یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
انسان کامل در اندیشه مطهر
انسان از جهات مختلف یکی از مهمترین محورهای بحث همة مکتبها و جهانبینیها است. در این میان تبیین سعادت و کمال انسان در راه رسیدن به آن، از حساسیّت و اهمیّت بیشتری برخوردار است. انسانشناس آشنا به زمان، شهید استاد مطهری، در عصر انسانمحوری افراطی (امانیسم)، پس از بیان دیدگاه مکتبهای مختلف، در رابطه با انسان کامل و ایدهآل، و نقد آنها از نظر اسلام چنین نتیجهگیری میکند که انسان کامل اسلامی، انسانی است که تمام ارزشهای انسانی، هماهنگ با هم در او رشد کرده باشد از آنجا که مباحث این استاد شهید به صورت سخنرانیهای متفرّقه در مجامع عمومی بیان شده است؛ و خود او فرصت تنظیم و ترتیب منطقی آنها را نیافته است، این مقال بر آن است که گزارشی از آنچه ایشان در رابطه با انسان کامل در مکتبهای مهم بیان و نقد نموده است را بیان، و موضع اسلام را به جویندگان کمال و سعادت واقعی ارائه کند، انشاءالله که چنین باشد.
یکی از اصول و مبانی هر جهانبینی و یکی از محورهای اساسی معرفتو اندیشه بشری، «انسان» و مباحث مربوط به او است که همواره توجّه و اهتمام اندیشهوران و متفکّران را به خود جلب کرده است و در بخشها و به شیوههای گوناگون، شناخت انسان و خصوصیات و توانمندیهای او را مطرح کردهاند.
در حالی که مکاتب جدید بهرغم اختلافاتی که دارند، انسان محوری [به جای خدا محوری] و اومانیسم را محور و اساس همهچیز و تنها راه تأمین سعادت و کمال بشر و رهایی از ظلمت و محدودیت و حقارت معرّفی میکنند، در آموزههای ادیان الاهی و بهویژه اسلام، انسان، جز با خدا محوری و پیوند با مبدأ آفرینش به حیات حقیقی و انسانی و جایگاه برجسته و ممتاز خویش دست نمییابد. آفرینش و طبیعت انسانی بهگونهای است که جز در پرتو هدایت الاهی، استعدادها و توانمندیهایش شکوفا نمیشود و انسان منهای خدا، حتّی در معیشت و زندگی دنیایی کامیاب و در آرامش است. (ر.ک: سوره طه (۲۰): ۱۲۴)
در فرهنگ دینی، انسان، مخلوق خدا است و از این جهت، به دیگر پدیدههای عالم میماند؛ امّا هرگز در رتبه و جایگاه آن ها قرار ندارد. انسان، خلیفه خدا، هدف و غایت آفرینشِ پدیدههای دیگر، بلکه حاکم بر آنها، اشرف مخلوقات و یگانه موجودی است که روح خدا در او دمیده شد و صبغه الاهی دارد؛ و محوریّت انسان نه تنها مستلزم نفی خدا نیست؛ بلکه انسان جز با خدا ظرفیتش تکمیل، و دل او پُر، و اشباع نمیشود؛ زیرا موجود نامحدود جز با نامحدود و مطلق آرام نمیگیرد. (ر.ک: رعد (۱۳): ۲۸)
شهید مطهری موقعیّت ویژه انسان در مقایسه با به دیگر پدیدهها را اینگونه بیان میکند:
قرآن کریم به طور کلّی برای انسان در مقابل همه اشیای عالم یک حساب جداگانهای باز کرده است. انسان حسابی دارد جداگانه و مستقل. این تعبیر قرآن مجید را ببینید که میفرماید: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ (فصلت (۱۴): ۵۳) ما نشانههای خود را در آفاق، یعنی در عالم طبیعت و در نفوس خود مردمارائه میدهیم». اینجا را با یک بیان جداگانه و حساب جداگانهای بیان کرده است و همین آیه سبب شده است که در ادبیات ما اصطلاح آفاق و انفس راه پیدا کند. (مطهری، انسان کامل بیتا، ص ۷۱)
● کمال انسان
در معرّفی انسان و مباحث مربوط به انسانشناسی، ابعاد و جنبههایگوناگونی وجود دارد که مورد توجّه دانشمندان و انسانشناسان و همینطور صاحبان مکاتب قرار گرفته است؛ نظیر این مباحث: مفهوم انسانشناسی و روشهای آن، آفرینش انسان، جایگاه انسان در نظامهستی و بهویژه بین پدیدهها، استعدادها و توانمندیهای انسان، امتیازات و ویژگیهای انسان، محدودیتها و موانع رشد و تعالی انسان، گرایشها و نیازمندیهای انسان، جاودانگی و فناناپذیری انسان، روابط متفاوت انسان... که در این بین، یکی از مهمترین محورهای بحث از انسان مربوط است به سعادت و کمال حقیقی انسان و این که انسان ایدهال و کامل کیست؟ فعلیت متعالی و کمال متناسب با انسان چیست؟
شهید بزرگوار و استاد برجسته آیتالله مطهری (قدس سره) در عصری که اقبال عمومی به مسائل مربوط به انسان و تمرکز مکاتب گوناگون بر محوریت اومانیسم در حوزه اندیشه و عمل، بیش از هر زمان دیگر خودنمایی میکرد، در جایگاه اسلام شناس آگاه به زمان و سنگرنشین فرهنگ اسلام ناب، دیدگاههای اسلام را از زوایای گوناگون درباره انسان تبیین و به زیبایی تفسیر کرده است. (مانند آن چه آن شهید بزرگوار در باره آفرینش انسان، دو ساحتی و دو بُعدی بودن انسان، اصالت روح، بینشها و گرایشهای انسان، هدف و غایات انسان، استعداد و قوا و نیروهای انسانی، خصوصیات برجسته انسان، هدایت انسان، تفاوتهای انسان با موجودات دیگر و نوع رابطه انسان با سایر پدیدهها و خدا و... بیان کرده است و آثار متعدّدی را در این خصوص از خود به جای گذاشته است) یکی از مباحثی که آن شهید بزرگوار، با انگیزه و هدف و شورخاصّی آن را توضیح داده، معرّفی انسان کامل اسلام است؛ البتّه هدف اواز بیان این موضوع فقط تفسیر و تبیین نظری و دفاع از نظریه اسلام در برابر نظریههای دیگر نبود؛ بلکه طرح این بحث را دربردارنده آثار تربیتی و عملی فراوان دانسته و آن چنان که خود فرموده، درک صحیح آن را شرط مسلمانی و پیمودن صراط مستقیم میداند: ما اگر انسان کامل اسلام را [چه از راه بیان قرآن و چه از راه شناخت شخصیت پروردههای قرآنی ] نشناسیم نمیتوانیم راهی را که اسلام معیّن کرده است، برویم. نمیتوانیم ما یک مسلمان واقعی و درست باشیم. جامعه ما نمیتواند یک جامعه اسلامی باشد؛ پس ضرورت دارد حتماً انسان کامل و عالی و متعالی اسلام را بشناسیم. (مطهری، انسان کامل، ص ۷)
شناخت انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر برای ما مسلمینواجب و لازم است که حکم مدل و حکم الگو و حکم سرمشق را دارد؛ یعنی ما اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم چون اسلام میخواهد انسان بسازد، ما اگر بخواهیم به کمال انسانی خودمان برسیم، تحت تربیت و تعلیم اسلامی باید بدانیم که انسان کامل چگونه چیزی است و چگونه است چهره انسان کامل... . (همان، ص ۵)
شایسته است اذعان و اعتراف کنیم که گرچه ربع قرن از شهادت این استاد بزرگوار و نزدیک به نیم قرن از زمان تألیف و سخنان وی میگذرد، هنوز آثار او طراوت و تازگی و کاربرد خود را از دست نداده و به حقیقت، درهر حوزهای که استاد قلم زده یا سخن گفته، بهترین مطالب با شیواترین بیان ارائه شده است و ما برآنیم به آن چه این شهید بزرگوار درباره انسان کاملِ اسلام بیان کرده است، اشارهای داشته باشیم.
● تعریف کمال
کمال، صفت وجودی است که برای هر موجودی متناسب با آن و متناسب با غایت آن، معنا میشود؛ بنابراین، کامل بودن هر چیزی بهصورت خاص باید تعریف شود. انسان کامل غیر از حیوان کامل و غیر از فرشته کامل و... است؛ ولی میتوان این گونه نتیجه گیری کرد که «کمال، فعلیّت یافتن استعدادها و قوّهها است».
به اقتضای طبیعت و آفرینش هر پدیدهای، استعدادها و توانمندیهای او معیّن، و فعلیت یافتن آنها تعریف میشود، و کمال او عینیّت مییابد؛ چرا که هر ماهیتی به حسب اقتضای ذاتی خود، فقط با اوصاف خاصّیسنخیت، و استعداد همان دسته از کمالات را دارد. به تعبیر شیخ رئیس، ابنسینا: هر موجودی، زمینهها و استعدادهای وصول به فعلیتهایی را دارد که متناسب با آن شیء و سازگار با طبیعت و سرشت و استعدادهای درونی او است. (ابنسینا، الانتشارات و التنبیهات)
کمالجویی و سعادتطلبی، گرایش طبیعی، غریزی و فطری (ذاتی) هر موجودی است و همه تلاشها به منظور پاسخگویی به این میل ذاتی و اشباع خواسته فراگیر همه پدیدهها است. موجودات نباتی، براساس اقتضای طبیعی، حرکت کمالی خود را دنبال میکنند.عامل حرکت به سوی کمال در حیوانات براساس حبّ ذات و نشأت گرفته از الهام غریزی است؛ امّا در انسان، کمال و عینیّت یافتن استعدادها و توانمندیهای متضاد و متناوب، جز در پرتو انتخاب و گزینش و تلاش مجاهدانه و همراه با زحمت تحقّق نمییابد. (ر.ک: انشقاق (۸۴): ۶) برخلاف دیگر موجودات، کمال انسانی اکتسابی است و جز با اراده و خواست توأم با مبارزه با موانع و حرکت عملی برای فعلیت بخشیدن به همه استعدادها و توانمندیهای فطریاش تحصیل نمیشود؛ پس بحث از کمال موجودات دیگر آساناست؛ امّا بحث از کمال انسان چندان آسان نیست.
شهید مطهری میگوید: انسان تنها موجودی است که خودش از خودش تفکیکپذیر است؛ یعنی ما نمیتوانیم سنگی داشته باشیم که سنگی نداشته باشد یا گربهای داشته باشیم فاقد گربگی؛ سگی داشته باشیم فاقد سگی؛ پلنگی فاقد پلنگی. هر پلنگی در دنیا آن خصلتهایی را که پلنگی مینامیم دارد به سهم غریزه؛ ولی این انسان است که انسان بودن خودش را ندارد و باید تحصیل بکند و انسان بودن هیچ مربوط به جنبههای زیستی و بیولوژیکی نیست. ... انسانیت یک امری است وراء زیستشناسی. (مطهری، انسان کامل، ص ۱۵۵ و ۱۵۶).
کمال خواهی، یک گرایش اصیل و مستقل و البتّه فطری و ذاتی است که همه افراد انسان واجد استعداد و قوّه آن میباشند و انسانیت و کمال او به میزان فعلیت بخشیدن این استعداد میباشد. انسان در بدو آفرینش از نظر جسمی (مانند دیگر موجودات) فعلیت خاص خود را دارد؛ چشم دارد؛ گوش دارد؛ زباندارد...؛ امّا از نظر شخصیتی و انسانیت در بدو تولّد هیچگونه فعلیتی ندارد و تنهااستعداد و توانمندی و دارای ظرفیتهای عظیمی است که این استعدادها وظرفیتها جز با حرکت ارادی و آگاهانه و همراه با مشقت و جهاد خود انساناشباع نگردیده و به فعلیت نمیرسد. شما سراغ هر موجودی بروید میبینید، خودش برای خودش به عنوان یک صفت انفکاکپذیر نیست...؛ ولی این انسان است که ممکن است یک انسانی باشد منهای انسانیت برای اینکه آن چیزهایی که ما آنها را انسانیت انسان میدانیم، آن چیزهایی که به انسان شخصیت میدهد (نه آن چیزهایی که ملاک شخص انسان است) اینها اوّلاً یک سلسله چیزهایی که با ساختمان مادّی انسان درست نمیشود چون غیر مادّی است و ثانیاً آن چیزهایی که ملاک انسانیت انسان است و به انسان شخصیت میدهد، فضیلت میدهد و ملاک فضیلت انسانی انسان است به دست طبیعت ساخته نمیشود به دست هیچ کس ساخته نمیشود فقط و فقط به دست خود انسان ساخته میشود... (همان: ص ۷۱ و ۷۲).
● فرق کمال با تمام
بهرغم نزدیکی دو واژه کمال و تمام که در مقابل هر دو کلمه ناقص به کار میرود، آنها به یک معنا نیستند. تمام، در جایی اطلاق میشود که یک مصداق، همه آنچه را افراد نوعش دارا هستند، داشته باشد؛ برای مثال، هرگاه ساختمان یک منزل، همه اجزای مورد نیاز یک منزل مسکونی را داشته باشد، میگوییم ساختمان این منزل تمام است یا اگر نوزادی همه اعضا و جوارح نوع انسانی را داشت، میگوییم آفرینش او تام است و اگر فاقد یکی از اعضا بود، او را ناقص میخوانیم؛ امّا در بحث کمال و کامل بودن، هر موجودی را با اهداف و غایاتش میسنجیم و کمال، رتبهای بعد از تام بودن است.
شهید مطهری برای تعریف انسان کامل توجّه به تفاوت بین کمال و تمام را لازم میداند که به گزیدهای از آن چه در تفاوت این دو بیان کرده است اشاره میکنیم: در زبان عربی، ما دو کلمه داریم نزدیک به یکدیگر؛ ولی نه عین یکدیگر و کلمهای که ضدّ این دو کلمه است. یک کلمه در کلام عربی بیشتر وجود ندارد...یکی کلمه کمال است و دیگری کلمه تمام... و در مقابل هر دو کلمه گفته میشود ناقص. ... اگر فرق این دو تا را بیان نکنیم نمیتوانیم بحثمان را شروع کنیم. تمام، در جایی گفته میشود که یک شیء همه آنچه که برای اصل وجودشان لازم هست به وجود آمده باشد؛ یعنی اگر بعضی از چیزها به وجود نیاید، اصلاً این در ماهیّت خودش ناقص است. این خودش به وجود نیامده، نیمی از او به وجود آمده است... ؛ ولی کمال، در جایی است که یک شیء بعد از آنکه تمام هست، باز یک درجه بالاتر میتواند داشته باشد و از آن درجه بالاتر یک درجه بالاتر هم میتواند داشته باشد. اگر این کمال نباشد، خودش هست. اگر این کمال اضافه شود به آن شیء، یک درجه میرود بالاتر. کمال را در جهت عمودی بیان میکندو تمام را در جهت افقی؛ یعنی شیء در جهت افقی وقتی به نهایت برسد میگویند تمام شد و اگر در جهت عمودی حرکت کند، به آن میگویند کمال. میگویند عقل فلان شخص کامل شده، قبلاً هم عقل داشت؛ امّا حالا عقلش یک درجه آمده است بالا. ... مسأله انسان کامل معنایش این است که یک انسان تمام داریم در مقابل انسانی که از نظر افقی ناتمام است...)؛ ولی انسان تمام میتواند کامل باشد. کاملتر و کاملتر باشد تا به آن حدّ نهایی. زمانی که از آن بالاتر دیگر انسان وجود ندارد، آن را میگوییم انسان کامل... (همان: ص ۹ ـ ۷).
● کمال مدّعای همه مکاتب
همه افراد بشر بهرغم تمام اختلافها و تفاوتهایی که در بینشها وگرایشها دارند، در یک مسأله اتفاق دارند و آن اینکه همگی خواهان کمال و خوشبختی بوده، به دنبال سعادت بیشترند؛ چنان که تمام مکاتب و ایدئولوژیها، مدّعی تأمین سعادت و تعالی پیروان خود بوده، یگانه راه رسیدن به قلّه خوشبختی و کمال را پیروی از دستورالعمل و راهنماییهای خود میدانند؛ پس در اصل مطلوبیت و ارزش بودن کمال، اختلافی نیست؛ امّا بحث و اختلاف اساسی در این است که سعادت و کمال حقیقی چیست. انسان کامل چگونه انسانی است و به چه فردی از افراد بشری میتوان عنوان سعادتمند و خوشبخت را اطلاق کرد؟ سپس اینکه چگونه میتوان این سعادت را به دست آورد و به قلّه کمال رسید؟
به بیان دیگر، مفهوم انسان کامل مورد نزاع و اختلاف نیست؛ بلکه در مصداق کمال اختلاف است. مسأله مهم بیان مقصود عینی از کمال و خوشبختی و تعیین مصداق حقیقی انسان کامل است که هر مکتبی براساس بینشهای گوناگون فلسفی و گرایشهای مادّی و معنوی خود به این سؤال پاسخ میدهد.
شهید مطهری میگوید: هر صاحب مکتبی که مکتبی برای بشریت آورده است، نظریهای درباره کمال انسان و انسان کامل دارد (همان: ص ۷۳).
همه قبول دارند که انسان به دنبال کمال و هدف نهایی میباشد که این هدف، با همه موجودات دیگر متفاوت است و درد او، تلاش او همگی برای رسیدن به همان کمال است؛ امّا اختلاف این است که مصداق درد انسان چیست.
هر مکتبی که در دنیا نسبت به ارزشهای انسانی بحث کرده، به این مطلب توجّه نموده است. در انسان، یک درد تشخیص داده است که ماورای دردهای مختلف انسانی یا هر جاندار و حیوان دیگر است. آن درد چیست؟ آن درد انسانی انسان چیست؟ (همان)
بحث از انسان کامل، بحث از ارزشها است که هر مکتبی، ارزش اصلی و اساسی یا ارزشهای مورد توجّه خود را به میدان میآورد و در واقع، نزاع و جنگ ارزشها است. آیا ارزش عقل و خردورزی باید محور باشد یا عشق و محبّت یا عدالت یا خدمت یا عبادت یا آزادی یا...؟
از بین ارزشهای گوناگون، کدامیک شکل دهنده انسان کامل است.
دیدگاه برخی مکاتب به انسان کامل
گرچه موضوع این مقاله، معرّفی انسان آرمانی و کامل در مکاتب و نظریههای گوناگون نیست و فقط دیدگاه اسلام در باره انسان کامل و متعالی را مورد توجّه دارد، بدون آشنایی با آن چه دیگران در این باره گفتهاند و نظریههایی که ارائه شده است نمیتوان نظریه اسلام را بهخوبی شناخت و مورد ارزیابی قرار داد.
شهید مطهری در این باره میفرماید: ما تا مکتبهای مختلف را طرح و نقد کنیم، آن هم نقد به معنای واقعی، نقد بهمعنای واقعی تنها ایراد گرفتن نیست؛ بلکه آن مانند عمل صرافی است. ... نقد کردن یعنی ببینیم که با معیارها و محکهای اسلامی این مسائلی که فلاسفه و عرفا عرضه داشتهاند و مکاتب دیگر ارائه نمودهاند، چگونه از آب درمیآید و نیز ما تا مکتبهای مختلف را طرح نکنیم و دقیق مورد بررسی قرار ندهیم نمیتوانیم طرح و پیشنهاد اسلام را بشناسیم. ... وقتی که مکتبها مورد نقد و بررسی قرار میگیرند و نقد میشوند و در محک اسلامی قرار میگیرند میتوانیم خیلی منطقی و مستدل بگوییم: آقا! ارزشهای اسلامی در باب انسان این است و این است... و حتّی روی حساسیّتهایی که خود اسلام در این زمینهها نشان داده میتوانیم درصد ارزش اینها را بیان کنیم که این چه؛ درصدی دارد و آن دیگری چه ۵۰ درصد، ۳۰ درصد، ۲۰ درصد، ۱۰ درصد... (همان: ص ۱۵۷ و ۱۵۸).
بحث از سعادت واقعی و کمال انحصاری و اختصاصی انسان، دغدغه همه متفکّران و صاحبان اندیشهها و مکاتب گوناگون بوده است و جهتگیری بسیاری از مباحث دیگر را همین موضوع و نظریه آنها در معرّفی انسان کامل تعیین کرده است. در بین مکاتب و اندیشههای فراوانی که در این باب اظهار نظر کردهاند، شهید و استاد بزرگوار ما مطهری به برخی از برجستهترین آنها پرداخته و آنها را طرح و ارزیابی و نقد کرده است که به چند مکتب اشاره میکنیم.
۱) مکتب عقلیون
نظر کسانی که به انسان بیشتر از زاویه عقل مینگریستهاند و جوهر انسان را همان عقل انسانی دانسته و نه چیز دیگر، عقل هم یعنی قوّه تفکّر و قوّه اندیشیدن. از نظر این گروه... انسان کامل یعنی انسان حکیم. کمال انسان در حکمت انسان است (همان: ص ۹۸).
همچنانکه بدن انسان جزء شخصیت انسان نیست، همینطور قوا و استعدادهای روحی و روانی مختلفی که انسان دارد، هیچ کدام این ها جزء شخصیت واقعیانسان نیستند. شخصیت واقعی انسان همان نیرویی است که فکر میکند؛ فکرکننده است. انسان یعنی همان که فکر میکند، نه آن که میبیند... نه آن که تخیّل میکند... و نه آن که مثلاً میخواهد و دوست دارد... و انسان کامل، یعنی انسانیکه در فکر کردن به حدّ کمال رسیده است و معنای این که در فکر کردن به حدّ کمال رسیده است، یعنی جهان هستی را آن چنان که هست، دریافت و کشف کرده است. ... حُکما در تفاسیر خودشان همیشه ایمان را به صورت یک معرفت، به صورت یک شناخت و به صورت حکمت تفسیر میکنند و میگویند ایمان یعنی شناخت. (همان: ص ۱۲۰ و ۱۲۱).
نقد و بررسی: عقل به صورت اساسیترین ابزار معرفت و یگانه عامل شناخت اصول و مبانی اوّلیه دین، نقش محوری و انحصاری دارد و بهصورت رسول باطنی و فصل ممیّز انسان مورد توجّه و اهتمام فوقالعاده اسلام بوده است؛ امّا انسان و انسانیت منحصر و محدود و خلاصه شده در عقل نیست. عقل، رکن ایمان است؛ امّا تمام ایمان نیست؛ زیرا در ایمان؛ گرایش و تسلیم و تعلّق و به دنبال آن عشق هم دخالت و نقش دارند. عقل و علم و معرفت یک بال است و برای رشد و تعالی به رکن و بال دیگری هم نیاز دارد که از سنخ گرایش و وابستگی است. (برای توضیح بیشتر، رجوع کنید به بیان زیبایی شهید مطهری در نسبت و رابطه علم و ایمان ارائه کرده است) عقل برای آغاز، رکن و محور اصلی است؛ امّا در ادامه بهجایی میرسد که عشق و محبّت و دلدادگی عقل را هم تحت تأثیر قرارمیدهد و در سیر استکمالی و تعالی انسان تأثیر بیشتری دارد.
گزیدهای از آن چه شهید مطهری در نقد مکتب عقلیون بیان کردهاند، از این قرار است:
معرفت عقلی، معرفتی است اصیل، قابل اعتماد و قابل استناد، بی اعتبار نیست. ...ما در متون اسلامی به یک حمایت فوقالعادهای از عقل برمیخوریم که در هیچ دینی از ادیان دنیا دیده نمیشود. ... مسیحیت در قلمرو ایمان، برای عقل، حقّ مداخله قائل نیست. میگوید آن جایی که انسان باید به آن چیز ایمان بیاورد، حقّ ندارد فکر کند. فکر برای عقل است و عقل در این گونه مسائل حقّ مداخله ندارد. ... در اسلام، قضیه درست برعکس است. در اسلام، در اصول اسلام و در اصول دین، جز عقل هیچ چیز دیگری حقّ مداخله ندارد. ... منطقه ایمان در اسلام منطقهای است که در قُرُق و اختیار عقل است و غیر از عقل، هیچ چیز دیگری حقّ مداخله در این منطقه را ندارد. در این زمینه در متون اسلامیسخنانی گفته شده فوقالعاده بلند و عجیب... ؛ [اما ] در اسلام نمیتوانیم تأییدی پیدا بکنیم که انسان جوهرش فقط عقل باشد و بس؛ بلکه اسلام، آن نظریههای دیگر را تأیید میکند که عقل یک شاخه از وجود انسان است، نه تمام وجود انسان و نه تمام هستی انسان. ... در اسلام ایمان، حقیقتی است بیش از شناخت. به این مطلب توجّه بفرمایید: شناختن همان دانستن است. ... آیا ایمان به قرآن، یعنی شناخت فقط؟! ایمان به خدا یعنی خدارا درک کردن فقط؟! ایمان به پیغمبر، یعنی درک کردن فقط؟! نه، ایمان قرآنی درست است شناخت رکن ایمان است؛ جزء ایمان است؛ ایمان بدون شناخت، ایمان نیست؛ ولی تنها شناخت هم ایمان نیست. ایمان گرایش است. ایمان تسلیم است. در ایمان عنصر گرایش، عنصر تسلیم، عنصر خضوع، عنصر علاقه و محبّت هم خوابیده است. در شناخت دیگر مسأله گرایش نیست. ... گاهی از اوقات ممکن است انسان چیزی را بشناسد که خیلی از او تنفّر دارد. شما ببینید در سیاستها همیشه دشمن، دشمن خودش را از خودش احیاناً بیشتر میشناسد... .
علمای مسلمین میگویند: دلیل بر اینکه ایمان اسلام فقط شناخت نیست، این است که در قرآن، بهترین نمونهها را از بهترین شناسندهها آورده است و عالیترین شناسندهها را قرآن معرّفی کرده که خدا را در حدّ اعلا میشناسند؛ پیامبران را در حدّ اعلاء میشناسند؛ معاد را در حدّ اعلا میشناسند و در عینحال کافرند و مؤمن نیستند. (نظیر آن چه قرآن درباره عُلمای یهود، بلعم باعور و معاندان بیان کرده است)... شیطان از ما و شما خدا را خیلی بیشتر میشناسد. ...اگر ایمان فقط شناخت میبود، شیطان باید اوّل مؤمن باشد؛ ولی شیطان مؤمن نیست؛ چون این شناسنده جاحد است؛ یعنی میشناسد؛ ولی در عین حال، عناد میورزد؛ مخالفت میورزد. در مقابل حقیقتی که میشناسد تسلیم آن حقیقت نیست... .
حال مجموعاً انسان کامل فلاسفه، انسان کامل نیست؛ انسان ناقص است؛ یعنی قسمتی از کمال را دارد. این که برای کمال عقلی اصالت قائل شدند، صحیح است؛ ولی اینکه سایر جنبههای کمالات انسانی را نادیده گرفتهاند... از این جهت انسان کامل فلاسفه، انسان نیمه کامل است... (ر.ک: همان: ص ۱۲۱ ـ ۱۳۶).
۲) مکتب عرفان و تصوّف
عارفان و اهل دل، بیش از دیگران به بحث انسان کامل و لوازم سعادت واقعی و مقدّمات آن اهتمام داشتهاند و دارند و آن را در ادبیات خاصّ خود با زبان شعر و نثر بیان کردهاند و پایگاه مردمی بیشتری دارند. اینان، عقل و علم را در معرّفی و تأمین کمال و صعود انسان ناتوان، و شهود باطنی و راه دل را شایسته و یگانه طریق حرکت کمالطلبی انسان و هماهنگ با فطرت و آفرینش او معرّفی میکنند شهید مطهری میفرماید:
عرفا مَنْ انسان را عقل انسان و فکر انسان نمیدانند؛ بلکه عقل و فکر را بهمنزله یک ابزار میدانند و من حقیقی هر کسی را آن چیزی میدانند که از او به دل تعبیر میکنند. ... دل، یعنی آن مرکز احساس در انسان. مرکز خواست در انسان نه مرکز فکر در انسان. عارف برای احساس و برای عشق که قویترین احساسها در انسان است، ارزش و اهمیّت زیادی قائل است. ... عشق یک حقیقتی است که در تمام ذرّات وجود جریان و سریان دارد... و اصلاً حقیقت، عشق است و آن چه غیر عشق میبینی، آن مجازی است بر روی این حقیقت. مولوی میگوید:
عشق بحـری است آسمـان بر وی کفـی چون زلیخـا در هـوای یوسفـی
مولوی، مثنوی ۱۲۷۵: دفتر پنجم، ص ۷۹۴
دل هم یعنی همان مرکز عشق الاهی؛ پس یک تفاوت در اینجا است که من در عرفان، آن چیزی است که عشق میورزد، نه آن چیزی که فکر میکند... .
وسیلهای که این مکتب برای رسیدن به مقام انسان کامل معرّفی میکند، اصلاح نفس است؛ تهذیب نفس است؛ توجّه به خدا است. هر چه بیشتر انسان به خدا توجّه کند و هر چه بیشتر توجّه به غیر خدا را از ذهن خودش دور کند و هرچه بیشتر به درون خودش فرو برود و هر چه که بیشتر انسان ارتباط خودش را از بیرون قطع بکند، بهتر به مقام عالی انسان کامل میرسد و قهراً اینها برای بحث و استدلال و منطق، دیگر ارزش قائل نیستند. مولوی میگوید:
پـای استـدلالیـان چـوبیـن بــود پای چوبین سخت بیتمکین بود
همان: دفتر اول، ص ۱۰۱.
در جای دیگر میگوید:
بحث عقلـی گر دُرّ و مرجـان بود آن دگر باشد که بحث جان بود
بحث جان اندر مقامی دیگر است باده جـان را قـوامی دیگر است
همان: ص ۷۷.
نهایت راه عارف، رسیدن است به حق؛ رسیدن به ذات حق. ... پایان این راه این است که حجاب میان او و خدا به کلّی برداشته میشود و به تعبیر خود آن ها به خدا میرسد...: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه. (انشقاق(۸۴): ۶)... به مقامی میرسی که همه چیز به شما میدهند و شما به هیچچیز اعتنا نداری جز به خدا... (ر.ک: مطهری، انسان کامل، ص ۱۳۸ ـ ۱۴۳).
اصلاً انسان کامل حقیقی خود خدا است و هر انسانی که انسان کامل میشود، یعنی از خودش فانی شده و به خدا میرسد (همان: ص ۱۰۲).
مسأله این است که انسان آن چنان موجودی است که نمیتواند عاشق محدود باشد؛ نمیتواند عاشق فانی باشد؛ نمیتواند عاشق چیزی باشد که آن چیز به زمان و مکان محدود باشد. انسان عاشق کمال مطلق است و غیر از این، عاشق چیز دیگری نیست؛ یعنی انسان، عاشق ذات حقّ است؛ عاشق خدا است. همان کسی هم که منکر خدا است، عاشق خدا است. ... به قول محییالدین عربی که میگوید: «ما اَحَبَّ اَحَدٌ غَیْرَ خالِقِهِ؛ هیچ انسانی غیر از خدای خودش را دوست نداشته است» (همان: ص ۷۴ و ۷۵).
انسان یک حقیقتی است که از نفخه الاهی آمده؛ از دنیای دیگر آمده و در این دنیا با این اشیایی که در طبیعت هست، تجانس کامل ندارد. انسان در این دنیا که هست، یک نوع احساس غربت و احساس بیگانگی و احساس عدم تجانس با همه موجودات این عالم میکند؛ چون همه فانی هستند؛ همه متغیّر هستند؛ همه غیر قابل دلبستگی هستند؛ ولی در انسان یک دغدغه جاودانگی وجود دارد که همان درد است و این همان نیرویی است که انسان را به عبادت، به پرستش خدا، به راز و نیاز کردن و به خدا نزدیک شدن میکشاند. (همان: ص ۵۹).
نقد و بررسی: آن چه در مکتب عرفان گفته میشود، در بردارنده مطالب ناب و ارزشمندی است؛ امّا انسان کاملِ عرفان و به ویژه تصوّف، با انسان کامل اسلام و قرآن انطباق کامل ندارد. در اسلام، توجّه به دل وسیر و سلوک عملی نه مستلزم کنار گذاشتن عقل، و نه در بردارنده بیاعتنایی به طبیعت و جهان مادّی است. در فرهنگ دینی ما، استدلال وعرفان، عقل و شهود، فکر و عشق با هم تضاد ندارند؛ بلکه مکمّل یکدیگرند؛ چنانکه خدا محوری و عشق و درد الاهی داشتن، به معنای بریدن و قطع رابطه با مردم و جهان بیرون نیست. انسان کامل اسلام نمیتواند در برابر مردم و مشکلات و رشد و تعالی آنها بیتفاوت بوده،برای آبادانی دنیا و اصلاح امور اجتماعی نکوشد و با انزوا و گوشهگیری، فقط به دنبال تهذیب نفس باشد.
عبدا... حاجیصادقی
منابع و مأخذ
۱. نهجالفصاحه.
۲. نهجالبلاغه، صبحی صالح.
۳. شهید مطهری، مرتضی، انسان کامل، انتشارات صدرا، اول، بیتا.
۴. ده گفتار، انتشارات صدرا، اول، ۱۳۶۰ش.
۵. انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، اول، بیتا.
۶. انسان و ایمان، انتشارات صدرا، دوم، ۱۳۵۷ش.
۷. قطب، محمد، انسان بین مادیگری و اسلام، سید خلیل خلیلیان، شرکت سهامی انثار، اول، ۱۳۴۱ش.
۸. بلخی رومی (مولوی)، جلالالدین، مثنوی معنوی، انتشارات ناهید، ۱۳۷۵ش.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی مجلس انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور وزارت کشور رئیس جمهور رئیسی دولت سیزدهم
ایران زلزله تهران هواشناسی سیل شهرداری تهران فضای مجازی سازمان هواشناسی پلیس بارش باران قتل آموزش و پرورش
خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار گاز بانک مرکزی بازار خودرو نمایشگاه نفت مالیات مسکن
نمایشگاه کتاب رضا عطاران تلویزیون کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دفاع مقدس سریال مهران مدیری تئاتر کتابخوانی
فناوری اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه اسرائیل جنگ غزه آمریکا روسیه حماس سازمان ملل رفح اوکراین افغانستان
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر هوادار لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران رئال مادرید سپاهان لیگ قهرمانان اروپا باشگاه پرسپولیس بایرن مونیخ
رشد جهان ایلان ماسک شفق قطبی طوفان خورشیدی اپل ناسا گوگل هوش مصنوعی فیبرنوری ماهواره
استرس مغز چاقی فشار خون بارداری زایمان آسم سرماخوردگی