جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

مشکلات فرزندسالاری، این پدیده نوظهور


بى گمان فرزندسالارى پدیده اى است نوظهور و از محصولات تمدن جدید و جوامع توسعه یافته و یا درحال رشد به شمارمى رود به همین دلیل مشكل بتوان براى آن پیشینه اى عمومى و رایج جستجو كرد. زیرا فرزندسالارى برآیند فرهنگى و اجتماعى این گونه جوامع است كه پیش از این با این گستردگى، سابقه اى نداشته است بنابراین پیش ازپرداختن به آثار فرزند سالاری ناگزیریم، به برخى ریشه‌هاى مهم این پدیده در سطح خانواده، اشاره كنیم.
 
نابرابرى سطح تحصیلات والدین با فرزندان
در بین مردم كشورهاى درحال رشد، معمولا پدران و مادران یا بى سواد و یا كم سواداند، درحالى كه به اقتضاى توسعه و بروز اوضاع جدید، فرزندان آنها با شتاب، رویكرد به تحصیلات عالى و ارتقاى معلومات و اطلاعات خود دارند، درنتیجه فرزندان با تكیه بر دانش بیشترشان، پدر و مادرها و نظرات آنان را چیزى به حساب نمى آورند و آنها نیز با توجه به معلومات اندكشان، تاب و مقاومت در برابر فرزندان تحصیلكرده خویش را رفته رفته از دست مى دهند و یا اینكه اساسا خود آنها چون فرزندانشان را آگاه تر و زمان شناس تر از خود مى دانند در برابر خواست و امیال آنان تسلیم خواهند بود. برآمد هر یك از این دو، چیزى جز فرزندسالارى نیست.
 
 توجه بیش ازحد به خواسته‌ها ومطالبات اولاد
این كار نیز به طور شایع و رایج آن، پدیده اى نوظهور است كه والدین نسبت به برآوردن مطالبات و امیال فرزندان خود زیاده روى و افراط كنند، گرچه این گونه خواسته‌ها غیر منطقى، بلندپروازانه و فراتر از توانایى و بنیه مالى خانواده و یا حتى بیرون از مرزها و حدود قانونى و دینى باشد. بدیهى است در پیش گرفتن چنین شیوه اى به تدریج به فرزندسالارى و تحكم اولاد بر والدین خواهد انجامید.
كم رنگ بودن آموزه‌ها ی دینى
از آموزه‌هاى مهم دین این است كه باید درهرحال، احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنان پرهیز كرد و درحدود دین از دستورات و خواسته‌هاى آنان پیروى كرد. اگر فضاى حاكم بر محیط خانواده از سلامت دینى و اعتقادى برخوردار نباشد و بى بند و بارى و گناه درآن رایج باشد، نه چنین انگیزه اى در فرزندان وجود دارد و نه والدین توانایى كنترل اخلاقى و تربیتى آنان را خواهند داشت و بدترین نوع فرزندسالارى در چنین زندگی ایى حاكم است.
پدر و مادر بى هیچ واهمه اى، با میل و رغبت، عنان اختیار خود را به دست فرزندان فاسد خویش سپرده كه به هر سو آنان را بكشانند تسلیم آنها هستند و چون تربیت دینى ندیده اند، پاس حرمت والدین را نیز نخواهند داشت، به ویژه اگر زمانى آنها بخواهند در برابر خواسته اى از فرزندان خود بایستند، با بدترین نوع برخورد و توهین و حتى ضرب و شتم، از سوى آنان مواجه خواهند شد.
 
ضعف اخلاقى دردرون خانواده
نزاع‌ها و مشاجره‌هاى خانوادگى و بى توجهى زن و شوهر نسبت به جهات ومسایل اخلاقى بین یكدیگر و بى احترامى آنان به یكدیگر، به ویژه درحضور فرزندان،به شدت حرمت و شخصیت آن دو را در نظر آنان خوار و بى مقدارخواهد كرد و به جایگاه و اعتبارهریك ازآن دو آسیب و لطمه جدى وارد مى كند.
وقتى چنین اتفاقى بیفتد اولین ثمره تلخى كه از آن به بارمى نشیند بى توجهى فرزندان نسبت به نظرات و مدیریت والدین و شانه خالى كردن از اجراى دستورات آنها است.
برخى فكر مى كنند براى حفظ موقعیت خود نزد فرزندان باید طرف دیگر را از نظر آنان بیندازند و او را تحقیر كنند، غافل از اینكه درچنین فضایى هیچ یك سودى نخواهد برد. چون او نیز به نوبه خود سعى خواهد كرد از خویش واكنش نشان داده و به مقابله به مثل بپردازد، گذشته از اینكه چون فرزندان به هر یك از پدر و مادر خود علاقه دارند اگر ببینند كه از سوى هر یك از آن دو نسبت به دیگرى در حضورشان آزار و اهانتى وارد مى شود.
بر خلاف تصور فرد توهین كننده كه به خاطر حفظ موقعیت خود نزد فرزندان دست به این كار مى زند، كینه او را ناخودآگاه به دل مى گیرند و پیداست در این صورت متضرر واقعى مجموعه خانواده خواهد بود. فرزندان نیز پس از این اعتنایى به نظرات و سخنان والدین خود نخواهند داشت زیرا مدیریت كسى نزد دیگرى وقتى پذیرفته مى شود كه در نظر او داراى اعتبار و شخصیت قابل احترامى باشد.
 تضییع حقوق و احترام
پدر و مادر نسبت به فرزند، داراى حقوقى هستند كه خداوند بزرگ توجه به آن را در ردیف رعایت حقوق خویش دانسته است. قرآن مجید مى فرماید: « و قضى ربك إن لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا » پروردگارت حكم كرد كه جز او نپرستید و نسبت به پدر و مادر خود نیكى كنید.
گویا این سیاق و تركیب بى تناسب با جنبه خالقیت حق نباشد، زیرا خداوند، آفریدگار بشر و والدین واسطه آفرینش اویند.درنظام حقوقى اسلام، گرچه اولاد نیز داراى حق بر عهده والدین اند، ولى نباید از یاد برد كه حقوق پدرو مادرهمچون اطاعت مشروع، احسان، تواضع و خاكسارى و مانند آن، از امورى اند كه ذاتا با فرزندسالارى دمسازى ندارند در حالى كه حقوق فرزندان مانند كفالت، تربیت، تأمین مصالح و غیر آن، از امورى است كه جز با فرمان بردارى از والدین و پذیرش مدیریت آنان به دست نمى آید و معمولا در خانواده‌هاى فرزندسالار حقوق والدین به فراموشى سپرده مى شود و این نخستین نقطه انحراف و میوه تلخ این پدیده در درون خانواده است.
 
غلبه احساسات  بر تعقل
از ویژگیهاى برجسته دوران نوجوانى و جوانى غلبه احساسات بر نیروى عقلانى است. این احساسات كه بیشتر ریشه در تخیل دارد تا تعقل، اگر با تدبیر و اندیشه مهار نگردد، نتایج زیانبارى به بار خواهد آورد.
افراط در دوستی‌ها و دشمنی، بزرگنمایى و اهتمام بیش از حد به برخى امور و یا حوادث جزیى، غرور و خودخواهى، شاعرانه فكر كردن، میل به انزوا و پرهیز از درگیر شدن و برخورد با واقعیت‌هاى زندگى و... بخشى از عواطف و احساسات دوران بلوغ و نوجوانى را تشكیل مى دهد.
به روشنى پیداست كه زندگى را نمى توان بر اساس آن پایه ریزى كرد. هر خانواده اى كه بنیان خود را بر آن پى ریزى كند، به شدت در معرض آسیب‌هاى جدى و دستخوش تزلزل و بى ثباتى خواهد بود. بنابراین از ویژگی‌هاى خانواده فرزند سالار، مبنا قرار گرفتن احساسات در روابط و مناسبات درونى و بیرونى آن است.
 
تهدید شدن ارزش‌ها و سنت های مفید
هر جامعه اى به تناسب اوضاع فرهنگى، مذهبى، ملى، اجتماعى و حتى اقتصادى خود، داراى ویژگی‌ها و خصوصیاتى است كه مجموعه آن، هویت آن جامعه را در قبال سایر جوامع، متمایز و معین مى سازد. این ارزش‌ها امورى اند كه هر ملتى آن را در گذار زمان و طول تاریخ حیات خویش فرهنگ سازى كرده و سینه به سینه آن را از نسلى به نسل دیگر منتقل كرده است.
بى تردید پاسداشت این ارزشها خود مهمترین عامل ثبات و امنیت همه جانبه آن ملت است ؛ به ویژه عناصر كلیدى و اساسى آن، از عوامل عمده و توانمند حفظ وحدت و یكپارچگى جامعه در برابر انواع تهاجمات بیگانه به شمار مى رود.انتقال این ارزشها به طور شفاف و به دور از هر گونه خرافه و پیرایه منطق گریز، از مهمترین وظایف نسل پیش نسبت به نسل جدید و آینده سازان جامعه است؛ بى توجهى بدان، زیان‌هاى بزرگى در پى خواهد داشت.چنین وظیفه اى در فضاى فرزندسالارى غیر قابل تحقق است، بلكه به وضعیتى نیازمند است كه در آن، والدین داراى جایگاهى برتر نسبت به فرزندان خویش باشند تا زمینه این انتقال، بهتر فراهم گردد. البته انجام این كار، تنها به آنچه گفتیم منوط نیست ولى نقش اساسى و عمده آن در این خصوص غیر قابل انكار است.
 
اخلال در امر تربیت
وظیفه اساسى پدر و مادر نسبت به فرزند، تربیت و ادب نیكو است.حضرت موسى بن جعفر (ع) مى فرمایند:شخصى به محضر پیامبر اكرم (ص) شرفیاب شد و از آن حضرت در باره حق فرزند پرسید، پیامبر گرامى در پاسخ فرمودند: اینكه نام نیكو برایش برگزینى و او را تربیت شایسته كنى و نیز او را در جایگاه مناسب و خوبى قرار بدهى؛ شاید مقصود از فراز آخر انتخاب همسرى شایسته و نیك باشد.
در حدیث دیگر حضرت صادق (ع) مى فرمایند: فرزندانتان را گرامى بدارید و آنان را نیكو ادب كنید تا مورد بخشش خداوند قرار گیرید و بدیهى است تربیت و تأدیب اجتماعى و اخلاقى و نیز برگزیدن همسرى پسندیده و مقبول براى فرزند از سوى پدر و مادر، جز با پذیرش جایگاه برتر آنان و قبول شایستگى بیشتر و صلاحیت افزون تر آنها در تشخیص مصلحت جوان خود، امكان پذیر نیست.
در حالى كه در وضعیت فرزندسالارى چنین موقعیتى براى والدین پذیرفته نیست، بلكه در بسیارى از موارد، آنان هستند كه مدعى انتخاب راه و روش برتر در زندگى براى والدین خود مى شوند. البته آنچه گفتیم منافاتى ندارد كه برخى از فرزندان، با حفظ احترام و احسان به پدر و مادر، در اثر تحصیلات و آگاهى‌هاى بیشتر، آنان را نسبت به بعضى امور و دانستنی‌هاى لازم راهنمایى كنند و اشتباهاتشان را با زبانى نرم و فروتنانه تذكر دهند.