جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه زردشتیان در هویت شهر یزد از روایت نخبگان یزد


جایگاه زردشتیان در هویت شهر یزد از روایت نخبگان یزد

شهر یزد در عین حال که بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می دهند یکی از شهر های مقدس زردشتیان است که جمعیتی اگرچه اندک از پیروان این کیش را در خود جای داده است

شهر یزد در عین حال که بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند یکی از شهر های مقدس زردشتیان است که جمعیتی اگرچه اندک از پیروان این کیش را در خود جای داده است.پیروان زردشت در تاریخ یزد فراز و فرود‌های متعددی داشته‌اند و امروزه نیز در قلمروهای مختلف زندگی اجتماعی این شهر، کم و بیش حضور دارند. نمود این حضور را جز در رابطه بی‌واسطه در زندگی روزمره نمی‌توان درک کرد. و کسانی که در رابطه بی‌واسطه با جماعت‌های مختلف شهر یزد نیستند، فقط می‌توانند بازنمود روابط اجتماعی زردشتیان و مسلمانان را با واسطه تولید کنندگان گفتمان، درک کنند. تولید کنندگان گفتمان هستند که اطلاع ما را از هر آنچه که امکان رابطه بی‌واسطه با آن نداریم شکل می‌دهند.

تولید کنندگان گفتمان خواه ناخواه تحت تاثیر زبان، گونه‌های ادبی، موقعیت تاریخی و نهادی، گرایشات شخصی، تعلقات مذهبی و...قرار دارند که بازنمودهای ایشان از واقعیت را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این پژوهش سعی دارد با بررسی بازنمود زردشتیان یزد در گفتمانی که نویسندگان غیر زردشتی یزد اتخاذ کرده‌اند، گفتمان ایشان را از حیث جایگاهی که برای زردشتیان در شهر تعریف می‌کنند، ابتدا توصیف و سپس در ارتباط با جایگاه تاریخی و نهادی تولید کننده گفتمان به تبیین آن اقدام کند. بر همین اساس در این پژوهش تألیفاتی را که به معرفی شهر یزد پرداخته‌اند مورد تحلیل گفتمان قرار دادیم. در این پژوهش از متون مربوط به دوره های مختلف استفاده شده است تا متغیر زمان نیز تاثیر خود بر تغییرات گفتمان را نشان دهد.

در ادامه ، ابتدا به طرح دیدگاهی نظری گادامر به عنوان شیوه‌ای برای نقد متون مورد بررسی می‌پردازیم. و پس از ارایه یافته‌های تحقیق براساس تحلیل گفتمان متون مورد بررسی با تاکید بر دیدگاه گادامر، در نهایت به عنوان نتیجه گیری تاثیر گونه‌های مختلف ادبی و نهادهای اجتماعی را بر گفتمان مورد اتخاذ نویسندگان تبیین خواهیم کرد.

● بیگانگی از سوژه

در این قسمت می کوشیم مبنایی نظری برای بررسی جایگاه زردشتیان در گفتمان نویسندگان یزدی فراهم آوریم. مبنایی که بتواند امکان ارزش گذاری و مقایسه متون مختلف مورد بررسی را تامین کند.

از زمان دکارت تا هوسرل یکی از اصلی ترین دغدغه های فلسفه غرب یافتن بنیانهای دانش بود؛ یعنی اینکه چگونه دانش ممکن می‌شود. و این دغدغه فلسفی آنها را به سوی روش شناسی و معرفت شناسی عام کشانید. اما گادامر این انتقاد را مطرح کرد که بحث در یافتن بنیانهای دانش یعنی اینکه چگونه (به چه روش) دانش ممکن می شود، در درون خود جدا انگاری و دوگانگی « من – شیء » یا « ابژه – سوژه » را پذیرفته است. جدا انگاری‌ای که از احساس بیگانگی و عدم تعلق شیء در نزد من حاصل می‌شود. و برای غلبه بر این بیگانگی از واسطه علم استفاده می‌شود. چیزهایی نظیر طبیعت ، هنر، تاریخ اموری بیگانه با ما هستند. که برای رفع بیگانگی و ایجاد تعلق بر آنها از روش‌شناسی و علم استفاده می‌کنیم. بنابراین گادامر معتقد است: در علوم مدرن وجود فی نفسه اشیا در نظر نیست تا درک حقیقت آن غایت این علم باشد. زیرا هدف این علوم سلطه اراده بر طبیعت است. بنابراین اشیا در دنیای علم غیر از اشیا در دنیای واقعی و فی نفسه آنها است.

در دنیای علم اشیا محاسبه و کنترل می‌شوند و با اهداف عملی خاص و تعریف شده به آنها توجه و از روابط حاکم بر آنها بحث می‌شود(واعظی، ۱۳۸۰، ۳-۲۲۲).

بنابراین متون مربوط به گفتمان نخبگان یزدی اگر در پرداختن به زردشتیان دچار این جدا انگاری و بیگانگی باشد ، حتی اگر روشهای علمی را به دقت رعایت کرده باشد -که البته اتخاذ روش علمی خود نشان جدا انگاری است- ، در واقع بطور ناخوداگاه در جهت اعمال موجودیتی علمی و غیر حقیقی برای انطباق با ساختار «سلطه اراده بر طبیعت» در روابط با زردشتیان است. به‌طوری‌که این جماعت را بصورت موجودیتی علمی و قابل محاسبه و کنترل وانمود کرده است.

انتقاد دیگر گادامر به علوم مدرن این است که برای علوم مدرن، روش معیار حقیقت است. اما باید توجه داشت که آنچه که به مدد روش دست یافتنی است حقایق منظم و تکرار پذیر است، بنابراین حقایقی که از سنخ واقعه هستند روشمند نخواهند بود. و البته به اعتقاد گادامر علوم انسانی از سنخ واقعه هستند. همچنین او بر خلاف اصل دوری از پیش داوری معتقد است بیرون شدن از جهان خود و نادیده گرفتن موقعیت هرمنوتیکی و پیش داوری‌های خویش به منظور دست یابی به فهم عینی، همانطور که ناممکن است نامطلوب نیز هست. زیرا پیش تصورات ما نقش مثبتی در عمل فهم ایفا می‌کنند. (همان ۵-۲۲۴)

گادامر پس از تبیین ناکامی روش در علوم انسانی و تاریخی به روش دیالیکتیکی رو می آورد. به عقیده او در علوم انسانی باید با موضوع مورد مطالعه خود به گفتگو پرداخت و اجازه داد تا افق معنایی موضوع ظهور کند. و چون معنای اثر و موضوع تاریخی در خلاء ظاهر نمی‌شود، بلکه در افق معنایی مفسر و عالم ظاهر می شود ، پس واقعه فهم زمانی رخ می دهد که این دو افق به طریقی با هم ممزوج و ترکیب شوند. منطق حاکم بر این گفتگو منطق پرسش و پاسخ است. پس راهکار مناسب برای علوم انسانی که هم با فهم حقیقی و شرایط وجودی آن تناسب دارد و هم با واقعیت تاریخی انسان به عنوان مفسر سازگار است، شیوه دیالیکتیکی مبتنی بر پرسش و پاسخ است. به‌طوری‌که در فرایند پرسش متقابل مفسر و اثر از یکدیگر ، فهم واقعه رخ می‌نماید. (همان ۲۲۷)

بنابراین اگر پیشتر گفتیم که چه نوع از متونی را باید خرده گرفت که جماعتی مانند زردشتیان را همچون موجودیتی علمی و قابل محاسبه و کنترل وانموده‌اند، در بند فوق مختصات یک متن مطلوب را اینگونه تعریف کردیم که علاوه بر پرهیز از جدا انگاری می‌باید شرایط فهم متقابل را با اجازه سخن گفتن و پرسش کردن برای جماعت مورد مطالعه فراهم آورد.

● یافته های تحقیق

از آنجا که احصاء و طبقه بندی و بررسی همه رسانه‌های مکتوب در موضوع مورد بررسی کاری بس دشوار است و از طرف دیگر مقایسه هر نوع رسانه پژوهشی متفاوت را می طلبد، در این جستار فقط به کتاب هایی که موضوع اصلی آنها شهر یزد است، پرداخته شده است. از این گونه ۱۲ کتاب فراهم شد. البته تعدادی کتاب نایاب نیز مورد جستجو قرار گرفت که فراهم نشد . بنابراین به بررسی ۱۲ کتاب مذکور بسنده شد که در اینجا به جهت اختصار و پرهیز از تکرار به ۹ کتاب خواهیم پرداخت. و برای تسهیل در امر تبیین، این کتاب ها را براساس جایگاه تاریخی و تعلق نهادی تولید کنندگان و یا براساس ساختار ادبی به پنج دسته «کتب تاریخی» ، «منوگرافی» ، « دولتی – سازمانی» ، «دانشگاهی» ، «دایره المعارف» تقسیم کردیم.

● کتاب های تاریخی

کتب تاریخی شامل «تاریخ یزد» یا تاریخ جعفری (نیمه قرن نهم هجری)، «تاریخ جدید یزد» (نیمه دوم قرن نهم هجری) و«جامع مفیدی» در سه جلد (۱۰۹۰ هجری) می‌باشند. این کتاب ها غیر از جلد دوم جامع مفیدی که هیچ نسخه‌ای از آن موجود نیست ، بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۵ شمسی به همت آقای ایرج افشار تصحیح و منتشر شده‌اند. البته شایان ذکر است که کتاب جعفری بر دو کتاب بعدی خصوصاً «تاریخ جدید یزد» تاثیر قابل توجهی داشته است.

گفتمانی که این کتابها در مورد زردشتیان اتخاذ می‌کنند تقریباً مشابه است. و می‌توان آن را در مواضع تاریخ قبل از ورود اسلام، بعد از ورود اسلام، و ویژگی‌های جغرافیایی شهر بررسی نمود.

در هر سه کتاب دین و آیین زردشت و اقدامات زردشتیان از جمله پادشاهان ساسانی تا قبل از ورود اسلام بسیار مورد ستایش قرار گرفته است. و نگارندگان هیچ بیگانگی با زردشتیان قبل از ورود اسلام از خود نشان نمی‌دهند. چنانکه گویی مفاخر و تاریخ اجداد خود را می نگارند.مثال:

« قباد مملکت بگرفت ، نذر کرده بود که اگر مملکت بیابد آتشخانه‌ای عظیم بسازد، چون مملکت بیافت بفرمود که از هفت آتشخانه آتش بیاوردند.... و قصبه عالی در نواحی میبد بساخت و...آن قصبه را هفتادر(هفت آذر) نام نهاد... قباد بفرمود که فهرج و هرافت را بساختند.»(جعفری، ۱۳۴۳ ،۱۴ )اما با ورود اسلام آنانکه به نگرویدند‏، بیگانه قلمداد می شوند.مثال:

«و مردم شهر و ولایات به شرف اسلام مشرف گردیدند ومومن و موحد شدند... و قلیلی از مجوس که ترک ملت آباء و اجداد نکردند و به شرف اسلام مشرف نشده در ضلالت قدیم ماندند و جزیه قبول کردند.»(مفیدی ۱۳۴۰، ۳۶)

واقعه دیگری که همه این تاریخ نویسان روایت کرده‌اند، قضیه شهدای فهرج است ، حادثه‌ای که برای قرنها انگشت ملامت را به جانب زردشتیان منطقه قرار داد. و بی‌تردید در انفعال وگوشه‌گیری سیاسی چند قرنی ایشان بی‌تاثیر نبوده است. و شاید توجیهی برای مردم یزد در آزار و اذیت زردشتیان بوده است. خلاصهٔ روایت جعفری در مورد این حادثه چنین است:

«یزدجرد به راه یزد به خراسان رفت و مالک ذئب و مالک عمرو از عقب یزدجرد به خراسان رفتند... لشکر اسلام چون بازگشتند از خراسان، در راه بیابان اشتران راه غلط کردند و بسیاری از ایشان در بیابان از تشنگی هلاک شدند. و به زحمت بسیار به قصبه فهرج رسیدند و فهرجیان بر ایشان شبیخون زدند و عده‌ای را شهید کردند و قبور ایشان در فهرج مشهور است»(جعفری، همان، ۱۵)

در هر سه کتاب با گذشتن از وقایع صدر ورود اسلام دیگر ذکری از زردشتیان نمی‌شود. اگرچه سایر مردم شهر نیز در این تواریخ دیده نمی‌شوند و تاریخ شهر محدود به ذکر اقدامات حکام شهر است. با این حال در هر سه کتاب پس از ذکر وقایع تاریخی قسمت قابل توجهی (در جامع مفیدی تمامی جلد سوم) را به ذکر پدیده‌های جغرافیایی از قنوات و باغ‌ها و عمارت‌‌ها و همچنین اعیان واشراف می‌پردازند. در این بخش کتاب نویسندگان به مقتضی وصف پدیده‌های جغرافیایی و ذکر مشاهیر ناچار به اشاره به زردشتیان می‌شوند. به عنوان مثال جعفری در ذکر قنات‌های ابر و مبارکه می‌نویسد:

«منبع هر دو آب از یک مقام است و با هم مخلوط است و اول در محله مجوسیان بر روی زمین ظاهر می‌شود. و این عیب دارد که سر چشمه مجوسیان دارند. و لیکن آب به غایت سبک و نیکوست»(جعفری، همان،۱۵۱)

یا در کتاب «تاریخ جدید یزد» می خوانیم:

«و بیشتر زمین نعیم آباد را مجوسیان احیا کردند و پالیزهای شیرین از این آب پدید می آید» (کاتب، ۱۳۴۵، ۲۲۰ )

و همچنین در جامع مفیدی در ذکر چشمه چکچکو به عنوان یکی از عجایب منطقه می‌نویسد:

«و مجاوران خطه دلگشای یزد آن کوه را چکچکو می خوانند. و مجوس آن موضع را تعظیم بسیار نموده در سالی یک نوبت به موعدی مقرر با زنان و دختران نیکو روی شیرین گوی خوش آواز

بگاه عشرت و بوس و تماشا چو شهد و شکر و باده گواران

بدانجا رفته قربانی کنند و جشن ها و عیش ها کرده بعد از فراغ به منازل خود مراجعت نمایند.»(مفیدی، ۱۳۴۲، ۹-۸۲۸ )

اما در همینجا شایسته است به تفاوتهای این کتاب‌ها نیز اشاره شود. چنانکه از مثالهای فوق نیز برمی‌آید در گفتمان جعفری جدا انگاری زردشتیان به شدت متاثر از «بیگانگی مذهبی» است. حال آنکه این شدت در «تاریخ جدید یزد» و «جامع مفیدی » دیده نمی‌شود. و همچنین از اختصاصات گفتمان مفیدی می‌باید به بیان خاص او در مورد زنان و دختران زردشتی توجه کرد. به‌طوری‌که بیشترین اشارات مفیدی در مورد زردشتیان با ذکری از زنان و دختران ایشان همراه است. و مفیدی که همانند جعفری و تاریخ جدید در همه جا از عبارت «مجوس» یا « مجوسیان» استفاده می‌کند، فقط در دو مورد و البته برای اشاره به زیبایی زنان زردشتی از عبارت «زردشتی نژاد» استفاده می‌کند. به عنوان مثال مفیدی در وصف محله اهرستان می نویسد:

«سکان (ساکنان) منازل عماراتش زردشتی نژادان ماه روی مشکین موی که نه چشم چرخ مانند رخسارشان در اطراف جهان دیده و نه ...» (مفیدی، همان، ۶۷۳)

بنابراین در گفتمان مفیدی آنچه دیده می‌شود نوعی بیگانگی از حاشیه نشین‌های شهر است. حاشیه‌ای که می‌تواند حیات خلوت عشرت شهروندان اصلی شهر باشد. مفیدی حتی آیین عبادی آنان را در معبد چک چک نوعی جشن و عشرت معرفی می‌کند.

بجاست که متذکر شوم که «جامع مفیدی» مقارن عصر صفوی نوشته شده است و زردشتیان در این دوران از حقوق مدنی بیشتری برخوردار بوده‌اند از جمله در شهر یزد کلانتری ویژه زردشتیان از سوی حکومت مرکزی صفوی انتخاب می‌شده است که به حقوق این جماعت رسیدگی می‌کرده است و در جامع مفیدی نیز به این سِمت اشاراتی شده است. همچنین باید توجه داشت که اگرچه مفیدی مدتی در امور دیوانی شهر یزد در خدمت حکومت صفوی بوده اما در هنگام نگارش ، فارغ از سمت دیوانی به سیاحت در هند بوده است.

● کتاب های منوگرافی

منوگرافی‌های متعددی در مورد ناحیه یزد نوشته شده ولی از این مقوله تعداد معدودی به صورت کتاب منتشر شده از جمله کتاب «تاریخ اردکان» اثر آقای علی سپهری اردکانی (۱۳۶۴) و مجموعه عکسهای آقای عبدالجبار قرایی تحت عنوان «یزد» (۱۳۷۴).

اردکان شهری است در۳۵ کیلومتری شمال یزد که تعداد قابل توجهی از بناهای مقدس زردشتیان بین یزد و این شهر قرار گرفته است.

کتاب «تاریخ اردکان» دو فصل عمده دارد؛ اول تاریخ معاصر شهر اردکان، دوم ابنیه تاریخی واقع در شهرستان اردکان. از مجموع ۴۵ صفحه‌ای که در این کتاب به ابنیه شهر پرداخته است ۱۸ صفحه متعلق به بناهای مقدس زردشتیان است. در این ۱۸ صفحه دو نکته قابل توجه وجود دارد؛ اولاً برای اولین بار به زردشتیان فرصت می‌دهد که خودشان سخن بگویند و آداب و اعتقادات مربوط به بناهای مقدس خود را بگویند. به این ترتیب که اکثر این ۱۸ صفحه مستقما از کتاب ها و نشریات خود زردشتیان و یا بطور غیر مستقیم دیدگاه ایشان را از سفرنامه جکسن که در سال ۱۹۰۳ میلادی به مطالعه زردشتیان منطقه پرداخته است نقل قول می‌کند. اما باید در نظر داشت که به هر حال نگارنده از میان منابع زردشتی گزینش کرده است و فرصتی فراهم نیامده تا زردشتیان در مورد این گزینش قضاوت کنند. همچنین فرصت پرسش متقابل را نیز به ایشان نداده است. بنابراین دیالوگ کامل مورد نظر گادامر حاصل نشده است. ولی نسبت به کتابهایی که پیش از این بررسی کردیم پیشرفت قابل توجهی دارد. که شاید متاثر از ملی گرایی و توجه به پیش از اسلام‏، در دوره پهلوی باشد.

نکته جالب دیگری که در کتاب تاریخ اردکان دیده می‌شود تقدم ابنیه مسلمانان است. بطوری که ابتدا مساجد ، حسینیه ها ، بازار و آب انبارهای مسلمین معرفی شده است و سپس به معرفی بنا های مقدس زردشتیان پرداخته است. که این امر همچنان وجود جدا انگاری و احساس بیگانگی نگارنده را نسبت به زردشتیان نشان می‌دهد. در حالی که می‌توانست پس از ذکر مساجد و حسینیه ها به ذکر بناهای مقدس زردشتیان بپردازد.

مجموعه عکس‌های آقای عبدالجبار قرایی دارای پنج بخش می‌باشد: هنر و معماری، مردم‌شناسی، زردشتیان، بازار و هنرهای سنتی و آخرین بخش‎، محیط و جغرافیای طبیعی است. و از مجموع ۲۰۳ عکس موجود در این کتاب فقط ۱۱ عکس از بناها و مناسک مذهبی زردشتیان در بخش سوم آمده است. گذشته از تعداد کمی که به زردشتیان تعلق یافته، عنوان زردشتیان طبق یک منوگرافی معمول می‌باید تحت بخش مردم‌شناسی مطرح می‌شد.و جدا آوردن آن نمود جدا انگاری و بیگانگی‌ای می‌باشد که تدوین کننده عکس‌ها آن را بازتولید و به مخاطبان عرضه کرده است.

دو کتابی که در مقوله منوگرافی مورد بررسی قرار گرفت تقریباً کلکسیونی را می ماند که منوگراف فقط اقدام به گزینشی براساس تفسیر خود می‌کند. این گونه ادبی اگرچه به نسبت کتب تاریخی گامی به واقعه فهم از طریق دیالوگی که گادامر می‌گوید نزدیک می‌شود ، یعنی موجودیت موضوع را می‌پزیرد و توصیفی به تفسیر خود از موضوع ارایه می‌دهد ولی هنوز آن را به عنوان یک ابژه می‌نگرد و فرصت انتقاد و پرسش به آن نمی دهد.

محمد حسین زاده

منابع:

۱-استانداری یزد «از سترون خاک تا شکفتن حماسه» ۱۳۷۲.

۲-استانداری یزد «یزد نگین کویر» یزد ۱۳۷۵

۳- بافقی، محمد مفید مستوفی(قرن۱۱) «جامع مفیدی» جلد اول، تصحیح ایرج افشار، کتابفروشی اسدی، تهران ۱۳۴۰.

۴- بافقی، محمد مفید مستوفی(قرن۱۱) «جامع مفیدی» جلد سوم، تصحیح ایرج افشار، کتابفروشی اسدی، تهران ۱۳۴۲.

۵- تشکری بافقی، علی اکبر«مشروطیت در یزد» مرکز یزدشناسی، یزد ۱۳۷۷.

۶- جعفری، جعفربن محمد(قرن۹)، «تاریخ یزد» تصحیح ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۴۳.

۷- قرایی، عبدالجبار«یزد»انتشارات یزد، تهران ۱۳۷۸.

۸- کاتب یزدی، احمد بن حسین بن علی( قرن ۹) «تاریخ جدید یزد» تصحیح ایرج افشار، انتشارات ابن سینا، تهران ۱۳۴۵.

۹- کاظمینی، میرزا محمد «دانشنامه مشاهیر یزد» بنیاد فرهنگی ریحانه الرسول، ۱۳۸۲.

۱۰- واعظی، احمد «درآمدی بر هرمنوتیک»، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،تهران ۱۳۸۰.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.