چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
اول ترسیدم بعد جکی چان شدم
استاد هنرهای رزمی کمدی، فکر میکرد همه چیز را میداند؛ تا آنکه یک چراغ روی سرش روشن شد و به او گفت زندگیاش، واقعا آن چیزی نیست که خودش فکر میکند.
جکیچان که فکر میکرد به اوج موفقیت رسیده، ناگهان ترسی را در دلش احساس کرد. خودش میگوید: «اگر بگویم هیچ وقت ترس سراغم نیامده، دروغ گفتهام. وقتی قرار است عمل خطرناکی را در فیلمهایم انجام دهم، دلم پر از هراس میشود اما ترسی که قرار است از آن صحبت کنم از جنس دیگری بود.» او راست میگوید؛ احساس ترس در موقعیتهایی که او در آن قرار داشته، کاملا با عقل جور در میآید. همه ما گاهی این حس را تجربه میکنیم اما وقتی کاری که عاشقش هستیم را انجام میدهیم، آیا باز هم میتوانیم به این حس ترس بگوییم؟ پس احتمالا ترسی که قرار است جکیچان دربارهاش صحبت کند، از جنس دیگری است.
جکیچان در هنگکنگ به دنیا آمد. خودش میگوید که هیچ وقت تحصیلات دانشگاهی را تجربه نکرده و حتی خواندن و نوشتن را هم درست یاد نگرفته است. او میگوید که این چیزها را خودش در طول سالها آموخته و با کمک تجربههایش چنین آگاهیهایی را به دست آورده است. او میگوید آرامآرام تمام تکنیکهایی را که باید یاد گرفتم و تمام ریزهکاریهایی را که میتوانست به پیشرفتم کمک کند آموختم. اما از این افسوس میخورم که این موضوعات را نتوانستم در مکانهای علمی و دانشگاهی یاد بگیرم.
● میخواستم بچهها مثل من نباشند
بخش بزرگ از زندگی جکیچان در حال حاضر، معطوف به مؤسسات خیریهای شده که او در طول این سالها برای تاسیس و رشدشان تلاش کرده است. در بسیاری از مناطق دوردست چین، کودکان از امکانات اولیه آموزش و پرورش محروم هستند. ساختمان مدرسهها یا ویران است یا اصلا ساختمانی برای آموزش وجود ندارد. دختر کوچکی که بهشدت به یک عینک نیاز داشت و نمیتوانست حتی در مدرسه بازی کند، نمیخواست خانوادهاش را در خرج بیندازد؛ یا معلمی که کیلومترها پیاده میآمد تا خودش را به مدرسه برساند و هزاران قصه دیگر جکیچان را به حرکت وادار کرد. او معتقد است که هیچ کس نباید اینقدر رنج بکشد؛ بخصوص بچهها و همین انگیزه بود که او را به سمت فعالیتهای خیریه کشاند.جکیچان- این موضوع یکی از دغدغههای اصلیاش بود- میگوید: «تیم خیریه « قلب اژدهای من»، این افتخار را داشت که برای کمک به این بچهها قدم بردارد و بازدیدی که خود من از شرایط آنها داشتهام هم توانست در اینباره مؤثر واقع شود. من به دیدن دانشآموزها و معلمها رفتم و میروم تا بگویم که برایشان این شرایط را فراهم کردهام و زمانی که تحصیلشان را هم به پایان برسانند، دوباره به دیدنشان خواهم آمد. هیچچیز در دنیا لذتبخشتر از این نیست که رضایت بچهها و معلمهایشان را از احداث این مدارس جدید ببینید و به بچههایی که با لباسهای فرم جدیدشان و کولهپشتی بهدوش برای درس خواندن وارد این مدارس میشوند، خیره شوی.»
● وقتی مغزتان پارازیت می اندازد
خیلی از آدمهای موفق به سمت فعالیتهای خیریه رفتند اما بعد موضوع را فراموش کردند ولی جکیچان این موضوع را بهعنوان یکی از مسائل زندگی شخصیاش پیگیری میکند و تلاش دارد که خودش از نزدیک در جریان وضعیت چنین افرادی قرار گیرد و به آنها رسیدگی کند.
در اواخر دهه ۵۰، چان به یکی از گرانترین ستارههای این دوره بدل شد. او میگوید: «فکر میکردم یک ستاره هستم. نمیدانستم با این همه موفقیت چه کار کنم. یکی از روزهای ۲۰سالگیام تنها ۵ دلار داشتم و فردایش میلیونر بودم. سواد خاصی نداشتم و به همین دلیل سراغ خریدن اتومبیلهای گرانقیمت و جواهرات رفتم. تنها چیزی که به آن اهمیت میدادم، این بود که پول خرج کنم. فکر میکردم مهمترین و ثروتمندترین آدم روی زمین هستم اما وقتی در اوج این احساس بودم، پایم را به خیابانهای ایالاتمتحده گذاشتم و از نزدیک با مردمی که فکر میکردم از آنها متمایز هستم رودررو شدم. آنها اسمم را میپرسیدند و من میگفتم جکی چان. هیچ کس من را نمیشناخت و روبهرو شدن با این واقعیت مرا آزار میداد.»
جکی چان میگوید: «بزرگترین ستاره» «بورت رینولدز» بود. نیم میلیون دلار درآمد داشتم اما او ۵ میلیون دلار از بازیهایش درمیآورد. اینجا بود که گفتم، «وای خدای من! من هیچی نیستم. و همانجا یک حس فوقالعاده را تجربه کردم. ترس. ترس واقعی و صادقانه از اینکه واقعا کی هستم. آدمها ۲ دستهاند. یک دسته آدمهای خوبی که شما به آنها احترام میگذارید و در خاطر همه ماندگار میشوند و ۵۰سال بعد از رفتنش همه درباره او صحبت میکنند و دیگری آدمی که ارزشش را با پول دریافت میکند. انگار من دومی بودم. اما نمیخواستم اینطور بمانم. نمیخواستم خودم را بفروشم و بعد فراموش شوم.»
اما جکیچان باید با این موضوع چه کار میکرد؟ یک مرد جوان و سادهدل که هیچ تحصیلاتی نداشت، باید از کجا شروع میکرد؟ چطور باید تغییر میکرد؟ پاسخ این سؤالات قرار بود با نمایش او در بیمارستان و هدیه دادن به بچهها اجرا شود. هدف جکیچان از این کار، تغییر دادن چهرهاش در میان دیگران بود اما ناگهان، احساسی که در بیمارستان به او هجوم آورد، از او چهره دیگری ساخت. او در مورد این تجربه توضیح میدهد: مدیر برنامههایم یک ملاقات از بیمارستان کودکان ترتیب داد تا به آنها هدیه کریسمس بدهم. من هدیه را به بچههای مریض میدادم اما حتی نمیدانستم در جعبههای کادو چیست. بچهها از من تشکر میکردند و اینجا بود که احساس کردم یک متقلب هستم. این احساس گناه مرا تکان داد و باعث شد جکیچان امروزی را بسازم.»
چان در فعالیتهای خیرخواهانه بیشتری ظاهر شد و دریافت که از این کار لذت میبرد. جکیچان که میخواست مرد دیگری شود، به همان اندازه از کارهای خیرش لذت میبرد تا از بازیگریاش. او میگوید: «به همین دلیل وقتی خنده کسی را میبینم، شاد میشوم. به همین دلیل سال به سال فعالیتهای خیریه بیشتری را انجام دادم و این موضوع شادیام را صدچندان کرد.» او ادامه میدهد: «هر روز هزاران کار برای انجام دادن دارم. وقتی خسته میشوم، یک نفر مقابلم مینشیند و درباره کار و پروژهها یا خیریه صحبت میکند و ناگهان من از خواب و خستگی دور میشوم. علاقه زیادی به تجارت دارم، زیرا چین امروز سرشار از فرصتهای تازه است. خوششانسی من این است که در این سالها با آدمهای بسیاری که خواهان استفاده از این فرصت هستند، آشنا شدهام. به آنها در فعالیتهای تجاریشان کمک میکنم، هرقدر که لازم دارم را از روی سهمم برمیدارم و باقی را یکسره به خیریهها میفرستم.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست