جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

كودكان تك‌سرپرست و رفتارهای انحرافی


مهرخانه: هدف از این پژوهش که توسط شبنم صادقی به عنوان پایان‌نامه در مقطع کارشناسی‌ارشد و به راهنمایی دکتر حبیب آقابخشی صورت گرفته بررسي عوامل خانوادگي مؤثر بر رفتارهاي انحرافي كودكان تك‌سرپرست (كانون اصلاح و تربيت تهران) در سال 1389 است. 

اين بررسي از نوع مطالعه توصيفي- پس‌رويدادي با حجم نمونه 149 نفر از مددجويان دختر و پسر كانون اصلاح و تربيت تهران در دو گروه دووالد و تک‌والد است‌. پژوهش از حیث دشواری در اجرای پیمایش، کاری کم‌نظیر محسوب می‌شود‌.

به دلیل سختی کار با مددجویان کانون اصلاح و تربیت خصوصاً پسران و مسائل و مشکلات در حین پاسخ‌گویی و همچنین شرایط دشوار اداری در پژوهش‌هایی از این دست، پژوهشگر زمانی بسیار طولانی جهت تکمیل پرسشنامه‌‌ها صرف نموده است که خود بر ارزش پژوهش انجام شده می‌افزاید.

با توجه به اینکه تاكنون نظريه واحدي نتوانسته تأثير متغيرهاي مستقل خانوادگي و اجتماعي را بر فرد بزهكار تبيين كند، پژوهشگر براساس تلفيق چندین نظريه مرتبط با موضوع، چارچوب نظری را شکل داده است، تا بتوان عوامل دروني و بيروني مؤثر بر رفتارهاي انحرافي كودكان را به درستی تعيين کرد.

چارچوب نظري اين مقاله، براساس ابعاد تفكري و بينش نظريه كنترل اجتماعي هيرشي و پيوندهاي افتراقي ساترلند و تلفيق اين دو نظريه بدست آمده تا هم عوامل دروني و هم عوامل بيروني مؤثر بر رفتارهاي انحرافي و بزهكاري در بين كودكان تك‌والد شناسايي شود.

همچنین در اين پژوهش منظور پژوهشگر از خانواده تك‌سرپرست خانواده‌اي است كه فرزندان به دليل جدایي و طلاق والدين، با مادر خود زندگي مي‌كنند و منظور از بزهکاری اقدام به عملي است كه بر خلاف موازين‌، مقررات و معيارهاي ارزشي فرهنگ جامعه باشد و در آن جامعه بزهكاري يا جرم تلقي گردد و بنابراین كساني كه مرتكب چنين اعمال خلافي مي‌گردند‌، مجرم يا بزهكار ناميده مي‌شوند‌. 

رفتار انحرافي نیز به معنای رفتاري است كه به طريقي با انتظارات مشترك رفتاري در گروه ‌هاي اجتماعي سازگاري نمي‌يابد و ديگر اعضاي جامعه آن را ناپسند يا نادرست ارزيابي مي‌كنند؛ به این معنا که از اين منظر برخي رفتارها انحراف محسوب مي‌شود نه به دليل اینکه بخشي از مردم جامعه آنها را انحراف پنداشته‌اند، بلکه باید از نظر بخش وسیعی از جامعه انحراف تلقی شود.

 رفتار انحرافي يا كجروي اجتماعي به تمام آن رفتارها، اعمال و نگرش‌هايي گفته مي‌شود كه با انتظارات فرد، گروه‌ها و نهادها سازگار نيستند (راسخ،1383). به بيان دقيق‌تر، مفهوم انحراف يا كج‌روي شامل هرگونه رفتاري مي‌شود كه با هنجارهاي اجتماعي هم‌نوايي ندارد (سخاوت،1380).

شيوه حضور افراد در جامعه اگر نه عمدتاً، دست كم تا حدي حاصل تجربياتي است كه آنان در كودكي داشته‌اند. با توجه به نقش خانواده در تربيت كودكان مي‌توان گفت بسياري از انحرافات و بروز رفتارهاي معارض با قانون در كودكان، به ميزان سرپرستي و نظارت والدين مربوط مي‌شود. خميرمايه مؤلفه‌هاي اصلي شخصيت متعادل و پويا يا متزلزل و آسيب‌پذير كودكان و نوجوانان در كانون خانواده و در سايه تعامل مطلوب با والدين شكل مي‌گيرد و وقتي اين سرپناه امن فرو مي‌ريزد، پايه‌هاي اعتماد و بنيان شخصيت فرد نیز فرو خواهد ریخت.

جامعه‌پذيرى كودكان به عنوان يكى از كاركردهاى اساسى خانواده كه در خانواده‌‌هاى كامل توسط پدر و مادر مشتركاً انجام مى‌گيرد، در خانواده‌‌هاى تك‌سرپرست با مشكل روبه‌رو می‌شود. تحقيقاتى كه طى چند دهه گذشته صورت گرفته‌، ارتباط خانواده‌هاي از هم‌گسيخته و بروز رفتارهاي انحرافي و بزهكارى كودكان و نوجوانان را به وضوح نشان مى‌دهد.

 بر طبق اين تحقيقات‌، ميزان بزهكارى در خانواده‌‌هاى از هم‌گسيخته بيش از سالم است و اين ميزان در مورد كودكان متعلق به خانواده‌‌هايى كه با طلاق يا جدايى از هم مى‌پاشند، بيش از خانواده‌‌هايى است كه به واسطه مرگ يكى از والدين انحلال مى‌يابند. (گود،101:1964). 

روانشناسان تربيتي معتقدند كه خانواده‌هايي كه بر اعمال فرزندان خود نظارت ندارند و كمتر مقررات و استانداردهاي مشخصي در قبال رفتارهاي غيرقابل قبول آنها وضع و از برخورد قاطعانه در مقابل رفتارهاي خلاف فرزندان خود پرهيز مي‌كنند، زمينه‌هاي كج‌روي کودکان را مساعد مي‌كنند. تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که یک عامل بسیار مهم در خانواده كه موجب بروز رفتارهاي انحرافي و بزهكاري در كودكان مي‌شود، عدم نظارت والدین است.


مطالعه‌ای در انگلستان نشان داد که یکی از متغیرهای خانوادگی که با انحراف ارتباط بسیاری دارد عدم نظارت والدین است. به این معنا که مثلاً والدین از نوجوان نپرسند که به کجا می‌رود و چه موقع به خانه باز می‌گردد و ندانند که نوجوان اغلب اوقاتش را در کجا می‌گذراند(راتر،1980، ویلسون:1980). گلچين نيز در پژوهش خود، بي‌سازماني خانواده را در نحوه سازگاري نوجوانان مؤثر دانسته و معتقد است كه اين امر به روي آوردن خانواده به سبك‌هاي اجتماعي كردن غير سازنده منجر مي‌شود (گلچين،1378).

پژوهش‌های متعدد نشان داده‌اند که كودكان و نوجواناني كه توسط والدينشان طرد مي‌شوند، براي كسب حمايت و تأ‌ييد به سوي همسالان كشانده مي‌شوند. چنين نوجواناني در مدرسه ضعيف هستند و به دنبال افرادي مي‌گردند كه مانند خودشان باشند‌.

 از اين‌رو احتمال دارد كه دست به اعمال ضداجتماعي بزنند و همديگر را براي اين اعمال مورد تشويق قرار دهند. همچنین پژوهشی درباره وضعیت خانوادگی بزهکاران در بند اصلاح و تربیت تهران نشان می دهد که مهم‌ترین مشکلات خانوادگي آنان شامل :فوت والدین، طلاق، ازدواج مجدد، اعتیاد والدین، نا سازگاری والدین، ضعف نظارت خانوادگي و عدم محبت بوده است.

ويليام گود با استفاده از نظريه آنومي و تعميم آن به نهاد خانواده به عنوان مهم‌ترين عامل اجتماع‌ كننده ساختار خانواده، سازمان و انگاره‌‌هاي آن را كليدي براي شناخت شخصيت و رفتار فرد پرور‌ يافته در آن تلقي می‌كند و هر گونه نابساماني و ب‌ سازماني در اين نهاد و ساختار آن را در بروز توسعه و تكوين شخصيت بزهكار و كج‌رو دخيل می‌داند (محسني تبريزي،68:1383).

به نظر گود هنگامي كه يك يا چند تن از اعضاي خانواده نتوانند وظايف و نقش خود به طور مناسب و شايسته‌ای انجام دهند، گسيختگي خانوادگي به وجود می‌آيد 


گسيختگي خانوادگي می‌تواند معلول عواملي چند باشد:

الف) فقدان پدر كه در اثر مرگ ومير، طلاق يا اشتغال بيش از حد پيش می‌آيد.

ب) فقدان يا غيبت مادر به علت اشتغال خارج از خانه، مرگ يا طلاق كه در اين شرايط اجراي نقش‌هاي مادرانه دچار اختلال می‌گردد.

ج) وجود روابط عاطفي ضعيف وحتي متعارض بين اعضاي خانواده كه به‌رغم زندگي اجتماعي با يكديگر در ظاهر از كاركردهاي كنشي متقابل ضعيفي برخوردار بوده و نسبت به یکدیگر از هم‌حسي و همدلي برخوردار نيستند (محسني تبريزي،69:1383). 

اگر خانواده و ساختار آن به عنوان يك عامل جامعه‌پذيري شرايط آنومي را پيدا كن،د شخصيت نوجوان به عنوان عضو چنين خانواده‌اي كج‌رو، منحرف و بزهكار مي‌شود. 

بنابر مراتب فوق، بررسي مسئله بزهكاري كودكان و نوجوانان براي يافتن علل و دستيابي به راه‌هاي پيشگيري از آن بسيار ضروري و مهم است.

از ديدگاه انسان‌دوستانه، براي جلوگيري از تباهي بسياري از فرزندان هر کشور، از ديدگاه جامعه‌شناسي، براي تبيين علل بزهكاري و تمهيد وسايلي براي جلوگيري از آن، و از ديدگاه اقتصادي، براي صرف هزينه‌هاي مربوط به دستگيري، محاكمه، اصلاح و تهذيب بزهكاران در جاهاي ديگري كه اثرات مثبت بيشتري داشته باشد، ضرورت مسئله بررسي عوامل خانوادگي مؤثر در بروز رفتارهاي انحرافي و بزهكاري كودكان و نوجوانان آشكارتر مي‌شود.

اين‌جاست كه پژوهشگر به دنبال پاسخ اين سؤال است كه چه عوامل خانوادگي بر رفتارهاي انحرافي كودكان تك سرپرست مؤثر است؟

پژوهش‌هاي متعدد در دنيا، كه خلاصه‌اي از آنها را در بخش پیشینه این پژوهش ذکر شده است، نشان مي‌دهد كه بزهكاري كودكان و نوجوانان از چند جنبه، واجد اهميت است. كودكان و نوجواناني كه گرفتار آسيب ‌هاي اجتماعي مي‌شوند، در اكثر موارد فرصت‌هاي جبران‌ناپذيري را از حيث تحصيل و كار از دست مي‌دهند.

 وجود چنين سابقه نامطلوبي، در زندگي آينده آنها تأثير فراوان مي‌گذارد و با توجه به پذيرفته نشدن آنان در حلقه‌هاي درسي و كاري آبرومند و آينده‌ساز، ممکن است به نوعی طرد اجتماعی منجر شود كه به نوبه خود مسئله را براي نسل‌هاي آينده تشديد مي‌كند و باعث تباهي كودكان و نوجوانان بيشتري مي‌شود.

رنج و ناراحتي خانواده‌هاي كودكان و نوجوانان بزهكار نيز از لحاظ سلامت اجتماع قابل توجه است و ممكن است موجب تنش‌هايي بين خانواده‌ها، همسايگان و ديگران گردد.

اين مسئله از لحاظ هزينه و وقت و نيرويي كه دولت‌ها صرف حل آن مي‌كنند نيز اهميت زيادي دارد. اداره كانون‌هاي اصلاح و تربيت، كانون‌هاي كارآموزي، نيروي انتظامي، دادگاه‌‌هاي مخصوص كودكان و نوجوانان و هزينه‌هاي مربوط به آنها، باري بر دوش بودجه هر كشوري است.

در صورتي كه راه‌هاي پيش‌گيري اين معضل شناخته و از كثرت كودكان و نوجوانان بزهكار كاسته شود، قسمت اعظم اين بودجه را مي‌توان صرف آموزش و پرورش و تربيت علمي و عملي اين قبيل افراد كرد كه سرمايه‌گذاري بسيار خوبي براي آينده آنان خواهد بود و زندگي‌هاي ثمربخش و سعادتمندانه‌تر برای آنها فراهم خواهد نمود.

یکی از نقاط قوت پژوهش حاضر بهره‌بردن از نظریات کل‌نگر و سیستمی در آسیب‌شناسی مسائل و انحرافات اجتماعی در بخش چارچوب نظری است که از این منظر جامعه به شکل نظام‌مند و به مثابه یک موجود زنده نگریسته می‌شود که کژکارکردی و انحراف یکی از اعضا عملکرد کل سیستم را به مخاطره می‌اندازد.

متأسفانه عموماً در بررسی انحرافات بدون در نظر گرفتن رویکردهای سیستمی به جای توجه به عوامل زمینه‌ساز خانوادگی و اجتماعی و فرهنگی به خود مسئله انحراف و راه درمان آن جدا از بستر پیدایش توجه می‌شود در بخش چارچوب نظری، پژوهشگر در خصوص شرایط وقوع رفتار‌های انحرافی اشاره به نظریه هیرشی در این خصوص دارد که هيرشي معتقد است بزهكاري زمانی اتفاق مي‌افتد كه قيود فرد نسبت به اجتماع ضعيف شود يا به كلي از بين برود. 

در واقع به عقيده وي وقتي بزه اتفاق مي‌افتد كه فرد نسبت به قيد و بندهاي اجتماعي كم‌اعتنا يا اصلاً بي‌اعتنا باشد. اين قيود را تحت چهار مفهوم كلي مي‌توان خلاصه كرد: وابستگي، تعهد‌، درگير بودن‌، باورها براساس پيش فرض‌هاي اين نظريه، علت بزهكاري و بروز رفتارهاي انحرافي كودكان و نوجوانان از بين رفتن يا ضعف برخي از نيروهاي اجتماعي مهاركننده است. 

بنابراين كودكان معارض قانون كودكاني هستند كه به طور نسبي از كنترل اجتماعي خارج شده‌اند. بنابراين براساس اين نظريه مي‌توان به متغيرهايي مانند ميزان دلبستگي وتعهدات خانوادگي(از هم گسيختگي خانواده، تك‌سرپرست بودن و کاستی نظارت خانوادگي) توجه كرد.

اين نظريه در عين حال كه از ديد جامعه‌شناختي به عوامل بالقوه مؤثر در بزهكاري توجه دارد اما از يك نظر نقص دارد و آن توجه كافي نداشتن به تأثير محيط در بزهكاري يا عوامل بالفعل است. بنابراين در مقابل اين نظريه از نظريه ساترلند استفاده كرديم، بنابراين نظريه(پيوند افتراقي)، نزديكان و همسالاني كه بزهكار باشند تأثير زيادي بر تشكيل و تقويت نگرش بزهكاري مي‌گذارند و فرد را به سوي بزهكاري سوق مي‌دهند. 

نظريه پيوند افتراقي محتواي اجتماعي بزهكاري را در نظر دارد و فرد بزهكار را در جايگاه اجتماعي او از حيث رابطه‌اش با خانواده، محله، رفقا و مصاحبان در نظر مي‌گيرد. «ادوين ساترلند» معتقد است رفتار مجرمانه در اثرتماس و همنشيني با الگوهاي جنايي، آموخته مي‌شود.

هر چه تماس افراد با چنين محيط‌هايي زودتر آغاز شود (سن افراد)، تكرار تماس به دفعات بيشتر باشد (فراواني معاشرت)، ارتباط نزديك‌تر و عميق‌تر باشد (عمق معاشرت) و مدت زمان معاشرت طولاني‌تر باشد، احتمال اينكه فرد در نهايت به يك بزهكار تبديل شود، بيشتر است(وندر زاندن، 1141:1996). 

بنابراين مي‌توان گفت كه تعامل و روابط كودك و نوجوان در خانه و بيرون از خانه، نهايتاً گرايش او را به بزهكاري شكل مي‌دهد. به عبارت ديگر، تركيب دو نظريه كنترل‌ اجتماعي و پيوند افتراقي همراه با اثرهاي متقابلي كه متغيرهاي مورد بررسي در هر يك از اين دو نظريه بر روي يكريگر دارند، نظريه جامعي را براي تبيين بزهكاري شكل مي‌دهد. 

نظريه تلفيقي در اين پژوهش شامل دو مؤلفه است: مؤلفه اول كه بيشتر مربوط به مسائل خانوادگي كودكان و نوجوانان است و با توجه به نظريه هيرشي تنظيم شده شامل: سن سرپرست، نظارت خانوادگي و نابهنجاري‌هاي رفتاري سرپرست است.

مؤلفه دوم مربوط به نيروهاي وارد بر زندگي كودكان و نوجوانان است كه در آن از نظريه ساترلند استفاده شده و شامل: پايگاه اجتماعي و اقتصادي سرپرست و دوستان بزهكار(نقش همسالان) كه به نحوي گفتار و رفتارشان بر كودك و نوجوان اثر مي‌گذارند و او را به سمت بزهكاري سوق مي‌دهد. بديهي است كه بين اين دو مؤلفه كشمكشي در بين است و تعامل بين آن‌هاست كه نهايتاً گرايش كودك و نوجوان را به بزهكاري تعيين مي‌كند. 

در اين پژوهش تجزيه و تحليل اطلاعات در دو سطح توصيفي و استنباطي انجام گرفته است. در سطح توصيفي به بيان درصد و فراواني، ميانگين و انحراف معيار در قالب جداول توزیع فراوانی و نمودار پرداخته شده و در سطح استنباطي نيز براي آزمون فرضيه‌ها از روش ‌هاي آماري با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفته است. به منظور مقايسه هر كدام از گروه‌‌ها با هم از آزمون‌های غیر پارامتریک استفاده شد.

در بخشی از این پژوهش وضعيت انحرافات رفتاري كودكان براساس هر يك از متغيرهاي مورد نظر از قبيل سن، وضعيت تحصيلي، خانوادگي، سابقه بزهكاري و نوع انحرافات و جرايم مورد بررسي و دقت قرار مي‌گيرد.

و در بخش بعدي مقايسه وضعيت كودكان در گروه‌هاي مورد مطالعه (تك‌والد و دووالد) براساس وضعيت خانوادگي آن‌ها و برحسب متغيرهاي زمينه‌اي پژوهش از قبيل طلاق يا فوت والدين، مدت زمان جدايي والدين، مشكلات خانوادگي، سوابق پدر و مادر، شغل و تحصيلات والدين و ميزان درآمد خانواده و .... شرح داده شده است.

نتايج بدست آمده ناشي از مقايسه متغيرهاي مستقل و وابسته در دو نوع تحليل چندگانه آماري حاكي از اين است كه در خانواده‌هاي تك والد، کاستی نظارت خانوادگي، يكي از عوامل مهم در بروز رفتارهاي انحرافي كودكان تك سرپرست است.

در این پژوهش بیان شده که کاستی نظارت خانوادگي درگروه تك والد بيشتر از کاستی نظارت خانوادگي درگروه دو والداست‌. میان کاستی نظارت خانوادگي و سابقه رفتار انحرافی و بزهکاری در گروه تک والد رابطه معنادار آماری وجود دارد‌. يافته‌هاي پژوهش حاكي از آن است كه در خانواده‌هاي تك والد، کاستی نظارت خانوادگي، يكي از عوامل مهم در بروز رفتارهاي انحرافي كودكان تك سرپرست است. 

در خصوص عوامل خانوادگي مؤثر بر رفتارهاي انحرافي كودكان تك‌سرپرست در شهر تهران با بررسي و تجزيه و تحليل داده‌ها و اطلاعات حاصل از تحقيق، پژوهشگر به این نتایج دست یافته است:
نظارت نامناسب خانوادگی در کودکان تک والد کمتر است به این معنا که مددجویان تک والد بیشتر به بزهکاری کشیده می‌شوند.

ضعف نظارت خانوادگی بر بروز رفتارهای انحرافی کودکان مؤثر است.
پایگاه اجتماعی سرپرست در بروز رفتارهای انحرافی کودکان مؤثر است.
سن سرپرست خانواده در بروز رفتارهای انحرافی کودکان مؤثر است.

براساس نتایج مطالعه حاضر اطلاعات مربوط به عدم تأمین خواسته‌هاي فرزندان نشان داد كه خواسته‌هايي از قبيل تهيه لباس و پوشاك، حفظ استقلال و مهر و محبت و رعايت احترام از سوی مادران در خانواده ‌های تک‌والد بیشتر مشاهده می‌شود؛ اگرچه روابط فرزندان با والدين بویژه با پدر در خانواده تک‌والد مخدوش و گسسته است.

در این خانواده‌های تک‌والد که اغلب تنها والد همراه نوجوان مادر است‌، توانایی مادران در نظارت و کنترل فرزندان خود نسبت به پدران کمتر است. با آنکه سابقه بزهكاري و رفتارهاي انحرافي در دو گروه مشابه و از نظر آماري اختلاف معنا‌دار ندارند، ولی مقايسه کاستی نظارت خانوادگي در دو گروه نشان مي‌دهد كه کاستی نظارت خانوادگي در گروه تك‌والد بيشتر از کاستی نظارت خانوادگي در گروه دو والد است.

براساس نتایج آزمون همبستگی مشخص است که میان کاستی نظارت خانوادگي و سابقه رفتار انحرافی و بزهکاری فقط در گروه تک‌والد رابطه معنادار آماری وجود دارد. به عبارت دیگر کاستی نظارت خانوادگی بخصوص در خانواده‌‌های تک والد با احتمال بیشتری منجر به بروز رفتارهای بزهکارانه در فرزندان این خانواده ‌ها نسبت به خانواده‌‌های دووالد می‌شود.

‌در حالي‌كه مطالعات ديگر به آسيب‌پذيري كودكان نزديك سنين نوجواني، در هنگام گسسته شدن خانواده اشاره دارد. در دوره قبل از بلوغ نسبت به والديني كه ممكن است در اثر گسست آسيب ببينند، وفاداري و علاقه يا دلبستگي بيشتري وجود دارد و كودك خيلي بيشتر از آن چه كه تصور مي‌شود از نظر عاطفي درگير مي‌شود.

تحقيقات اف- ايوان ناي‌، نيز ثأثير خانواده گسسته را بر بزهكاري فرزندان نشان مي‌دهد. ايوان ناي ناي اختلاف جزيي ولي مشخصي را در رفتار بزهكاران جوان از خانواده‌‌هاي گسسته (ناسالم) و خانواده‌‌هاي سالم مشاهده كرد كه اين امر را ناشي از فقدان كنترل بر روي فرزندان خانواده‌هاي تك‌والديني دانست و به علت وجود ناپدري يا نامادري دچار آشفتگي مي‌شدند. 

در این مطالعه مشخص گردید که نوع خانواده از نظر ساختار و کارکرد در بروز رفتارهای انحرافی نوجوانان مؤثر است.

یافته‌های این پژوهش قویاً بر این نکته تأکید می‌کنند که توجه به کودکان و نوجوانان و تربیت آنها فراهم کردن زمینه‌های مساعد برای رشد و تقویت رفتارهای صحیح در خانواده‌ای سالم و صمیمی با ایجاد انگیزه تشویق و ترغیب، کنترل و نظارت معتدل بر رفتارهای نوجوانان، معاشرت‌‌ها و دوستان آنها، نشان دادن واکنش مناسب در مقابل رفتارهای نادرست آنها به محض مشاهده نخستین کج رفتاری، تقویت نگرش‌های مثبت اعتقادی و باورهای صحیح مذهبی و اخلاقی، زمینه‌های مساعد را برای رشد اجتماعی آن ‌ها فراهم می‌کند و آن‌‌ها را از گرفتار شدن در دام تبهکاران و کشانده شدن به ورطه بزهکاری می‌رهاند.