سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

تحول نهاد وقف و دور نمای آینده آن


در كشور ما « نهاد وقف » هم از نظر چهره عبادی و قصد تقرب در آن و هم از جهت اقتصادی, اهمیت فراوانی دارد چندان كه می توان گفت در طول تاریخ یكی از وسایل عمومی شدن مالكیت خصوصی و توزیع عادلانه ثروت و حفظ میراث فرهنگی و شعائر مذهبی بوده است

در كشور ما « نهاد وقف » هم از نظر چهره عبادی و قصد تقرب در آن و هم از جهت اقتصادی، اهمیت فراوانی دارد ؛ چندان كه می توان گفت در طول تاریخ یكی از وسایل عمومی شدن مالكیت خصوصی و توزیع عادلانه ثروت و حفظ میراث فرهنگی و شعائر مذهبی بوده است . با وجود این ، حبس عین مال موقوف ، به ویژه در مورد املاك ، سبب شده است كه بخشی از سرمایه ملی از گردش بیفتد و بی مبالاتی متولیان وقف و اختلاف موقوف علیهم این نهاد مفید حقوقی و اجتماعی را از اثر مطلوب خود منحرف سازد و باعث ویرانی املاك كشاورزی شود . دشواری فروش مال موقوف و استثنایی بودن موارد « تبدیل به احسن » آرمانهای واقف و حكمت تشریع وقت را خنثی می كند و ضرورت بازنگری در قواعد سنتی را با حفظ موازین شرعی آشكار می سازد ؛ در حالی كه بنیادها و مؤسسه های خیریه امروز جهان، با بهره مند شدن از دو مفهوم ۱. « شخصیت حقوقی » بنیاد و تعلق اموال به این شخصیت ۲. مفهوم نهاد كلی دارایی و استقلال آن در برابر اجزاء دارایی ،از عیوب نهاد وقف پرهیز كرده اند و سرمایه در درون دارایی بنیاد گردش طبیعی خود را دارد . هر دو مفهوم « شخصیت حقوقی » و «دارایی » در حقوق كنونی ما وجود دارد : شخصیت حقوقی موقوفه به تدریج در فقه شكل گرفته و شناخته شد و قانون اوقاف آنرا رسمی كرد . مفهوم دارایی كلی و مستقل از اجزاء نیز ، كه خود شاخه ای از شخصیت حقوقی اموال است ، امروز از امور بدیهی است . پس ، ذهن كنجكاو و در برابر این پرسش قرار می گیرد، كه چرا ما با استفاده از ابزارهای نو به بازنگری قواعد سنتی و ازجمله « حبس عین » نپردازیم و نقص نهاد مفید را همچون بنیادهای خیریه در جهان برطرف سازیم ؟

طرح « تحول مفهوم وقف و دور نمای آینده آن » تلاشی برای نزدیك ساختن مفهوم وقف به بنیادهای خیریه با حفظ موازین فقهی است و همه ابداع و ابتكار در این تلفیق و همگامی است و می توان نظام حقوقی وقف را دگرگون سازد و كاربرد اقتصادی و اداری فراوان داشته باشد .

موضوعات و عناوین كلی : ۱. انگیزه های روانی و اجتماعی وقف ۲. تاریخ شكل یافتن فكر شخصیت حقوقی وقف در فقه و بازتاب آن در قوانین كنونی ۳. تحول هدفها و نیازهای عمومی ۴. شیوه وقف و اثر این تحول در وقف و بیهودگی حبس عین ۵. ساختار بنیادهای خیریه در كشورهای دیگر .

مطالعه تطبیقی - تاریخی

هدف از وقف و نقش آن در تكوین نهاد حقوقی

شناخت هیچ ماهیتی ، جزء از راه پی بردن به هدف آن ممكن نیست . نهاد وقف نیز تابع همین قاعده است . برای پی بردن به فلسفه وقف و هدفهای این نهاد حقوقی نیاز به بحثی تاریخی و روانی احساس می شود تا انگیزه های واقفان و مصلحت های اجتماعی و سیاست حقوقی در این زمینه از نزدیك مطالعه شود . انگیزه های روانی وقف چندان گونه گون است كه به دشواری می توان آنها را به نظم كشید . با وجود این ، بر مبنای غلبه خودخواهی یا اندیشه های غیره خواهی میتوان آنها را به دو گروه اصلی تقسیم كرد :

۱. میل به جاودانه زیستن و مبارزه با نیستی

در این گروه ، انگیزه خودخواهی بر اندیشه خیر می چربد ، هر چند كه ممكن است برای رسیدن به هدف نهایی واقف ناچار شود كه به كارهای مفید اجتماعی نیز دست زند و از این راه به دیگران نیز نفعی برساند . پس ، نباید تقابل این دو گروه را با تقسیم مرسوم وقف خاص وعام اشتباه كرد ، زیرا احتمال دارد وقف عام به انگیزه شهرت یافتن یا ماندگار شدن انجام پذیرد یا ، در وقف خاص ، اندیشه دستگیری و حمایت از شخص معین و گروهی محدود باشد .

برای توضیح اینگونه انگیزه ها ، بحث را با این ترس دیرین روانی آغاز می كنیم كه ، بیم از مرگ و نیستی همیشه انسان را آزرده و خطر نابودی امنیت او را از بین برده است ، چندان كه در حال آسایش وتوفیق نیز از آن رنج می برد . در ادب پارسی نیز بارها از این رنج و دغدغه خاطر سخن رفته است ، چنانچه خواجه شیراز در وصف این نگرانی می سراید :

مرادر منزل جانان چه امن عیش، چو هردم جرس فریاد كه بربندید محملها

شب تاریك وبیم موج وگردابی چنین هایل كجا دانندحال ما سبكباران ساحلها

نگرانی از آینده تاریك و بیم موج و گردابی هولناك كه برسر راه است ، هرعاقلی را به اندیشه وا می دارد كه چه كند ؟ آیا این دلهره و ترس بیهوده است و باید برآن غلبه كرد ؟ یا راهی وجود دارد كه بتوان از تاریكی و موج و گرداب به سلامت گذشت و به سبكباران ساحلها پیوست ؟

حكیمان كوشیده اند تا از راه منطق بر این ترس غلبه كنند، چنانچه گفته شده است بیم داشتن از مرگ ناروا و بیهوده است ، چرا كه تا انسان وجود دارد مرگ نیست ، و زمانی كه مرگ آید انسان نیست . استدلالی كه به زبان مشكل را حل می كند ، ولی پاسخ دل مشوش و مضطرب را نمی دهد و ترس از حادثه بنیان كن عمر را بیهوده نمی سازد .

شو پهناور به شیوه ای دیگری چاره درد می كند : حكیم آلمانی در سده هجدهم ، در كتاب « جهان نمایش و اراده است » فلسفه خود را با این سخن آغاز می كند كه « جهان تصور من است » و مقصود از جهان تصوری عوارض و حادثه هایی است كه به حس و شعور ادراك می شود وتابع وجود وذهن انسان است . او اراده را اصیل و منبع همه نیروها می داند و درباره مرگ می نویسد :

« چون اراده همان مهر وهستی به زندگی است ، پس هر موجودی از مرگ گریزان و بیمناك است ، ولیكن مرگ فقط عارض اموری است كه متعلق به جهان عوارض و حوادث است و عارض ذات كه همان اراده یا نفس است نمی شود … مرگ عارض افراد است نه انواع ، پس فرد چون بمیرد مرگ او عبارت از برطرف شدن عوارضی است كه حادث شده بود اما حقیقت او - یعنی نفس – كه حادث نبوده باز باقی است و به اصل خود - یعنی به اراده كل بازگشت می نماید …. »

پیامبران الهی نیز وعده جاودانگی روح را دادند تا آرامش انسان را تأمین كنند و از همه مهمتر وعده دیدار معشوق را برآن افزودند . به انسان نهیب زدند كه به سوی حق می رود و در آن پیشگاه عدالت مسئول اعمال خویش است . این وعده الهی ، كه از روزن دل و با ابزار ایمان نفوذ می كرد ، در مؤمنان مؤثر افتاد و به قلب آنان اطمینان بخشید . اما این اثر ویژه مؤمنان و مخلصان است و تنها ترس صافیان را از بین می برد ، دیگران همچنان در جستجوی راهی برای فرار از مرگ هستند . وانگهی در دلی این صافیان و مؤمنان نیز ، امید به جاودانگی و رجوع به حق و رسیدن به معشوق دغدغه دیگری آفرید و از ترس نیستی جای خود را به ترس از حسابرسی روز واپسین و مكافات آن داد . گویی جوهرحیات و هستی پیوسته در حال مبارزه با نیستی است وسرشت انسان نیز همگام با همین قانون آفریده شده است .

در داستانهای قدیم شرح این مبارزه به تفصیل دیده می شود كه چگونه زورمندان در پی اكسیر زندگی تلاش كرده اند . از جمله خمسه نظامی (اسكندرنامه ) آمده است كه سردار مقدونی ، پس از غلبه بر دارا ، به انگیزه یافتن آب حیات به حجاب ظلمات رفت ، بدین خیال خام كه با تن شستن در آب حیات و نوشیدن آن ، جاودانه شود و در قدرت بماند ، ولی سرانجام در حسرت بماند و سرخورده بازگشت :

چودر چشمه یك چشم زد بنگرید شدآن چشمه از چشم او ناپدید

بدانست كه خضر از سر آگهی كه اسكندر از چشمه ماند تهی

نه محرومی او نه از خشم او نهان گشت چو چشمه از چشم او

تجربه هایی در اینگونه نشان داد كه انسان باید از سودا بگذرد واز وجود خاكی را به سرنوشت محتوم خود سپرد . با وجود این ، آرزوی ماندگار شدن همچنان باقی است و تنها صورت مبارزه با نیستی تغییر یافته : انسان آرزومند همینكه از بقای وجود خاكی و جسم خود مأیوس شد ، بر این سودا رفت كه نام یادگاری ازخود باقی گذارد و بدین گونه از یادها نرود . در جستجوی این یادگار ، هرجمع به راهی رفتند : بعضی فرزندان صالح به بار آوردند و خود را در وجود او یافتند و بدین دلخوش كردند كه تجسم افكار و اعتقادهای خود را در قالبی ساخته خود ببینند و برای آیندگان نهند ، برخی برآن شدند كه دانشی اندوزن و آن را فرا راه بازماندگان سازند ، جمع دیگری نام نیك را برگزیدند و خدمت به دیگران را بهترین شیوه شناختند ، پس ناچار شدند كه وسیله مالی این خدمت را دور از دسترس وارثان به كناری محفوظ نگاه دارند و از تركه جدا سازند . وقف ، شكل خارجی و حقوقی همین آرمان است و بر همین مبنا است كه در اخبار آن را « صدقه جاریه » نامیده اند تا نشانه ای از احسان مستمر و پایدار باشد .(۱)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 8 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.