پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

لطیفه های رسیده در هفته اول اردیبهشت ماه


لطیفه های رسیده در هفته اول اردیبهشت ماه

۱) شخصی میره بالای یه درخت چنار.
ازش می پرسند: اون بالا چی کار می کنی؟
میگه: دارم توت می خورم.
می پرسند: این درخت چناره.
میگه: توت توی جیبم دارم!
۲) پسر: پدرجان، من دیگر همه چیز را بلدم.

۱) شخصی میره بالای یه درخت چنار.

ازش می پرسند: اون بالا چی کار می کنی؟

میگه: دارم توت می خورم.

می پرسند: این درخت چناره.

میگه: توت توی جیبم دارم!

۲) پسر: پدرجان، من دیگر همه چیز را بلدم.

پدر: از کجا می دانی؟

پسر: آخه امروز آقامعلم بهم گفت که من دیگر نمی توانم بهت چیزی یاد بدهم.

۳) اولی: شنیدم تو شهر شما توفان آمده؟!

دومی: آره، بد جوری.

اولی: خانه شما هم آسیب دیده؟

دومی: نمی دانم.

اولی: چطور نمی دانی؟!

دومی: برای اینکه هنوز پیدایش نکردم!

۴) طلبکار پیش بد هکار رفت و گفت: «چرا طلب مرا نمی د هی؟ »

بد هکار گفت: «چرا قبل از آمد ن تلفن نزد ی؟ »

طلبکار گفت: «اگر تلفن می زد م، طلبم را می د اد ی؟ »

بد هکار گفت: «نه، فرار می کرد م.»

۵) معلم: بزرگ ترین اثر «جک لندن» چه بود؟

دانش آموز: اثر انگشت شصت.

۶) معلم: مگر نگفتم از روی د یکته ات پنج مرتبه بنویس، چرا د و مرتبه نوشتی؟

د انش آموز: بد بختی اینجاست که حسابم هم ضعیف است.