چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

سور و سوگ


سور و سوگ

رد پای مبهمی كه از تاریخ نمایش قبل از اسلام وجود دارد آن چنان نامشخص است كه راه روشنی فراروی پژوهندهٔ این وادی قرار نمی دهد اشاراتی گذرا در برخی از منابع حكایت از آن دارند كه چیزی به نام نمایش هم وجود داشته است

به یقین می‌توان گفت كه بی ‌نام و نشان‌ترین هنر،‌ در بین انواع هنرهایی كه در سرزمین و تمدن كهن ایران شكل گرفته، هنر نمایش است. به ویژه آنكه پس از استیلای اسلام، به لحاظ ممنوعیت هرگونه «صورت‌نگاری» آنچه كه از پیش باقی مانده بود نیز در عزلت قرار گرفت و به ضرورت، دیگر هنرهایی كه می‌توانستند به نوعی در خدمت اسلام قرار گیرند، رشد كردند و گسترش یافتند از جمله معماری برای بنای مساجد، خطاطی و تذهیب برای كتابت و تزیین قرآن و شعر، كه نزد عرب بسیار گرانمایه بود.

«كلام» عنصری است كه اندیشهٔ هنرمند ایرانی آن را به خدمت گرفت و سعی كرد كه از طریق داستان‌سرایی و نقل، هنرهای نمایشی خود را حیات تازه‌ای ببخشد. به‌ خصوص كه مشرق‌زمین ـ سرزمین هزار و یك شب ـ‌ انباشته از خاطرات قومی و روایات سینه‌به‌سینه بوده است. اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی بر صفحهٔ كتابها نقش بست و مرجعی شد برای نق‍ّلان شیرین‌سخن كه در هر كوی و برزن حلقه‌ای از شنوندگان مشتاق را گرد خویش تشكیل دهند و به داستان‌سرایی بپردازند تا در نهایت از پیكرهٔ نقلهای حماسی و مذهبی، شیوهٔ نمایشی تكامل‌یافته‌ای زاده شود و در خدمت مذهب تشیّع ایرانی قرار بگیرد. مولود فرخنده‌ای به نام «تعزیه».

نیاز طبیعی انسان به شادمانی، مقل‍ّدان مستعد را بر آن داشت تا با ساز و آواز، رونق‌بخش ایام سرور عامهٔ مردم شوند؛ اما سالها باید بگذرد تا این مطربهای دوره‌گرد با پدیدار شدن فضایی به نام «قهوه‌خانه» پایگاه نسبتاً ثابتی پیدا كنند و با شكل دادن به نمایشهای بداههٔ خود، به تدریج نمایشی به نام «تخت‌ حوضی» را در تاریخ نمایش این سرزمین ثبت كنند.

در هنر نمایش، آنچه كه دغدغهٔ همیشگی اهل فن این هنر شریف بوده، برقراری ارتباط با مخاطب است. فرآیندی كه در دو شیوهٔ نمایشی «تعزیه»‌ و «تخت‌ حوضی» در حد مطلوب وجود داشته است.

● نگاهی به گذشتهٔ ‌نمایش در ایران

رد پای مبهمی كه از تاریخ نمایش قبل از اسلام وجود دارد آن چنان نامشخص است كه راه روشنی فراروی پژوهندهٔ این وادی قرار نمی‌دهد. اشاراتی گذرا در برخی از منابع حكایت از آن دارند كه چیزی به نام نمایش هم وجود داشته است.

به عنوان مثال روایت «پلوتارك» كه مربوط به عصر اشكانی است و در خصوص دسته‌ای است كه «سُور‌ِنا» سردار اشكانی برای تمسخر «كراسوس» سردار رومی در سلوكیه به راه انداخت و یا می‌توان به مراسم «كین سیاوش»‌ كه «تاریخ بخارا» از آن نام می‌برد و قدمت آن را به سه هزار سال می‌رساند، اشاره كرد. مراسم «مُغ‌كشی» كه هر سال به یاد «گئوماتای»‌ غاصب برگزار می‌شد، نمونهٔ دیگری از این دست است.

باز هم اشاره‌ای وجود دارد مبنی بر اجرای نمایش به دستور اسكندر در شهرهای كرمان و اكباتان كه حاكی از وجود نمایش در آن عصر می‌باشد. پس از حملهٔ اعراب و تسلط اسلام بر ایران و ممنوعیت انواع هنرها، این گونه نمایشها نیز به تدریج متروك شد زیرا عربها در بین هنرها فقط به شعر می‌پرداختند و چنان برایشان ارزشمند بود كه هفت قصیده مهم خود را با آب طلا روی پارچه نوشته و آن را در كعبه آویخته بودند. اما نمایش كاملاً هم از بین نرفت و در ادوار بعد، با لباسی دیگر به میدان آمد و با تغییر چهره، در قالب شعایر اسلامی به حیات خود ادامه داد.

به عنوان مثال می‌توان از مراسم كین سیاوش یاد كرد كه به عقیده بسیاری از پژوهشگران ریشه او‌ّلیهٔ تعزیه بوده است و «حتی هنوز هم در پاره‌ای از گوشه‌های دور، سیاوش، شهید كامل و سرنوشت او، نشان ظلمی است كه انسان عرصهٔ آن است. در مراسم سوگواری در كهگیلویه زنهایی هستند كه تصنیفهای خیلی قدیمی را با آهنگ غمناكی به مناسبت مجلس عزا، می‌خوانند و ندبه و مویه می‌كنند و این عمل را سوسیوش «سوگ سیاوش» می‌نامند (۱۳، ص ۸۱).

و نمونهٔ‌ دیگر مراسم،‌ میرنوروزی است كه برگرفته از آیین «كوسه‌گردی» در پیش از اسلام بوده و مایهٔ نمایشی داشته است. به لحاظ مقام والای كلام، نزد اعراب و ممنوع نبودن آن،‌ هنرمندان مسلمان ایرانی نیز از این عنصر بهره جستند و به تدریج قصه‌گویی، داستان‌سرایی،‌ شعرگویی و شعرخوانی در شكلهای مختلف پدیدار شد و بدین طریق عنصر «روایت»‌ زیربنای هنرهای نمایشی دورهٔ اسلامی قرار گرفت.

● هنرهای نمایشی پس از اسلام

واقعهٔ كربلا و شهادت امام حسین(ع) كه همسرش شاهزاده خانمی ایرانی بود،‌ گویندگان را بر آن داشت كه در رثای شهادت وی، عرصهٔ‌ كلام را درنوردند. «از قرن دوم هجری چون محیط برای عرضهٔ آثار هنری مساعد نبود، عده‌ای معدود، از مردان هنر و قلم، راه صرف نیروی هنری خود را عوض كردند و مسیری تازه برای آن یافتند. از این تاریخ به تدریج سطور رثاء مذهبی و‌ آثار تمثیلی و حماسی و مضامین مربوط به شرح دلاوری و فداكاری شهدای كربلا، و واژهٔ تعزیه و شبیه‌خوانی در دفتر ادبیات فارسی پیدا شد.» (۴، ص ۲۹).

یكی از آیینهای پیش از اسلام كه مایهٔ نمایشی داشت و به نوعی كارناوال مذهبی شمرده می‌شد، به‌ راه انداختن دسته‌های عزاداری بود كه با حمل عماری و نخل و… صورت می‌گرفت. اولین نمونهٔ ‌اسلامی این گونه دسته‌رویها را در قرن چهارم هـ . ق. و در عصر دیلمیان می‌بینیم.

«مراسم یاد بود عاشورای شهادت حسین بن علی(ع) نخستین بار با عزاداری عمومی در روز دهم محرم ۳۵۲ هـ‌ . ق برگزار شد. بازارها تعطیل و كسب و كار متوقف شد. زنان با گیسوهای آشفته، چهره‌های سیاه كرده و جامه‌های ژنده به صورت دسته‌جمعی حركت می‌كردند و با حالتی سوگوار برسر و روی خویش می‌زدند. سوگواری و اشكباری برای درگذشتگان، یكی از رسوم سنتی دیلمیان بود. در ۱۸ ذیحجهٔ سال ۳۵۲ هـ . ق. (همان سال)‌ روز غدیرخم را با بر پا كردن چادرهای آذین‌بسته و افروختن آتش و نواختن موسیقی و زیارت كاظمین، جشن گرفتند. در بقیهٔ حكومت معزالد‌ّوله و در اثنای حكومت پسرش عزالد‌ّوله نیز مجالسی به مناسبت این ایام برگزار می‌شد.» (۱۲، ص ۸۰).

همان گونه كه می‌بینیم موسیقی، در این مراسم جایگاه ویژه‌ای دارد. هم برای حفظ ریتم و حركات دسته روندگان كه آن را موزون می‌سازد و هم برای ایجاد شور حماسی در آنان اما موسیقی بین عامهٔ مردم نیز رواج كاملی داشت و با رقص در دسته‌های مطربی و یا با معركه‌گیران و دلقكان و لوتیها و در نمایشهای ساده كولیهای دوره‌گرد، دیده می‌شد. «شاردن» سیّاح فرانسوی كه در عصر شاه عباس دوم به ایران سفر كرده، از نوعی اپرای شرقی، یاد می‌كند و به توصیف چگونگی اجرای آن در شهر ایروان، می‌پردازد:

«… مغنی‍ّان و مطربان و رقاصان، بازیگران و مقلّدان مشرق به شمار می‌روند و نمایشهای این گروه در حقیقت اپرای مشرق‌زمین می‌باشد. چون تمام اغنیه منظوم و به هیچ وجه جملهٔ منثوری در كلام آنان مشاهده نمی‌شود.» (۷، ص ۴۰۸).

و آن گاه به توصیف یك نمایش سه‌پرده‌ای بی‌پروا از رقص و موسیقی می‌پردازد كه در این نمایش زن‌پوش وجود نداشته و زن و مرد با هم به ایفای نقش می‌پرداختند.

«كمپفر Engellbert kaempfer» كه در زمان شاه عباس صفوی به ایران سفر كرده، در سفرنامهٔ خود آن گاه كه به توصیف مسجد شیخ لطف‌الله می‌پردازد. اشاره می‌كند كه:

«در كنار دیوار این مسجد كسانی هستند كه با دریافت چندشاهی بلافاصله دست به كار می‌شوند و صحنه‌های جنگ را نمایش می‌دهند.»(۱۱، ص ۱۹۵).

در میان سفرنامه‌های سیّاحان غربی به موارد بسیاری برخورد می‌كنیم كه حكایت از وجود برخی خرده‌نمایشها در ادوار مختلف می‌كنند. در این میان نمی‌توان از نقش لوتیها و مطربهای دوره‌گرد،‌ چشم‌پوشی كرد كه با رقص و آواز، در میان عامهٔ‌ مردم، رونق‌بخش جشن و سرور آنان بودند و در حقیقت خاستگاه اولیهٔ روحوضی نیز به شمار می‌روند.

فعالیتهای مطربی در بسیاری موارد با لودگی و تقلید در می‌آمیخته است. به این صورت كه در یك مجلس طرب، لودگی و تقلید، بعد یا قبل از اجرای موسیقی یا میان دو نوبت اجرای موسیقی، توسط اشخاص حرفه‌ای، اجرا می‌شده است. مطربها در دوره قاجاریه و به ‌خصوص در عهد ناصرالدین شاه، دارای نوعی سازماندهی و دسته‌بندی می‌شوند كه هر دسته برای خود نوازنده، رقصنده، تقلیدچی و … داشته است كه به مجموع آنها دسته لوتیها اطلاق می‌شد. این لوتیها، دوره‌گردهایی بوده‌اند كه به محض اطلاع از وقوع ختنه‌سُوران، جشن عروسی و تولد در یك محله، فردای جشن، سرزده به در خانهٔ مربوطه می‌رفتند و با اجازهٔ صاحب‌خانه وارد می‌شدند و به هنرنمایی می‌پرداختند. این نمایشگران دوره‌گرد. جایگاه تعریف‌شدهٔ به ‌خصوصی نداشتند و تا دهه‌های بعد كه بنگاههای شادمانی پدیدار شد،‌ می‌شد آنها را در هر كوی و برزن، چهارسوق بازارها،‌ میدانها،‌ قهوه‌خانه‌ها و… پیدا كرد.

به هر حال تمامی این مراسمی كه در سور و سوگ اجرا می‌شد،‌ ریشه‌های پیدایش نمایشهای بعدی شدند. نمایشهای نسبتاً مستقلی كه یك ویژگی مشترك بین آنها وجود داشت؛ «عنصر روایت» كه بخشی از فضا در نمایشهای ایرانی تحت تأثیر این عنصر و چگونگی كاركرد آن تعریف می‌شود.

● نق‍ّالی

نقالی، هنر داستان‌گویی نمایشی است. «نقل یك واقعه یا قصه،‌ به شعر یا به نثر با حركات و حالات و بیان مناسب در برابر جمع.» (۲، ص ۶۵).

نق‍ّال به تنهایی ضمن روایت و توصیف اشخاص داستان، در قالب تمام شخصیتهای قصه قرار گرفت و پیوسته در حال گذر، ورود و خروج از یك شخصیت به شخصیت دیگر بود.

«گاهی تكرار حوادث، گوشها را به آزردگی می‌كشاند. اینجا بود كه نق‍ّال به قصه‌ها جان بخشید. به صدای رسا، رجزخوانی كرد، خوش‌لحنی نمود و ه‍َل‌ْ م‍ِن‌ْ مبارز طلبید. هم‌آوردخوانی كرد تا بتواند نظر شنوندگان را به این حركات توأم با هیجان جلب كند. نق‍ّال، اهل نمایش شد، از جا كنده شد، حركت كرد، چرخش زبان را با نرمش بدن توأم كرد. «پاتوقها زیر پاهای نقالان لرزیدند. قهوه‌خانه نخستین تماشاخانهٔ‌ مردمی گشت.» (۸، ص ۳۱).

نق‍ّالی یكی از شیوه‌های داستان‌سرایی به كمك تصویر كردن نقشها توسط یك نفر، از مهم‌ترین عناصر فرهنگی و نمایشی كشور ماست كه خصوصیت بارز آن، قصه در قصه یا نمایش در نمایش و به عبارت دیگر انتقال از قصه‌ای به قصهٔ ‌دیگر، می‌باشد.

نق‍ّالی پس از اسلام با شكل‌گیری «مناقب‌‌خوانی» در دورهٔ ‌آل‌بویه، جان گرفت. مناقب‌خوانان قصیده‌هایی در مدح علی(ع) یا سایر ائمه می‌خواندند و نیز دربارهٔ غزوات آن حضرت و شرح پهلوانیها و جنگاوریهای وی كه گاه صورت حماسه‌های مذهبی را به‌ خود می‌گرفت. هرگاه كه مناقب‌خوانی شروع به خواندن می‌كرد، گرد او حلقه‌ای از شیعیان و گاه مردم دیگر تشكیل می‌شد. در برابر مناقب‌خوانان، اهل سنت، «فضایل‌خوانان» را وارد میدان كردند كه در بازارها و میدانها، فضایل ابوبكر و عمر را به شعر می‌خواندند.

نق‍ّالی، در شكلهای او‌ّلیهٔ خود، در یك صحنهٔ گرد مركزی، با وجود یا نبودن سكو، در خیابانها یا میدانها و محلات،‌ اجرا می‌شده است. در عهد صفویه و با پدیدار شدن محلی به نام قهوه‌خانه كه به‌ طور طبیعی در آن تماشاگر حضور می‌یافت، كم‌كم نقالان بساط خود را از كوی و برزن برچیدند و در قهوه‌خانه‌هانه پاتوق مناسبی برای كار خود یافتند.

فهرست منابع و مآخذ

۱. امجد. حمید.‌ تئاتر قرن سیزدهم، نیلا، تهران،‌ چاپ او‌ّل، ۱۳۷۸.

۲. بیضایی، بهرام. نمایش در ایران،‌ روشنگران و مطالعات زنان،‌ تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹.

۳. تاورنیه، ژان باتیست. سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب لوزی،‌ سنایی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۳.

۴. جنّتی عطایی، ابوالقاسم. بنیاد نمایش در ایران،‌ صفی علیشاه، تهران، چاپ دوم، ۲۵۳۶.

۵. چلكوسكی، پیتر، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ترجمه داوود حاتمی، علمی و فرهنگی، تهران، چاپ او‌ّل، ۱۳۶۷.

۶. رستم الحكما، میرزا محمدهاشم. رستم التواریخ، فردوس، تهران.

۷. شادرن، س‍ِر‌ْجان.‌ سیاحت‌نامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، امیركبیر، تهران، چاپ او‌ّل، ۱۳۳۵.

۸. عناصری، جابر. مردم‌شناسی و روانشناسی هنری، اسپرك، تبریز، ‌چاپ او‌ّل، ۱۳۶۸.

۹. عناصری، جابر. درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، جهاد دانشگاهی، تهران،‌ چاپ اول، ۱۳۷۷.

۱۰. فلسفی، نصرالله. زندگانی شاه عباس اول، دانشگاه تهران، تهران، چاپ او‌ّل، ۱۳۳۲.

۱۱. كمپفر، انگلبرت. سفرنامه كمپفر، ترجمه كیكاووس جهانداری، خوارزمی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۳.

۱۲. كرمر، جوئل. ل. احیای فرهنگی در عهد آل‌بویه، ترجمه محمد سعید حنایی كاشانی، مركز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ او‌ّل، ۱۳۷۵.

۱۳. مسكوب، شاهرخ. سوگ سیاوش، خوارزمی، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۵۷.

۱۴. نصیریان، علی. بنگاه تئاترال، اندیشه، تهران، چاپ او‌ّل، ۱۳۵۷.

۱۵. نجمی، ناصر. طهران‌ عهد ناصری، عط‍ّار، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۷.

۱۶. دلاواله، پیترو. سفرنامه دلاواله؛ ترجمهٔ شعاع‌الدین شفا، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۴۸.

فرشاد منظوفی نیا


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.