سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

اصلاحات یا روشنگری


در قلمروی كه جهان سوم نامیده می شود, گستردگی كاستی ها, محدودیت ها و از همه برجسته تر عقب ماندگی كیفی در بسیاری از حیطه ها اغماض ناپذیر است اینكه چگونه چنین فضای غیرانسانی حیات یافته است محققاً تفسیرهای متفاوت و متمایز را در برابر قرار می دهد

بسترهای داخلی و خارجی را می توان چارچوب تحلیلی قرار داد كه این بستگی به تعیین اولویت ها از نقطه نظر تفسیرگران دارد. اما سئوال اصلی این است كه چرا این وضعیت تاثرانگیز تداوم می یابد و كمترین چشم اندازی از بهبودی قابل رویت در فراروی نیست. دو نگرش و دیدگاه كه از برجستگی فراوان برخوردار هستند مطرح می گردند در خصوص اینكه مطلوب ترین و موثرترین روش برای دگرگونی از نظر تحلیل گران چه هستند.

اصلاحات: بسیاری بر این اعتقاد هستند كه مسیر گریز جهان سوم از شرایط حزن انگیز كه در آن به سر می برد تنها از طریق اصلاحات است. اصلاحات در ساختارها و نهادها منجر به این می شود كه به تدریج و بدون ایجاد موج هایی غیرقابل كنترل موفق به حركت در جاده توسعه شد. كسانی كه این دیدگاه را عرضه می كنند دچار دوگانگی شدید ارزشی و شخصیتی هستند. اینان از یك سو آگاه به منسوخ بودن كیفی و كمی ساختارها و نهادهای حاكم هستند و به این واقعیت وقوف وافر و كامل دارند كه ساختارها و نهادهای حاكم كمترین هماهنگی را با نیازهای امروز تعریف می كنند و عملكرد آنها به هیچ وجه جوابگو نیست. اما مشكل كسانی كه طرفدار اصلاحات هستند این است كه از نقطه نظر هویتی وابستگی شدید به تداوم و بقای نهادهای حاكم دارند چرا كه بدون این نهادها در شكل متحول شده، آنها محققاً خود را در حاشیه جریان های اجتماعی خواهند یافت. طرفداران اصلاحات در ساختارها و نهادهای اجتماعی خواهان حفظ موقعیت اجتماعی خود در شكل كنونی آن هستند پس به این امید هستند كه با دگرگون ساختن ساختارها به گونه ای كه اهرم های كنترل را در اختیار داشته باشند، قادر به این خواهند بود كه بدون برهم زدن توازن كنونی حاكم در جامعه به تحكیم ساختار قدرت بپردازند. از سویی دیگر كسانی كه اصلاح نهادها و ساختارها را تنها مسیر مطلوب می یابند به شدت دغدغه موقعیتی دارند. اینان بیش از هر چیزی به تداوم جایگاه متمایز خود در جامعه و بالاخص در هرم قدرت توجه دارند. به همین روی است كه این نگاه محافظه كارانه را اشاعه می دهند كه نباید به ایجاد موج دست زد و باید با در نظر گرفتن نیازهای صاحبان قدرت به سوی دگرگونی و تحول حركت كرد. علت اینكه فرآیندها و جریانات اصلاحات محور در بسیاری از كشورهای جهان سوم جواب نداده است قدرت محور بودن نیاز به اصلاحات است؛ اینكه اصلاحات شكل می گیرد و به هزار زاویه سركشی می كند الا به متحول ساختن بنیادهای قدرت حاكم. علت اساسی صحبت از ضرورت اصلاحات در بسیاری از كشورهای جهان سوم این است كه بتوان بنیادهای قدرت را بدون دگرگونی در چگونگی توزیع قدرت بین گروه های اجتماعی حفظ كرد. این نگرش محافظه كارانه به فرآیند دگرگونی در جوامع جهان سوم فاقد كمترین توان برای بهبودی اوضاع در حیطه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.

روشنگری: مسیر دیگری برای به جریان انداختن تحول و دگرگونی در كشورهای جهان سوم وجود دارد. در اینجا دیگر صحبت از تاكید بر ساختارها و نهادها نیست بلكه توجه معطوف به مقوله های فرهنگی است. در كشورهای جهان سوم آنچه به وضوح مشهود است احساس به نیاز ساختارشكنی وسیع در حیطه ارزشی است كه اصولاً حركتی در این زمینه به شكل اساسی صورت نگرفته است. كسری روشنگری معضل اصلی است كه كشورهای جهان سوم با آن دست به گریبان هستند. برای اینكه جهان سوم متحول شود این اعتقاد در بین كثیری وجود دارد كه می بایستی از حیطه فرهنگی آغاز به حركت كرد. می بایستی ابتدا به متحول ساختن ارزش ها و مولفه های شكل دهنده فرهنگ توجه معطوف شود. این به معنای بسترسازی برای روشنگری است. در اینجا است كه نقش وسیع روشنفكران نمودار می شود. حیات دادن به حاكمیت عقلانیت و به حاشیه راندن ذهنیت های غیرپویا و به شدت ایستا وجه مشخصه روشنگری است. این نیازمند آن است كه ارزش های حاكم كه در طول هزاره ها مشروعیت داشته اند با معیاری به نام عقلانیت محك بخورند، برای اینكه تداوم خود را تضمین كنند. روشنگری به عنوان مسیر مطلوبی برای ایجاد دگرگونی در كشورهای جهان سوم انتخاب نشده است چرا كه روشنفكران به مفاهیم اولیه عصر روشنگری كه توجه به مقوله عدالت، آزادی، برابری، مساوات و از همه مهمتر تاكید بر ارجحیت «انسان مدنی» است توجه نكرده اند. اینان در این حیطه با شكست روبه رو شده اند چرا كه در صورت حاكمیت عقلانیت آنان مجبور هستند كه در ماهیت روابط خود با ساختار قدرت دگرگونی به وجود آورند و به جای اینكه در خدمت صاحبان قدرت باشند به جامعه مدنی ملحق شوند و در شرایط برابر با دیگر گروه های اجتماع مدنی قرار گیرند. روشنگری مطلوب واقع نشده است چرا كه به ضرورت می بایستی به مقابله با ارزش های منسوخ بپردازد و ارزش های متعالی را ارتقا دهد. این بسیار مشكل است زیرا كه باید بسیاری از تابوها و محدودیت های تاریخی را به چالش گرفت. این وظیفه تاریخی روشنفكر در جغرافیای خارج از جهان سوم بوده است اما روشنفكران جهان سوم به جهت اینكه با ارزش های حاكم مانوس هستند و تداوم آنها را در جهت منافع خود می یابند به چالش آنها كمر نبسته اند. روشنگری به ضرورت، قواعد و ضوابط حاكم بر اجتماع را به زیر سئوال می برد و خواهان نگرش عقلانی به مقوله های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می شود. این مسیر بسیار پرهزینه است چون كه نیازمند قاطعیت در توجیه، اصالت در ارزش ها، باور در ارزیابی ها و جسارت در نقد خود است. در جهان سوم، اكثر قریب به اتفاق روشنفكران فاقد این ویژگی ها هستند و به همین علت اصلاحات را كه تنها ساختار و نهاد را در تیررس قرار می دهد كه هزینه و كم خطر است مطلوب می یابند. بدین روی است كه عصر روشنگری هنوز پا به عرصه نگذاشته است و ویژگی های آن در جهان سوم متبلور نگشته است.

دكتر حسین دهشیار