پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تئوری های بی قواره


تئوری های بی قواره

دشمن از درک حقیقت این انقلاب کماکان ناتوان است و با وجود گذشت سی سال از پیروزی انقلاب مردم ایران از تحلیل صحیح و درک علمی مسائل مربوط به آن عاجز است بدخواهان با اینکه در خیلی از صحنه ها و مقاطع به این عجز خود اعتراف کرده, با این حال دست از دشمنی کور خود برنداشته و از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز آنی از توطئه و ترفند علیه آن غافل نبوده اند

درست یک روز قبل از راهپیمایی بزرگ و حماسی مردم ایران در روز ۲۲بهمن، رئیس جمهور آمریکا در گفت وگویی با شبکه فاکس نیوز شرکت کرد و در بخشی از آن که مربوط به مساله هسته ای ایران بود گفت:

«در این مورد احساس خوبی دارم که اطمینان حاصل کنیم فشار بر ایران را حفظ نمائیم تا آنان درک کنند که منزوی هستند، به آنان فشار آوریم تا بر اقتصادشان تاثیر بگذاریم، به آنان فشار بیاوریم تا جایی که یک آدم منطقی جلو بیاید و بگوید، بسیار خوب، از این پس دیگر کار با این همه هزینه نمی ارزد... نشانه هایی در دست است که در حال پیشرفت هستیم.»

نمی دانیم پس از انجام راهپیمایی پرشکوه مردم انقلابی و هشیار ایران که بار دیگر چشم های دنیا را خیره کرد و جهانیان را به ابراز شگفتی واداشت، بوش همچنان احساس خوبی دارد یا خیر؟ اما این را می دانیم که دشمن از درک حقیقت این انقلاب کماکان ناتوان است و با وجود گذشت سی سال از پیروزی انقلاب مردم ایران از تحلیل صحیح و درک علمی مسائل مربوط به آن عاجز است. بدخواهان با اینکه در خیلی از صحنه ها و مقاطع به این عجز خود اعتراف کرده، با این حال دست از دشمنی کور خود برنداشته و از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز آنی از توطئه و ترفند علیه آن غافل نبوده اند. آنان که عادت دارند، واقعیات را کتمان و همه چیز را با متر خود اندازه گیری و با ملاک های یکسره مادی خود ارزیابی کنند، سعی کرده اند، در مقاطع مختلف با تهاجم در عرصه های مختلف نظامی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... تحت فشار قراردادن مردم این سرزمین، به زعم خود آنها را منطقی! و سر به راه نمایند. اما پس از گذشت سی سال واقعیت غیرقابل انکار این است که انقلاب با حمایت مردم در مسیر صحیح و اولیه خود کماکان در حرکت است و دشمنان با همه خوش بینی و احساس های خوبی! که داشته موفق نشده اند به هدف اصلی خود برسند و بین مردم و انقلاب جدایی بیاندازند و آنان را دلسرد و مایوس و نسبت به سرنوشت انقلاب خود بی تفاوت سازند.

اتفاقا یکی از موضوعاتی که دشمنان خارجی- و به تبع آن دنباله های داخلی آنها- در تحلیل آن عاجزند، مساله حضور مردم ایران در صحنه دفاع از حفظ و تداوم انقلاب است. واقعه ای که در مقاطع مختلف زمانی مثل ایام انتخابات و بیش از هر جا، در راهپیمایی های سالانه به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق می افتد و سخت موجب شگفتی توام با آزار دشمنان می شود. شگفتی آنان بیش از هر چیز از آنجا ناشی می شود که حضور دیرپای مردم در صحنه دفاع از انقلاب، در قالب تئوری ها و نظریه پردازی های آنان درباره «پدیده انقلاب» نمی گنجد. آنها بر اساس ملاک ها و تعریف های خود، برای همه انقلاب ها، صرفنظر از ایدئولوژی و مرام و خاستگاه جغرافیایی و... که دارند، خط سیر و طول عمری را قائلند که جملگی ناچار از پیمودن آن هستند. البته بحث درباره جزئیات این گونه نظریه ها از حوصله این مقال خارج است، اما خلاصه کلام این است که به نظر آنان هر انقلاب از آغاز تا پایان پروسه ای است با دوره های مشخص که آغازی توام با شور و هیجان و غلیان احساسات دارد و... در نهایت به مراحل انفعال و پایان حضورهای احساسی و شورانگیز مردم و بازگشت آنان به زندگانی عادی و سپردن کار به دست انقلابیون دیروز و حاکمان امروز و سیاستمداران حرفه ای و... می رسد، مرحله ای که مردم دیگر نه خود نقشی در دفاع از انقلاب برای خود قائل هستند، چون دیگر عملا انقلابی وجود ندارد و نه حاکمان جدید، تمایلی برای ادامه حضور مردم و مداخله آنان در امور دارند. غربی ها با این تعاریف و نظریه های کلیشه ای انقلاب ها را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهند برای مثال فردی مثل کرین برینتون در اثر معروف خود «کالبد شکافی چهار انقلاب» سعی کرده ثابت کند که همه انقلاب ها در هر کجا و با هر مرام و ایدئولوژی که برپا شود دوران مشخص و کم و بیش مشابه ای را طی می کنند و در نهایت کار به جایی می رسد که انقلاب تبدیل به ضدکارکردهای خود می شود و «نهضت ها» مبدل به «نهادها» می شوند. او با مقایسه ۴ انقلاب انگلیس، آمریکا، فرانسه و روسیه که در سرزمین های مختلف و فرهنگ های گوناگون و زمان های متفاوت برپا شده، سعی کرده، نظریه خود را مستند سازد.

متفکران غربی و به ویژه کسانی که در بحث های مربوط به انقلاب و تغییرات اجتماعی صاحب نظر و کرسی دانشگاهی هستند، وقتی با این نگاه و با تکیه بر نظریه های آکادمیک خود، به تحلیل مسائل انقلاب اسلامی ایران می پردازند، چون می خواهند واقعیات را آن چنان جلوه دهند که در قالب تنگ و چارچوب یکسره مادی نظریات خود بگنجانند، هرچقدر تلاش می کنند، نمی توانند از بسیاری از مسائل آن سردر بیاورند، موضوعاتی مثل ادامه خروشان انقلاب اسلامی و زنده و مطرح بودن شعارها و اصول اولیه آن پس از سی سال و یا حضور انبوه و خستگی ناپذیر مردم ایران - علی رغم همه سختی ها، کمبودها، مشکلات روزمره و... که با آن دست به گریبان هستند- در هر صحنه ای که برای دفاع و اعلام وفاداری و حمایت از انقلاب لازم است و... بعضی از آنها برای پنهان کردن عجز خود در تحلیل این گونه مسائل، دلایل و موضوعاتی را به عنوان تحلیل مطرح و اعلام می کنند که برای آگاهان و کسانی که واقع بینانه و از نزدیک مسائل انقلاب ایران را تعقیب می کنند و یا مثل مردم ایران در بطن و متن آن قرار دارند، بیشتر به جوک و هذیان گویی شبیه است تا تحلیل علمی و بیان واقعیات!

آنان که تحت تاثیر تفکرات و فلسفه های حاکم بر غرب که عمدتا ماتریالیستی هستند، هم مردم ایران را به درستی نمی شناسند و هم نمی توانند یا نمی خواهند بفهمند که انقلاب اسلامی دارای ویژگی هایی است که آن را از همه انقلاب های مورد نظر آنان متمایز می سازد. برای نمونه عرض می کنیم که انقلاب اسلامی ایران انقلابی اصیل است که از «درون» این سرزمین و متن مردم آن جوشیده و در صحنه اجتماع و تاریخ عینیت یافته است. این انقلاب تقلیدی و وارداتی نیست. از همه نظر صددرصد درونی و ساخت داخل است. تقلیدی و وارداتی نیست، چون ایدئولوژی آن ساخته فکر بشر آن هم بشر غربی نیست و ریشه در عمق جان و فطرت همه انسان ها دارد، متکی بر آموزه ها و اصول مکتب اسلام است. مکتبی که خود ریشه در عمق جان و فطرت انسان ها دارد. اصیل و درونی است. به این معنی که مبتنی بر فرهنگ و در پی تحقق آرمان های تاریخی مردم این سرزمین است. به علاوه این انقلاب صددرصد مردمی است و ضرورت انقلاب و خاستگاه فکری آن در انحصار طبقه و تیپ فکری و جناح سیاسی خاصی قرار نداشته و ندارد. این انقلاب بالقوه و در طول تاریخ به ویژه پس از ورود اسلام به ایران، در متن و بطن جامعه ایرانی وجود داشته و پس از آنکه به قول رهبر فرزانه انقلاب «نفس گرم امام خمینی توانست یک ملت را بعد از قرن ها رکود و سستی، از استبداد و سلطه پذیری نجات دهد و به زنده ترین ملت دنیا تبدیل کند» مردم ایران موفق شدند، انقلاب نهفته درون خویش و جامعه خویش را به عرصه تاریخ و عینیت بکشانند و دفاع از آن را چون «پاره تن» خود، وظیفه ملی و تکلیف الهی خود بدانند.

ویژگی مشخص دیگر انقلاب اسلامی به تعریف، اهداف و کارکردهای آن مربوط می شود. با اینکه بسیاری از متفکران غربی معتقدند که انقلاب واژه دقیقی نیست و بر همین اساس از آن تعاریف متنوعی ارائه کرده اند اما لب این تعاریف را می توان این گونه خلاصه کرد: «جانشین ناگهانی و شدید گروهی که تاکنون حکومت را در دست نداشته اند، به جای گروه دیگری که تا پیش از این متصدی اداره دستگاه سیاسی کشور بوده اند.»

آنان با این تعریف و وجهه نظر نمی توانند درک کنند که اهداف و کارکردهای انقلاب اسلامی بسیار فراتر از سرنگونی رژیم پهلوی و دست به دست شدن حاکمیت سیاسی بوده است. این انقلاب علاوه بر اهداف سیاسی و تغییر حکومت- که البته در جای خود، هدف مهم و کاری شگرف بوده است- به دنبال احیاء فرهنگ و هویت ملی این ملک و ملت بوده و عزت و کرامت و روح اعتماد به نفس و خودباوری را برای آنان به ارمغان آورده تا با تکیه بر آن بتوانند، در همه عرصه ها، عقب ماندگی ها را جبران کنند و شکوفا و بالنده در جهان سرفرازی نمایند و بنابراین انقلاب ایران بعد از پیروزی بر رژیم شاه، مسیر خود را عوض نکرد و راه خود را برای تحقق اهداف بلندتر ادامه می دهد و...

این است که روزها و سال ها می گذرد، نسل ها عوض می شوند و امروز نسل های سوم و چهارم انقلاب همان طور که دفاع از مرزها و تمامیت جغرافیایی و حراست از منافع مادی و معنوی کشور را وظیفه خود می دانند، دفاع از انقلاب به عنوان یک دستاورد و افتخار ملی را جزو وظایف میهنی و تکالیف اعتقادی خود می شمارند. ملت ایران فارغ از اینکه چه دولتی با چه مشی و مرامی بر سر کار است و عملکرد آن چگونه است، به آن رأی داده یا نداده اند، در سالگرد پیروزی با حضور انبوه و شگفتی ساز خود به انقلاب رأی مجدد می دهند و با گام های استوار و شعارهای مخلصانه و کوبنده، وفاداری و حمایت خود را از آن اعلام می دارند.

بوش در گفت وگو با فاکس نیوز آنجا که ملت ایران را خطاب قرار داد، مثل همیشه مزورانه دروغ گفت و مذبوحانه تخم نفاق کاشت وقتی که گفت: «ما با تاریخ و سنت شما مشکلی نداریم. ما به شما به عنوان مردم احترام می گذاریم...» چرا که تاریخ و سنت این مملکت آنی نیست که به عنوان عتیقه و آثار از دور خارج شده ساکن و راکد در موزه های لندن و پاریس در معرض تماشای بازدیدکنندگان قرار دارد. تاریخ و سنت این مملکت این است که در پهنه زمین و متن زمان، جاری و تاثیرگذار است. انقلاب اسلامی، چکیده تاریخ و سنت مردمی است که بوش ادعا می کند به آنها احترام می گذارد، اما با دشمنی و توطئه چینی علیه انقلاب آنان و محور شرارت خواندن آن، وقیحانه و صد البته احمقانه به همه چیز این ملت توهین می کند و ناآگاهی و بی منطق بودن خود و همکاران و تئوریسین هایش را بیش از پیش در نزد جهانیان برملا می سازد.

سید محمد سعید مدنی