شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
هویت فقه سیاسی
مقـــدمــه:
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دو جریان فقاهتی در میان اندیشمندان دینی قابل مشاهده بود. در یك نگرش كه از سوی روشنفكران سكولار نیز حمایت میشد یا دین اسلام اصلا" خصلت و توان حضور در عرصههای اجتماعی را نداشت و نمیتوانست پاسخگوی معضلات مربوط به حیات جمعی باشد و یا آنكه مسلمین شرعا"حق رویكرد به تشكیل حكومت در عصر غیبت را نداشتند و اگر در میان آموزههای دینی ب آموزههای سیاسی و یا اجتماعی هم رو به رو میشویم این آموزهها مربوط به دوران تشكیل حكومت در عصر امام معصوم میباشد.
نگرش دوم بر خلاف این دیدگاه كاملا"به حضور دین در عرصههای سیاسی اجتماعی اعتقاد داشته و با رهبری و هدایتهای حضرت امام توانست اوّلین حكومت دینی در عصر غیبت را به منصه ظهور برساند.امّا طرفداران این نگرش نیز چه قبل وچه بعد از انقلاب نتوانستهاند در مجموعهای واحد قرار بگیرند و با تتبع در كتابهای فقهی و تأمل در اندیشه آنان این واقعیت را میتوان مشاهده كرد كه نگرش این فقها به دین و منابع دینی دو گونه میباشد و براساس همین دو نگاه، دو جریان فقهی یا فقاهتی نیز در میان آنها شكل گرفته است.
در یك نگاه فقیه در صدد است تا وظایف افراد مسلمان را روشن كند ومشكلاتی را كه در مسیر اجرای احكام پیش میآید مرتفع سازد ؛ و به تعبیر دیگر، مكلفان را در دین داری و شریعت مداری یاری رساند. با این نگاه موضوع فقه، مسائل فقه و حتی مثالها و تقسیم بندیهای آن در راستای تحقق همان آرمان قرار میگیرد. دركنار این نگاه، نگاه دیگری هم هست مبنی بر این كه افراد به جز هویت فردی شان ـ كه موضوع بسیاری از احكام است ـ هویتی جمعی به نام جامعه نیز دارند كه این هویت جمعی نیز موضوع احكامی است و فقیه میبایست دو نوع موضوع را بشناسد واحكام هریك راروشن سازد، آن هم نه جدا از یكدیگر، بلكه این دو هویت جدایی ناپذیرند و تفكیك این دو خود زمینه كشیده شدن به نگاه اول را فراهم میسازد.(مهدی مهریزی، فقه پژوهی، ج ۱)
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دو جریان فكری فوق كه یكی برداشتهای حاصل از متون دینی را در فقه فردی و تبیین احكام مكلفین خلاصه میكرد ودیگری كه دغدغه موضوعات اجتماعی نیز داشت و فقه را بسی گستردهتر از گرایش اول میدید ـ هرچند در اقلیت بودند ـ پاسخگوی مسائل و مشكلات مسلمانان بودند و مشكل مهمی بر سر راه دینداری مكلفین و پاسخگویی فقها پیش نمیآمد. با پیروزی انقلاب اسلامی و حاكمیت یافتن فقه شیعه در عرصه حكومت و سیاست و پیروزی معتقدین به نگرش عدم جدایی دین از عرصههای سیاسی واجتماعی بر قائلین به ممنوعیت حضور دین در این عرصهها هر دو جریان فكری اسلام فردی و اسلام فردی و اجتماعی وارد عرصه نظام سیاسی شدند. این امر فقه شیعه را با چالشها و معضلات جدیدی روبه رو ساخت. این چالشها ومعضلات كه برخاسته از طبیعت یك حكومت دینی بود آنگاه بیشتر و بیشتر خود ر نشان داد كه فقها درعرصههای مختلف قانونگذاری با معضلات مختلف اجتماعی (سیاسی، حقوق، اقتصادی) از نزدیك روبه رو شدند و این توقع و انتظار از آنان به وجود آمد كه برای هریك از این معضلات راه حلی دینی ارایه نمایند.
درمیان راه حلهایی كه در طول نزدیك به سه دهه از عمر انقلاب اسلامی ارایه شده سه جریان فكری و سیاسی به چشم میخورد كه هریك به شكلی در حاكمیت و قانونگذاری دینی سهیم بودند و هریك از منظر خویش به دنبال راه حلی برای معضلات سیاسی- اجتماعی كشور بودند.
یك جریان، سنت گرایانی هستند كه هرچند اعتقاد به حضور دین در عرصههای اجتماعی دارند اما با نگرش فردی به فقه، وارد عرصههای سیاسی شدند و تلاش نمودند بانگرش فرد گرایانه و تكلیف محور خود معضلات فراروی نظام سیاسی را تحلیل و راه حل ارایه نمایند. بر اساس این دیدگاه علت پیدایش بحرانهای اجتماعی وسیاسی در جامعه، دوری گزیدن از معارف و احكام ناب اسلامی میباشد لذا مهمترین وظیفه حكومت رانیز اجرای احكام دینی و تلاش برای ظهور و نمایانی این احكام درزندگی بشر میدانند. این نگرش فقهی در تمامی حوزههای اجتماعی تنها بر بعد فردی احكام انگشت مینهد و حتی اگر احكام اجتماعی نیز مدّ نظر آنان قرار میگیرد، باز هم از این احكام، تفسیری فردگرایانه ارایه میكند و از بینش فقهی جامع نگر برخوردار نمیباشد.
فهم احكام دینی(اجتهاد) دراین نگاه، مستلزم تلاش علمی فراوان و استناد به اصول و قواعد خاص روش شناختی است كه هرچند از ویژگیهای مثبت آنان (سنت گرایان فقاهتی) میباشد اما كم توجهی به «عقلانی» و عرفی بودن روشهای اجتهادی وامكان تكامل و توسعه این روشها و بی توجهی آنها به موضوعشناسی ومنحصر كردن فهم معرفت دینی درفهم احكام تكلیفی از كاستیهای روششناختی آنها میباشد كه خود بخشی از مجموعه مشكلات نگرشی و روشی آنان است.
در مقابل این گرایش، نگرش دیگری نیز وجود دارد كه در چاره جویی معضلات و آسیبهای پیرامونی نظام جمهوری اسلامی با پذیرش پارادیم معرفتیِ مدرنیته و تسلیم شدن به نتایج علمی و فلسفی غرب، عملاً و در رقابت با جریان روشنفكری سكولار، به پذیرش اصول و چارچوبهای مدرنیته تن میدهد و باتمام خصلتهای دیندارانه خود هرگونه تفاوت میان پیام وحی و دستاوردهای مدرن را به واپس گرایی و علم ستیزی تعبیر و تفسیر مینماید. در نتیجه از منظر این جریان فكری، ریشه پیدایش بحرانهای سیاسی و اجتماعی، حاصل از بحرانهای دوران گذار از عصر سنت به دوران مدرن در جامعه ایران میباشد و از آنجا كه از نظر این گرایش، دین مربوط به حوزه خصوصی و حیات شخصی آدمی است و نمیتوان حل معضلات اجتماعی را از دین انتظار داشت، لذا حل مسائل و معضلات سیاسی و اجتماعی را نه در اتخاذ رویكردهای اسلامی بلكه در اصلاح قوانین و فرهنگ عمومی به منظور حل بحرانهای دوران گذار و در راستای پذیرش الگوی توسعه برابر اقتصادی و اجتماعی میدانند.
به نظر نویسنده، این دو جریان فكری و فقاهتی با تمامی تفاوتهایی كه درشناخت، تحلیل و ارایه راه حل برای حل معضلات اجتماعی و سیاسی كشور دارند امّا در یك امر با یكدیگر مشتركند و آن هم سوق دادن جریان سیاسی و قانونگذاری نظام دینی به سوی یك نظام سكولاریستی است امّا با این تفاوت كه جریان اوّل مسبّب یك نوع جریان « سكولاریسم عملی» میشود و جریان دوم نیز حامی نوعی « سكولاریزم معرفتی و نظری» و درنهایت آنچه كه برای دین باقی میماند، عدم توانایی آن در حل معضلات سیاسی و اجتماعی است.
جریان سوم نیز جریانی است كه برخلاف دو جریان فوق علاوه بر اعتقاد به جاودانگی شریعت اسلامی، بعد اجتماعی دین را پذیرفته و به شخصیت حكومتی و ولایتی پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) اعتقاد دارد لذا یكی از ادلّه اثبات حكومت دینی را ماهیت اجتماعی قوانین اسلامی ذكر میكند و در دوران حاكمیت حكومت دینی نیز تلاش دارد با ارایه راه حلهایی، بنبستهای حاصل از نگرش فقه سنتی مبنی بر اینكه «حكومت اسلامی بر پایه فقه موجود در رسالههای عملیه، خواسته مردم است» و عرفی گرایی معرفتی نوگرایان دینی، را شكسته و تفكر حاكمیت دین در عرصه عمومی را به منصه ظهور برساند.
این گرایش فكری با ارایه تعریفی نو از فقه و ایجاد پیوند ناگسستنی میان فقه و حكومت تلاش نموده تا ب ارایه راهكارهای جدیدی مثل تشخیص مصلحت، حكم حكومتی در عرض احكام اولی و ثانوی و مطرح نمودن تأثیر زمان و مكان در اجتهاد (كه بیش از یازده تا پانزده تفسیر از چگونگی تأثیر زمان و مكان در اجتهاد تاكنون مطرح شده) به حاكمیت فقه در عرصهی عمومی عینیت بخشد.
پیروزی انقلاب اسلامی همانگونه كه در عرصه فقاهت توانست تحولات عمیقی را ایجاد كند در عرصه علم و دانش نیز توانست عرصه جدیدی را برای حضور و فعالیت دانشی با عنوان فقه سیاسی در نظام دانشگاهی كشور ایجاد نماید. این عنوان درسی كه بعد از انقلاب فرهنگی و بیشتر در رشتههای سیاسی وارد مباحث علمی شد تحت تاثیر همان نگرشهای سه گانه رویكردهای مختلفی را به خود دید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست