جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
باید کلک ستارهها را هم کند
جرات کردیم و عاشق نور شدیم
از تاریکی قدم قدم دور شدیم
ما هر چه خطر بود خریدیم به جان
تا نور رسیدیم ولی کور شدیم
آزادی آفتاب آخر تا چند؟
خورشید که هیچ، ماه را هم در بند...
از بین تمام جمع، خفاشی گفت:
باید کلک ستارهها را هم کند
از بازی بخت توی جنگل تنهاست
بیگانه و سخت توی جنگل تنهاست
هی سوزن کاجهاست بر گرده سیب
یک دانه درخت توی جنگل تنهاست
مرده است چنان خواب فراموش شده
با خاطرهی آب فراموش شده
دریا که به رودخانه معنی میداد
حالا شده مرداب فراموش شده
ابری در ابر، آسمانش این بود
آجر آجر لقمه نانش این بود
سنگی خونین، کبوتری افتاده
پایان بلند داستانش این بود
حرفی که نبود هرچه بودش گله بود
چاقوی گلایه در دل حوصله بود
چون تیر و کمان اگرچه نزدیک، ولی
پیوستن ما نهایتش فاصله بود
چند رباعی از مصطفی حسنزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست