چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
سیر تاریخی تکامل نظریه های برنامه ریزی شهری ـ بخش سوم
● مروری بر سیر تاریخی تکامل نظریههای برنامهریزی شهری
از زمان "رم" کلاسیک تا "فلورانس" عصر رنسانس و "لندن" دوره جورجیا، تاریخ شهرنشینی مملو از شهرهایی است که مهمترین سنت شهری را از خود نشان دادهاند. این شهرها مکانهایی بودهاند برای نمایش ایدهها و افکار جدید که ما را از دانش نسلهای متمادی قبل از آن، شیوههای طراحی، نیروهای اقتصادی و تنوع فرهنگی موجود در آنها، آگاه میکردند. اما برخلاف گذشته، تاریخ شهرنشینی اخیر از انحطاط روابط بین مردم و مکان زندگیشان (شهر) خبر میدهد. امروزه شهرهای جهان تاوان سنگینی را به خاطر رهبری انقلاب صنعتی پرداختهاند. شهرهای صنعتی با ایجاد انواع آلودگیها، تراکمها و تمرکزها، زاغهها و مناطق فقیرنشین، اعتماد مردم را از شهرها برای ایجاد محیط و کالبدی مناسب برای یک زندگی شهری و انسانی سلب کردهاند.
به همین دلیل بسیاری از "پیشگامان" برنامهریزی شهری از قرن نوزدهم تا بیستم میلادی، از "هاوارد" تا "لوکوربوزیه" در جستجوی راهی برای نجات شهرها از این وضعیت بودهاند. در این دوره، آثار "موریس"، "راسکین" و پیروان آنها، چهره و نمایش ایدهآلی از نظم و سنت گمشده شهرهای پیش از صنعتی شدن را ارائه دادهاند که هنوز هم نگرش به شهرهای امروز تحت تأثیر آنهاست. تلاشهای صاحبنظران و متخصصان برای رهایی از وضعیت اینگونه شهرها نتایج مختلفی در بر داشته است که نگاهی به تاریخ برنامهریزی شهری روند تحولات آنها را نشان میدهد. (اسدی، ۱۳۸۰)
شهرسازی به مفهوم ساختن و نه پدید آمدن شهر، با آغاز شهرنشینی بشر در حدود ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در ناحیهای تحت عنوان "هلال حاصلخیز" شروع شده است (سیفالدینی، ۱۳۸۱) و تاکنون به اشکال مختلف و گوناگونی انجام گرفته است که در سه گونه کلی به شرح زیر قابل دستهبندی میباشند : (سعیدنیا، ۱۳۷۸)
- شهرهایی که به دستور شاه- "کاهن"های باستانی به عنوان مراکز مذهبی- حکومتی بنیان گذاشته شدند؛
- شهرهایی که پادشاهان و حکام، به عنوان قرارگاه حکومتی یا نظامی و یا به قصد تسلط بر مستعمرهای در سرزمینهای اشغالی احداث میکردند؛
- سکونتگاههای جدید که برای اسکان جمعیتها یا تأسیس مراکز فعالیتهای اقتصادی از سوی دولتها و شرکتها ساخته میشدند؛
برنامهریزی شهری در دنیای غرب روند تکاملی طولانی از اولین شهرهای شناخته شده در "مصر"، "بینالنهرین"، "دجله" و "فرات" تا شهرهای جدید انگلستان در اوایل قرن بیستم و حفظ آثار تاریخی و استفاده مجدد و تطبیقی از بافتهای کهن در زمان حال داشته است. برنامهریزی شهری به عنوان هنر و علم، تقریباً حدود ۶۰۰۰ سال در حال تغییر و تحول بوده است و هنوز هم روند تکامل خود را طی میکند. (سیفالدینی، ۱۳۸۱)
برنامهریزی شهری با گسترش شهرهای پادشاهی توسط "سومریان" آغاز شد. این پادشاهان شهرهایی را ساختند که دارای استحکامات نظامی و بازاری برای محصولات کشاورزی بود. این شهرها، به صورت برنامهریزی شده و در اطراف یک بنای مذهبی "زیگورات" شکل میگرفتند. قصرها و ساختمانهای عمومی در مجاورت معبد و در درون حصار شهر بنا میشدند. تمدن مصر نیز در این زمان با احداث شهرهای کوچکتر، که دائمی نبودند و به طور موقت برای ساخت اهرام بنا میشدند، شکوفا شد. به طور کلی برنامهریزی برای مکانیابی شهرهای این دوره (عصر مفرغ) براساس امکانات ارتباطی، کشاورزی، بازرگانی، دفاعی و دسترسی به آب انجام میگرفت. (همان)
همزمان با این اقدامات در "یونان"، تمدن غربی با ایجاد یک روش اخلاقی و سیاسی از شهروند بودن که "دموکراسی" نامیده میشد، رشد کرد. به دنبال این تحول، مکان "مجلس دموکراتیک" در طرح شهر به عنوان مرکز شهر، جایگزین "قصر فرمانروا" شد. با رشد دموکراسی، خانهها و تسهیلات جامعه به عنوان مهمترین اجزاء طرح شناخته شدند. همراه با این تحولات (افزایش نظم و ساختار شهری)، "هیپوداموس" اولین تفکر و اساس تئوریکی برنامهریزی فیزیکی در شهرها را پایهگذاری کرد. وی با الهام از شهرهای سومری و مصری، برای این که به فضاهای شهری یک شکل هندسی بدهد، الگوی شبکه شطرنجی را پیشنهاد کرد. همچنین برای جلوگیری از تعرضات شخصی به اماکن عمومی و فضاهای رفت و آمد، اقدام به وضع مقررات ساختمانی نمود. از نظر او تنها شهر "آتن" به عنوان پایتخت باید جمعیت بالای ده هزار نفر داشته باشد و سایر شهرها به خاطر مسائل بهداشتی، رفاهی و ... باید جمعیت کمتری داشته باشند. این اولین نمونه شناخته شده محدودیتهای فیزیکی رشد و توسعه در برنامهریزی شهری است. (همان)
"ارسطو" در کتاب "سیاست" خود در باب پیدایش برنامهریزی شهری و بنیانگذاران آن چنین مینویسد "هیپوداموس از اهالی میلتوس، خالق هنر برنامهریزی شهری است. او خیابانبندی پیرائوس را طرح ریخت و برنامهریزی شهری از برای ده هزار نفر را تدوین کرد." (پالن، ۱۹۷۵)
در دورههای بعد، مهاجرت شهروندان ثروتمند و رهبران یونانی از شهرها به حومهها، خلاء رهبری در امور شهر را به وجود آورد و در واقع اولین فرسایش در شهرها به دلیل جابجایی و حرکت مردم به وقوع پیوست. در این زمان، در حالی که نواحی حومهای در حال پیشرفت بود، یک چرخه باطل از فرسایش در هسته شهر در جریان بود. (سیفالدینی، ۱۳۸۱)
در دنیای قدیم و تا قبل از "تمدن یونانی"، معماری در اوج بود، اما در دوره یونانی که دوره انتقال به "برنامهریزی شهری" محسوب میگردد، مسائل شهر و شهرسازی مورد توجه و اولویت قرار گرفتند. در دوران امپراطوری رومیها، رم مرکز دنیای غرب بود. رومیها با افزایش جمعیت با مشکلات و کمبودهای مسکن، حمل و نقل و خدمات مواجه شدند و برای پاسخگویی به این مسائل اقدام به ساخت مسکن چند طبقه، تدوین مقررات ساختمانی و تجهیز شبکههای آبرسانی نمودند. علاوه بر این، با توجه به شبکههای ارتباطی و احداث جادههای بین شهری (توجه به شبکه ارتباطی و درک اهمیت آن)، به عنوان اولین "برنامهریزان منطقهای" ظهور کردند. (همان)
دنیای قدیم، یک الگوی با دوام برنامهریزی برای شهرها تبیین کرد. با توجه به این الگو، شهرها بر چهار اساس "فیزیکی"، "اقتصادی"، "سیاسی" و "اجتماعی" ساخته میشوند : (همان)
- اساس فیزیکی شهر
ساختمانها، جادهها، پارکها و سایر خصوصیاتی است که به شهر شکل میدهند؛
- اساس اقتصادی شهر
دلیلی برای موجودیت شهر فراهم میآورد؛
- اساس سیاسی شهر
برای ترتیب و نظم شهر لازم است؛
- اساس اجتماعی شهر
برای معنی و هویت شهر لازم میباشد؛
در این دوران، برنامهریزان طرحهای خود را در جهت پاسخگویی به خواستههای گروه قانونگذار و رهبران جامعه خلق میکردند نه برای ارضاء هنری یا آرزوها و ایدههای شخصی خود. برنامهریزان در این دوره، تحت شرایط و محدودیتهای فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، راهحلهایی را برای حل مسائل شهری ارائه میدادند. (همان)
رومیها، به عنوان سمبلی از قدرت و حضور دولت، شهرهای برنامهریزی شدهای را احداث کرده بودند که بعد از سقوط رومیها، بربرها بسیاری از این شهرها را نابود یا آنها را به عنوان استحکامات نظامی در جنگهای محلی استفاده کردند. در این دوره زندگی شهری تمامیت خود را از دست داده و مجدداً تمدن روستایی ظهور کرد. قدرت مرکزی سقوط کرده و قدرتهای محلی شکل گرفتند. تا قرن یازدهم نیاز کمی برای برنامهریزی شهری وجود داشت، چرا که در این دوره در تمدن غرب هیچ شهر واقعی ساخته یا بازسازی نشد و شهرهای ساخته شده در این دوره، براساس قدرت کلیسا شکل میگرفتند. این شهرها منعکس کننده نفوذ مسیحیت بر تفکر غربی بودند. (همان)
در قرن پانزدهم دو پدیده تأثیرگذار بر شهرسازی رخ داد. اولین پدیده کشف "باروت" و استفاده از آن در امور جنگی بود. نتیجه فوری این کشف دوبارهسازی شهرها با دیوارهایی با فاصله زیاد از شهرها برای ایجاد یک منطقه حفاظتی- دفاعی بود، هر چند که رشد جمعیت و قدرت باروت باعث گردید که این دیوارها به زودی برداشته شوند. دومین پدیده شکوفایی "رنسانس" بود. پیامد این پدیده علاقه زیادی نسبت به هنر و علوم انسانی پدید آمد، به طوری که تأثیر آن بر برنامهریزی شهری بیشتر هنری بود تا این که اصولی باشد. در نتیجه، شکل اصلی و الگوی شهرها بدون تغییر باقیماند و توجه به زیبایی داخلی کلیساها و ساختمانهای عمومی معطوف گردید. در دوران رنسانس چندین مفهوم جدید در برنامهریزی شهری ظهور کرد. در طراحی شهر، "سبک محوری" مقدم شد، به این معنی که شکل شهر یک خط مرکزی سازمان دهنده داشت. همچنین استفاده از فضاهای باز، میدانهای رسمی و ... رواج یافت. رنسانس مفهوم "طراحی شهر" را ایجاد کرد، به این معنی که شهرها نه تنها به دلایل کارکردی، بلکه تحت تأثیر عوامل زیباییشناختی میتوانند برنامهریزی شوند. به عبارت دیگر، برنامهریزی شهری باید زیبایی را به تناسب فرم و عملکرد مورد توجه قرار دهد. (همان)
انتقال از دوره رنسانس به "دوره باروک"، با ساختن بناهای یادمانی بزرگ و با شکوه صورت گرفت. مهمترین الگوهای برنامهریزی شهری در این دوران به کارگیری و ساخت استادانه مفاهیم طراحی شهری مربوط به دوره رنسانس بود. در همین راستا "خط مرکزی" یا محور سازمان دهنده شهر به عنوان سمبلی از درخشندگی و قدرت امپراطوریها به همراه فضاهای باز در همه شهرها به وجود آمد. این عصر، یک برداشت همیشگی از خود به جای گذاشت "همه شهرها میتوانند زیبا و روحبخش باشند." ایدهای که به طور موقت توسط انقلاب صنعتی تغییر داده شد. (سیفالدینی، ۱۳۸۱)
همانطوریکه کشف باروت اثرات زیادی بر فضاهای شهری داشت، "اختراع موتور بخار" نیز شروعی برای انقلاب صنعتی و تأثیرات آن بر شهرها بود. اثرات اولیه انقلاب صنعتی شامل افزایش تراکم و انبوهی، مخاطرات امنیتی و آلودگی آب و هوا بوده و در مقایسه با کشف باروت، سبب گستردگی بیشتر شهرها شد. کلید صنعتی شدن شهرها، توسعه حمل و نقل بود؛ بنابراین خیابانهای جدید، شبکه خطوط راهآهن، کشتیرانی و ... درنظر گرفته شد. از آنجایی که این تغییرات بر روی الگوهای موجود (الگوی سنتی) پیاده شد، اغلب موجب ناسازگاری و بروز مشکلاتی گردید. بیشتر شهرهای بزرگ در وضعیت نامطلوبی قرار گرفتند، به طوری که افرادی که امکان ترک داخل شهرها را داشتند به حاشیه شهرها پناه بردند؛ در حالی که کارگرانی که دستمزد پایین دریافت میکردند، ناچار به زندگی در نواحی شلوغ مرکزی بودند. رشد شهرها و مشکلات صنعتی شدن، آنچنان سریع بود که حرکتهای اصلاحی در بسیاری از کشورهای پیشرفته آغاز گردید و قوانین و مقرراتی برای ایجاد شهری سالمتر و کارآتر تدوین شد. (همان)
در قرن نوزدهم کوششهای اولیه در راه اصلاح نابسامانیهای شهر صنعتی در دو حالت بیان میشد. برخی معتقد بودند که باید شهرهایی جدید پدید آورد و شکلهایی از همزیستی اجتماعی ارائه میدادند که بیشتر جنبه "آرمانگرایی" انسانی داشت. "اصلاحطلبانی" مانند "آون"، "سنسیمون" و "فوریه" به این گروه تعلق دارند. اما آنها فقط به توصیف "شهر آرمانی" خود قناعت نکرده و به واقعیتها نیز توجه داشتند. برخی دیگر میکوشیدند مسائل شهری را جدا از یکدیگر حل کنند و بدون توجه به وابستگی مسائل به همدیگر و یکپارچگی اندامهای شهری، برای هریک از مسائل، پاسخی جداگانه مییافتند. این گروه برای اولینبار مقررات بهداشتی و ساخت تأسیسات جدید را برای شهر مطرح کردند و در حقیقت بانیان اولین مقررات جدید شهرسازی به شمار میروند. (سعیدنیا، ۱۳۷۸) این قوانین و مقررات به مراجع شهری اجازه میداد که توسعههای شهری و ساخت و سازها را کنترل کنند. اولین قانون مرتبط با بهداشت عمومی در انگلستان تعریف شد که با استانداردهای مسکن سر و کار داشت. (بنهولو، ۱۳۵۵/۱) کشورهای فرانسه و آلمان نیز برای بهبود وضعیت شهرهای خود، شروع به اقداماتی در رابطه با منطقهبندی، کنترل کاربریها و ارتفاع ابنیه، تأمین امکانات زیربنایی، سیستم حمل و نقل و ... نمودند. برخی از مورخین برنامهریزی معتقدند که طرح "هوسمان" در اواسط قرن نوزدهم برای پاریس، خاستگاه و مبدأ برنامهریزی شهری مدرن است. در مجموع شروع برنامهریزی مدرن را میتوان به اواخر قرن نوزدهم، یعنی زمانی که "نهضت" بهبود مسکن، شهرهای جدید و ... در حال شکلگیری بود، نسبت داد. در این دوران همواره ایده "شهرهای جدید" به عنوان شروع حرکت برنامهریزی شهری عنوان میشود. (سیفالدینی، ۱۳۸۱)
در واقع، در این زمان واکنش مصلحین و مسئولین اجتماعی در برابر زشتی شهرها و محلههای کارگرنشین و اغتشاش در حومههای صنعتی دو طرز فکر متفاوت در شهرسازی پدید آورد؛ یکی تفکر شهرسازان "آیندهنگر" که علل بیماری شهرهای صنعتی را مورد پژوهش قرار میدادند و احداث شهرهایی نو را که با نیازهای جدید انسانها هماهنگی داشته باشند، پیشنهاد میکردند و دیگری، تفکر شهرسازان "گذشتهگرا" که از میراث معماری گذشته دفاع میکردند. بدینگونه شهرسازان به دو دسته "محافظهکار" و "مترقی" تقسیم شدند که به شدت با یکدیگر در تعارض بودند. (راگون، ۱۳۵۳)
در آستانه قرن بیستم هاوارد به عنوان یکی از پیشگامان نظریهپردازی شهرهای جدید، طرح "باغشهرها" را به عنوان راهحلی برای مسائل برنامهریزی شهری پیشنهاد کرد. (سعیدنیا، ۱۳۷۸) این طرح با شلوغی و تراکم شهرهای صنعتی از طریق ساختن باغشهرهایی خارج از نواحی توسعه یافته، مبارزه میکرد. در حالی که هاوارد به عمل روی آورده بود، "پاتریک گدس" کمک اصلی فلسفی این عصر را انجام داد. گدس معتقد بود که برنامهریزی فیزیکی به تنهایی نمیتواند شرایط زندگی شهری را بهبود بخشد، مگر این که با برنامهریزی اقتصادی و اجتماعی همراه گردد. از دیدگاه وی، "شبکه اجتماعات شهری" میتواند در یک مقیاس منطقهای، شامل شهر و حوزه نفوذ اطراف آن شود. گدس اصرار بر پیچیدگی و تنوع در برنامهریزی داشت تا از این طریق امکان برنامهریزی جامع، در مقیاس وسیع را فراهم سازد. بدون کمک وی، تکامل برنامهریزی شهری به تأخیر میافتاد. (سیفالدینی، ۱۳۸۱)
از دیدگاه گدس شهر یک سیستم پیچیده بود؛ بنابراین متدلوژی سنتی شهرسازی که شامل یک رشته عملیات حرفهای و فیزیکی براساس برداشتهای تجربی و ادراکات شخصی بود، کنار گذاشته شد و نظریات وی به مدت شصت سال، پشتوانه نظری الگوی "طرحهای جامع"(Comprehensive Plan) گردید. (سعیدنیا، ۱۳۷۸) نظریات گدس، کمکهای مؤثری در تکامل و شکلگیری برنامهریزی شهری و روشهای آن ایفا کرده است. این نظریه تا اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی، نظریه غالب بود، اما به دلیل نواقص و مشکلات اساسی و تأکید بیش از حد بر کارکردگرایی، عوامل کالبدی و یکسونگری کنار گذاشته شد.
در بستر چنین شرایطی، برنامهریزی شهری، نیز در اوایل قرن بیستم با این هدف به وجود آمد که تمام فعالیتهای مربوط به توسعه و عمران شهری را چه در حال و چه در آینده، تحت انتظام و نظارت بخش عمومی درآورد. این نوع برنامهریزی همچنان بر اصول برنامهریزی جامع و برنامهریزی عقلانی استوار بود و در عمل به صورت الگوی طرح جامع کاربرد جهانی پیدا کرد.
تا حدود دههی ۱۹۶۰، معمولا چنین تصور میشد که شهر و مسائل آن، مثل هر پدیدهی دیگر، به کمک تعقل و علوم مختلف قابل شناخت و در نتیجه قابل نظارت وهدایت است و فقط میباید از علوم و فنون مختلف در این راه کمک گرفت. اما تجارب و تحولات بعدی، تردیدهای جدی در این نحوه نگرش به شهر و برنامهریزی برای آن به وجود آورد. اولا معلوم شد که ماهیت شهرها، بسیار پیچیدهتر از آن است که گمان میرفت. ثانیا میزان و نوع مداخله در ساختار وعملکرد شهرها، امری بسیار حساس است و احتمالا با عوارض پیشبینی نشده همراه خواهد بود.
در نتیجهی این تحولات و تغییر دیدگاهها نسبت به برنامهریزی جامع و عقلانی، از سوی دیگر وقوع انقلاب علمی در رشتههای مختلفی چون جغرافیا، مدیریت و نهایتاً "سیبرنتیک" و علوم کامپیوتری، "دیدگاه سیستمی (تئوری برنامهریزی رویهای)" خلق شد. این الگوی جدید برنامهریزی در دههی ۱۹۶۰ در انگلستان و آمریکا رواج پیدا کرد، الگوی برنامهریزی راهبردی (استراتژیک) از درون این نظریه و در ادامهی آن ارائه شد.
اما از حدود دههی ۱۹۸۰، به دنبال ظهور تحولات جدید سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در غرب، الگوی برنامهریزی راهبردی نیز، در معرض انتقاد و اصلاح قرار گرفته و نظریهها و دیدگاههای جدیدی در جهت تکمیل برنامهریزی شهری و روشهای عملی و اجرایی آن به ظهور رسیده است، از جمله میتوان به نظریههای برنامهریزی دموکراتیک، برنامهریزی فرایندی، برنامهریزی مشارکتی، برنامه ریزی حمایتی و برنامهریزی خرد خرد، اشاره کرد. این وضعیت، باعث پیدایش انواع نظریهها، روشها و فنون برای اصلاح و تکامیل برنامهریزی شهری در طول چند دههی اخیر شده است. به همین دلیل، موضوع برنامهریزی شهری، هم در عرصهی تولید وهم در عرصهی عملی، با ابهامات و مشکلات زیادی روبهرو شده که گاهی از آن به عنوان بحران شهرسازی یاد میشود.
دورهی معاصر را عصر "تکثرگرایی تئوریکی" میخوانند. در این دوره تئوریهای مختلفی ارائه شده است، ولی بیشتر آنها از عمل و برنامهریزی عملی جدا بودهاند؛ اما نکات کلیدی موردنظر در برخی از آنها بر برنامهریزی عملی و جهتگیریهای بعدی، بسیار مؤثر بوده است. با وجود تمام انتقاداتی که در این دوره به برنامهریزی سیستمی وارد شده است، باز هم این تئوری با انجام تغییراتی که نتیجه انتقاد تئوریهای دیگر بود، در عرصه باقیمانده است. این اصلاحات و رفع نواقص، بقاء این تئوری در صحنه عمل را تضمین نموده است. (اسدی، ۱۳۸۰)
تدوین و گردآوری:
مهندس سعید محمودی ـ کارشناس ارشد برنامهریزی شهری و منطقهای دانشکده هنر دانشگاه اصفهان
مهندس عادل محمودی ـ دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری و منطقهای دانشگاه تربیت مدرس تهران ـ خبرنگار طراحی و برنامهریزی شهری سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست