شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مقاومت, شاخصی که مدعیان سازش فراموش کرده اند
برای مرور یک مفهوم از اندیشههای حضرت امام (رحمت الله علیه) لازم است تا آن مفهوم را در هندسهی فکری ایشان جا یابی کنیم. در غیر این صورت، کنار هم گذاشتن چند سخن، گره کار را نخواهد گشود. نگاه امام (رحمت الله علیه) به هر اقدام و عملی ریشه در نگاه دینی ایشان داشت. در واقع این دین خداست که معیار و سنجهی اعمال و رفتار فردی و جمعی ما خواهد بود. بر این اساس، دین «بندگی خداوند» را کلانترین معیار برای بندهی مؤمن قرار داده است. انسان مؤمن نیز برای تکامل در مسیر بندگی و عبودیت راهی جز شناخت تکلیف و عمل به تکالیف الهی ندارد. لذا محوریترین سنجهی اعمال در نگاه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) «عمل به تکلیف» است: «از اول به فکر بودیم ببینیم چه چیزی تکلیف ماست، به همان عمل کنیم و آنچه که پیش آمد، به خواست خداوند متعال بود.»[۱]
تکلیف انسان نیز ۲ بُعد فردی و اجتماعی دارد و به طور خلاصه عمل به تکلیف به معنای «قیام لله» است: «همه چیز در این قیام لله است... اجتماعی و انفرادی قیام لله بکنید. انفرادی برای وصول به معرفت الله، اجتماعی برای وصول به مقاصد الله.»[۲]
برای پیاده شدن دین خدا و مقاصد الهی لازم است تا در برابر تمامی طاغوتها و مستکبرانی که با ابزارهای گوناگون زور و فریب و تطمیع، راه را برای جریان دین در جامعه میبندند قیام کرد؛ قیامی برآمده از تکلیفگرایی: «ما هدفمان این است که تکلیفمان را عمل بکنیم. تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کنیم و حفظ کنیم اسلام را. کشته بشویم تکلیف را عمل کردهایم، بکشیم هم تکلیف را عمل کردهایم.»[۳]
● مستضعفین و مستکبران
در این هندسهی معرفتی، در میان انسانها، ۲ دستهی مهم وجود دارد که تعیین نسبت ما با آنها موضوعی تعیینکننده است: مستضعفان و مستکبران. همواره باید حامی مستضعفین در برابر طواغیت و مستکبران بود.[۴] باید در میان مستضعفان و مؤمنان به نرم خویی و سازش رفتار کرد و از تفرقه پرهیز نمود، اما در برابر گردنکشان هیچ راهی جز مبارزه و استقامت نخواهد بود و آنان با پند و اندرز به راه نمیآیند و جز زبان زور را نمیفهمند[۵] و «فرعونوار» با ما سازش ندارند.[۶] «آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند.»[۷]
به این ترتیب از دیدگاه امام (رحمت الله علیه)، اسلامی که ناب و حقیقی است اسلامی است که در برابر ظالمان سر خم نمیکند و «اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزهجو، اسلام پاکطینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی، صلی الله علیه و آله و سلم» [۸] خواهد بود.
اسلامی که بر پایهی مبارزه با مستکبران بنا شده است و طبیعتاً در برابر «اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایی»[۹] قرار میگیرد.
اسلامی که بر پایهی مبارزه با مستکبران بنا شده است، طبیعتاً در برابر «اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایی» قرار میگیرد.
اسلامی که نماد آن را میتوان در «مراکز وهابیت» مشاهده کرد؛ جایی که «اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهای کثیف درباری، اسلام مقدسنماهای بی شعور حوزههای علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایهداران بر مظلومین و پابرهنهها و در یک کلمه، اسلام آمریکایی را ترویج میکنند و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، آمریکای جهانخوار، میگذارند!»[۱۰]
امام در پاسخ به این سؤال که «دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند؟» بیان میدارد که سازش با مستکبران جز با عدول ما از هویت اسلامیمان امکانپذیر نیست. «به یقین، آنان مرزی جز عدول از همهی هویت¬ها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفتهی قرآن کریم، هر گز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکهدار نمایند.»[۱۱]
آری، اگر ملت ایران از همهی اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانهی عزت و اعتبار پیامبر و ائمهی معصوم (علیهم السلام) را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیّم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانیـاسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامهاش را آمریکا و شوروی صادر کند.[۱۲]
لذا سیاست «نه شرقی نه غربی» سیاست بیتغییر نظام اسلامی است که قوام جمهوری اسلامی به آن است و عدول از آن «خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.» بدون آن، هویت اسلامیمان از بین میرود و مصالحه بر سر این سیاست به معنای دست کشیدن از اسلام است.[۱۳]
در همان ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، امام (رحمت الله علیه) به ترسیم معیار مهمی در سیاستورزی خود پرداختند که به رغم ناسازگاری با معیارهای متداول سیاستورزی در دنیا، در انطباق کامل با سایر اجزای هندسهی معرفتی ایشان قرار داشت؛ مبارزه با ظالم در هر کجای عالم در حمایت از مظلوم راه روشنی بود که امام از ابتدای قیام خود تا انتها به آن پایبند بود.
ما معادلهی جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسیای که تا به حال به واسطهی آن تمام مسائل جهان سنجیده میشده است را شکستهایم. ما خود چارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم. از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم.[۱۴]
این مبارزه تنها برای خدا صورت میگیرد: «خداوندا! اگر هیچ کس نداند، تو خود میدانی که ما برای برپایی پرچم دینِ تو قیام کردهایم و برای برپایی عدل و داد در پیروی از رسول تو در مقابل شرق و غرب ایستادهایم و در پیمودن این راه لحظهای درنگ نمیکنیم.»[۱۵] لذا معیار آن نیز دفاع از دین خداست:
من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابلِ دین ما بایستند، ما در مقابل همهی دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست. یا همه آزاد میشویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است میرسیم.[۱۶]
هدف نهایی چنین مبارزهای «گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطهی جهانخواران، خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان»[۱۷]"لا اله الا الله" را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»[۱۸] آری، شاید هیچ فرازی از سخنان امام (رحمت الله علیه) مانند جملات زیر عمق اهداف اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) را نشان ندهد: «از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبهی مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»[۱۹] است. زمانی که اسلام پیاده شود، طبیعتاً اهداف بینالمللی آن نیز در «جهان فقر و گرسنگی» اجرا خواهد شد. «ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم
● سازشناپذیری در مقام عمل
در مقام عمل نیز از ابتدای مبارزه در سال ۴۱ و ۴۲، حضرت امام (رحمت الله علیه) در برابر اسرائیل نشان دادند و اعلام کردند که «ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولت¬هایی که با اسرائیل سازش میکنند متنفر و منزجرند.»[۲۰]
پس از آن نیز در دوران مبارزه با رژیم پهلوی و به ویژه در ماههای آخر پیروزی انقلاب، دسیسهها و جهالتهای برخی که همواره پیشنهاد بقای شاه را داشتند، در امام کارگر نیفتاد و ایشان بر اساس همان منطق، تنها راه اصلاح را در رفتن شاه میدانستند؛ چون شاه از مصادیق روشن ظالمانی بود که دستش به خون مردم ایران آلوده بود و جایی برای بخشش و گذشت وجود نداشت: «خیال نکنید که ما قدمقدم میخواهیم برویم؛ این غلط است، این تز غلط است. یا شاهنشاهی حالا باشد، به قانون اساسی عمل بکنید و انتخابات آزاد!»[۲۱]
«نه شرقی نه غربی» سیاست بیتغییر نظام اسلامی است و عدول از آن «خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.» بدون آن، هویت اسلامیمان از بین میرود و مصالحه بر سر این سیاست به معنای دست کشیدن از اسلام است.
با آغاز جنگ تحمیلی و قدرتطلبیهای صدام و حمایتهای بیدریغ مستکبران از او، مشی روشن امام (رحمت الله علیه) همواره مبارزه با سران ظلم و سر خم نکردن در برابر ظالمان بود و ایشان پیشنهادهای بزدلانهی برخی را دربارهی اتمام جنگ نمیپذیرفتند. از نظر امام، دفاع امری است که بر همه کس در حد توان واجب است و برخی پیشنهاددهندگان سازش میفهمند که «ما اگر سازش کنیم، له میشویم.»[۲۲] لذا «ابداً قضیهی صلح و قضیهی سازش در کار نیست. ما اصلاً مذاکرات نمیکنیم با اینها. اینها برای اینکه فاسد و مفسد هستند و ما با این اشخاص مذاکره نمیکنیم.»[۲۳]
از نظر امام (رحمت الله علیه)، مبارزه با مستکبران متن اصلی اسلام است. لذا دعوت ایشان به همهی ملتهای مسلمان، بلکه مستضعفان این است که برای شرف خود قیام کنند. ایشان آنها را به درسآموزی از قیام ملت ایران و پیروزی او فرامیخواند.[۲۴] قیامی که ملتی بدون دستهای خالی و بدون اتکای به شرق و غرب آن را به ثمر رساند و ادامه داد.
«هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان گیتی، به پا خیزید و مقدرات خود را به دست گیرید... تا کی باید قدس شما در زیر چکمه تفالههای آمریکا، اسرائیل غاصب پایکوب شود؟ تا کی سرزمین قدس، فلسطین، لبنان و مسلمانان مظلوم آن دیار در زیر سلطهی جنایتکاران به سر برند و شما تماشاچی باشید و بعض حکام خائن شما آتشبیار آنان باشند؟»[۲۵]
● مصلحت و سازش
البته روشن است که مبارزه با ظالم و مستکبر همه برای رضای خدا و برای برقراری دین خدا (اسلام) است. اگر روزی اصل دین خدا یا نظام اسلامی به خطر بیفتد، بنا به تشخیص ولی امر جامعه، در زمانی محدود میتوان صلح را پذیرفت؛ همان طور که سیرهی امیر مؤمنان و امام حسن مجتبی (علیهما السلام) چنین بوده است. اما روشن است که چنین صلحی موقتی است و غالباً محصول تحمیلهای برخی بر ولی جامعه است. تجربهی تحمیل صلح به امام (رحمت الله علیه) نیز در دورهی جنگ تحمیلی وجود داشت و ایشان خود به این تحمیل گران اشاره میکنند: «در این ۷ سالی که بوده است فهمیدیم که این حکم¬ها کیها هستند.»[۲۶] و بیان میکنند که باید از تاریخ درس گرفت و زیر بار تحمیلها نرفت:
«ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که جبههشان داغ داشت و اضر مردماند بر مسلمین، آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه حَکَم باید بشود... قصهی امام حسن و قضیهی صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند. صلح کرد، صلح تحمیلی بود.»[۲۷]
در هر صورت، امام (رحمت الله علیه) آن زمان که مصلحت را در ترک مبارزه به صورت جنگ نظامی دید، آن را علیرغم تلخی فراوانش پذیرفت، چرا که او بندهی خدا بود و رضایت خدا بر هر چیز ارجحیت داشت:
«و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئلهی بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود... با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همهی ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود؛ اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم.»[۲۸]
پس نکتهی اساسی در امر مصلحت آن است که اگر استقامت خواص و تودهی مردم بر سر اصول انقلاب باقی باشد، در غالب موارد میتوان با تدبیر از گذرگاههای تحمیلی مصلحت عبور کرد. اما آن زمان که عدهای اثرگذار بلغزند و دلها را از آیندهی کار هراسان سازند و ترس خود از دشمن را به حساب ترس تودهها بگذارند و یا بیبصیرتی خود را در تحلیل شرایط تبلیغ و ترویج نمایند، کار بر ولی جامعه دشوار میشود. در چنین وضعی، همچون امام (رحمت الله علیه)، تمامی تلاش ولی جامعه بر آن است که بصیرت و زمانشناسی را در خواص و عوام، بالا ببرد و با توصیه به تقوا و ایمان به خدا و وعدههای پیروزی الهی، دلها را محکم گرداند.
آن گاه که تحمیلها بسیار شد، ولی جامعه مصلحتهای مهمتر را ترجیح میدهد. البته ممکن است در زمانی محدود مصلحت دلیلی خردورزانه داشته باشد و صرفاً ناشی از ضعف ایمان یا بصیرت خواص یا عوام نباشد. در هر حال، وظیفهی اولیه قطعاً مقاومت است و خواص و عوام حق تحمیلگری بر ولی را ندارند و هر تصمیمی که گرفته شود لازمالاتباع است.
این چنین است که از نگاه امام (رحمت الله علیه)، مقاومت و مبارزه تنها به شرایط جنگ محدود نمیشود. لذا ایشان پس از پایان جنگ نیز تصریح نمودند که ادامهی مسیر انقلاب با راحتطلبی ممکن نیست: «تکلیف این است که حالا ما رها کنیم آن طریقهی اسلام را و آن طریقهی انبیا را و راحتطلبی را انتخاب کنیم و چند روز ادامهی زندگی حیوانی بدهیم؟! با حیوانات فرق نداشته باشیم؟!»[۲۹]
مرور پیامهای سال آخر زندگی حضرت امام (رحمت الله علیه)، به ویژه پیامها و نامههای ایشان پس از پذیرش قطعنامه، نشان میدهد که شور انقلابی و خوی مبارزهجویی امام (رحمت الله علیه) در مقابل مستکبران، که ناشی از دیدگاه اسلامیشان بود، به هیچ وجه کم نشده و اصول آن پابرجا مانده است. از نظر امام و پس از پذیرش قطعنامه، «جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است و من دست و بازوی همهی عزیزانی که در سراسر جهان کولهبار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نمودهاند میبوسم.»[۳۰]
از نگاه امام (رحمت الله علیه)، مقاومت و مبارزه تنها به شرایط جنگ محدود نمیشود. لذا ایشان پس از پایان جنگ نیز تصریح نمودند که ادامهی مسیر انقلاب با راحتطلبی ممکن نیست.
● ملت و ایستادگی در برابر مشکلات
وجود مشکلات در راه مبارزه با مستکبران دلیل بر ترک این رویهی اسلامی نخواهد بود. روشن است که چنین مبارزهای با دشواریهای بسیاری همراه است و ملت ایران نشان داده است که به دنبال حفظ اصول اسلام و انقلاب است. مردم ایران ثابت کردهاند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت.[۳۱]
امام که زبان گویای ملت خود بود خواست قلبی ملت را چنین بیان میکند: «ما میخواهیم زندگی فقیرانه داشته باشیم، ولی آزاد و مستقل باشیم. ما این پیشرفت و تمدنی که دستمان پیش اجانب دراز باشد را نمیخواهیم. ما تمدنی را میخواهیم که بر پایهی شرافت و انسانیت استوار باشد و بر این پایه، صلح را حفظ نماید. ابرقدرتها میخواهند انسانیت انسانها را تحت سلطه قرار دهند و ما و شما و هر مسلمانی مکلف است در مقابل آنها بایستد و سازش نکند.»[۳۲]
با این اندیشه، روشن است که با پایان جنگ نظامی، دشمنی دشمنان نیز تمام نخواهد شد و ملتی که همچنان بخواهد در «مقابل همهی قدرت ها بایستد، نمیخواهد سازش کند با بلوک غرب و نمیخواهد سازش کند با بلوک شرق و "لا شرقیه و [لا] غربیه" میخواهد باقی بماند، میخواهد صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت را پیش بگیرد، باید مهیا بشود از برای اینکه همهی پیشامدهایی که پیش آمده است و پیش خواهد آمد. ما نباید گمان بکنیم که پیشامدها تمام شد.»[۳۳]
پس از جنگ نیز ادامهی مسیر انقلاب، در هر مرحله که باشد، جز در مبارزه با کفر و شرک و مستکبران عالم نخواهد گذشت، هرچند که شکل جهاد گاه از شکل نظامی به اشکال دیگر درآید. پس از جنگ، مسئلهی مهم، بازسازی کشور بود. همین بازسازی نیز که از نظر بسیاری ارتباطی با مبارزه و مقاومت ندارد، در اندیشهی امام (رحمت الله علیه) همچنان با معیار عدم وابستگی به قدرتهای استکباری مطرح میشود:
«در مسئلهی بازسازی و سازندگی من اطمینان دارم که شخصیتهای ردهبالای نظام و مسئولین محترم و نیز مردم وفادار و انقلابی کشورمان چون گذشته هرگز قبول نمیکنند که نیل به این هدف به قیمت وابستگی ایران اسلامی به شرق و یا غرب تمام شود.»[۳۴]
اما یکی از مهمترین شرایط تحقق این مبارزه استقلال کشور اسلامی از نیاز به دشمنانش است:
«اگر یک مملکتی بخواهد مستقل باشد، اول شرط این است که احتیاج نداشته باشد به غیر، اگر احتیاج داشت که نمیتواند مستقل باشد. احتیاج، خودش یک بستگی [سیاسی] است. اگر یک روزی آن کسی که ما به او محتاج ـفرض کنیدـ باشیم، یک روزی جلویش را بگیرد، خوب ما باید تسلیمش بشویم. ما باید کاری بکنیم که مستقل بشویم. کاری بکنیم که محتاج نباشیم. این هم به این است که دانشگاهی بنایش را بر این بگذارد که در دانشگاه خودش کاری بکند که آن مقداری که مملکت خودش محتاج [است] بتواند آن مقدار را درست بکند.»[۳۵]
مفهوم مرکزی مرتبط با «سازش» در اندیشهی امام (رحمت الله علیه)، مفهوم مبارزه و مقاومت است و «سازش» معنایی تبعی دارد.
● جمعبندی
با مروری گذرا بر سخنان امام (رحمت الله علیه) میتوان به روشنی خط سازشناپذیری با مستکبران و ظالمان را مشاهده کرد. در واقع مفهوم مرکزی مرتبط با «سازش» در اندیشهی امام (رحمت الله علیه)، مفهوم مبارزه و مقاومت است و «سازش» معنایی تبعی دارد.[۳۶] برای حفاظت از دین خدا و حفظ عزت مسلمانان و آزادگان، راهی جز مبارزه و استقامت در برابر زیادهخواهیها و زورگوییهای آنان وجود ندارد و راه سازش جز با دست کشیدن ما از اصول و هویت اسلامیـایرانیمان محقق نمیشود. اگر ملتی با ایمان به خدا و درس گرفتن از مسیر انبیا و ائمه (علیهم السلام) قیام کند، سختیها را به جان میخرد، اما رفاه مادی زودگذر را به قیمت ذلت در برابر مستکبران نخواهد پذیرفت. چنین ملتی تلاش میکند تا روی پای خود بایستد و هر چه بیشتر وابستگی خود را به دشمنان خود قطع نماید. مسیری که ملت ایران از مبارزه با نظام شاهنشاهی آغاز کرده و به خوبی در طول مدت دفاع مقدس و دوران بازسازی پس از آن تا کنون طی نموده است و از این پس نیز با همان قطبنما و شاخص حرکت خواهد کرد.
در تصویر ذیل میتوان نمایی کلی از مفهوم اصلی اندیشهی امام (ره)، مبارزه و مفهوم تابع آن یعنی «سازش» به دست آورد.
پینوشتها:
[۱]دیدار با آیتالله خامنهای، ۲۰ تیر ۶۸.
[۲]صحیفهی امام، ج ۱۸، ص ۱۲۶.
[۳]صحیفهی امام، ج ۱۳، ص ۲۵۲.
[۴]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۸۷.
[۵]همان.
[۶]صحیفهی امام، ج ۱۵، ص ۵۰۷.
[۷]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۸۷.
[۸]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۱۱.
[۹]همان.
[۱۰]صحیفهی امام. ج ۲۱، ص ۸۱۹.
[۱۱]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۹۲.
[۱۲]صحیفهی امام؛ ج ۲۱، ص ۹۱.
[۱۳]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۱۵۵.
[۱۴]صحیفهی امام، ج ۱۱، ص ۱۶۰.
[۱۵]صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۳۴۷.
[۱۶]صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۳۲۶.
[۱۷]صحیفهی امام؛ ج ۲۱، ص ۸۲.
[۱۸]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۸۹.
[۱۹]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۸۲.
[۲۰]صحیفهی امام، ج ۱، ص ۲۶۲.
[۲۱]صحیفهی امام، ج ۴، ص ۲۷۷.
[۲۲]صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۲۷۱.
[۲۳]صحیفهی امام، ج ۱۳، ص ۲۵۲.
[۲۴]صحیفهی امام، ج ۱۵، ص ۴۵۲.
[۲۵]صحیفهی امام، ج ۱۵، ص ۶۰.
[۲۶]صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۱۱۸.
[۲۷]همان.
[۲۸]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۹۲.
[۲۹]صحیفهی امام، ج ۱۴، ص ۵۲۴.
[۳۰]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۸۵.
[۳۱]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۸۶.
[۳۲]صحیفهی امام، ج ۱۵، ص ۳۴۰.
[۳۳]صحیفهی امام، ج ۱۵، ص ۷.
[۳۴]صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۱۵۷.
[۳۵]صحیفهی امام، ج ۱۰، ص ۴۴۳.
[۳۶]البته روشن است که سازش با صلح در اصطلاح تفاوت دارد. در اندیشهی امام (رحمت الله علیه)، اسلام همواره مدافع صلح است؛ اما صلحی که مبتنی بر عدالت باشد و نه زورگویی جمعی بر دیگران. لذا در برابر مستکبران صلح معنایی ندارد، مگر مصلحت مهمتری از نظر اسلام در میان باشد و صلحی موقت را لازم آورد.
*محمدمهدی شاهآبادی، دانشجوی دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران
منبع: برهان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت سیستان و بلوچستان انتخابات دانشگاه تهران مجلس شورای اسلامی عراق چین دولت سیزدهم مجلس روز معلم رهبر انقلاب معلمان
سیل ایران هواشناسی آتش سوزی سازمان هواشناسی باران هلال احمر یسنا اصفهان شهرداری تهران معلم پلیس
ترکیه قیمت خودرو خودرو تورم قیمت طلا سهام عدالت قیمت دلار بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو مسکن
مهران غفوریان ساواک تلویزیون سریال صداوسیما موسیقی مسعود اسکویی سینمای ایران رضا عطاران
موبایل
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه استقلال علی خطیر باشگاه پرسپولیس بازی لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا
اپل هوش مصنوعی آیفون خودروهای وارداتی ناسا گوگل تلفن همراه مدیران خودرو صاعقه
کبد چرب دیابت فشار خون طول عمر