چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
یادداشتی بر فیلم بی پولی
حمید نعمت الله را حتما به یاد می آورید. کارگردانی خوش ذوق و قریحه که هر چند فقط دو فیلم ساخته، اما دید کاملا نو و بدیعی که نسبت به مسائل مهم اجتماعی دارد، غیر قابل اغماض است.
ساخته قبلی حمید نعمت الله، بوتیک، اثری بود قابل تحسین از کسی که مدت ها دستیار مسعود کیمیایی بود و تا حدی هم وامدار همان سینمای آشنای اجتماعی کیمیایی و نگاه خاص او به جامعه ایران بود.بوتیک فیلمی تلخ اما به شدت واقع گرا بود در باب زندگی جوانان در ابتدای دهه ۸۰ و انتهای دهه ۷۰. جوانانی که هیچ آینده درست و درمانی برایشان دیده نمی شود و با وضع موجود راهی نمی بینند جز فرار از مملکت و پناه بردن به ممالک غریب.
بوتیک تقریبا در همه جا تحسین شد و هنوز که هنوز است از آن بعنوان یکی از قوی ترین آثار دهه ۸۰ و بهترین بازی محمدرضا گلزار،ستاره رو به افول سینمای ایران،یاد می کنند.
نعمت الله حالا ۵ سال پس از بوتیک، با همان دید اجتماعی به سراغ مقوله بی پولی آمده. اما با نگرشی متفاوت به این مسئله.اینکه چگونه نعمت الله از روایت تلخ بوتیک،به طنز شیوا و آبرومند بی پولی رسیده خود مقوله ایست عظیم که در این مقاله نمی گنجد.
بی پولی داستان فردی است به نام ایرج چیت چی.طراح لباسی مشهور که غرورش زبانزد عام و خاص است و به شدت پول پرست.کسی که همه چیز را در پول می بیند و حتی ازدواج را هم بعنوان مقوله ای مادی می پذیرد!
همین فرد به یکباره چنین به بی پولی و بدبختی می افتد که حتی نان شبی هم ندارد برای خوردن و همه چیزش رو به انحطاط و نابودی می رود.حالا او برای حفظ ظاهر جلوی همسر و خانواده او دست به هر کاری می زند دستش رو نشود.وقتی هم که همسر متوجه می شود،هر دو سعی در مخفی کردن چنین موضوع مهمی از عالم دارند!
بی پولی در کل فیلم منسجم و کمدی ارزشمندی است.اما مشکلاتی در فیلم نامه اش رویت می شود که به راحتی نمی توان از آنها گذشت.مهم ترین لنگ فیلم نامه در منطق روایی داستان و حوادث آن است.اینکه فردی با آن همه دبدبه وکبکبه حالا به قدری مفلوک شود که حتی همسر را برای پس انداز ۱۰۰ تومن(۱۰۰ تا تک تومن!)سرزنش کند،به هیچ عنوان پدیده قابل هضمی نیست.یا حتی نگاه کنید به بهانه ایرج برای نفروختن اثاث خانه.او به شکوه می گوید که حفظ ظاهر خانه حتی از گشنگی آنها هم بیشتر اهمیت دارد،اما به راستی عقل چیز دیگری می گوید!اینکه آدم برای اینکه ذره ای آبروی خود را حظ کند و دیگران نفهمند که به پی سی افتاده مهم تر است،یا سیر کردن شکم خود و خانواده؟یعنی انسان باید گشنگی و بدبختی را فقط برای اینکه آبرویش پیش در و همسایه نرود،تحمل کند؟بسیاری از دوستان در پاسخ این سوال به بنده می گویند که خب ایرج چون انسان مغروری است،می خواهد دیگران از اوضاع فعلیش باخبر نشوند و تو تا در موقعیت قرار نگیری درک نمی کنی.در انتهای فیلم قبول کرد و اثاث را فروخت.بنده هم می گویم خب!قبول.ولی چرا اینقدر دیر؟بنده که نمی توانم بپذیرم انسانی(حالا هرچقدر هم که مغرور و ظاهر پسند باشد)سلامت روح و روان را به ظاهر خوش و تجمل بیرونی بفروشد!
اما مسائلی که باعث می شوند این نقاط ضعف تا حد زیادی دیده نشوند،پرداخت مناسب و کاملا نوی نعمت الله به مسئله ای کلیشه ای مانند بی پولی است که فی نفسه یک درد است،اما در این فیلم شده یک طنز تلخ اجتماعی.نعمت الله داستان شکوه ایرج را دستمایه ای قرار داده برای اینکه نشانمان دهد این بی پولی گذراست و قرار نیست که بی پایان باشد و نباید در هیچ صورت ناامید بود.
قابل توجه ترین بخش اجرایی فیلم نامه بی پولی،موقعیت هایی است که ایرج برای کسب پول و رهایی از فلاکت موقت خود با آنها دست و پنجه نرم می کند.بخصوص آن دفتر مربوط به انسان های بیکاری که همه تنها برای پنهان کردن بیکاریشان از همسران،در آن جمع می شوند و مفید ترین کارشان هم گل یا پوچ و سرکیسه کردن چند صد دلاری پسری از فرنگ برگشته است!دقت کنید به دیالوگ های ظریف و خوش ادایی که در این دفتر میان کاراکتر های پر نقص رد و بدل می شود و ببینید که چقدر مناسب فضا و کاراکتر این آدم هاست.از همه جالب تر شاهرخ،پسر کر و لالی است که در موقعیت های متفاوتی او را می بینیم.چه در مهمانی خانوادگی که ایرج و شکوه در آن به سر می برند و یا استخری که ایرج موقتا در آن نجات غریق ناشنوایان بوده!یا ری اکشن های جالبی که از خود بروز می دهد!(مثل نمای فوق العاده جالب لب زدن روی یکی از آهنگ های شهرام شب پره!)
اما به بخش های کمدی فیلم اگر بخواهیم اشاراتی داشته باشیم، بی شک قوی ترین پرداخت ها مربوط به جاهایی است که ایرج قصد در پنهان کردن قضیه بیکاری و بی پولی دارد.موفق ترین و به یادماندنی ترین بخش کمدی فیلم مربوط به سکانس خرید تلفنی برنج توسط فتح الله در مهمانی مجلل است و پیشنهاد نجومی ایرج برای خرید برنج و محاسبه زیر لبی قیمت آن همه برنج!
اما در مورد پرداخت رابطه خانواده ایرج و خود شخص وی،بی شک نوآوری ها و ریزه کاری های بیشتری در کار نعمت الله رویت می شود.شکوه زن ساده دل ایرج است که مدام در خانه مانده و منتظر ذره ای محبت شوهر متکبر است و هیث وقت هم خبری از اظهار علاقه ایرج به او نیست،همیشه هم ایرج به نحوی او را خام حرف های فریبنده خود می کند و اکثرا هم موفق است و به همین دلیل ایرج با قدرت تکلم و سیاست زن داری خود،نظام ارباب رعیتی را در خانه حاکم کرده.ولی درست از جایی که شکوه پی می برد ایرج مدت هاست که بیکار است و به وی دروغ گفته،حالا چون حنای ایرج نزد شکوه رنگی ندارد،جای ارباب و رعیت عوض می شود.در واقع ایرج برای ایجاد مشروعیت خود نزد شکوه،مجبور به باج دادن به وی می شود و اینگونه است که شکوه بر ایرج سروری می کند!
اما اگر بخواهیم بپردازیم به کارگردانی فیلم،بی شک قوی ترین عنصر فیلم هویدا می شود.تسلط حمید نعمت الله را در تک تک نماها و سکانس ها به وضوح می توان مشاهده کرد. به خصوص همان بخش های خوش رنگ و لعاب و خوش ساختی که در دفتر کار بیکاران! می گذرد.دکوپاژ های ساده اما در عین حال به درد بخور دفتر به همراه دوربین خوب علیرضا زرین دست هم به این حال و هوا کمک کرده اند و نعمت الله در مجموع با توانمندی خود،اجرای درستی را به تصویر می کشد.
اما یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم مربوط می شود به انتخاب بازیگران اصلی.زوج بهرام رادان و لیلا حاتمی هرچند هریک نزد مخاطب بارها آزموده شده اند و خوب هم نتیجه گرفته اند،اما به هیچ عنوان به عنوان یک همسر و در واقع زوج برای یکدیگر،قابل پذیرش نیستند.لیلا حاتمی حتی با وجود گریم هایی که روی صورتش انجام شده،اما باز هم جاافتاده تر از رادان به نظر می رسد و کاملا تفاوت سنی شان مشخص است.
هرچند که لیلا حاتمی با بازی بسیار خوبش این ضعف را تا حدی کم اثر کرده،اما این مسئله در بهرام رادان کاملا برعکس نمود پیدا می کند.در اینکه رادان بازیگر بسیار خوب و خوش آتیه ایست در سینمای ایران که شکی نیست،اما بی شک وی یکی از نا موفق ترین بازی های عمر هنریش را در این فیلم انجام داده که البته با در نظر گرفتن اینکه اولین بازی او در یک نقش نیمه کمدی محسوب می شود،طبیعی هم هست.اما می توانست با هدایت صحیح نعمت الله بازی بهتری را به نمایش بگذارد.ولی متاسفانه کم فروغ ظاهر شدن رادان در نقش ایرج باعث شده که انتخاب مناسبی برای نقش ایرج نباشد.او در اکثر لحظاتی که می خواهد ناامیدی و رو به زوال بودن زندگی خود و همسرش را به رخ بکشد،ناموفق است و لحنی متصنع دارد.دقت کنید در سکانس اتوبوس که او با پیرزنی مشغول درددل است و ببینید که برای ترسیم بدبختی هایش،چه در میمیک صورت و چه در تن صدا رو می آورد به هجو تجربه های موفق قبلی خود(به طور مثال علی بلورچی در سنتوری).
در مورد سایر بازیگران،بازی سیامک انصاری واقعا دلچسب و تا حدی متفاوت است و اکثرا حضوری موثر دارد.هم چنین بازی کوتاه اما کمیک علی سلیمانی نیز به دل می نشیند.امیر جعفری بر خلاف انتظار چندان موفق نیست.اما بابک حمیدیان یکی از بهترین نقش آفرینی هایش را در نقش شاهرخ انجام داده و کامل مخاطب را راضی می کند.حبیب رضایی هم قابل قبول است،هرچند که می توانست بهتر باشد.
بی پولی در مجموع هرچند ضعف های کوچک و بزرگ کم ندارد،اما با پرداخت های مناسب تصویری و اجراهای نسبتا موفق فیلم نامه،فیلمی است که به سادگی نمی توان از آن گذشت و هرچند که به اندازه بوتیک نوآوری و عمق ندارد، اما مطمئنا بازگشتی موفقیت آمیز برای کارگردانش به حساب می آید.
امیررضا تجویدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست