چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

پی آمدهای رعایت حق و تكلیف


پی آمدهای رعایت حق و تكلیف

آنان كه با خدا عهد و پیمان بستند تا تعالیم او را در زندگی فردی و اجتماعی پیاده كنند و خود را مكلف به اجرای تكالیف الهی دانسته اند, همیشه به دنبال زندگی اجتماعی سالم بوده و طالب سلم و صفا و آرامش اند, چنان كه صفای باطن مؤمنان, صلح ظاهری با دیگران را به همراه دارد

●اصناف چهارگانه مردم در جامعه اسلامی

آنان كه با خدا عهد و پیمان بستند تا تعالیم او را در زندگی فردی و اجتماعی پیاده كنند و خود را مكلف به اجرای تكالیف الهی دانسته‏اند، همیشه به دنبال زندگی اجتماعی سالم بوده و طالب سلم و صفا و آرامش‏اند، چنان كه صفای باطن مؤمنان، صلح ظاهری با دیگران را به همراه دارد. اما آنان كه در میان اجتماع به دنبال ایجاد موج و ظلم و فساد و ناامنی اند تا به نفع شخصی و خیالی خود برسند، هرچند به ظاهر ادعای مسلمانی داشته باشند، ولی طعم اسلام و دین را نچشیده‏اند. امیر بیان امام علی(ع) در خطبه‏ای بسیار زیبا مردم را در جامعه اسلامی به چهار صنف تقسیم كرده و علل ناامنی را با این دسته بندی تعیین می‏كند، هرچند این بیان، ترسیمی از اجتماع مسلمین بعد از رحلت پیامبر(ص) است، ولی در بسیاری از ملل قابل تعمیم است.

●آن امام بزرگوار كه درود خدا بر او باد، درباره گروههای چهارگانه می‏فرماید:

«أیّها النّاس انّا قد أصبحنا فی دهرٍ عنودٍ و زمنٍ كنودٍ یعدّ فیه المحسن مسیئاً و یزداد الظالم فیه عتوّاً، لاتنتفع بما علمنا و لانسأل عمّا جهلنا و لانتخوّف قارعهًٔ حتّی تحلّ بنا و النّاس علی أربعهٔ اصنافٍ؛(۱) ای مردم همانا ما صبح كردیم در روزگاری كه كینه توز و ناسپاس است، روزگاری كه نیكوكار، گنهكار به شمار می‏آید و ظالم بر تعدّی خود می‏افزاید، نه از آنچه بدان علم داریم بهره می‏گیریم و نه از آن‏چه نمی‏دانیم می‏پرسیم و نه از حادثه مهمی كه تا بر ما فرود نیاید می‏ترسیم. در این زمان مردم چهار دسته‏اند.»

۱. كسانی كه در زمین دست به فساد نمی‏زنند، زیرا روحشان ناتوان و شمشیرشان كند است و از تمكّن مادی بی‏بهره هستند.

۲. آنان كه شمشیر كشیده و شرّشان را آشكار نموده‏اند و لشكر سواره و پیاده را برای كشتار آماده كرده‏اند. دین را برای تحصیل اموال بی‏ارزش دنیا تباه نموده برای اینكه یا ریاست گروهی را به عهده گیرند یا برای كسب شهرت بر منبری بالا روند و خطبه بخوانند. چه تجارت بدی كه دنیا را بهای جان خود بدانی و با آنچه نزد خداست معاوضه كنی.

۳. گروهی با عمل آخرت دنیا را می‏طلبند و با اعمال دنیوی مقامات اخروی را طلب نمی‏كنند سعی دارند كه خود را فروتن و متواضع جلوه دهند، گامها را كوتاه برمی‏دارند، دامن خود را جمع می‏كنند، خود را همانند مؤمنان می‏آرایند و پوشش الهی را ابزاری برای نفاق و دنیاطلبی خود قرار می‏دهند.

۴. گروهی دیگر با پستی و خواری و نداشتن امكانات از كسب قدرت محروم مانده‏اند و خویشتن را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده‏اند. ایشان هرگز از زاهدان نبوده‏اند.(۲)

این طوایف چهارگانه‏ای كه بیان شد، مردمی نیستند كه خواهان امنیت اجتماعی در جامعه باشند، چون در نهاد و نهان خود امنیتی احساس نمی‏كنند.

آنان كه درون خود را پر از آشوب و اضطراب می‏بینند برایشان چندان خوشایند نیست كه دیگران در آرامش باشند، ولی جز آنان گروه اندكی هستند كه یاد قیامت چشمانشان را بر همه چیز فروبسته و ترس قیامت اشكهایشان را جاری ساخته است. این گروه مردم را به سوی خدا دعوت می‏كنند،... آن قدر نصیحت كردند كه خسته شدندو...(۳) در دین داری و تكلیف مداری نیرومند، افرادی نرمخو و دوراندیش، در عبادت الهی متواضع، در سختیها بردبار، دارای نفسی قانع، شهوتشان در حرام مرده، مردم به خیرشان امیدوار و از اذیت و آزارشان در امان هستند.(۴)

این گروه در همه اعصار و امصار بسیار اندك و نادراند و قلّت ایشان سبب فقدان امنیت اجتماعی و جهانی است و اگر روزی این قلت تبدیل به كثرت گردد و اكثر افراد جامعه دست از خواهشها و تمایلات نفسانی خویش بردارند و خود را با تعالیم و اوامر الهی هماهنگ سازند، به جای تسلیم پذیری در مقابل هواهای نفسانی، خود را مكلف به تكالیف الهی بدانند آن گاه جامعه بشری به حقوق حقّه خود رسیده و صلح و امنیت در میان آنها نهادینه خواهد شد، وگرنه تا زمانی كه كبر و غرور و خودخواهی حاكمان غیر دینی به جای تعالیم انسان ساز اسلام حاكم باشد، ناامنی همواره در دنیا حاكم است.

استاد بزرگوار علّامه طباطبایی (ره) فرمودند: دین كاری می‏كند كه فرد در همه اعمال فردی و اجتماعی، خود را در مقابل خالق مسؤول بداند و این نوع تفكر در اندیشه فرد غیر دینی وجود ندارد، پس اگر سود قانون یك واحد فرض شود، سود دین بیش از هزارهاست و كسانی كه در نابودی دین می‏كوشند و چشم به قانون می‏دوزند به كسی می‏مانند كه پای درست خود را با دست خود بریده، پای چوبین به جای آن بگذارند. خلاصه دین بهترین و عالی‏ترین روشی است كه می‏تواند اجتماع بشر را منظم ساخته و بیش از هر روش دیگر مردم را به رعایت قوانین اجتماعی وادار نماید.(۵)

۱. تعدیل قوای انسانی

انسان موجودی مركب از جسم و روح یا نفس و بدن و دارای دو جنبه فطری و طبیعی است كه هر یك از دو جنبه او قوایی دارد؛ قوای فطری انسان، او را به گرایشهای معنوی سوق می‏دهد و قوای طبیعی، او را به سمت امور مادی متمایل می‏سازد، همان‏گونه كه برای انسان عقل نظری است و عقل عملی، كار عقل نظری ادراك است و كار عقل عملی اعمال معقول.در بعد نظر دارای قوای متعددی، چون حس، خیال، وهم و عقل نظری و در بعد عمل دارای نیروی متعددی، مانند غضب، شهوت و عقل عملی است. انسان در نشئه طبیعت ملازم با این قواست و كمال هر قوه در نفس، صورت هم سنخ خود را شكل می‏دهد و هر كس بر اساس همان هندسه عمل می‏كند: «قل كلّ یعمل علی شاكلته».(۶)

كمال قوّه واهمه را شیطنت، قوه غضبیه را سبعیت و كمال قوه شهویه را بهیمیّت گویند، اگر همه همّت و تلاش انسان در خوردن و خوابیدن و لذت مادی خلاصه شود، وی جزء بهائم و چهارپایان است و اگر افزون بر این خصایص سعی در اذیت و آزار دیگران هم داشته باشد، در ردیف سباع و درندگان است و اگر با داشتن این خصلتهای مذموم حیله و مكر و سایر رذائل اخلاقی را نیز به كار گیرد، جزء شیاطین است، اما اگر در پی تلاش، برای تحقق قوه عاقله باشد و آن را در مسیر ادراك حقایق عوالم وجود سیر دهد، انسان است.

كمال وجودی انسان بر سایر موجودات به جهت برخورداری از قوای مختلف است كه به مقتضای آن قابلیت پذیرش صورتهای مختلف را داراست، هر یك از قوا وقتی به حدّ كمال خود رسید، در عالم آخرت به صورت هم سنخ خویش ظاهر می‏شود، زیرا صورت اخروی تابع ملكات نفسانی است كه آدمی در همین دنیا برای خود تحصیل كرده است. اگر انسان در صراط زندگی به واسطه قوه عاقله تعادل سایر قوا را حفظ كرده باشد، در طریق انسانیت است و با همین صورت در آخرت ظاهر می‏گردد و اگر قوه عقل وی تحت رهبری قوای دیگر قرار گیرد، باطن و صورت حقیقی او تابع همان قوّه قرار می‏گیرد. این مطلبی است كه در حكمت متعالیه به اثبات رسیده است.

●حكیم متألّه ملاصدرا در همین زمینه چنین آورده است:

هر نفس كه امروز خود را بدین تمتعات حیوانی و مستلذّات جسمانی و طیّبات دنیا كه خبیثات آخرت‏اند عادت داد و متخلق به صفات بهیمی و سبعی شد، در روز قیامت و به روز نشئه آخرت با بهائم و حشرات محشور می‏گردد، و هر كه عقل را مطیع و فرمان بردار و حكم‏پذیر نفس اماره ساخت و در خدمت قوای بدنی كمر بندگی بر میان جان بست و ملك را خادم شیطان هوا گردانید و جنود ابلیس پرتلبیس را بر سلیمان عقل فرشته نهاد سروری داد، لاجرم مالك دوزخ وی را سرنگون در سجّین جحیم اندازد.(۷)

●امام خمینی (ره) در آثار فلسفی، عرفانی و اخلاقی خود نظیر شرح اسفار ملاصدرا، شرح جنود عقل و جهل، شرح چهل حدیث و برخی آثار دیگر در مقام اثبات موضوع برآمده و چنین آورده‏اند:

صورت انسانی در عالم آخرت كه یوم بروز صور غیبیّه و ملكات نفسانیه است، به طور كلی از هشت صورت خارج نیست، پس معلوم می‏شود كه صورت انسانیه یكی از این هشت صورت است و بقیّه صورت غیر انسان است.(۸)

ایشان معتقد است كه مشركان و ملحدان و همه آنان كه در مقابل تعالیم انبیاء ایستاده‏اند و با آنان مبارزه كرده‏اند، چون دارای اعمال پلیدی هستند، به صورت انسان محشور نخواهند شد، می‏فرماید:

مشرك چون قلبش از فطرت الهیه خارج و از نقطه مركزی كمال، متمایل و از بحبوبه نور و جمال منحرف است و به انیّت خود و دنیا و زخارف آن مصروف است، از این جهت با سیرت و صورت انسانیّه محشور نگردد و به صورت یكی از حیوانات منكوس الرأس محشور شود.(۹)

●در شرح دعای سحر می‏فرماید:

از اهل نظری شنیدم كه می‏گفت مقتضای تجسم و ظهور ملكات در جهان آخرت، این است كه برخی با داشتن صورتهای متعدد محشور شوند و در آن واحد به صورت خوك و موش و سگ و غیره باشند.(۱۰)

امام صادق(ع) می‏فرماید: «انّ المتكبّرین یجعلون فی صور الذّر؛(۱۱) اهل تكبّر در روز قیامت به صورت‏های مورچه محشور می‏شوند.» نیز روایت است كه «یحشر بعض الناس علی صورٍ تحسن عندها القردهٔ و الخنازیر؛(۱۲) بعضی از مردم در روز قیامت با چهره‏هایی محشور می‏شوند كه میمونها و خوكها از آنان زیباترند.»

توضیح مطلب آن كه انسان موجودی تك بعدی همانند فرشته یا حیوان نیست كه عقل یا شهوت محض باشد، بلكه معجونی از عقل و شهوت است كه باید شهوت و غضب را تحت حاكمیت عقل تعدیل كرد یكی از مهم‏ترین آثار تعالیم وحیانی و فواید احكام الهی و نتایج تكلیف محوری دینی، تعدیل قوای انسانی و تثبیت جایگاه واقعی مقام خلیفهٔ اللهی اوست. خداوند انبیاء و احكام را فرستاد و انسانها را مكلّف به رعایت احكام كرد تا بوسیله آن تعادل قوا را حفظ كرد تا با حفظ آن از جاده انسانیت خارج نشود، بلكه صورت و سیرتی انسانی به خود بگیرد، ظاهر و باطن او هماهنگ و یكسان باشد. بنابراین، نتیجه شیرین تكلیف، تعدیل قوا و ثمر تلخ روی گردانی از آن ناهماهنگی و ناموزونی در شاكله وجودی انسان است

۲. اقامه قسط و عدالت اجتماعی

یكی دیگر از آثار تكلیف اقامه عدل است. این موضوع همیشه مورد بحث بوده و امروز نیز یكی از مباحث مهم مجامع علمی است. عنوان مزبور كه بعد از تعدیل قوای انسانی قرار گرفته، روی عنایت و توجه خاصی بوده است، بدان جهت كه اعتقاد ما بر این است كه نتیجه تعدیل قوای انسانی تنظیم امور در نظام اجتماعی است، یعنی تا انسان قدرت نیابد كه در میان قوای درونی خود تعادلی ایجاد كند برای وی اقامه عدل و قیام به قسط ممكن نخواهد بود، زیرا تحقق اجتماع به فرد است و تا در فرد اصلاح و تعادل ایجاد نشود جامعه اصلاح نخواهد شد. اگر افراد موجود در اجتماع انسانی در ادای حق نفس و خالق خویش ناتوان باشند، چگونه در احقاق حقوق یكدیگر توانمند خواهند بود.

●در فلسفه اسلامی قاعده‏ای است كه می‏گوید: «فاقد شی‏ء نمی‏تواند معطی شی‏ء باشد» به بیان دیگر، معطی شی‏ء فاقد آن نیست.

بهره برداری از اصل مزبور در موضوع مورد بحث به این معناست كه جامعه و امور اجتماعی پدید آمده از افراد و از اعمال آنهاست. افرادی كه جامعه‏ای را شكل می‏دهند اگر از عدالت محروم باشند، آن جامعه نمی‏تواند جامعه‏ای عادل باشد، پس نباید انكار كرد كه قدرت قیام به قسط و اعمال عدالت و اجتماع عدل پیشه، متفرع بر وجود افراد متعادل در جامعه است، چنان كه در معنا و مفهوم عدل گفته شده كه: «یضع الامور مواضعها؛(۱۳) عدل یعنی قراردادن هر چیزی در موضع و محل خویش». حال اگر كسی قادر نبود، قوای انسانی را در نهاد خویش متعادل سازد و از هر قوه‏ای در محل خود استفاده كند و اگر كسی همه افراط و تفریطها را در امور نفسانی و اعتقادی اعمال می‏كند آیا می‏تواند اقامه كننده عدالت و قسط در میان خانواده و جامعه باشد؟ هرگز! زیرا هر اثری مناسب مؤثر است و هر كاری مشابه كارگر، اگر مؤثر نامتعادل بود و كارگر ناموزون و مبدأ اثر در هرج و مرج: «فهم فی أمرٍ مریج».(۱۴) چگونه اثر معتدل، كار معتدل و موزون و هماهنگ از او پدید می‏آید؟ پس تعادل قوا فقط در پرتو ایمان به خداست، چون آن كس كه تسلیم حق نیست، اسیر نفس است و آن كس كه در اسارت نفس به سر برد، در قیام به عدل دستی نخواهد داشت.

آیهٔ اللّه جوادی آملی

تهیه و تدوین: حجهٔ‏الاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفی پور

۱. نهج البلاغه، خطبه ۳۲.

۲. و ۵۰. نهج البلاغه، خطبه ۳۲.

۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.

۴. خلاصه تعالیم اسلام، ص ۱۷ ـ ۱۹.

۵. سوره اسراء، آیه ۸۴.

۶. رساله سه اصل، ص ۲۹ ـ ۳۰.

۷. شرح جنود عقل و جهل، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۴

۸. شرح چهل حدیث، ص ۵۳۱ ـ ۵۳۲.

۹. شرح دعای سحر، ص ۲۶.

۱۰. الكافی، ج ۲، ص ۳۰۹.

۱۱. علم الیقین، ج ۲، ص ۹۰۱.

۱۲. نهج البلاغه، حكمت ۴۳۷.

۱۳. سوره ق، آیه ۵.

۱۴. سوره نحل، آیه ۹۰.

۱۵. سوره شوری، آیه ۱۵.

۱۶. سوره حدید، آیه ۲۵.

۱۷. سوره مائده، آیه ۸.

۱۸. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.

۱۹. همان، حكمت ۳۱.

۲۰. سوره یوسف، آیه ۵۳.

۲۱. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۶.

۲۲. غررالحكم، ص ۲۳۴.

۲۳. سوره جاثیه، آیه ۲۳.

۲۴. سوره نازعات، آیات ۴۰ ـ ۴۱.

۲۵. سوره اعراف، آیه ۱۷۶.

۲۶. تحف العقول، ص ۳۳۰.

۲۷. مستدرك الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۴۴، غررالحكم، ص ۲۴۰.

۲۸. مستدرك الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۴۴، غررالحكم، ص ۳۰۴.

۲۹. همان، ص ۳۴۳.

۳۰. همان، ص ۳۴۶.

۳۱. غررالحكم، ص ۳۰۴.

۳۲. همان، ص ۵۸.

۳۳. شرح غررالحكم، ج ۳، ص ۴۰۴.

۳۴. غررالحكم، ص ۳۰۵.

۳۵. سوره اعراف ، آیه ۷۴.

۳۶. سوره شعراء، آیات ۱۵۱ ـ ۱۵۲.

۳۷. همان، آیات ۱۶۱ـ ۱۶۳ و ۱۶۵ ـ ۱۶۶.

۳۸. همان، آیات ۱۷۷ ـ ۱۷۹ و ۱۸۱ ـ ۱۸۳.

۳۹. رجوع شود به سوره‏های عنكبوت، آیه ۴۵، سوره نور، آیه ۲۱؛ سوره یوسف، آیه ۲۴؛ سوره اعراف، آیات ۲۸ و ۱۴۲ ؛ سوره هود، آیه ۸۵ ؛ سوره یونس، ۹۱ ؛ سوره قصص، آیه ۷۷ و....

۴۰. ر.ك احیاء العلوم، معراج السعادهٔ، شرح جنود عقل و جهل.

۴۱. سوره هود، آیه ۶۱.

۴۲. سوره نساء، آیه ۳۲.

۴۳. سوره ملك، آیه ۱۵.

۴۴. سوره اعراف، آیه ۱۰.

۴۵. همان، آیه ۱۵۷.

۴۶. سوره یس، آیات ۷ ـ ۸.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.