چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

سوره مباركه بلد


سوره مباركه بلد

در قسمت اول این سوره بعد از ذكر سوگندهای پرمعنایی اشاره به این حقیقت شده كه زندگی انسان در عالم دنیا همواره توام با مشكلات و رنج است تا از یكسو خود را برای رفتن به جنگ مشكلات آماده سازد و از سوی دیگر انتظار آرامش و آسودگی مطلق را در این جهان از سر بیرون كند, آرامش مطلق تنها در زندگی آخرت امكان پذیر است و بس

این سوره در مكه نازل شده و دارای ۲۰ آیه می باشد:

"بسم الله الرحمن الرحیم"

لا اقسم بهذا البلد۱ و أنت حل بهذا البلد۲ و والد و ما ولد۳ لقد خلقنا الإنسان فی كبد۴ أیحسب أن لن یقدر علیه أحد۵ یقول أهلكت مالاً لبدا۶ أیحسب أن لم یره أحد۷ ألم نجعل له عینین۸ و لساناً و شفتین۹ وهدیناه النجدین۱۰ فلا اقتحم العقبهٔ۱۱ و ما أدریك ماالعقبهٔ ۱۲ فك رقبهٔ۱۳ أو إطعام فی یوم ذی مسغبهٔ۱۴ یتیماً ذا مقربهٔ۱۵ أو مسكیناً ذا متربهٔ۱۶ ثم كان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمهٔ۱۷ اولئك اصحاب المیمنهٔ۱۸ والذین كفروا بآیاتنا هم أصحاب المشئمهٔ۱۹ علیهم نار موصدهٔ۲۰

●محتوای سوره

این سوره در عین كوتاهی، حقایق بزرگی را دربردارد:

۱. در قسمت اول این سوره بعد از ذكر سوگندهای پرمعنایی اشاره به این حقیقت شده كه زندگی انسان در عالم دنیا همواره توام با مشكلات و رنج است. تا از یكسو خود را برای رفتن به جنگ مشكلات آماده سازد و از سوی دیگر انتظار آرامش و آسودگی مطلق را در این جهان از سر بیرون كند، آرامش مطلق تنها در زندگی آخرت امكان پذیر است و بس.

۲. در بخش دیگری از این سوره قسمتی از مهمترین نعمتهای الهی را بر انسان می شمرد و سپس به ناسپاسی او در مقابل این نعمتها اشاره می كند.

۳. در آخرین بخش این سوره مردم را به دو گروه" أصحاب المیمنهٔ" و "أصحاب المشئمهٔ" تقسیم كرده و گوشه ای از صفات اعمال گروه اول(مؤمنان صالح) و سپس سرنوشت آنها را بیان می كند و بعد به نقطه مقابل آنها یعنی كافران و مجرمان و سرنوشت آنها می پردازد.

تعبیر آیات سوره بسیار قاطع و كوبنده، جمله بندیها كوتاه و پرطنین و الفاظ بسیار مؤثر و گویاست و شكل آیات و محتوا نشان می دهد كه این سوره از سوره های"مكی" است.

●تفسیر

▪سوگند به این شهر مقدس:

سنت قرآن در بسیاری از موارد براین است كه بیان حقایق بسیار مهم را با سوگند شروع می كند، سوگندهایی كه خود نیز سبب حركت اندیشه و فكر و عقل انسان است، سوگندهایی كه ارتباط خاصی با همان مطلب مورد نظر دارد. در اینجا نیز برای بیان این واقعیت كه زندگی انسان در دنیا توأم با درد و رنج است از سوگند تازه ای شروع می كند و می فرماید:

لا اقسم بهذالبلد: قسم به این شهرمقدس( شهرمكه)

و أنت حل بهذالبلد: شهری كه تو ساكن آن هستی.

گرچه در این دو آیه، نام"مكه" صریحاً نیامده است، ولی با توجه به مكی بودن سوره از یكسو و اهمیت فوق العاده این شهرمقدس از سوی دیگر، پیداست كه منظور همان مكه است. البته شرافت و عظمت سرزمین مكه ایجاب می كند خداوند به آن سوگند یاد نماید. چرا كه نخستین مركز توحید و عبادت پروردگار در اینجا ساخته شده و انبیای بزرگ گرد این خانه طواف كرده اند. ولی جمله " وانت حِلّ بهذا البلد" مطلب تازه ای دربردارد، می گوید:

این شهر بخاطر وجود پرفیض و پربركت تو چنان عظمتی به خود گرفته كه شایسته این سوگند شده است و حقیقت همین است كه ارزش سرزمینها به ارزش انسانهای مقیم در آن است.

و "لا" در آیه اول" لا اقسم بهذا البلد" لام تأكید است. اما برخی از مفسران آن را لاء نفی دانسته و آیه را این چنین تفسیر می كنند:" من به این شهرمقدس سوگند یاد نمی كنم در حالی كه احترام تو را هتك كرده اند و جان و مالت را مباح شمرده اند" و این توبیخ و سرزنش شدیدی است نسبت به كفار قریش كه آنها خود را خادمان حرم مكه می پنداشتند و برای این سرزمین آنچنان احترامی قائل بودند كه حتی اگر قاتل پدرشان در آنجا دیده می شد در امان بود... ولی با این حال چرا تمام این آداب و سنن در مورد پیامبراكرم(ص) زیر پا گذارده شد؟!

سپس می افزاید: و والد و ما ولد: قسم به پدر و فرزندش.

در اینكه منظور از این پدر و فرزند كیست؟ تفسیرهای متعددی ذكر كرده اند. اما آنچه از همه مناسب تر به نظر می رسد اینست كه" منظور از والد: ابراهیم خلیل علیه السلام و از ولد اسماعیل ذبیح است و با توجه به اینكه در آیه قبل به شهرمكه سوگند یاد شده و می دانیم كه ابراهیم و فرزندش بنیانگذار كعبه و شهر مكه بودند. عرب جاهلی نیز برای حضرت ابراهیم و فرزندش اهمیت فوق العاده ای قائل بودند و به آنها افتخار می كردند.

سپس در آیه بعد به چیزی می پردازد كه هدف نهایی این سوگندهاست. می فرماید:

لقد خلقنا الإنسان فی كبد: مسلماً ما انسان را در رنج آفریدیم.

واژه" كبد" به معنای رنج و خستگی است. این تعبیر كه آفرینش انسان در سختی و رنج است به ما می فهماند كه رنج و مشقت از هر سو و در تمامی شئون حیات از آغاز پیدایش او تا زمان پیری بر انسان احاطه دارد.

نگاهی به زندگی انبیاء و اولیاء الله نیز نشان می دهد كه زندگی این گلهای سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملایمات و دردها قرین بود. هنگامی كه دنیا برای آنها چنین باشد، وضع برای دیگران روشن است.

و اگر افراد یا جوامعی را می بینیم كه به ظاهر درد و رنجی ندارند یا بر اثر نگرش سطحی ماست و لذا وقتی كه نزدیكتر می شویم به عمق درد و رنجهای همین صاحبان زندگی مرفه آشنا می گردیم و یا اینكه برای مدتی محدود است كه قانون كلی جهان را بر هم نمی زند.

سپس می افزاید:

ایحسب ان لن یقدر علیه احد: آیا این انسان گمان می كند كه هیچ كس قادر نیست بر او دست یابد.

اشاره به اینكه آمیختگی زندگی انسان با آن همه درد و رنج دلیل بر این است كه او قدرتی ندارد.

ولی او بر مركب غرور سوار است و هركار خلافی را مرتكب می شود. گوئی خود را در امان می بیند و از قلمرو مجازات الهی بركنار تصور می كند، هنگامی كه به قدرت می رسد تمام احكام الهی را زیرپا می گذارد و مطلقاً خدا را بنده نیست. آیا به راستی چنین می پندارد كه از چنگال مجازات پروردگار رهائی می یابد: چه اشتباه بزرگی!

سپس در ادامه همین سخن می افزاید: یقول اهلكت مالاً لبداً: او می گوید من مال زیادی را تباه كردم.

اشاره به كسانی است كه وقتی به آنها پیشنهاد صرف مال در كار خیری بكنند از روی غرور می گویند: ما بسیار در این راه ها صرف كرده ایم. در حالی كه چیزی برای خدا انفاق نكرده اند و اگر اموالی به این و آن داده اند برای ریا و اغراض شخصی بوده است.

تعبیر به اهلكت اشاره به این است كه اموال او در حقیقت نابود شده و بهره ای عائدش نمی شود.

لبد: به معنی شیء متراكم و انبوه است و در اینجا به معنی مال فراوان است.

سپس می فرماید:

ایحسب ان لم یره أحد: آیا گمان می كند كه هیچ كس او را ندیده و نمی بیند.

او از این حقیقت غافل است كه خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع می بیند بلكه از اعماق قلب و روح او نیز آگاه است. مگر ممكن است خدائی كه وجود بی انتهایش به همه چیز احاطه دارد چیزی را نبیند و نداند؟!

چگونه انسان مغرور می شود و ادعای قدرت می كند در حالی كه زندگی او با درد و رنج عجین است، اگر مالی دارد به شبی است و اگر جانی دارد به تبی است.

وآنگهی چگونه ادعا می كند كه من اموال فراوانی در راه خدا انفاق كرده ام در حالی كه او از نیتش آگاه است. خداوند هم كیفیت تحصیل آن اموال نامشروع را می داند و هم چگونگی صرف كردن ریاكارانه و مغرضانه آن را.

●نعمت، چشم، زبان و هدایت

به دنباله آیات گذشته كه سخن از غرور و غفلت انسانهای طغیانگر می گفت، در آیات ۱۰- ۸ بخشی از مهمترین نعمتهای مادی و معنوی الهی را بر این انسان می شمرد تا از یكسو غرور و غفلت او را بشكند و از سوی دیگر وادار به تفكر در خالق نعمتها كند، و با تحریك حس شكرگزاری در درون جانش او را به سوی معرفت خالق سوق دهد.

نخست می فرماید:

الم نجعل له عینین: آیا ما برای این انسان دو چشم قرار ندادیم؟!

و لساناً و شفتین: یك زبان و دولب.

و هدیناه النجدین: و او را به خیر و شرش آگاه كردیم و هدایت نمودیم.

به این ترتیب در چند جمله كوتاه به سه نعمت مهم مادی و یك نعمت بزرگ معنوی كه همه از عظیمترین نعمتهای الهی است اشاره نموده است: نعمت چشمها و زبان و لبها از یكسو و نعمت هدایت از سوی دیگر.

در اهمیت نعمتهای فوق همین بس كه:

" چشم" مهمترین وسیله ارتباط انسان با جهان خارج است، شگفتیهای چشم به اندازه ای است كه به راستی انسان را به خضوع در مقابل خالق آن وامی دارد. طبقات هفت گانه چشم كه به نامهای صلبیه( قرنیه) مشیمیه، عنبیه، جلدیه، زلالیه، زجاجیه، و شبكیه نامیده شده، هركدام ساختمان عجیب و ظریف و شگفت انگیزی دارد كه قوانین فیزیكی و شیمیایی مربوط به نور و آینه ها به دقیق ترین وجهی در آنها رعایت شده به طوری كه پیشرفته ترین دوربینهای عكاسی در برابر آن موجود بی ارزشی است. و به راستی اگر در تمام دنیا جز انسان و در تمام وجود انسان جز چشم، چیز دیگری نبود مطالعه شگفتیهایش برای شناخت علم و قدرت پروردگار كافی بود.

و اما زبان مهمترین وسیله ارتباط انسان با انسانهای دیگر و نقل و مبادله اطلاعات و معلومات از قومی به قوم دیگر و از نسلی به نسل دیگر است و اگر این وسیله ارتباطی نبود هرگز انسان نمی توانست تا این حد در علم و دانش و تمدن مادی و مسائل معنوی ترقی كند.

منابع:

۱. تفسیرنمونه

۲. تفسیرالمیزان( ترجمه)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.