سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

از «صداوسیما» تا «رسانه ملی»


از «صداوسیما» تا «رسانه ملی»
«رادیو تلویزیون ملی ایران» پس از انقلاب و استقرار نظام جدید به «صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» تغییر نام یافت تا هم در شکل و هم در محتوا بازتاب دهنده مضمون انقلاب باشد. همه می دانند که رادیو تلویزیون پیش از انقلاب، از «ملی» بودن تنها اسم و ادعایش را داشت و جز اندک برنامه هایی که به کوشش دلهره آمیز و توانفرسای برخی چهره های فرهنگی و هنری دلسوز و سالم امکان پخش و انتشار می یافت وجه غالب برنامه هایش غیرملی و حتی ضدملی بود و در راستای منویات آن رژیم فاسد. اما نکته جالب این است که در سال های اخیر عنوان تازه یی برای صداوسیمای جمهوری اسلامی رایج شده است؛ «رسانه ملی».
نمی دانم نخستین بار چه کسی و با چه انگیزه و برداشتی از این عنوان، صداوسیما را رسانه ملی نامید، اما به نظر می رسد با توجه به مجموع ویژگی ها و ملاحظاتی که در مورد جایگاه حقوقی و سیاسی این رسانه در نظام مطمح به نظر است، «رسانه ملی» عنوان پرظرفیت تری برای این دستگاه رسانه یی و فراگیر است.
اهمیت این تعبیر هنگامی بیشتر و برجسته تر خواهد شد که به خاطر آوریم براساس تفسیر کنونی شورای نگهبان از اصول قانون اساسی پیرامون صداوسیما، تاسیس و فعالیت شبکه های خصوصی یا غیر دولتی رادیو تلویزیونی مغایر قانون اساسی تلقی می شود. هر چند درباره اینگونه تفسیر و برداشت از اصول ۴۴ و ۱۷۵ قانون اساسی مناقشه و خدشه های مستدل حقوقی وجود دارد، اما به هر حال تا اطلاع بعدی، ماییم و تفسیر رسمی ترکیب کنونی شورای نگهبان، ماییم و تنها یک صداوسیما، اینک پرسش اساسی درباره «رسانه ملی» این است که شرایط و الزامات «ملی» بودن رسانه چیست؟ تنها با نامگذاری و تکرار ادعاها که نمی توان چیزی را برخلاف واقعیت، چیز دیگری نامید.«صداوسیما» آنگاه «رسانه ملی» خواهد بود که وجه غالب آن رنگ و بوی خواست و اراده ملی داشته باشد.
درست است که در یک نظام و ساختار مشروع و قانونی همچون نظام جمهوری اسلامی ایران، خواست و اراده مردم و اراده کلی حاکمیت هم راستا و تا حد زیادی منطبق بر هم است، اما این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که در جامعه گرایش ها، سلیقه ها و نظرگاه های متفاوتی در تمامی عرصه های اندیشگی، فرهنگی، سیاسی و حتی اعتقاد دینی وجود دارد که لزوماً همه آنها مجال، امکان و فرصت حضور در حاکمیت را نمی یابند اما به میزان کمیت و کیفیت حضور در تکوین اراده ملی در این قلمرو اساسی نقش و تاثیر دارند.آیا صداوسیما که گاه از سوی متولیان آن نیز رسانه ملی خوانده می شود، جلوه گاه تمامی سرمایه فکری، فرهنگی و سیاسی جامعه ما است؟
آیا همه گرایش های سیاسی شناخته شده و برخوردار از پایگاه اجتماعی امکان حضور عادلانه در این رسانه را داشته اند؟چه کسی و براساس کدامین معیار تعیین می کند که چه گرایش سیاسی یا نگرش فرهنگی و مذهبی حق دارد همواره رسانه ملی را در اختیار داشته باشد و اندیشه ها و برداشت های خود را درباره همه چیز، از مسائل اعتقادی و دینی گرفته تا مباحث اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به مثابه «نظر ملی» به مردم ارائه دهد؟گهگاه و البته به اقتضای شرایط خاص سیاسی، برخی از مدیران و متولیان صداوسیما با وجهه یی کاملاً دموکراتیک و مدارامآب اعلام کرده اند که رسانه ملی به هیچ گرایش خاص سیاسی و جناحی وابستگی ندارد و امکان حضور همه جناح های سیاسی کشور برای ارائه دیدگاه هایشان در این رسانه فراهم است،اما هم مدیران شبکه ها و هم دست اندرکاران برنامه های خبری و تولیدی به خوبی واقفند که چنین رویکردی وجود ندارد. مثل روز روشن است که برآیند جهت گیری های سیاسی و فرهنگی صداوسیما در برنامه های گوناگون این رسانه در راستای یک نگرش سیاسی خاص است.
اگر گاهی به گونه یی استثنایی و به صورت چاشنی برای تغییر طعم و ذائقه، آن هم در برهه هایی خاص همچون آستانه انتخابات یا در شرایط ویژه، دریچه های محدود و مدیریت شده یی برای حضور گرایش های فکری و سیاسی متفاوت گشوده می شود، بنا بر ملاحظات و حکمت های آشکار و پنهان است. آیا افکار عمومی جامعه ایران هیچ گاه فراموش خواهد کرد که صداوسیما در دوران هشت ساله دولت اصلاحات چه رویکردی نسبت به آن دولت و نیز مجلس ششم داشت؟ و اکنون چه رفتاری با دولت نهم و مجلس هفتم دارد، رسانه ملی در آن دوران آینه تمام نمای انتقادها و کاستی ها و درشت نمایی اشتباه ها و حتی تحریف واقعیت های درونی دولت و مجلس بود، البته با شعار اطلاع رسانی به مردم و به قصد اصلاح و بهبود امور.
اما همین رسانه مسوولیت شناس در دوران شهرداری آقای احمدی نژاد ماموریت خود را بازتاباندن کارنامه درخشان فعالیت های شهرداری تهران می دانست و کمترین انتقادی را به این دستگاه برنمی تابید.پس از روی کار آمدن دولت نهم نیز چنین شیوه پشتیبانی کننده و حمایت گرانه یی را از مجموعه دولت داشته است.شاید متولیان صداوسیما برای اثبات بی طرفی یا استقلال سیاسی خود به برخی برنامه های خبری یا سیاسی در رادیو یا تلویزیون استناد کنند که گاه نامی و اشاره یی یا حضور زینت المجلس فلان شخصیت اصلاح طلب را پذیرا شده است. درست است سهم ویژه یی که رسانه ملی برای حضور اندیشه های متفاوت منظور می کند خلاصه می شود در؛
۱) بخش خبری ۳۰/۸ که هر شب از شبکه دو سیما پخش می شود و رویکردی عمدتاً تخریب کننده و اختلاف انگیز در جبهه اصلاحات داشته است.
۲) در برخی برنامه های رادیو گفت وگو که البته بسیار محدود است و در عین حال مغتنم.
۳) در برنامه های «صدای آشنا» که برای مخاطبان خارج از کشور است و لابد نتیجه اش معرفی چهره یی جذاب از آزادی و تضارب آرا و اندیشه ها در کشور ما.
اما در میان این همه کسانی که به عنوان کارشناس و صاحب نظر در برنامه های گوناگون فرهنگی، سیاسی، مذهبی، خانواده و حتی ورزشی حضور می یابند، کسی از شخصیت های اصلاح طلب نیست. در مناسبت های سیاسی و مذهبی و ملی، هیچ اشاره یی به سخنرانی یا مراسم اصلاح طلبان نمی شود.
گویی در این کشور تنها و تنها یک گرایش فکری و سیاسی خاص موجود است و اندیشه و نظر دیگری اساساً وجود ندارد.آیا این شیوه در رفتار یک رسانه مفهومی جز سانسور واقعیت ها دارد؟«رسانه ملی» عنوان شریف و پرظرفیت و موجهی است که اگر صداوسیما بخواهد به آن موسوم باشد باید به لوازم و ملاحظات آن التزام داشته باشد که مهمترین آنها پذیرش واقعیت انکارناپذیر گرایش های سیاسی متفاوت، پایگاه گسترده اصلاح طلبی در جامعه و احترام به دیدگاه های گوناگون و فراهم ساختن امکان حضور این دیدگاه ها در رسانه ملی است. تصور نکنیم که حذف و سانسور رسانه یی یک جریان فکری یا سیاسی، به حذف و نابودی واقعیت آن می انجامد. آنچه حذف یا تضعیف می شود اعتماد مردم به رسانه است.
احمد پورنجاتی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید