یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

محور مختصات رمان نویسی


محور مختصات رمان نویسی

رمان های بزرگ تاریخ ادبیات را که می خوانیم, اغراق نیست اگر بگوییم همه شان لااقل در یک ویژگی مشترک اند آن ویژگی, توان نویسنده در گسترش رمان در دو محور طولی و عرضی است

رمان‌های بزرگ تاریخ ادبیات را که می‌خوانیم، اغراق نیست اگر بگوییم همه‌شان لااقل در یک ویژگی مشترک‌اند. آن ویژگی، توان نویسنده در گسترش رمان در دو محور طولی و عرضی است.

مقصود از گسترش در محور عرضی، ارتباط رمان با عصری است که در آن نوشته می‌شود. هیچ ضرورتی ندارد که زمان و مکان وقوع حوادث رمان معاصر با زمان نوشتن یا زمان انتشار آن باشد، ارتباط رمان با عصر خویش مستقل از زمان و مکان است. «جنگ و صلح» روایت وقایعی است نزدیک به نیم قرن پیش از آنکه تالستوی اقدام به نوشتن کتاب کند. معادل قرن بیستمی‌اش، «جنگ آخر زمان» بارگاس یوسا، روایت ماجرایی است که صد سال پیش از نوشته شدن کتاب در شمال برزیل رخ داده است. «۱۹۸۴» جورج ارول روایتی است متعلق به نیم قرن پس از تاریخ نوشته شدن کتاب و با این حال، تمام این کتاب‌ها ادبیات عصر خود را تکان دادند منشأ بحث‌ها و نظرات فراوان شدند. ریشه این قابلیت توان نویسنده است در نوشتن رمانی که قادر به شکستن مرزهای خویش باشد، عرصه عمومی را درنوردد و از طریق خلق علامت سوال‌های پی‌درپی، دیگر گفتارها را به پرسش بکشد. گسترش در عرض ممکن است حتی منطق ساختاری روایت رمان هم نباشد، رمانی با ساختار کاملا خطی متکی به شخصیت واحد، بدون هیچ گریز عرضی در روایت یا روی آوردن به تعدد شخصیت‌ها، ممکن است چنین قدرت گسترش در عرض را داشته باشد، نمونه‌اش سه‌گانه سامویل بکت (مالوی، مالون می‌میرد، نام‌ناپذیر)، سه رمانی که با حداقل امکانات روایی و شخصیت‌هایی بسیار معدود نوشته شده‌اند، ولی قدرت تحرک‌شان در عرض و توان‌شان در نوردیدن عرصه نمادین به قدری بوده که به نمادهای پایان مدرنیسم والا در ادبیات بدل شده‌اند. توان رمان در حرکت عرضی، بیش از هر چیز به قدرت طرح پرسش آن برمی‌گردد و حوزه‌هایی که رمان در آنها ترکی می‌افکند و سوالی بنیادین پیش می‌کشد.

هر چه این توان در رمانی بیشتر باشد، سطح وسیع‌تری از واقعیت عصر خود را پوشش خواهد داد.

شکل دیگر حرکت روایی رمان، حرکت در طول است. حرکت در طول به معنای ایستادن در مسیر یکی از خطوطی است که از گذشته تاریخ ادبیات می‌آید و به آینده‌اش می‌رود. به بیان دیگر، حرکت طولی به معنای آگاهی رمان به خلق‌الساعه نبودن خویش و توان گفت‌وگوی رمان با تاریخ ادبیات است. از همان طلیعه رمان مدرن، «دن کیشوت» گفت‌وگویی است جدی بین این نوع ادبی تازه متولدشده با ادبیات پیش از خویش. «ژاک قضاوقدری و اربابش» گفت‌وگوی درونی تمام‌عیاری با دن کیشوت دارد و منطق رابطه ارباب و رعیت را، که از فرعیات رمان سروانتس است، به مساله اصلی بدل می‌کند. رمان‌نویسی چارلز دیکنز نتیجه گفت‌وگوی ادبی -تاریخی او با «تام جونز» فیلدینگ و «تریسترام شندی» لارنس استرن است و الی آخر. هر رمانی، برای آنکه قدرت بسط در محور طولی را بیابد، ناگزیر است از برقراری گفت‌وگویی خلاق و چه بسا ادیپی با نویسندگان- پدران پیش از خود. نوعی خودآگاهی تاریخی ضرورت بسط هر رمانی در محور طولی یا همان محور تاریخی است و رمان محروم از این خودآگاهی چیزهای بسیار از دست خواهد داد. فقدان این حرکت در رمان، چه به دلیل بی‌سوادی نویسنده و فقدان مطالعه ادبیات پیشینیان باشد و چه برآمده از غرور واهی نویسنده‌ای که خود را نقطه‌ شروع جدید و گسستی تمام‌عیار در تاریخ ادبیات می‌داند، ضربه‌ای جبران‌ناپذیر وارد خواهد کرد به رمانی که حتا در محور عرضی خوب بسط و گسترش یافته باشد و این فقدان گفت‌وگو رمان را به بازنمایی عصری که در آن نوشته می‌شود تنزل خواهد داد، اتفاقی که در ادبیات متاخر ایران بسیار رخ داده است.

رمانی که توان حرکت بر این دو محور را داشته باشد می‌تواند سطح بسازد، فضایی برای قدم زدن و دیدن. چنین رمانی می‌تواند افق داشته باشد و خواندنش به تجربه‌ای منحصربه‌فرد بدل شود، تجربه‌ای که در بنیاد زیباشناختی است اما انعطاف‌پذیری برآمده از گسترش در مختصات دکارتی، قابلیت مستحیل ساختن این تجربه زیباشناختی به تجارب سیاسی و اجتماعی را نیز به خواننده عطا می‌کند. این میزان از گستردگی و غنا حداقل توقعی است که از رمان جدی می‌رود.

اما نویسندگان خاصی هستند که می‌توانند در رمان حجم بسازند. معدود نویسندگانی توان حرکت در محور z مختصات دکارتی را دارند و آنان همان نویسندگان دوران‌ساز و سنت‌ساز تاریخ ادبیات‌اند که کتاب‌هایشان حکم دگرگون‌کننده مسیر رمان‌نویسی هر عصر را داشته است. حجم ساختن در رمان وضعیتی استثنایی است که تن به نظریه‌بافی پیشینی نمی‌دهد و برخلاف دو محور قبل صورت‌بندی پیشینی آن ممکن نیست، به این دلیل که حجم‌سازی در رمان از ناب‌ترین انواع خلق امر نو است و برای امر نو دستور و نظریه پیشینی وجود ندارد. می‌توان سطح‌سازی رمانی که هنوز نوشته نشده را پیش‌بینی و تصور کرد، اما پیش‌بینی شکل حجمی که از دل خلق امر نو برون خواهد آمد تلاش مذبوحانه‌ای است. نظریه ادبی هماره مدیون نویسندگان حجم‌ساز بوده است، به این دلیل که مواجهه با امر نو ادبی است که امر نو نظری را ممکن می‌کند و رمانی که در طول محور سوم بسط یافته باشد، نه فقط تاریخ رمان‌نویسی که تاریخ نظریه ادبی را نیز تکانی خواهد داد.

امیر احمدی‌آریان