شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
بازسازی سوسیال دموكراسی
گرچه در یك نگاه اولیه و كلی بحث راه سوم گیدنز یكی از پاسخهایی بهنظر میرسد كه در سالهای اخیر به مسایل و دشواریهای چپ داده شده است اما با نگاه دقیقتر به تاریخ شكلگیری و تطور جریانهای گوناگون چپ و نیز محتوای بحث راه سوم و جریانی كه این بحث سعی در رفع معضلات آن دارد یعنی سوسیالدموكراسی اروپای غربی، به این نتیجه میرسیم كه راه سوم را بیشتر باید درون فضای بحث لایههای مختلف گفتمان لیبرال بهحساب آورد تا گفتمان چپ. به اعتقاد نگارنده راه سوم را باید جزو جریان گفتمانی ویژهای محسوبكرد كه تلاش دارد گفتمان چپ و لیبرال را تلفیقكند اما این تلاش هرچند اصحابش معمولاً به آن اعتراف نمیكنند از منظر گفتمان لیبرال و با محوریت و پیشفرضهای این گفتمان صورت میپذیرد و در پی آن، گفتمان چپ درون گفتمان لیبرال جذب میشود. این جریان گفتمانی با تكیه بر برداشت خاصی از نیای مشترك چپ و لیبرالیسم كه به انقلاب فرانسه و عصر روشنگری میرسد، تلاش میكند تا گفتمان چپ را از موضع خصم اصلی لیبرالیسم و سرمایهداری مدرن به شریك منتقد این نظام تبدیلكند. این جریان در وضعیت فعلی جهان و بهخصوص خاورمیانه اهداف سیاسی ویژهای را تعقیب میكند كه در آینده به آن خواهیم پرداخت.
● سوسیالیسم و پس از آن
دغدغهی گیدنز، یافتن راهی برای برونرفت سوسیالدموكراسی از بحرانی است كه از اوایل دههی هفتاد میلادی با تحولات جدید جهانی و هجوم نئولیبرالیسم به آن دچار شده است. جهانیشدن فزایندهی اقتصاد و فرهنگ، تحولات فرهنگی و اجتماعی فردگرایانه، شكست آرمان سوسیالیستی جایگزین سرمایهداری بازار به یك سیستم اقتصادی جدید و پدیدآمدن مسایل جدیدی در سیاست مانند مسایل زیستمحیطی، احزاب سوسیالدموكرات را با چالشهای جدی روبهرو ساخته است.
از اواخر قرن نوزدهم، بهویژه پس از جنگ جهانی اول، جنبشها و احزاب سوسیالیست به دو بخش تقسیم شدند. گروهی با هدف سرنگونی كل نظام سرمایهداری از طریق انقلاب، به احزاب كمونیست هوادار شوروی و لنینیسم تبدیل شدند و گروهی دیگر به فعالیت اصلاحطلبانه و پارلمانی در درون نظام سیاسی و اقتصادی سرمایهداری پرداختند؛ با این اعتقاد كه فعلاً شرایط جایگزینی نظام سرمایهداری وجود ندارد و سرنگونی خشونتآمیز این نظام، مضرات بیشتری در پی دارد. این احزاب در پی گسترش حق رأی به طبقهی كارگر، قانونیشدن اتحادیههای كارگری و اعتصاب، به تلاش برای محدودكردن قانونی سرمایهداری و كسب حقوق اجتماعی و اقتصادی بیشتر طبقهی كارگری پرداختند. ركود بزرگ سال۱۹۲۹ كه بحران و عقبنشینی لیبرالیسم اقتصادی كلاسیك را بهدنبالداشت، انقلاب روسیه و ایجاد بلوك كمونیستی در اروپای شرقی بهدنبالپایان جنگ جهانی دوم كه احساس خطر نظامهای سیاسی و اجتماعی غرب را بهدنبال داشت، حوزه و قدرت عمل احزاب سوسیالدموكرات را افزایش داد و با توجه به شرایط جدید احزاب، جناح راست بهخصوص لیبرالها نیز برخی از آموزههای سوسیالدموكراسی را پذیرفتند و دولتهای رفاه وارد عرصه شدند. این دولتها ضمن بهرسمیتشناختن مالكیت خصوصی كلان از طریق تأثیرگذاریهای دولتی بر اقتصاد، حداقلهای رفاهی، بهداشتی و آموزشی را برای طبقات پایین تضمین میكردند. این نظام تا نزدیك به چهاردهه رونق و رفاهی بینظیر را برای اروپای غربی رقم زد و تئوری اقتصادی "جان مینارد كینز" موفق شد از طریق مدیریت تقاضا و دخالتهای هدفمند دولت در اقتصاد، بحرانهای ادواری نظام سرمایهداری را تا حدود زیادی مهاركند.
ضدحملهی نولیبرالی زمانی آغاز شد كه در دههی هفتاد میلادی، اقتصاد سرمایهداری نشانههایی از بحران نشان میداد و فرایند جهانیشدن اقتصاد، پیشفرضهای اساسی دولت رفاه را مورد تهدید قرار میداد. از سوی دیگر بهدلیل همان رفاهی كه این سیستم پدید آورده بود، طبقات متوسط بزرگی تشكیل شده بود كه تا حدودی در طبقهی كارگر نیز رسوخ كرده بود و این طبقه تمایلات و خواستههایی ابراز میكرد كه با جمعگرایی رفاهمحور سوسیالدموكراسی همساز نبود؛ خواستههایی كه محتوای فردگرایانه و خودمختارانه داشت و پیشرفت فردی و آزادی فردی برای انتخاب سبكهای مختلف زندگی را مورد توجه قرار میداد.
نولیبرالیسم ادعا میكرد كه دولت رفاه باعث ركود و ممانعت از پیشرفت شده و یك دولت بزرگ بهوجود آورده است، جامعهی مدنی را محدودكرده و قدرت نوآوری و خلاقیت را از میان برده است. نولیبرالها معتقد بودند كه دولت رفاه از طریق سیاستهای حمایتی از اقشار پایین، منابع ملی را هدر داده و میل به تنبلی را در افراد پرورش داده است. نولیبرالها دفاع از بازار آزاد و نابرابری اقتصادی را با دفاع از نهادهای سنتی بهویژه خانواده و ملت پیوند میدهند. گیدنز یكی از اصلیترین مشكلات نولیبرالیسم را همین تضاد اعتقاد به بازار آزاد در سطح جهان با حفاظت از سنتها و نهادهای ملی میداند. به اعتقاد گیدنز بنیادگرایی بازار و محافظهكاری سازگار نیستند و هیچچیز بیشتر از انقلاب دایمی، نیروهای بازار سنت را از میان نمیبرد. پیروزیهای سیاسی نولیبرالیسم همانند بهقدرت رسیدن مارگارت تاچر و رونالد ریگان و تحولات جهانی همسو با آن، اعتماد بهنفس سوسیالدموكراتها را تضعیفكرده و آنها یا به دفاع از مواضع گذشته ادامه داده یا صرفاً منفعلانه از مواضع خود عقبنشینیكردهاند. گیدنز معتقد است كه سوسیالدموكراسی باید به بازسازی خود و تدوین خطمشیهای جدید ایجابی بپردازد و در این راه او از پنجمشكل بنیادین در برابر سوسیالدموكراسی سخن میگوید.
● پنج مشكل بنیادی
۱) جهانیشدن
گیدنز بههمراه بسیاری از صاحبنظران معتقد است كه در سه دههی اخیر، جهانیشدن را باید بهعنوان یك فرایند ویژه و جدید محسوبكرد كه تأثیر ویژهای بر اصلیترین مسایل سیاسی و اجتماعی دوران ما دارد. گیدنز دیدگاه برخی از صاحبنظران همچون پل هرست و گراهام تامسن را رد میكند. آنها معتقدند كه جهانیشدن بهشكلی كه مطرح میشود و بهعنوان پدیدهای جدی تا میزان زیادی افسانه است و حداكثر ادامهی روندهایی است كه از دیرباز وجودداشتهاند. آنها معتقدند كه بیشتر تجارت هنوز منطقهای است و میزان صادرات از اتحادیهی اروپا به بقیهی جهان تنها افزایش ناچیزی داشته است. اما گیدنز معتقد است كه جهانیشدن، ابعادی فراتر از این دارد و آنرابهعنوان دگرگونی زمان و مكان در زندگی بشر تعریفمیكند. از نظر او تحولات رخداده در تجارت جهانی قابلتوجه هستند. در سال ۱۹۵۰ صادرات كالاهای قابل مبادله در مقایسه با ۱۲درصد در سال ۱۹۱۱، تنها هفتدرصد تولید ناخالص داخلی كشورهای عضو سازمان همكاری و توسعهی اقتصادی اروپا بود. این میزان در سال ۱۹۷۰ دوباره به ۱۲درصد رسید و در سال ۱۹۹۷ به ۱۷درصد افزایش یافت. بهعلاوه بهنسبت یك قرن پیش، انواع كالاهای موضوع مبادله بسیار افزایش پیدا كرده است. به اعتقاد گیدنز مهمترین دگرگونی در نقش گستردهی بازارهای مالی است كه بهگونهای فزاینده لحظهای عمل میكند. نسبت مبادلات مالی در رابطه با تجارت در پانزده سال گذشته، پنج برابر شده است و درحالی كه هنوز دادوستد بسیاری در سطح منطقهای انجام میشود، یك اقتصاد كاملاً جهانی در سطح بازارهای مالی وجود دارد. این فرایندها، اقتدار دولتهای ملی و برخی از قدرتهای آنها را كه اساس نظریهی مدیریت اقتصادی كینز را تشكیل میداد، با چالش مواجهكردهاند؛ اما حكومتهای ملی منسوخ نمیشوند بلكه شكل آنها تغییر خواهدكرد. دولتها تنها با همكاری فعالانه با یكدیگر و با مناطق و نواحی همجوارشان و با گروهها و اتحادیههای فراملی خواهند توانست چنین قدرتهایی را اِعمالكنند.
۲) فردگرایی
با گسترش شیوههای زندگی كه تا اندازهای نتیجهی همان رفاهی است كه دولت رفاه به ایجاد آن كمككرد، همهی كشورهای غربی از نظر فرهنگی كثرتگراتر شدهاند. همبستگی و جمعگرایی از ویژگیهایی بود كه سوسیالدموكراسی را از محافظهكاری و لیبرالیسم كه از لحاظ ایدئولوژی تأكید بسیار بیشتری بر فرد میكردند، متمایز میساخت. گیدنز معتقد است این برداشت كه نسلهای جدید به مسألهی اخلاق بیتفاوت هستند و فاقد استعداد هرنوع همبستگی اجتماعیاند، گمراهكننده است. درواقع بررسیها نشان میدهد كه نسلهای جوان امروز نسبت به مسایل اخلاقی بسیار بیشتر حساس هستند اما آنها این ارزشها را به سنتها ربط نمیدهند یا شكلهای سنتی اقتدار را بهمثابه عامل تعیینكنندهی هنجارهای شیوهی زندگی نمیپذیرند.
گیدنز در اینجا به تحقیقات و نظرات اینگلهارت استناد میكند كه معتقد است در جوامع جدید غربی با گسترش حداقلهای رفاهی، تقاضاها دیگر از نوع اقتصادی و رفاهی نیست و اغلب مربوط به آزادیِ بیشتر و كیفیتهای متكثر زندگی است. گیدنز میگوید فردگرایی نهادی جدید با خودپرستی یكسان نیست و كمتر تهدیدی برای همبستگی اجتماعی بهشمار میرود اما به این مفهوم است كه ما باید در جستوجوی وسایل جدیدی برای ایجاد آن همبستگی باشیم.
۳) چپ و راست
ماهیت این تقسیمبندی همیشه مورد منازعه بوده است و معانی چپ و راست نیز در طول زمان تا حدودی تغییر كرده است. برای مثال در قرن نوزدهم، طرفداران فلسفههای بازار آزاد در جناح چپ قرار میگرفتند اما امروزه معمولاً در جناح راست قرار داده میشوند. همچنین این ادعا كه این تقسیمبندی دیگر معنایی ندارد نیز سابقهای طولانی دارد و بهخصوص زمانی كه یكی از این دو جناح چنان قدرتمند میشود كه تنها گزینهی ممكن بهنظر میرسد، هر دو طرف منافعی برای زیر سؤال بردن آن دارند. بهنظر بوبیو تقسیمبندی چپ و راست همچنان ادامه خواهد یافت؛ چرا كه سیاست اساساً تخاصمآمیز است. او معیار اصلی در تشخیص چپ و راست را نگرش نسبت به برابری میداند. جناح چپ طرفدار برابری بیشتر است، درحالیكه جناح راست جامعه را بهگونهای اجتنابناپذیر سلسلهمراتبی میبیند. البته بوبیو میپذیرد كه این تقسیمبندی دیگر اهمیت سابق را ندارد.
گیدنز معتقد است كه چپ باید بهجای آنكه لزوماً بر دولت تأكیدكند، بر سیاست رهایی تمركز داشته باشد و از نظر او برابری فینفسه هدف نیست بلكه وسیلهای برای خوشبختی، عزت نفس و استفاده از آزادی است. همچنین باید به سیاست رهاییبخش چپ كلاسیك، سیاست زندگی را افزود. درحالیكه سیاست رهاییبخش به فرصتهای زندگی مربوط میشود؛ سیاست زندگی در ارتباط با تصمیمات زندگی است. این یك سیاست انتخاب، هویت و رابطهی متقابل است و مربوط به مسایل جدید است كه صرفاً مربوط به چپ یا راست نیست.
۴) سازمان سیاسی
موضوع پایان سیاست و كمرنگشدن نقش دولت در نتیجهی تسلط بازار جهانی در چند سال اخیر با حجم زیادی مطرح شده است و در این شرایط نولیبرالیسم نیز نقدی بیامان از نقش دولت در زندگی اجتماعی و اقتصادی بهراه انداخته است. البته آنچه برای یك فرایند، غیرسیاسیكردن بهنظر میرسید، مانند از دست رفتن تأثیر حكومتهای ملی و احزاب سیاسی، از نظر دیگران گسترش درگیری و مداخلهی سیاسی بود. اولریش بك از ظهور سیاستهای فرعی سیاستی كه از پارلمان دورشده و بهسوی گروههای تكموضوعی در جامعه حركت كرده است سخن میگوید؛ مانند گروههای محیط زیست كه درموارد مهمی نیز ارادهی خود را تحمیلكردهاند. بك بیتحركی دستگاه دولتی را با تحرك عاملان در تمام سطوح ممكن جامعه مقایسه میكند و نتیجه میگیرد كه گروههای ابتكاری شهروندان قدرت را بهطور یكجا در دست گرفتهاند، بیآنكه در انتظار سیاستمداران بمانند. از سوی دیگر، براساس نظرسنجیها، افراد اعتماد كمتری نسبت به سیاستمداران نشان میدهند. همین مطلب درمورد نگرشهای آنها نسبت به دیگر چهرههای صاحب اقتدار مانند پلیس و وكلای دادگستری نیز درست است. اما گیدنز معتقد است این اندیشه كه اینگونه گروهها میتوانند آنچه را دولت از عهدهی آن بر نیامدهاست برعهده گیرند یا میتوانند جای احزاب سیاسی را بگیرند، خیالبافی است و كاركرد لازم دولت دقیقاً آشتیدادن ادعاهای مختلف گروههای دارای منافع ویژه در عمل و قانون است اما حكومت در اینجا باید به مفهومی كلیتر از صرفاً حكومت ملی درك شود.
طوس طهماسبی
پینوشتها:
۱. جهان در آستانهی قرن بیستویكم؛ اریك هابسبام، ترجمهی ناهید فروغان، نشر قطره، چاپ اول ۱۳۸۲، صفحه ۷۶.
۲. نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر؛ جرج ریترز، ترجمهی محسن ثلاثی، انتشارات علمی، چاپ سوم بهار ۷۷، صفحهی ۲۴۰.
۳. راه سوم؛ آنتونی گیدنز، ترجمهی منوچهر صبوری، نشر شیرازه، چاپ اول ۱۳۷۸، صفحهی ۱۱۷.
۴. همان منبع؛ صفحهی ۱۶۰.
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان انتخابات 1403 سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ایران پزشکیان ستاد انتخابات کشور جلیلی
هواشناسی ترافیک جاده چالوس ماه محرم قوه قضاییه پلیس شهرداری تهران اربعین گرما قتل سلامت سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو بازنشستگان قیمت دلار دولت سیزدهم سهام عدالت مسکن قیمت سکه بازار خودرو
تالار وحدت بهاره رهنما هنرمندان رامبد جوان ازدواج تخت جمشید محرم تلویزیون الناز شاکردوست بازیگر سینما سینمای ایران
دانش بنیان آیفون
انگلیس اسرائیل جو بایدن فلسطین رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه آمریکا روسیه ترکیه دونالد ترامپ ولادیمیر پوتین
یورو 2024 فوتبال پرسپولیس استقلال تیم ملی آلمان علیرضا بیرانوند باشگاه پرسپولیس تیم ملی اسپانیا لیگ برتر سپاهان کریستیانو رونالدو نقل و انتقالات
هوش مصنوعی سامسونگ اینترنت ایلان ماسک ناسا پهپاد گوگل هواپیما نمایشگاه الکامپ
آلزایمر تب دنگی دیابت سرطان خواب کاهش وزن اضطراب