یکشنبه, ۱۰ تیر, ۱۴۰۳ / 30 June, 2024
مجله ویستا

هم بستر اعتقادی, هم کارایی فنی


هم بستر اعتقادی, هم کارایی فنی

گفت وگو با سازنده قطعه ملاصدرا ونماز بهزاد عبدی

مرکز موسیقی حوزه هنری، به عنوان نهاد سیاست‌گذار موسیقی در ساحت هنر قدسی و متعهد، با آیین‌نامه و الزامات خاص، خود را موظف می‌داند که رئوس اهداف و مسیر فعالیت‌ها را در راستای اهداف محتوایی ترسیم نماید.

این مرکز به قصد زمینه تقویت و تحکیم هنر دینی در عرصهٔ فرهنگ صوتی و میراث موسیقایی ایران، فعال است و به طور اخص در پنج شاخه، هدف اصلی خود را متحقق می‌سازد:

الف) جذب جوانان نخبه، مستعد و متعهد

ب) تولید آثار فاخر،‌ الگوپرداز و نمونه‌ساز

ج) پژوهش‌های کاربردی

د) روش‌های سنتی در آموزش‌های شاگرد، استادی

هـ) همایش‌ها و کنگره‌های تخصصی.

بر این اساس این مجموعه خودرا ملزم می‌داند ضمن رعایت تعادل و عدالت‌محوری هم از بزرگان عرصه‌های گوناگون و متنوع موسیقی ایران و هم از جوانان خوش‌ذوق و اندیشه‌ورز حمایت و آثار آن‌ها را تولید نماید که طبق تأیید اهل فن از توفیق بی‌نصیب نبوده است.

مهدس بهزاد عبدی یکی از این جوانان مستعد است که می‌توان او را از وجوهی چند مورد مطالعه قرار داد. تحصیلات دانشگاهی او بر پایه علوم و ریاضیات، توان و استعداد درونی بر دریافت احساس، درک و شناخت موقعیت جامعه، آگاهی از جایگاه هنر و کاربرد آن و بالاخره تعهد و اخلاص به مبانی دینی و ملی و رعایت اخلاق که در فرهنگ ایرانی سرلوحه مباحث هنری است.

مقام موسیقایی در طی شماره‌های گذشته خود، معرفی چهره‌های موسیقایی جوان و با استعداد، ‌را در عرصه‌های گوناگون به دنبال داشته و همگام و هم‌دوش با مرکز موسیقی حوزه هنری، در دو امر مهم «جذب جوانان مستعد» و «تولید» اهتمام می‌ورزد.

آنچه مسلم است، تعداد این جوانان متعهد و کاردان در ایران عزیز اسلامی کم نیست، فقط کافی است به قابلیت‌های آن‌ها اعتماد کرد و شرایط را برای بروز خلاقیت‌هایشان و رفع اشکالاتشان در آثارشان، هموار کرد. این گفت‌وگو را با هم بخوانیم.

▪ ما آثارتان را می‌شناسیم ولی خود شما را نه! لطفاً‌ برای ما از زندگی خودتان بگویید.

ـ ۲۰/۱/‌۱۳۵۲ در تهران متولد شدم. فارغ التحصیل دبیرستان البرز تهران در رشته ریاضی و مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف. اینکه چگونه وارد دنیای موسیقی شدم بر‌می‌گردد به دوران کودکی من که روزی دایی بزرگوارم به من یک ارگ قدیمی دو اکتاوی هدیه داد و حتی به من دو سه تا آهنگ ساده یاد داد و البته یادم می آید که همه آن‌ها را خیلی زود به خاطر می‌سپردم و اجرا می‌کردم. کمی بزرگ‌تر که شدم، یعنی در دوران راهنمایی، وارد گروه سرود مدرسه و منطقه ۵ تهران شدم. معلم سرود ما یک پیانیست نابینا بود که به انصاف خوب می‌نواخت.

من همیشه دستان او را هنگام نواختن پیانو زیر نظر داشتم و جالب این بود که با اینکه هیچ از نت نمی‌دانستم همه آن سرودها را دو دستی مثل خودش اجرا می‌کردم! مرحوم پدر من افسر ارتش بودند و اصولاً با اینکه من موسیقی کار کنم به شدت مخالفت می‌کردند و اجازه یاد‌گیری موسیقی را به من نمی‌دادند تا اینکه در دبیرستان البرز گروهی تشکیل شد به سرپرستی مهدی قاسمی.

احساس می‌کردم که صدای خوبی دارم و رفتم در آن گروه موسیقی سنتی به عنوان خواننده عضو شدم. مهدی قاسمی که سه سال از من بزرگ‌تر بود خیلی در موزیسین شدن من نقش داشت.

سه تارش را به من امانت داد تا من هر روز در مدرسه تمرین کنم و یاد بگیرم چراکه در منزل این امر به‌شدت ممنوع بود.

به هر تقدیر به لطف ایشان خودم را در جرگه موسیقی دیدم و عاشقانه پی‌گیری کردم. نکته عطف دیگر زندگی من آشنایی با دوست خوبم بهنام صبوحی بود؛ هم او که من را تشویق به آهنگ‌سازی کرد. من به شدت به آهنگ‌سازی علاقه داشتم. شروع به نوشتن کار برای گروه سرود کردم که حتی در زمینه آهنگ‌سازی در سطح کشور هم اول شدم. اساساً خود را مهندس نمی‌دانستم و زندگی من به آهنگ‌سازی و مطالعه و کلاس گذشت.

از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۱ در مدرسه امام صادق (ع) معلم دوره راهنمایی و متوسطه بودم.اتفاق دیگر این بود که بهنام صبوحی من را به واحد موسیقی صدا و سیما برد و به آقای فریدون شهبازیان معرفی کرد. می‌توانم بگویم از همین جا خود را مسیر حرفه‌ای شدن احساس کردم.

چون از قبل خیلی در این زمینه مطالعه می‌کردم احساس کردم هر آنچه که آموخته‌ام باید در اینجا به منصه ظهور بگذارم. در همان ایام تصمیم گرفتم که تمام کارهایم را در قالب‌های بزرگ ارکستری بنویسم. نمی‌دانم چگونه بود که به‌شدت به ارکستر عادت کردم اما از اینکه دچار روزمرگی شده بودم و احساس می‌کردم که سرود ساز شده‌ام خیلی راضی نبودم.

تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و با مطالعه‌ای که داشتم به کشور اوکراین رفتم و ادامه تحصیل دادم تا مقطع فوق لیسانس که به امید خدا در درجات بالاتر.

▪ چطور شد که به نوشتن و ارائه موسیقی بدون کلام و به‌ویژه موسیقی کلاسیک علاقه‌مند شدید؟

ـ برای من کلام و موسیقی هم به تنهایی و هم با هم زیبا هستند. من احساس می‌کردم که سرود‌سازی و یا قطعاتی که بر پایه کلام هستند جوابگوی احساسات درونی من نیستند من نمی‌توانم هر آنچه که می‌خواهم با کلام بگویم چون من فقط سعی می‌کردم که معنای کلام را با موسیقی رساتر و یا شیرین‌تر کنم‌. اما این کافی نبود برای من.

تولّدِ موسیقی را همان‌گونه که شنیده‌ایم، در لحظه پایان کلام می‌دانم و غلیان احساساتم را نمی‌توانستم به عهده شعر بگذارم به همین دلیل وارد مقوله‌ای جدی‌تر در موسیقی شدم. با بررسی کارهای بزرگان دنیا و اثر‌بخشی کارهای آنان در طول تاریخ این امر برای شما عینی‌تر می‌شود.

▪ اما شما بهتر می‌دانید که اصولاً در کشور ما مردم با کلام همراه موسیقی بیشتر ارتباط برقرار می‌کنند. شما از اینکه مردم چه قضاوتی داشته باشند چگونه فکر کردید؟

ـ اینکه شما می‌فرمایید مردم ما بیشتر با موسیقی با‌کلام ارتباط بر‌قرار می‌کنند و اصولا‌ً برایشان پذیرفتن آثاری در قالب‌های بی‌کلام سخت است می‌پذیرم اما همیشگی نمی‌دانم. نمی‌توانم بپذیرم که مردم کشور ما نمی‌توانند با این‌گونه آثار حال از دوره‌های مختلف موسیقی کلاسیک و حتی سنتی ارتباط برقرار کنند.

من اعتقاد دارم که مردم ما اتفاقا‌ً از اندیشه تصویرسازی بسیار قوی‌ای بر‌خوردار هستند ...حتی در موسیقی سنتی ما هم اگر دقتی عمیق‌تر داشته باشیم به آثاری از این دست بر‌می‌خوریم مثل «به زندان»، «در قفس»، «بند‌باز» و‌... دقت کنیم که بزرگان ما به‌سادگی و برای پر کردن فضای خالی آواز و تصنیف این کار را نکرده‌اند... آنان دقیقا‌ً خواسته‌اند که مخاطب با آن قطعه که از کلام عاری است ارتباط بر‌قرار کنند.

حال در موسیقی کلاسیک غرب این امر به نوعی دیگر شکل می‌گیرد.

▪ آن‌قدر که ما می‌دانیم آثار شما رنگ و بوی مذهبی دارند و اصولا‌ً آیا شما خودتان به اینکه موسیقی از این دست می‌تواند در این زمینه‌ها کار‌ساز باشد اعتقاد دارید؟

ـ انسان بر اساس اعتقاداتش زندگی می‌کند و بی‌اعتقادی در هر زمینه‌ای نمی‌تواند راه به جایی ببرد که حتی هم اگر ببرد مقطعی است و بن‌بست است. پوچ‌گرایی و بدون هدف کاری انجام دادن طبیعتی نا‌مانا دارد‌. روح زنده است و نا‌میرا پس هر اثری باید روح داشته باشد. این از کجا دمیده می‌شود؟ به زعم من از اعتقاد درونی او.

شما بارها نقاشی عکس و فیلم‌های مختلفی دیده‌اید که به سبب اینکه فقط به این خاطر که زیبا هستند چندی مانده‌اند اما جاودان نبودند. به قطع یقین آهنگسازی مثل بتهوون نمی‌توانسته و اصولا‌ً نمی‌خواسته به این فکر کند که من یک سونات می‌نویسم که: «های!!! مردم من چقدر قوی و محکم و دقیق سونات می‌نویسم‌...» چرا که اگر این‌چنین بود سونات‌های آسمانی او تا به امروز حیات پیدا نمی‌کرد... هنر وقتی رسالتش روح‌بخشی، ایجاد حرکت و دعوت به کمال باشد، مانا‌‌ست و در غیر این صورت فقط زیباست که به نظر من فقط زیباست و نه هیچ.

اینکه من راجع به ملاصدرا می‌نویسم اعتقاد دارم که این شأن فلسفه ماست و باید برای او کاری کرد و به بزرگی‌اش تقدیم نمود و یا برای عبادت خداوندی یک پوئم سمفونی می‌نویسم به این باورم که موسیقی هم می‌تواند همه را به عبادت دعوت کند و آنچه از او به بدی یادی کنند نیست.... هنرمند رسالتش پیامبری است و باید همه را به خوبی و خوب بودن دعوت کند که اگر جز این کند دیگر هنر نیست و تکنیک است و رسیدن به آن می‌تواند سخت نباشد.

به این معنی که شما بر این باورید که کارهایی مثل تولید سمفونی پیامبر و شهید یا خسوف همه می‌توانند مؤثر واقع شوند و مردم همه با این آثار ارتباط معنوی بر‌قرار می‌کنند....

اینکه مردم با این آثار ارتباط بر‌قرار می‌کنند یا خیر بحثی است از جنس دیگر که در جایگاه خودش به آن اشاره می‌شود اما سفارش کار‌هایی از این دست به اهالی اهل فن، اهل فنی که خود بر موضوعات سفارش داده شده، احاطه داشته باشند و بستر اعتقادی در آنان مهیا باشد نه تنها بد نیست که لازم است.

و البته اگر آن اثر روح معنوی لازم را دارا باشد که همان‌گونه که اشاره شد نا‌میرا و جاودان خواهد بود. اما اگر این‌چنین نباشد به همان موسیقی بودن اکتفا خواهد کرد و چه بسا به فراموشی سپرده خواهد شد.

▪ نگاه مردم جهان به کارهای سفارشی چه از سوی دولت‌ها و چه بخش‌های خصوصی چگونه است و چرا در ایران هنر‌مندان این‌قدر واکنش نشان می‌دهند؟

ـ اینکه کار سفارشی است را می‌توان از چند زاویه بررسی کرد. اول اینکه همه کارها سفارشی است از موسیقی فیلم گرفته تا مثلا‌ً نوشتن یک باله یا اپرا و حتی سمفونی‌. شما به تاریخ مراجعه کنید که آهنگسازان بزرگ دنیا به سفارش حکومت آن دوره و حتی خودشان برای بیان احساسات درونی خویش نسبت به نوشتن یک اثر دولتی اقدام می‌کردند.

مثلا‌‌ً سمفونی ۳ شوستاکویچ آهنگساز روس نام روز کارگر را داراست و اساسا‌ً اسمش سمفونی اول مِی(مطابق با ۱۱ اردیبهشت روز کارگر)، می‌باشد یا از همین آهنگساز سمفونی ۷ را می‌شنویم که نام آن لنینگراد است و در همان زمان که لنینگراد ۹۰۳ روز در محاصره آلمانی‌ها بود و او در آن شرایط سخت سمفونی را نوشت و به طریقی به توسکانینی رساند و او اجرا کرد. از این‌گونه مثال‌ها که فلان قدرت به فلان آهنگساز سفارش اثر می‌داد و او شاهکار می‌نوشت بسیار زیاد است و یک غور ساده جواب ما را خواهد داد.

اما از زاویه دیگر اینکه آیا سفارشی کار کردن بد است یا خوب‌، من نمی‌توانم ارزش‌گذاری کنم. من می‌گویم اعتقادی کار کردن خوب است، روح‌بخشی به کار خوب است‌. یک هنر‌مند باید متعهد باشد به آنچه که به آن معتقد است و اصلا‌ً از اینکه به او انگ حکومتی شدن بزنند نترسد.

اصلا‌ً مگر حکومتی شدن بد است؟ اصولا‌ً مگر برای کشور، برای ارزش‌های مقدس کشور نوشتن بد است؟ مگر برا‌ی کسانی که می‌توانستند به آرزوهای دوران بچگی‌شان جامه عمل بپوشانند اما رفتند و جان عزیزشان را دادند تا من و شما یک زندگی آرامی داشته باشیم خلق اثر هنری کار بدی است‌؟

از بهترین دوستان من پایش را در راه اعتقادش داد. روزی نبود که شهیدی را هم‌سن همین‌ها که آنان را به باد استهزا می‌گیرند به مدرسه ما نیاورند. مگر به پاس شکوهشان چند خط ساده نوشتن بد است؟ من به هیچ‌وجه نمی‌گویم که ما در سیستم خویش مشکل نداریم اما ارزش‌ها و نگاهبانی از آن‌ها چه ربطی به این دارد که مثلا‌ً به یاد رسولمان ننویسیم به یاد شهیدان و جانبازان. به نظر من بر عکس اینکه اثر تو حاوی پیامی است که از درون تو بر‌می‌خیزد شکوهمند‌تر و ارزشمند‌تر است چرا که تو به پاس ارزشی، این قدم را بر‌داشته‌ای‌... با یک مطالعه ساده هیچ هنر‌مندی ماندنی نشد مگر در خدمت اعتقاداتش. هنر برای هنر یک دور باطل است.

مردم ما هیچ‌گاه اثر جاودانی کجایید ای شهیدان خدایی ساخته هوشنگ کامکار را از یاد نخواهند برد این اثر هم از لحاظ موسیقایی و هم محتوایی نمونه‌ عالی یک هنر متعهد است. اما بر این نکته تأکید دارم که بستر اعتقادی در آن کسی که این‌گونه آثار را می‌نویسد باید مهیا باشد و مطمئنم که همه‌چیز درست پیش می‌رود و اثر‌گذاری آن بسیار بالا خواهد بود.

▪ یعنی مردم از اثر شما در مورد ملا‌صدرا به یاد او می‌افتند؟

ـ لازم است که در اینجا نکته مهمی را بیان کنم. آثاری از این دست که به نام بزرگی یا بر اساس داستانی تاریخی نوشته می‌شود اینکه آیا مردم به یاد آن می‌افتند یا خیر بسیار تنازعی است‌... در ملا‌صدرا شما شمایل ایشان را نمی‌بینید و اصلا دلیل هم ندارد که ببینید چون شناسه موسیقایی از ایشان در دسترس نیست و نمی‌توان با شنیدن این اثر به یاد او افتاد اما تلاش اثر با نام‌گذاری‌های این‌چنینی انسان را به یاد یک جریان فلسفی می‌اندازد که باید اشاره کرد از کجا و چگونه... مثلا‌ً این قطعه را نمی‌توان به نام برتراند راسل یا هر فیلسوف دیگری نامید چون شناسه‌های موسیقی در این اثر ایرانی است‌. من در اثر آنچه درباره آن بزرگوار می‌دانستم با زبان موسیقی بیان کردم.

در مورد پوئم سمفونی نماز هم باید که داستان نبرد خیر و شر خوانده شود و بعد موسیقی شنیده شود. عزیزی می‌گفت اگر ما در چهار فصل ویوالدی ندانیم که این بخش بهار است یا پاییز، اگر از این اثر هیچ ندانیم، قطعا‌ً تعبیر خودمان را خواهیم داشت.

اما مردم ...

اینکه ما تمدن هزاران ساله داریم، اینکه ما در تاریخ و مسیر آن، چه کردیم هیچ بحثی نیست ولی در حفظ آن چه کردیم و اصولا‌ً چه می‌کنیم؟ اینکه مردم با آثاری از این دست ارتباط بر‌قرار می‌کنند یا خیر، جواب با یک سؤال داده می‌شود. کدام مردم...؟

و اصولا‌ً این موسیقی برای چه قشری است‌؟ من به آن کسی که موسیقی کلاسیک گوش نمی‌کند جسارت نمی‌کنم و حتی مایه فخر نمی‌دانم که من مثلا‌ً کارهای آوانگارد و چه و چه گوش می‌کنم اما صورت مسئله را نباید پاک کرد. این موسیقی مخاطب خودش را دارد و قشر خاص این موسیقی را گوش خواهد کرد و استفاده لازم را خواهد برد. کما اینکه تعصب داشتن به موسیقی کلاسیک و تک‌بعدی کردن آن نیز کاری شایسته آن قشر نخواهد بود.

به هر حال زنده نگه داشتن بزرگان و خاطرات عظیم همه و همه وظیفه اهل هنر است و موسیقی در این میان وظیفه‌ای سنگین‌تر دارد چون هم جهان‌شمول‌تر او است هم ماناتر.

▪ این کارها را کجا و با چه کیفیتی ضبط کردید؟

ـ همان‌طور که می‌دانید در کشور اوکراین با ارکسترهای ناسیونال اوکراین‌ و رادیو اوکراین کیفیت کار بسیار عالی است چرا که این ارکستر‌ها، به‌خصوص ارکستر ناسیونال اوکراین، از ارکسترهای مشهوری است که کمپانی‌هایی از قبیل «ناکسوز» با این ارکستر کار می‌کنند. ارکستر یک ارکستر کامل است که حدود ۸۰ نوازنده دارد؛ با قابلیت بسیار بالا.

▪ چرا؟ این قابلیت در ارکسترهای ما نیست؟

ـ ببینید من قصد جسارت به هیچ گروهی را ندارم. من برای تولد فرزندم که موسیقی من است بهترین امکانات را فراهم می‌کنم ایران یا اوکراین یا هر جای دیگری ندارد من چه بسا اگر امکانات مالی یارا بود با فیلارمونیک لندن ضبط می‌کردم هر چند که این ارکستر و رهبران آن از سرشناسان جامعه جهانی موسیقی هستند‌. کسی از دست کسی ناراحت نشود و دلیلی هم ندارد. اما دوستانی که خود از نوشتن در این سطح بی‌بهره‌اند (‌حالا ضبط و تولید بماند) شروع به سمپاشی می‌کنند که ما چه کم داریم که این آقایان کارها را به کشور دیگر می‌برند؟ سؤال من از ایشان این است چرا شما برای ضبط سازی خاص همیشه نوازنده‌ای خاص دعوت می‌کنید مگر آن دیگری بد ساز می‌زند؟

این قصه سر دراز دارد.... اما این نکته را قلبی می‌گویم اگر ما به همان تعداد نوازنده که روزی شش تا هشت‌ ساعت تمرین می‌کند و با پیچیدگی‌های ساز خودش آشناست آنچه که تو می‌خواهی می‌نوازد و نیز سالن ضبط حرفه‌ای داشتیم خیلی هم خوب می‌شد که همه کارها همین جا ضبط شوند که این اعتبار کشور و ارکستر و آهنگساز ماست...

اینکه من به زور بخواهم به نحوی غلط، کارم را که روی تک‌تک سازهای آن، حرکات، دینامیک و‌... فکر شده در جایی که امکان آن نیست ضبط کنم اثر‌بخشی کار من زیر سؤال خواهد رفت...

▪ سؤالی مطرح است اینکه آیا همه این کارها سمفونی هستند؟

ـ ببینید سمفونی با اثری که برای ارکستر سمفونی نوشته می‌شود فرق دارد و دوستان ما در رسانه‌ها به غلط آن را به همگان اعلام می‌کنند که مثلا‌ً سمفونی چه و چه...

سمفونی یک فرم است از چندین فرم شناخته‌شده در موسیقی‌. که در فرم‌های قدیمی قسمت اول باید فرم سونات داشته باشد و قسمت‌های بعدی که فرم‌های خاص خودش را داراست و آهنگساز به آن فکر می‌کند و می‌نویسد اما هر اثر که با ارکستر سمفونی نوشته شود لزوما‌ً سمفونی نیست... مثلا‌ً ملا‌صدرا کنسرت برای ارکستر است و نماز پوئم سمفونی است. چرا که بیانگر داستان نماز است از اذان تا غرق در نور شدن انسان.

من در اینجا قصدم بیان تئوری موسیقی نیست اما لازم است که دوستان ما دقت لازم را در انتخاب واژگان برای اعلام خبر داشته باشند.

▪ از قطعه ‌ملا‌صدرا‌‌ بگویید.

ـ ملا‌صدرا یا کنسرت برای ارکستر در واقع یک نقاشی امپرسیونیسمی است و رنگ در این کار حرف اول را می‌زند و البته من به‌شدت به ایرانی ماندن اثر پای‌بند بوده‌ام. این اثر شش بخش دارد به نام‌های «شکوه فلسفه ایران»، «دره افکار»، «توبه»، «قطره و خورشید»، «مباحثه» و «سرانجام» که در آن تا حدی که توانستم آنچه از ایشان در حس داشتم در قالب موسیقی بیان کردم.

در رسانه‌های خبری بارها از سوئیت سمفونی هسته‌ای شما صحبت می‌شد و حتی در کانال ماهواره‌های بی‌بی‌سی‌ یک گزارش از فعالیت شما ساخته و پخش گردید اما ما در اینجا شاهد آثار دیگری بودیم اگر می‌توانید توضیحی بدهید.

سوئیت سمفونی هسته‌ای کاری است در چهار بخش به نام‌های «شکوه»، «آفتابی در میان»، «صلح» و «پیروزی». من این اثر را نوشتم و بعد به وزارت ارشاد ارائه دادم که البته با استقبال شخص وزیر مواجه شد. ببینید من در این اثر اصولا‌ً سعی نکرده‌ام که فرآیند‌های اتمی را نشان بدهم و نخواسته‌ام از چگونگی و ساختار اتم حرفی به میان بیاورم. اثر من اثری است با نگاه به شعر مرحوم هاتف اصفهانی که فرمود:

چشم دل باز کن که جان بینی

آنچه نا‌دیدنی است آن بینی

تا آنجا که می فرماید:

دل هر ذره‌ای را که بشکافی

آفتابیش در میان بینی

حال اینکه اختلاف‌نظر است در اینکه این شعر معنایی عرفانی دارد یا ندارد بحث ما نیست اما به سادگی وجود اتم در آن حس می‌شود که ما سال‌هاست از قصه مطلعیم. من در قسمت اول تمدن پ‍ُر‌شکوه ایران را نشان دادم و صلح‌جویی ما و در نهایت پیروزی ما در رسیدن به آنچه که حق طبیعی ماست.

اما این قطعه به‌رغم اینکه بسیار در اروپا مورد توجه واقع شد در ایران اساسا‌ً اسمی از او به میان نیامد. علیرغم استماع و عنایت شخص وزیر من حدود دو سه ساعت مصاحبه رادیویی تلفنی از بیشتر نقاط دنیا دارم از انگلیس، فرانسه، روسیه، ترکیه و... و در همه‌جا بارها به اینکه داشتن فن‌آوری انرژی هسته‌ای حق طبیعی ماست به عنوان یک هنر‌مند ایرانی اشاره کردم.

آنانی که در موسیقی سری از سرها سوا هستند با شنیدن این کار تبریکات فراوانی فرستادند‌...

به هر حال من حرفم به دنیا بود که خدا را شکر همو شنید.

▪ شما برای مسابقات جام جهانی هم اثری ساخته بودید؟

ـ ماجرای سرود جام جهانی داستان جالبی دارد. من از قبل شعری از استاد معلم راجع به فوتبالیست‌ها داشتم، اینکه سفارش از کجا بود و چرا من داشتم بماند. من در اسفند سال ۱۳۸۴ به فدراسیون فوتبال زنگ زدم و پیشنهاد خود را مبنی بر سرود جام جهانی ارائه دادم که آن عزیزی که پشت خط بود اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت که اگرخود من شخصا‌ً به فدراسیون مراجعه کنم بهتر است. من هم به راه افتادم و همان روز به آنجا رفتم.

با یک روحانی بسیار خوش‌رو مواجه شدم و از شعر استاد گفتم که به‌شدت مورد استقبال او قرار گرفت و هیچ از یاد نخواهم برد که ایشان گفتند: «ما پانزده دقیقه دیگر جلسه در همین مورد داشتیم که اگر دیرتر می‌آمدی کار دیگر از تو نبود»...

به هر حال با من قرار‌داد بستند و من قطعه را با ارکستر فیلارمونیک کیف ضبط کردم و امیر تاجیک هم خواند و شد سرود رسمی فدراسیون فوتبال. اینکه برای جام جهانی کارهای دیگری ساخته شد و چه خوب هم که ساخته شد همه خبر داریم اما سرود ملی و رسمی فدراسیون در جام جهانی آن بود که من نوشتم برای ارکستر سمفونیک با مشخصه‌های یک سرود ملی.

▪ کارهای آتی شما چیست؟

ـ من در حال حاضر اورتور ۱۳۵۷ را به یاد دوران انقلاب اسلامی و قطعه‌ای آوازی به یاد مولانابه سفارش مرکز موسیقی حوزه هنری آماده دارم که به امید خدا به سر‌انجام خواهد رسید. البته کارهای دیگری هم هست که به‌زودی آماده خواهند شد.