبك و بهرام دریابیگی، یكی از بازیگران برجسته تئاتر آن زمان، در این نمایش ایفای نقش كردند. در این نمایش كه در تالار گرین روم تهران روی صحنه رفت، صادق چوبك در نقش سروان بلانچی هنرنمایی كرد.۱۰
سرباز شكلاتی را انتشارات امیركبیر با ترجمهٔ سیمین دانشور حدود پنجاه سال پیش روانه بازار كتاب كرد.
● آثار چوبك بر صحنه
در میان آثار نگاشتهشدهٔ چوبك و ترجمههای او، اطلاع دقیقی از اجرای آن آثار در تاریخ تئاتر ایران در دست نیست.
زندهیاد محمود جوهری، بازیگر نقش رئیسعلی در سریال «دلیران تنگستان»، كه در دههٔ ۳۰ در تئاتر آناهیتا، مشغول به فعالیت بود، نمایشنامهٔ توپ لاستیكی را با بازنویسی خود، روی صحنه برد.
زندهیاد جوهری این نمایش را در جشن اول ماه مه، در سال ۱۳۳۲، در تالار اجتماعات كارخانهٔ چیتسازی تهران روی صحنه برد و بر اساس بازنویسی جوهری و نزدیك كردن فضای نمایش به فضای حكومت شاهنشاهی، نمایش مورد توجه تماشاگران قرار گرفت.۱۱
هفخط، اثر دیگر چوبك، نیز توسط دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز روی صحنه رفته است.۱۲
از اجرای دیگر چوبك اطلاع دقیقی در دست نیست اما به تصویر كشیدن رمان تنگسیر توسط فیلمساز برجستهٔ سینما، امیر نادری، و فیلم شدن «چرا دریا طوفانی شده بود» توسط ابراهیم گلستان و بازی فروغ فرخزاد، كه گویا به اتمام نرسید، نشان از قابلیتهای تصویری آثار این نویسندهٔ یگانه دارد.
جهانشیر یاراحمدی
پینوشت
۱. كمالالدین شفیعی، «نگاهی گذرا به نمایشنامهٔ توپ لاستیكی»، ماهنامهٔ كلك، شمارهٔ ۱۴۵، ص ۲۵.
۲. Direction
۳. Dialogue
۴. نمایشنامهٔ «توپ لاستیكی» در مجموعه انتری كه لوطیاش مرده بود، ص ۱۱۵.
۵. صادق چوبك «و تأثیرپذیری از ادبیات داستانی مدرن آمریكا»، ماهنامهٔ كلك، شمارهٔ ۱۴۵، ص ۴.
۶. یوجین اونیل، مقدمهٔ نمایشنامهٔ «پیش از ناشتایی»، ترجمهٔ صادق چوبك، به قلم محمد بهارلو، ماهنامه كلك، شماره ۱۴۵، ص ۲۰.
۷. منصور خلج، درامنویسان، جلد دوم، ص ۱۳۷ ـ ۱۴۱.
۸. Anatol
۹. همان، ص ۱۳۸.
۱۰. كمالالدین شفیعی، همان، ص ۲۶.
۱۱. همان.
۱۲. مهناز عبدالهی، «سالشمار صادق چوبك»، مجله بایا، شماره ۴ و ۵، تیر و مردادماه ۱۳۷۸، ص ۴۶.
پینوشت
۱. كمالالدین شفیعی، «نگاهی گذرا به نمایشنامهٔ توپ لاستیكی»، ماهنامهٔ كلك، شمارهٔ ۱۴۵، ص ۲۵.
۲. Direction
۳. Dialogue
۴. نمایشنامهٔ «توپ لاستیكی» در مجموعه انتری كه لوطیاش مرده بود، ص ۱۱۵.
۵. صادق چوبك «و تأثیرپذیری از ادبیات داستانی مدرن آمریكا»، ماهنامهٔ كلك، شمارهٔ ۱۴۵، ص ۴.
۶. یوجین اونیل، مقدمهٔ نمایشنامهٔ «پیش از ناشتایی»، ترجمهٔ صادق چوبك، به قلم محمد بهارلو، ماهنامه كلك، شماره ۱۴۵، ص ۲۰.
۷. منصور خلج، درامنویسان، جلد دوم، ص ۱۳۷ ـ ۱۴۱.
۸. Anatol
۹. همان، ص ۱۳۸.
۱۰. كمالالدین شفیعی، همان، ص ۲۶.
۱۱. همان.
۱۲. مهناز عبدالهی، «سالشمار صادق چوبك»، مجله بایا، شماره ۴ و ۵، تیر و مردادماه ۱۳۷۸، ص ۴۶.
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب دولت رئیسی افغانستان دولت سیزدهم گشت ارشاد پاکستان توماج صالحی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
کنکور تهران سیل سیستان و بلوچستان هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی سلامت خراسان جنوبی شهرداری تهران پلیس اصفهان
خودرو قیمت خودرو آفریقا دلار قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو بانک مرکزی ارز ایران خودرو مسکن سایپا
خانواده موسیقی تلویزیون فیلم مهران مدیری ترانه علیدوستی سینمای ایران سحر دولتشاهی بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه رژیم صهیونیستی حماس ایالات متحده آمریکا اوکراین طوفان الاقصی طالبان
پرسپولیس فوتبال آلومینیوم اراک استقلال جام حذفی فوتسال بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران
هوش مصنوعی سامسونگ همراه اول ناسا بنیاد ملی نخبگان تسلا تیک تاک فناوری
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه