جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
شوق شهادت و سپاس به درگاه حق
شب سراسیمه بساط خود را
جمع میکرد و پریشان میرفت
وانهمه گوهر درخشنده که داشت
دور افکنده شتابان میرفت
شب که ترس آور و وحشت افزاست
کس ندانست چرا می ترسید
شب تاریک که دل لرزاند
وحشتی داشت کز آن می لرزید
دل شب بود ز رازی آگاه
که دل از وحشت آن خون میشد
ناظر واقعه ی شومی بود
که از آن حال دگرگون میشد
دامن خویش از آن می پیچید
تا مبادا شود آلوده به ننگ
تا مگر وارهد از نفرین ها
تند میرفت و نمیکرد درنگ
در پس پرده شب و روز چه دید
آن همه وحشت جانفرسا را
پابپا کرد و نمی رفت جلو
داشت در سلسله گویی پا را
شب نمیخواست که مردم گویند
چه بلاخیز شب تاری بود
روز هم داشت سر از شرم به پیش
تا نگویند سیه کاری بود
ناگهان رنگ پرید از رخ شب
گشت محراب چو همرنگ شفق
کرده خورشید مگر باز غروب
یا که افتاد ز پا مشعل حق
گرفتد در چه مغرب خورشید
روز دیگر زند از مشرق سر
آفتابی به سحر کرد غروب
که نیابند در آفاق دگر
برق شمشیر درخشید و از آن
خرمن دانش و تقوا همه سوخت
نغمه « فزت و رب الکعبه »
آتشی در دل محراب افروخت
از سر شوق سر خونین را
او بسایید بخاک در دوست
دست شکرانه بمالید به روی
کانچه از دوست رسد جمله نکوست
محمدعلی شریفی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست