دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پنهان بودن خدا الحاد را توجیه نمی كند


پنهان بودن خدا الحاد را توجیه نمی كند

یكی از پرسش های اساسی كه دغدغه همیشگی تمام انسان ها, بخصوص فیلسوفان دین بوده و هست, این است كه آیا قراینی بر وجود خدا هست یا نه

یكی از پرسش های اساسی كه دغدغه همیشگی تمام انسان ها، بخصوص فیلسوفان دین بوده و هست، این است كه آیا قراینی بر وجود خدا هست یا نه. پاسخی كه راسل به این مسئله داده این است كه چنین قراینی وجود ندارد و اگر فرضاً خدایی وجود داشته باشد، خود مقصر است كه قراین كافی در اختیار انسان ننهاده است. نویسنده، كه از فیلسوفان دین و موحد است، برآن است تا به این استدلال پاسخ داده و بابررسی انواع قراین و ادلّه، قراین بر وجود خدا را فراوان بداند.

پل موزر در پاسخ به اینكه چرا تمام انسان ها نمی توانند به این شناخت نایل آیند، معتقد است كه چون آنان از توانایی خود برای شناخت خدا استفاده نمی كنند، تقصیر متوجه خود آن هاست. وی با مراجعه به متون مقدس و استناد به آن ها، این شناخت را از طریق مواجهه مهربانانه و صمیمانه با خداوند می داند. بنابراین، اگر بناست خدا را بشناسیم، لازم است در بینش و نگرش خود نسبت به خداوند و قراین دال بر وجود او تغییری به وجود آوریم. دیدن قراین وجود خدا و شناخت او به چشم بینا برای دیدن و گوش شنوا برای شنیدن نیاز دارد. (مترجم)

«معنایی هست كه طبق آن خداوند خود را پنهان و ناپیدا می سازد. این ناپیدایی گاه بدان جهت است كه ما نابجا به دنبال او هستیم ... یا در میان آن چیزهایی به دنبال او هستیم كه می توانیم ببینیم، تا اینكه در یك صبح تار متوجه می شویم كه او را كاملا گم كرده ایم; زیرا او از انجام فرمان ما سرپیچی می كند. این امر گاه بدان دلیل است كه ما از جستوجوی مناسب او خودداری توأم با احتیاط می كنیم. بارها و بارها او در همان جایی است كه ما یقین قطعی داریم كه در آنجا نیست.» (پل شرر)۲

● توضیح مسئله

زمانی از برتراند راسل پرسیده شد كه اگر بعد از مرگ خدا را ملاقات كند، در جواب [بر مؤاخذه بر الحاد خود] چه خواهد گفت، راسل جواب داد كه می گویم: «خدایا، خود قراین كافی در اختیار ما نگذاشتی.»۳ این پاسخ بیانگر نگرش بسیاری از مردم، از جمله موحدان و ملحدان و لاادری گرایان است. چرا خدا آشكارتر نیست؟ اگر خدا وجود دارد، چرا «قراین كافی بر وجود خودش ارائه نمی دهد؟» من مدعی خواهم شد كه خدا در حقیقت قراین قاطع و كافی ارائه می دهد. اما این قراین قاطع كه ارائه شده با انتظارات طبیعی ما تفاوت بسیار دارد.

بنابراین، مسئله اساسی این است كه: چه كسی مرجعیت آن را دارد كه نوع قراینی را كه خدا باید ارائه می كرد، تعیین نماید؟ خدا یا انسان؟ راسل نمی گوید كه چه نوع قراینی خدا ارائه نكرده است، اما در عین حال تصور می كند كه نوعی از قراین نسبت به وجود خدا ارائه نشده، یا «ناكافی» است.

پرسش ما آن است كه آیا پنهان بودن (hiddenness) خدا الحاد را توجیه می كند یا نه. این پرسش ایجاب می كند كه برخی از واژه های كلیدی آن توضیح داده شود: «خدا»، «پنهان بودن» و «توجیه». واژه «خدا» در عرف معمولی طیف وسیع از معانی را دربرمی گیرد. ابهام آن مؤثر است، اما اغلب به آن توجه نمی شود. ما واژه «خدا» را نه به عنوان اسم شخصی، بلكه آن را همچون عنوان متعالی، متناسب با كاربرد بلند مدت آن، به كار می بریم. این كاربرد واژه مذكور مستلزم اعتقادات بسیاری است: (۱) شایستگی عبادت و تعهد كامل در زندگی و از این رهگذر (۲) كمال اخلاقی و (۳) خصیصه محبت به همه. ممكن است كسی این واژه را در معنای متفاوت به كار برد، اما در آن صورت، وی از خدایی سخن نخواهد گفت كه در سنت های توحیدی یهودیت، مسیحیت و اسلام محوریت دارد. لذا به عنوان، كاندیدای بهتر برای اعتقادات فوق، می توانیم خدای [حضرت ]ابراهیم، اسحاق، یعقوب و عیسی را مطرح نماییم. بدین ترتیب، باید از «خدای عبری» (Hebraic) سخن گوییم، همچنان كه از «توحید عبری» سخن به میان خواهیم آورد، به عنوان دیدگاهی كه معتقد است خدای عبری حقیقتاً وجود دارد. حال آیا توحید عبری درست است؟ به علاوه، آیا این اعتقاد بر قراین كافی مبتنی است كه صدق آن را بیان دارند؟ آیا قراین موجود، همان گونه كه راسل می گفت، حاكی از كذب توحید عبری، یا دست كم، نامعقول بودن آن است؟ در این نوشته درپی [یافتن پاسخ ]این پرسش ها هستیم.

با عدم توضیح واژه «توجیه»، این واژه همان ابهامی را دارد كه واژه «خدا» دارد. فیلسوفان و دیگران این واژه را در معانی متفاوت به كار می برند و این امر اغلب مانع تسریع در فهم و باور صادق می شود. در یك توصیف كلی، توجیه كننده ها عبارتند از مبین های صدق; آن ها قراینی هستند كه بیان می دارند گزاره ای صادق است.۴

این پیشنهاد كه عاملی (از باب مثال، پنهان بودن خدا) «الحاد را توجیه می كند»، بدین معناست كه این عامل، صحت صدق الحاد را معقول و مستدل می سازد. ممكن است كسی این سخن را به آن معنا بگیرد كه عامل توجیه كننده، صدق الحاد را نسبت به توحید محتمل تر بسازد. به هر سخن، پرسش ما این خواهد بود: آیا قراین ما درباره خدا، نامحسوس بودن و ظاهر به سهولت رد پذیر بودنش، اعتقاد به این را كه خدای عبری وجود ندارد، معقول می سازد؟ هر نوع پاسخی، قبل از تأمّل روی ماهیت و مقاصد اعلان شده خدای مورد بحث، روی هم رفته شتابزدگی خواهد بود. بسیاری از ملحدان و لاادری گرایان فوراً به نتیجه ملحدانه افتاده اند بدون اینكه به چنین تأملّی توجه كافی مبذول كرده باشند. در نتیجه، الحاد آنان در مجموع [نوعی ]شتابزدگی است.

● نوع خدای مورد بحث

اگر فهمی از نوع خدای مورد بحث نداشته باشیم، اتلاف وقت خواهد بود كه از وجود خدا پرسش نماییم. اگر مفهوم خدا را بی سرنوشت واگذاریم، پرسش ما در مورد وجود خدا به همان سان مبهم و مخالف با تأمّل سودمند خواهد بود. در آن صورت، نخواهیم دانست كه چه نوع قرینه ای برای [وجود ]خدا انتظار داریم اگر خدا در حقیقت وجود دارد. بسیاری از فیلسوفان دین دقیقاً در همین موضع آسیب پذیر قرار دارند. آن ها نوع خاصی از قراین و دلایل را برای [وجود] خدا انتظار دارند، همان گونه كه بعداً خواهیم دید، اما انتظار آنان مبنای قطعی در مفهوم یا خصیصه خدا ندارد، دست كم، اگر خدای عبری موردنظر باشد. مفهوم و اهداف خدا بیان می دارد كه چه نوع ادلّه ای برای وجود خدا باید انتظار داشته باشیم. از این رو، غیرمعمول است كه فیلسوفان دین توجه كافی به این مفهوم نمی كنند.

خدای عبری به خاطر پنهانی گاه گاهی آن، مشهور است، مگر بی سرنوشتی [مفهوم آن]. موضوع پنهان بودن الهی در سراسر متون مقدّس عبری و عهد جدید تكرار می شود.۶

آیا پنهان بودن خدا توصیه ای را علیه توحید عبری تأیید می كند؟ نوع پنهان بودن خاص خدای عبری نه مستلزم عدم خداست و نه مستلزم در دست رس نبودن آن. به علاوه، چنین پنهانی نه ایجاب می كند كه خدا همواره پنهان باشد و نه ایجاب می كند كه انسان قرینه ای بر واقعیت او نداشته باشد. توحید عبری تصدیق می كند كه پنهان بودن خداوند همواره اتفاق نمی افتد، بلكه به خاطر مقاصد خود خداوند، این امر گاه گاهی اتفاق می افتد. متون مقدس عبری، پنهانی گاه گاهی خدا را پاسخی به تمرد و بی تفاوتی اخلاقی انسان نسبت به خدا بیان می دارد (سفر تثنیه:۳۱:۱۶ـ۱۹، ۳۲:۱۹ـ۲۰; مزامیر ۸۹:۴۶; اشعیاء ۵۹:۲; میكاه ۳:۴). اما این تفسیر، تفسیر كاملی از پنهانی خداوند محسوب نمی شود. خداوند گاه گاهی پنهان می شود به خاطر مقاصد گوناگونی كه در رفتار متقابل با انسان دارد. پنهان بودن خداوند همواره به حكم تمرد یا بی تفاوتی انسان نیست. طبق توحید عبری، اغلب تلاش سازنده خداوند است كه باعث ترغیب به تمركز (عمیق تر)، اشتیاق و سپاسگزاری انسان از خداوند می شود. بنابراین، هدف خدا آن است كه ما را هرچند با سختی، به باطن سرچشمه هایمان و عدم كفایت آن ها ببرد; جایی كه به نیازهایمان و وابستگی قبلی مان به خداوند آگاه می شویم. با فهم غیبت(absence) خداوند، انسان می تواند از حضور خداوند درك عمیق تر و بیشتری به دست آورد. تجارب انسان از تقابل میان حضور خدا و غیبت او می تواند ارزش بالای حضور خداوند را برجسته نماید.

توحید عبری، پنهانی خداوند را در زمینه تمایل آغازین خدا به داشتن شناخت دوستانه مردم از خدا و از این رهگذر، محب و دوست گردیدن آن ها، همان گونه كه خدا محب است، محسوب می دارد. هدف آغازین خدا آن نیست كه خود را از منظر مردم پنهان نماید، بلكه هدفش بیشتر آن است تا تمام مردم مشمول خانواده پادشاهی خداوند شوند، همچون فرزندان محبوب تحت هدایت عادلانه و عاشقانه خداوند. براساس توحید عبری، ارتباط فرزندی عاشقانه با خدا، هدف اصلی خداوند برای هر انسانی است. این كلام بدین معناست كه خدا از ما می خواهد تا به او محبت بورزیم، از این رهگذر، خدا را گرامی بداریم، نه اینكه فقط اعتقاد داشته باشیم كه خدا وجود دارد (مراجعه كنید به: سفر تثنیه ۶:۵; انجیل مرقوس ۱۲:۳۰; رساله یعقوب ۲:۱۹). خدای عبری از همه مردم می خواهد تا مهربانانه در حیات خدا عملا و نظراً وارد شوند. از این رو، وجود باور مستدل صرف مبنی بر اینكه خدا وجود دارد، هدف عالی خدا را برای انسان برآورده نمی سازد. به خاطر خوبی خودمان، خدا به دنبال چیزی كامل تر و تغییردهنده تر است تا باور مستدل صرف. خدا به عنوان موجود همه محبت به چیز دیگری رضایت نخواهد داد.

پنهان بودن الهی نوعاً نتیجه فقدان نوعی جانبداری انسان از ارتباط انسانی خدایی دانسته می شود. بر اساس توحید عبری، اگر خدا خود را از ما پنهان می كند، ما باید منزلت خود را در پیشگاه خداوند مورد ارزیابی قرار دهیم. پس لازم است كه برخی چیزها را در زندگی خود تغییر دهیم، شاید برخی نگرش ها و اعمال مان با نظرهای خداوند ناسازگار است. حتی در موردی همچون [حضرت] ایوب «معصوم و امین»، لازم است كه نوعی نگرش گستاخانه راجع به معرفت خداوند مورد تجدیدنظر قرار گیرد. (ایوب ۳۸ـ۴۲) به همین سان، بسیاری از مردم در عصر ما از نظر اعتقادی می پندارند كه می دانند خدای محب چگونه بهتر است یا باید در جهان وجود داشته باشد، اگر خدای ادعایی حقیقتاً محب است. اما خدای محب با انتظارات سطحی بشر ارتباطی ندارد یا نباید داشته باشد، بلكه، انتظارات بشر، به خاطر خوبی انسان، به سمت خصیصه محب بودن صمیمانه خداوند باید تغییر یابد. این درس نگران كننده و فروتنانه در توحید عبری محوریت دارد.

بر اساس توحید عبری، «خرد» انسانی نسبت به خرد خدای ناچیز است و انتظارات انسان نوعاً سطحی و حتی در مقایسه با مقاصد و خصیصه عاشقانه خداوند نابجاست. بدین ترتیب، تواضع شایسته و متناسب با شیوه های خدای عبری، در دستور كار است. این امر نباید تعجب آور باشد، اگر بر تفاوت های مهم میان خدای همه محبت و اخلاقاً كامل و انسان های خودمدار تأمل نماییم. با این همه، بنا بر توحید عبری، خدا از كناره گیری بشر یا نپذیرفته شدن از سوی آنان مسرور نمی شود (حزقیال نبی ۱۸:۲۳، ۳۲; ۳۳:۱۱). نامه ایوب مسئولیت قطعی را به عهده ما انسان ها قرار می دهد [به این مضمون ]كه: «به خدا نزدیك شوید تا خدا به شما نزدیك شود» (۴:۸; مقایسه شود با ارمیاء ۲۹:۱۳; ملاكیء نبی ۳:۷). مسئله اساسی این است: انسان ها چگونه می توانند معرفت از خدای عبری به دست آورند؟

● معرفت درست نسبت به خدای عبری

[حضرت] عیسی در خصوص وعظ های رسالت خود برای معرفی پادشاهی خدا این گونه دعا می كند:

ای پدر، مالك آسمان و زمین، تو را ستایش می كنم كه این امور را از دانایان و خردمندان پنهان داشتی و به كودكان مكشوف فرمودی; بلی، پدر كه همچنین منظور نظر تو بود. پدر همه چیز را به من سپرده است و كسی پسر را نمی شناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ كس می شناسد غیر از پسر و كسی كه پسر را بخواهد بدو مكشوف سازد. (انجیل متی ۱۱:۲۵ـ۶، / انجیل لوقا ۱۰:۲۱ـ۲; مقایسه شود با مزامیر ۸:۲.)

پنهان بودن خدا الحاد را توجیه نمی كند.۱

نویسنده: پل موزر

مترجم: رحمت اللّه رضایی

پی‌نوشت:

۱. Moser, Paul K., Divine Hiddenness Does not Justify Atheism, In: Contemporary Debates in philosophy of Religion, edited by peterson, Michael and vanArragon, Raymond J., Blackwell Pablishing, ۲۰۰۴, pp. ۴۲-۵۴.

۲. Paul d. Scherer, Love Is a Spendthrift, New York, Harper and Row, ۱۹۶۱, pp. ۴-۵.

۳ـ مراجعه كنید به:

Bertran Russell, "The Talk of the Town," New Yorker, February ۲۱, ۱۹۷۰, p. ۲۹; cited in AL Seckel (ed.), Bertrand Russell on God and Religion, Buffalo, Prometheus, ۱۹۸۶, p. ۱۱

۴ـ به منظور آگاهی از تفصیل بحث درباب مبین های صدق، مراجعه كنید به:

Paul k. Moser, Knowledge and Evidence, New Yrk, Cambridge. University Press, ۱۹۸۹ and idem, Philosophy after Objectivity, New York, xford University Press, ۱۹۹۳, ch. ۴

۵ـ تفسیری كه نویسنده از توجیه به دست می دهد، بیانگر رویكرد غالبی است كه در معرفت شناسی معاصر مطرح است. اما از آنجا كه موضوع معرفت شناسی معاصر، به اقرار خودشان، معرفت و دانش های تجربی و پسینی است، تفسیر مذكور از توجیه پذیرفته است و لكن سخن در آن است كه معرفت به خداوند از سنخ معرفت های تجربی نیست تا بتوان دیدگاه های مطرح را در آن عرصه ها نیز طرح كرد. در نتیجه، می توان مدعی شد كه ممكن است توجیه اعتقاد به خداوند خطاپذیر، نقض پذیر و همانند آن ها نباشد. البته این سخن بدان معنا نیست كه هر اعتقادی به خداوند موجه بوده و توجیه آن عاری از هرگونه عیب و نقص است. (مترجم)

۶. Samul Balentine, The Hidden God, Oxford, Clarendon press, ۱۹۸۳, and Saluel Terrien, The Elusive Presence, San Fransisco, Harper and Row, ۱۹۷۸.

به منظور آگاهی از مباحث بیشتر، مراجعه شود به:

Daniel Howard - snyder and Paul Moser (eds), Divine Hiddenness, Cambridge, Cambridge University Press, ۲۰۰۱.

۷ـ تصویری كه نویسنده از خداوند به دست می دهد، ناظر به متون دینی غیراسلامی است. اما اگر از متون اسلامی نگریسته شود، به دست می آید كه خداوند همواره حاضر و ناظر است; پنهان بودن و خفایی نیست تا تلاش شود توجیهی از آن ارائه گردد. این آیات نمونه هایی از آن است: (فَأَیْنََما تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)(بقره: ۱۱۵) و (وَهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ)(حدید: ۴). (مترجم)

۸ـ به منظور آگاهی از تفصیل بحث، مراجعه شود به:

Bernard Cooke, God`s Beloved: Jusus` Experience of the Trascendent, Philadelphia, Trinity Press Internatioal, ۱۹۹۲, esp. pp. ۱-۲۴, ۱۰۳-۹

۹ـ راجع به این موضوع، مراجعه كنید به:

D. M. Ross, The Cross of Christ, Garden City, NY, Doubleday, ۱۹۲۸, and Timothy Jackson, Love Disconsoled, New York, Cambridge University Press, ۱۹۹۹.

۱۰. Thomas Nagel, The Last Word, New York, Oxford University Press, ۱۹۹۷, p. ۱۳۰.

۱۱. Being.

۱۲ـ محلی در نزدیكی اورشلیم كه حضرت عیسی در آن دستگیر شد. (مترجم).

۱۳ـ راجع به اهمیت موضوع عشق شدید، مراجعه كنید به:

Timothy Savage, Power Through Weakness, New York, Cambridge University Press, ۱۹۹۶, and Gene Davenport, Into the Darrkness, Nashville, Tenn., Abingdon, ۱۹۸۸.

۱۴. N. R. Hanson, What I Do Not Believer and Other Essays, Dordrecht, Reidel, ۱۹۷۱, p. ۳۲۲.

۱۵ـ راجع به بحث پیرامون این عبارت، مراجعه كنید به:

Richard hays, First Corinthians, Louisille, Ky., John Knox, ۱۹۹۷.

همچنین مراجعه كنید به مباجث بیشتر از:

Paul K. Moser, Why Is not God More Obvious?, Atlanta, RZIM, ۲۰۰۰, and idem, "Cognitive Idolatry and Divine Hiding," in Haward-Snyder and Moser (eds), Divine Hiddenness, pp. ۱۲۰ -۴۸.

۱۶ـ تردیدی نیست كه از نظر اسلام نیز چشم و گوش مناسب موجب افزایش ایمان و بالا بردن درجات آن می شود; همچنان كه گناه و معصیت سبب از دست دادن ایمان و كور شدن چشم آدمی و ناشنوا گردیدن گوش وی می شود (لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ.) (اعراف: ۱۷۹) اما از آن نمی توان استنباط كرد كه ابتدا باید ایمان آورد تا حضور خدا را احساس كرد. زیرا این دیدگاه كه بیانگر نگرش ایمانگرایانه است، پذیرفتی نیست. بر حسب آن باید ایمان آورد تا فهمید. در حالی كه در متون اسلامی بر فهم قبل از ایمان تأكید شده است. هرچند این ایمان در مرتبه بعدی موجب تقویب فهم و پی بردن به حضور جدّی تر خداوند می شود. بنابراین، انسان علاوه بر شناخت فطری از خداوند، همین كه چشم به جهان باز كند، حضور دائمی و همیشگی خداوند را احساس خواهد كرد. اما گاه همین بداهت و وضوح خداوند موجب می شود انسان از وجود وی غفلت نماید، مضافاً اینكه عوامل دیگری نیز نقش دارند. از این رو، استدلال ملحدان مبنی بر عدم قرائن كافی بر وجود خداوند، ناشی از نوعی لجاجت و ویژگی های روانی وی است; عواملی كه انسان می تواند با تأمّل و تدبّر آن را برطرف سازد. (مترجم)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.