جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
آیت ا مصطفی خمینی به روایت خانواده در تمام سختی ها با امام بود
از صفات بارز برادرم عشق به پدرم بود. ایشان علاقه عجیبی به پدرم داشت و من گاهی میگفتم که این محبت از صورت علاقه فرزند و پدری خارج شده است. رابطه ایشان با پدرم فوقالعاده بود و در زندگیاش هم نشان داد که نسبت به امام چقدر از خودگذشتگی دارد. او در تمام سختیها با امام بود. همه جا با ایشان بود و هرگز در مقابل مشکلات با امام بیتفاوت نمیماند. (سیداحمد خمینی)
● دوست و حامی امام بود
اگر خدای ناکرده برای امام کسالتی پیش میآمد، وحشتزده و سراسیمه میشد و تلاش میکرد بهترین پزشکان را برای ایشان بیاورد. تابستانهای سختی را تحمل کرد تا در کنار امام بماند. به جز ایام اعتکاف هیچگاه دو سه روز منزل را ترک نمیکرد. ایشان فرزند، دوست و حامی امام و بسیار مراقب حال ایشان بود، بهویژه هنگامی که خانم به مسافرت میرفتند، ایشان خود را مقید میدانستند که در کنار امام باشند ولی اگر ما به نجف میرفتیم، خیال ایشان راحت بود. به یاد دارم در همین سفر اخیر که دیدار آخر ما نیز بود، ایشان گفتند: <شما هستید و من هم خیلی خستهشدهام. از من دعوت شده است تا یک ماه به سوریه بروم.>
قبل از رفتن به ایشان گفتیم که در چه تاریخی تصمیم داریم به ایران برگردیم. ایشان هم قرار گذاشتند که قبل از رفتن ما به نجف باز گردند. دو روز قبل از حرکت، برگشتند. خیلی خوشحال شدیم و ایشان گفتند: <بلیت هواپیما پیدا نکردم و چون نزدیک رفتن شما بود، با اتوبوس برگشتم.>
با وجود علاقه به ما، نمیخواستند که امام احساس تنهایی کنند و با اتوبوس آمده بودند که حدود ۲۲ ساعت در راه بودند. گو اینکه روح امام بزرگتر از این حرفها بود و بودن یا نبودن ما تعیینکننده نبود. البته نمیگویم به ما علاقه نداشتند ولی هدفشان عالیتر و بالاتر از این مسائل بود. (فریده مصطفوی)
● امام را وصی خود قرار داد
گویا میدانست که میخواهد پیش از امام از دنیا برود. در حالی که بیشتر افراد، پسر خود را وصی خود قرار میدهند، او پدرش را وصی خود قرار داده بود. با توجه به سادهزیستی و نیندوختن ثروتهای مادی، در وصیتنامه خود نوشته بود: <چیزی ندارم که بخواهم دربارهاش صحبت کنم، جز اینکه دو ماه حقوق کارگر منزل عقب افتاده است، به او بپردازید.( >فریده مصطفوی)
● همنشین مستمر امام بود
پس از تبعید امام به ترکیه، ایشان هم به آنجا تبعید شد. یک سال همنشینی مستمر در روحیه پرتحرک و شاد ایشان اثر گذاشت و از او مردی پخته، آرام، بافراست، دوراندیش و عاشق پدر ساخت.(فریده مصطفوی)
● از شاگردان زبده امام بود
او شاگر امام بود و از نظر هوش و ذکاوت و طی درجات علمی و مراتب معنوی در حد اعلا بود و بنا به نقلی، حضرت امام فرموده بودند: <اگر مصطفی در کلاس نباشد من حرفم نمیآید.>
او شاگرد زبدهای بود که استاد را به ذوق میآورد و حضرت امام نیز ایشان را از نظر علمی قبول داشتند. (فاطمه طباطبایی)
● شاخصترین ویژگیهای او
یکی از شاخصههایی که در ایشان وجود داشت و از همه مهمتر بود و بیشتر خودنمایی میکرد، دین باوری، ایمان به خداوند، رسالت و ولایت بود، به صورتی که این اعتقاد و تدین در ابعاد گوناگون زندگی ایشان خودنمایی میکرد. این شاخصه ارزندهای است و به اصل آفرینش و هدف اصلی خلقت باز میگردد و وظیفه اصلی هر انسان در مقابل خداوند هم چیزی جز این نیست که به او ایمان داشته باشد و او را از سر شعور بشناسد، نه اینکه کورکورانه عبادتش کند.
این شاخصه در تمام ابعاد زندگی ایشان وجود داشت، چه در برخوردهای اجتماعی و چه در برخوردهای خصوصی و خانوادگی، از بزرگترین مسائل تا کوچکترین آنها، تا آنجا که دوستان و نزدیکان در دیدار از ایشان، معانی عرفانی برایشان تداعی میشد. معرفت نابی نسبت به ائمه اطهار(ع) داشت، بهخصوص نسبت به حضرت سیدالشهدا(ع) که معرفت نادری بود. این مساله از التزام او نسبت به زیارت این بزرگواران معلوم بود. البته معرفت مراتبی دارد، اما ایشان از مراتب والای آن برخوردار بود. (سیدحسین خمینی)
● ساده زیستی
پیش از سال ۱۳۴۲، یک زندگی معمولی طلبگی داشت. پس از اینکه به ترکیه تبعید شد، امکانات بیشتری برایش فراهم شد، ولی با این حال، زی طلبگی خود را فراموش نکرد. در نجف، در یک منزل ۴۵ متری در محلهای به نام <هویش> که فاصله کمی با منزل امام(ره) داشت، زندگی میکرد. او با اینکه در نجف به طلبهها شهریه میداد و میتوانست وضعیت بهتری داشته باشد، دنبال جمعآوری مال دنیا نرفت. از دنیا بریده بود و به دنبال توسعه آن نبود. اصولا روی مادیات هیچ حسابی نمیکرد. در خرج کردن وقتی هم پولی به دستش میرسید، دقت میکرد و سخت میگرفت، لذا گاهی با ایشان بحث میکردیم که چطور نمیخواهد مثلا ۱۰ تومان بیش از آنچه سلیقهایشان یا نظر شرع است، خرج شود. (فریده مصطفوی)
● از جوانی به نماز صبح مقید بود
به خاطر دارم بچه که بودیم، حاجآقا مصطفی صبحها برای نماز از خواب بیدارمان میکرد و با آنکه گاهی زمستان بود و هوا سرد، ما را بلند میکرد و در حیاط، لب حوض مینشاند. چشمهای خود را که باز میکردیم، میدیدیم در حیاطیم. حضرت امام به او میفرمودند: <با این بچهها اینطور نکن، صدایشان بزن تا بیدار شوند.>
اما برادرم میگفت: <خیر باید زود بیدار شوند تا نماز بخوانند.>
یادم هست یک شب گفتم: <نماز صبحم قضا شده است.> مصطفی مرا وادار کرد تا همه نمازهای آن روز را دوباره بخوانم. ما از حضرت امام شنیده بودیم که <اگر نماز صبحتان قضا شد، هر وقت که یادتان آمد آن را به جا آورید.>
اما مصطفی مرا مجبور کرد نماز ظهر و عصر و مغرب را هم دوباره بخوانم. وقتی امام آمدند به ایشان شکایت کردم. پدرم به مصطفی گفت: <چرا اینطور میکنی؟ نماز اینها درست بوده>!(فریده مصطفوی)
● این پدر و پسر با هم دوست بودند
مصطفی خیلی مطیع بود و خیلی هم احترام میگذاشت. او هم مرا دوست داشت و هم آقا را. دوست داشت محبتش را اظهار کند. مثلا خودش به بازار میرفت و یک لباس برای من تهیه میکرد و میآورد. آقا هم به مصطفی خیلی احترام میگذاشت. مثلا به ما میگفت:
ناهار نخورید تا مصطفی بیاید. حتی پایش را جلوی مصطفی دراز نمیکرد (البته هیچوقت آقا پایش را دراز نمیکرد) ولی به مصطفی احترام خاصی میگذاشت. به طور کلی این پدر و پسر با هم رفیق بودند و به هم خیلی علاقه داشتند. مرگ مصطفی آقا را خیلی ناراحت کرد. من زن بودم، داد میزدم و گریه میکردم، ولی او مرد بود و نمیتوانست گریه کند. در میان مردم میگفت من مصطفی را برای آینده اسلام میخواستم ولی در شب من میدیدم که گریه میکرد. مگر میشود پدر گریه نکند! آقا روز، خودش را نگه میداشت ولی من شبها بیدار بودم و میدیدم که واقعا گریه میکند.
او برای مصطفی به طور خاصی گریه میکرد. همین علاقه بود که باعث شد برایش چهل نفر را برای نماز وحشت بگیرد و شب هفت را هم شام بدهد به طوری که هر که میخواهد بیاید و بخورد. (همسر امام)
● امام را با جان و دل درک کرده بود
حاج آقا مصطفی بیش از حد تصور نسبت به امام خاضع بود و با همه وجود در خدمت امام بود، زیرا مراتب علمی و مقام معنوی امام را با جان و دل درک و لمس کرده بود. (محمود بروجردی)
● زیر نظر مستقیم امام بود
او دوستان زیادی داشت که مورد علاقه آنان هم بود. این بیشتر به دلیل صفا و خلوص و صمیمیتی بود که با آنان داشت و از این رو مکررا او را به منزل خود دعوت میکردند. اما این رفت و آمدها زیر نظر امام بود و ایشان میدانستند که آنان چه کسانیاند، با هم به کجا میرود و چه میکنند. امام نسبت به درس و مباحثه ایشان هم جدی بودند تا وقفهای در آن ایجاد نشود، همانطور که خودشان به هیچوجه درس را تعطیل نمیکردند و ما به یاد نداریم که حضرت امام یک روز به کلاس درس نرفته باشند. سر ساعت معینی به کلاس درس میرفتند و در ساعت معینی هم باز میگشتند. به اخوی هم یاد داده بودند که در درس، منظم و جدی باشد. (فریده مصطفوی)
● روان و عالی درس میگفت
مرحوم جدم آیتا... حاج میرزا مهدی بروجردی به پدرم گفت: شنیدهام آقا مصطفی خیلی خوب درس میخواند و باعث امیدواری است. این معنی همیشه در ذهن من بود تا یکی از شاگردان ایشان را که به درس شرح منظومه ایشان میرفت دیدم و پرسیدم درس ایشان چگونه است؟ او گفت: آنقدر روان و عالی درس میگوید که احتیاج به مطالعه مجدد را از ما برداشته و فلسفه را مانند مطالب روزمره بیان میکند. (محمود بروجردی)
● مقام علمی مصطفی در نظر امام
در زمستان سال ۱۳۴۵ که من به نجف مشرف شدم، شبی در خدمت امام از ایشان راجع به وضع علمی حاجآقا مصطفی سوال کردم. امام فرمودند: <مصطفی از آن وقت من در این سن، به مراتب بهتر شده است.> قابل ذکر است که این موضوع مربوط به ۳۶ سالگی حاجآقا مصطفی بود. (محمود بروجردی)
● بسیار متدین و متعبد بود
مرحوم حاجآقا مصطفی در تمام دوره زندگی خود مورد توجه و تربیت قاطعانه پدری عالیمقام و وارسته و مادری شایسته به تکمیل علوم پرداخت و با همت سرشار و فطانت ذاتی و موروثی خانوادگی و پشتکار تکمیل علوم را به پایان رسانید و دروس خارج را نزد پدر بزرگوار خود و حضرت آیتا... بروجردی و مرحوم آیتا... داماد ادامه داد و نردبان اجتهاد را طی کرده و بسیار متدین و متعبد بود. (آیتا... مرتضی پسندیده)
● تاثیر قاطعی در مسیر انقلاب داشت
هم حیات و هم ممات ایشان، تاثیری قاطع در مسیر انقلاب و تاریخ ایران و اسلام داشت. در دوران تبعید وجود ایشان نقطه اصلی اتکای امام بود و امام در حوزه نجف با وجود شخصیتهای بزرگ و درجه اول در آن، واقعا به چنین یاوری نیاز داشتند. در آن محیط علمی و نیز محیط دسیسههای قدرتهای پشتپرده برای کوبیدن امام، الحق ایشان هم یک یاور علمی و هم یک یاور سیاسی و اجتماعی برای امام بودند. (سیدحسین خمینی)
● امروز حضور او میتوانست بسیار مشکلگشا باشد
او یکی از مغزهای متفکر نهضتاسلامی است که همواره بر حفظ اصالت اسلامی این جنبش و دور نگاه داشتن آن از اغراض حزبی و سیاسی، اصرار داشت. شخصیت علمی ایشان نیز در فقه و اصول، فلسفه و تفسیر در جهان اسلام بیسابقه است. حاجآقا مصطفی مجموعهای از کمالات بود که امروز حضور او میتوانست بسیار مشکلگشا باشد. حجاب معاصرت با امام راحل باعث شد شخصیت ایشان آنگونه که باید معرفی نشود و جهان اسلام ایشان را نشناسد. (آیتا... بجنوردی)
● صریح بود
آنچه من در برادرم دیدم و آن را در کمتر کسی یافتم صراحت لهجه ایشان بود. به این معنی که مصطفی در مسائل اسلامی به هیچوجه با کسی رودربایستی نداشت و خیلی صریح صحبت میکرد. مثلا در طول مبارزات ۱۶-۱۵ ساله امام از سال ۱۳۴۲ به این طرف اگر میدید کسی که زمانی رفیقش بوده، از راه راست منحرف شده و با دستگاه همکاری میکند یا سکوت کرده است، صریحا به او میگفتند: <من دیگر نمیتوانم با تو باشم. تو آن طرف جوی و ما این طرف.> این صراحت به حدی بود که گاهی بعضی از این دوستها وقتی او را صدا میزدند هرگز جوابی از او نمیشنیدند. به همین مناسبت به قول امروزیها خیلی ملاکی بود، زیرا هرگز نمیخواست که در مسائل مختلف مماشات کند. ( سیداحمد خمینی)
● مصطفی آرام و خونسرد بود
از خصوصیات دیگر ایشان این بود که در عین اینکه این مسائل را جدی میگرفت هرگز خونسردیاش را از دست نمیداد. یادم نمیرود همان موقعی که پدرم را گرفته بودند، ایشان به منزل آمده و خیلی عادی نشسته بود، با اینکه میدانستم به واسطه علاقهای که به پدرم دارد تا چه حد ناراحت است، ولی او خیلی آرام و خونسرد بود و با حرفهایش به بقیه روحیه میداد و از این نظر خیلی ممتاز بود. (سیداحمد خمینی)
● از خصایل بارز ایشان قاطعیت او بود
ایشان دو نوع فعالیت داشت: فعالیت مخفیانه که به صورت پول دادن، اعلامیه منتشر کردن، سخنرانیها و چنین کارهایی بود و دیگر کارهای علنی ایشان در حفظ بیتامام بعد از رفتن امام چه در زندان و چه در تبعید، البته خود ایشان هم به ترکیه تبعید شدند که در هر دو بعد خوب عمل میکردند. دوستان و برادران ایشان در این زمینه از او خیلی راضی هستند. از دیگر خصایل بارز ایشان که همیشه در ذهن من است قاطعیت او دربرخورد با مسائل بود. (سیداحمد خمینی)
● رفیق برادر بود
ایشان یک مجتهد، عالم اصولی، فقیه و فیلسوف خوبی بود، ادبیات عرب و تاریخ را به خوبی میدانست. وقتی برای آخرین بار به نجف رفتم، معمم بودم و در آنجا نزد ایشان مدتی درس خواندم. من علاوه بر احساس برادری نسبت به ایشان احساس شاگردی هم داشتم. واقعا با از دست دادن ایشان ضربه بزرگی خوردم. من فکرهای زیادی داشتم برای اینکه چگونه از علم ایشان بهرهمند شوم. این محبت به صورت برادری نبود، چون این اواخر دیگر من با ایشان رفیق شده بودم و هر شب میبایست او را میدیدم و نیم ساعت هم شده با ایشان صحبت میکردم. مرگ ایشان ناگهانی بود. (سیداحمد خمینی)
[فرامرز شعاعحسینی]
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست