شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

گفت وگو با کارگردان فیلم «امشب شب مهتابه»


گفت وگو با کارگردان فیلم «امشب شب مهتابه»

بعضی ها روی روسری بازیگران زن شال می اندازند تا پخش تلویزیونی شان تضمین شود

«محمد هادی کریمی» حساسیت و تعصب زیادی روی فیلم آخرش دارد. این وسواس را می توان از روی مصاحبه هایی که با او صورت می گیرد، فهمید. به مصاحبه شفاهی رضایت نمی دهد و پیشنهاد می کند که سوالات را، به صورت مکتوب پاسخ دهد. بعد از کمی درد دل از مطبوعاتی که حرف هایش را اشتباه منتقل کرده اند، برای گفت وگوی تلفنی وقت می دهد. البته شرط می گذارد که متن مصاحبه را قبل از چاپ ببیند. نتیجه نهایی مصاحبه می شود متنی که برخی جملات داغ و حساسش، حذف شده است. هنگامی که از برخی نقدهای نوشته شده درباره فیلم «امشب شب مهتابه» می پرسم، کریمی از من می خواهد که سوال های جهت دار نپرسم و به قول خودش فرمان را سمت جاده خاکی نچرخانم. او می گوید: شما اصلا به این نکته فکر نمی کنید که فیلم من بدآموزی نداشته و مردم را سر کار نگذاشته است. کریمی گلایه دارد از این که چرا در برخی از نقدها، از شکل مو و قیافه بازیگرانش اشکال گرفته اند.

«امشب شب مهتابه» پس از «غیرمنتظره»، دومین فیلم کریمی در مقام کارگردان است. او فعالیتش را در سینما با نقدنویسی آغاز کرد و پس از آن با نوشتن فیلم نامه های «دختران انتظار»، «سیب سرخ حوا»، «ساغر»، «رخساره»، «انعکاس»، «شمعی در باد» ، «رستگاری در هشت و بیست دقیقه»، «مارال» و...، خودش را به عنوان یک فیلم نامه نویس پرکار به سینمای ایران معرفی کرد. گفت وگوی ما با «محمدرضا کریمی» به بهانه اکران دومین فیلمش «امشب شب مهتابه» انجام شد.

▪ با توجه به ذهنیتی که از مخاطبان فیلم تان داشتید، در حال حاضر تا چه اندازه از فروش فیلم «امشب شب مهتابه» راضی هستید؟

ـ فیلم من در شرایط طبیعی اکران نشد. در نتیجه هرگونه اظهار نظری، درباره فروش فیلم نمی تواند درست باشد. وقتی می توانیم فروش را تحلیل کنیم که هیچ گونه نا آرامی وجود نداشته باشد و خانواده ها، برای رفتن به سینما از لحاظ امنیتی دچار مشکل نباشند و تردد در خیابان ها آسوده صورت گیرد.

در چند هفته اخیر سیاست به قدری در همه جا خودش را نشان داد که صحبت از ورزش و سینما، امر درجه دوم شده بود. فیلم «امشب شب مهتابه» یک ملودرام خانوادگی است و برای طیف خاصی از مخاطب عام ساخته شده است. سه هفته از اکران فیلم در ناآرامی گذشت و پس از آن فیلم با هشت سالن سینما به کارش ادامه داد. در حال حاضر فروش فیلم در تهران و شهرستان ها از مرز ۴۰۰ میلیون تومان گذشته که رقم چشمگیری است.

▪ حوادث سیاسی و اجتماعی در درازمدت، تا چه اندازه می تواند بر وضعیت سینمای ایران تاثیرگذار باشد؟

ـ سینمای ایران، قبل از این حوادث سیاسی هم در یک مرحله بحرانی به سر می برد. این بحران سینمایی از قبل کلید خورده بود و وجود داشت و هنوز هم ادامه دارد. شرایط به گونه ای است که فیلم های جدی یا ساخته نمی شوند یا به نمایش درنمی آیند. فیلم هایی که در وسط طیف فیلم های جشنواره ای از یک سو و کمدی های نازلی که رشد قارچ گونه دارد قرار می گیرد، در مرحله تولید و نمایش تحت فشار است. الان به این شرایط بی ثباتی هم اضافه شده است. تغییر مدیریت ها و مشخص نبودن سیاست ها، تولید را تا مدتی متوقف می کند. یعنی ما در آینده یک رکود و سکونی را در تولید خواهیم داشت.

▪ در بحرانی که اشاره کردید، می توانیم مصادیق ابتذال را هم پیدا کنیم؟

ـ کلمه «ابتذال» یک بار منفی اخلاقی با خود دارد. من می گویم ما یک سری فیلم های ساده پسند داریم که با نازل ترین سطح سلیقه مخاطب، هم خوانی دارد و با بخشی از تماشاگر پرورش نیافته ارتباط برقرار می کند.

برخی مخاطبان فقط دو ساعت غفلت را از سینما طلب می کنند. می خواهند فیلم آن ها را از دنیا و زندگی غافل کند. این هم می تواند یک خواسته مشروع باشد. اما تمام مخاطبان ما این گونه نیستند و همه فقط این خواسته را ندارند. خیلی ها دوست دارند از فیلم لذت ببرند اما آن لذت از سر غفلت نباشد. ما طیف های مختلفی از تماشاگر را داریم چرا تنها باید خواسته مخاطبی که کمترین انتظارات را دارد، برآورده شود؟

▪ می توانید به صورت خلاصه، به علل شکل گیری این سینمای ساده پسند اشاره کنید؟

ـ همه چیز دست به دست هم داده است که این نوع سینما شکل گیرد. سینمای ساده پسند در ممیزی به مشکلی بر نمی خورد. حتی پخش این فیلم ها در رسانه ملی هم میسر می شود. بسیاری از این فیلم ها خیلی موارد اخلاقی را رعایت نمی کنند، اما حجاب بازیگرانشان کامل است. بازیگران زن این فیلم علاوه بر روسری یک شال هم دارند. چون می خواهند پخش تلویزیونی شان تضمین شده باشد. این فیلم می تواند به لحاظ اخلاقی قابل نقد باشد. از طرف دیگر قشر نخبه جامعه در حال متارکه و قهر کردن با سینما هستند. پس عواملی که در این موضوع دخیل است، خیلی متنوع می باشد.

▪ شما خودتان را یک منتقد فیلم ساز می دانید یا یک فیلم ساز منتقد؟

ـ منتقد کسی است که می تواند نظرش را، درباره یک فیلم بگوید. فیلم ساز هم در موقعیتی است که می تواند فیلم بسازد. این دو موقعیت جدا از هم نیست. فیلم ساز می تواند منتقد فیلم خودش باشد. این دو حرفه ریشه در آفرینش و خلاقیت ذهن دارند. من زمانی که نقد می نوشتم، هم بازیگردان بودم هم فیلم نامه می نوشتم.

▪ نظرتان درباره نقدهایی که بر فیلم تان نوشته شده است، چیست؟

ـ اکثرشان را خوانده ام. نقدهای مثبت زیادی نوشته اند. نقدهای منصفانه ای که به ایرادهای وارد بر فیلم اشاره کرده بودند هم بود. این که تا این حد فیلم دیده شده و برایش مطلب نوشته شده، قابل توجه است. باید بگویم فیلم من تلخ است اما سیاه نیست، چون نوعی آرامش را، به مخاطب القا می کند. نشان می دهد که چگونه می توانیم بحران های زندگی را مدیریت کنیم. می گوید می شود مرگ را تلخ دید اما سیاه ندید و از آن رد شد.

▪ می خواهم درباره برخی نقدهای منفی از شما بپرسم...

ـ نقد، مثبت و منفی ندارد. یا مغرضانه است یا منصفانه. اگر نقد منصفانه باشد به قول شما چه مثبت و چه منفی هر کس در خلوت خود، لااقل آن را می پذیرد و از آن می آموزد. اما بعضی مطالب نقد نیست. تخطئه و توهین است که این روزها نه برای فیلم من که برای فیلم های کارگردانان پرسابقه تر نیز دیده می شود. چون لابد در این صورت این نویسندگان بیشتر دیده می شوند.

▪ احساس می شود که یک سوم ابتدای فیلم شما، برای مخاطب عامی که در نظر داشته اید، خسته کننده است.

ـ یک سوم اول به دلیل استفاده از فلاش بک ها و رفتن و آمدن ها و پرهیز از ایجاد لحظات عاطفی کاذب، می تواند یک مقدار برای مخاطب نامانوس جلوه کند. این را قبول دارم. اما چاره ای نداشتیم. باید این لحن را برای روایت انتخاب می کردم. من به هم ریختن ها و افسردگی های شخصیت را به شکل خطی روایت نکردم. همان طور که گفتم این یک فیلم خاص برای مخاطب عام است.

▪ درباره شخصیت اصلی این سوال پیش می آید که او چطور با همسر و پدرش، بدرفتاری می کند اما با فرزند به دنیا نیامده اش این قدر مهربان است.

ـ این مرد عادی نیست. یک بیمار سرطانی است که در مرحله خود ویرانی به سر می برد. او زنش را دوست دارد. شخصیت زن محبت مادرانه اش را تقدیم او می کند. شخصیت زن محبت مادرانه اش را پیش از آن که مادر شود، با همسرش تجربه می کند. مرد با صحبت های همسرش به احساس پدر بودن نزدیک می شود. ما با یک کودک لجوج طرف ایم. رابطه او با پدرش بد است. چون فیلم ما درباره گسست نسل هاست.

▪ چرا در گریم شخصیت اصلی، هیچ نشانه ای از بیماری نمی بینیم؟

ـ در این فاصله چهار ماهه ای که تا مرگ «یحیی» زمان می برد، بیماری او در مرحله نهفته است. می خواستم از کلیشه های خونریزی و خون دماغ که نشانه سرطان است، پرهیز کنم. تاکید من بیشتر روی مو بود. در پلان های مربوط به بیماری و مرگ، او را گریم نکردیم تا چهره اش مشمئزکننده نباشد. ما موهایش را از او گرفتیم و با حذف مو بیماری اش را نشان دادیم. در واقع این مرحله ظهور بیماری، در مدتی اتفاق می افتد که من با گذر چهار ماهه از آن نخواستم با ظاهر فرد بیمار، احساسات را تحریک کنم.

▪ یکی از نقاط مثبت فیلم، فیلم برداری آن است. درباره فیلم برداری محمود کلاری توضیح دهید.

ـ ایشان یکی از استادان این حرفه است و انسانی والا و ارزشمند. در کل قرار نبود نماها به سمت کارت پستالی بودن برود. بیشتر به واقعی بودن فکر می کردیم تا فضا طبیعی به نظر برسد. نمی خواستیم فقط یک سری چیزهای شیک را در بخش تهران و یا یک فضای سنتی چیدمانی را در شیراز نشان دهیم. بلکه باید در حدی دو فضا و کنتراست بین آن دو را به تماشا می گذاشتیم.

▪ در الگوبرداری که از فیلم خارجی «زندگی من» داشتید، چقدر به داستان آن فیلم وفادار ماندید؟

ـ من از یک ایده برداشت کرده ام. شما می توانید فیلم «زندگی من» را بررسی کنید و ببینید چقدر به لحاظ ماهیتی و جهان بینی، با فیلم من متفاوت است. در آن فیلم یک مرد موفق در آستانه مرگ برای فرزندش نوار پر می کند تا فرزندش، راه او را ادامه دهد. در فیلم من یک هنرمند منزوی در برزخ دنیای مدرن و خواسته های سنتی مانده است و تمام کینه های خودش از دنیا و پدرش را، به فرزندش منتقل می کند. اما در پایان به این نتیجه می رسد که شاید پسرش هم دوست نداشته باشد مثل خود او شود. چون خود مرد از ناحیه پدرسالاری مستبدانه آسیب دیده است. پس نوارها را برای این که باری از کینه را منتقل می کند، پاک می کند. اما در فیلم «زندگی من» برعکس نوارها گنجینه نسل قبل محسوب می شود. «یحیی» فیلم من که با کینه بزرگ شده است می میرد، تا یک «یحیی» جدید به دنیا بیاید که دیگر آن بار نسل قبل بر دوشش نیست.