چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
پایان
![پایان](/web/imgs/16/96/18tx21.jpeg)
انگار به آخر عمرش نزدیک شده بود. خودش هم این را حس می کرد. دیگر توان و تحمل قبل را نداشت. اما کسی فعلا او را دوست داشت. چون به او کمک می کرد همه چیز را واضح ببیند. دست خودش نبود. در یکی از آخرین برخوردها بالاخره شکست. بدون او همه چیز برایش تار شده بود. می گفت: «آخه، چرا الان؟» خودش هم ناراحت شده بود که دیگر نمی توانست به چشمان او کمک کند تا بهتر ببیند. اما دیگر نمی توانست.
فاطمه بهادری. دوم دبیرستان. قزوین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست