چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

ماجرای دل‌دردهای پاشا کوچولو


ماجرای دل‌دردهای پاشا کوچولو

آقای دکتر بعد از این که پاشا را معاینه کرد، گفت:
- میکروب‌ها وارد بدن پاشا شده‌اند و دل درد او هم
به خاطر همین است.
بعد از پاشا پرسید:
- مگر وقتی غذا می‌خوری، دست‌هایت را با آب و صابون …

آقای دکتر بعد از این که پاشا را معاینه کرد، گفت:

- میکروب‌ها وارد بدن پاشا شده‌اند و دل درد او هم

به خاطر همین است.

بعد از پاشا پرسید:

- مگر وقتی غذا می‌خوری، دست‌هایت را با آب و صابون نمی‌شویی؟

پاشا همینطور که دلش را می‌مالید گفت:

-‌ چرا! من هر روز وقتی از خواب بیدار می‌شوم دست‌هایم را با آب و صابون می‌شویم، چون می‌دانم که اگر با دست کثیف غذا بخورم مریض می‌شوم. برای همین دست‌های من همیشه تمیز هستند.

پاشا دست‌های کوچولوی خودش را جلو برد تا دکتر ببیند که او دست‌هایش را شسته و آنها تمیز هستند، ولی آقای دکتر با دیدن دست‌های پاشا اخمهایش را درهم کرد و گفت: دست‌های تو اصلاً تمیز نیستند.

پاشا با تعجب گفت:

ولی من آنها را با صابون خوب شسته‌ام.

دکتر جواب داد:

پسرم ناخن های تو خیلی بلند هستند و شستن دست‌ها کافی نیست. وقتی ناخن های ما بلند می‌شوند، کثیفی‌ها و میکروب‌ها زیر آنها جمع و مخفی می‌شوند.

هربار که غذا می‌خوری آنها را به طرف دهان خودت می‌بری و آنها را با میوه و غذا و تمام خوراکی‌های دیگر وارد بدنت می‌کنی. به همین دلیل است که دل‌درد می‌گیری و مریض شده‌ای.

دکتر به مامان پاشا گفت:

باید ناخن‌های پاشا را همین امروز کوتاه کنید.

پاشا و مامان از مطب آقای دکتر به داروخانه رفتند. داروهایی را که آقای دکتر برای او نوشته بود خریدند و به طرف خانه راه افتادند.

وقتی پاشا به خانه رسید، به مامان گفت: من نمی‌دانستم چرا شما اصرار می‌کنید که باید ناخن‌هایم را کوتاه کنم. ولی الآن متوجه شدم که چه اشتباهی کرده‌ام.

مامان ناخن‌های پسر کوچولو را کوتاه کرد و به او گفت:

پسرم حالا که ناخن هایت را کوتاه کرده‌ام، دست‌هایت را با آب گرم و صابون باید بشویی. تا من هم داروها و غذایت را آماده کنم.چند روز بعد دل‌درد پاشا خوب شد. او فهمیده بود برای این که کمتر بیمار شود باید همیشه تمیز و مرتب باشد.