پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

تقاطع خطوط زندگی


تقاطع خطوط زندگی

در تله فیلم یک دقیقه و یازده ثانیه, داستان زندگی چند شخصیت به شکل موازی روایت می شود

برادران رزاق کریمی را با مستندهایشان می‌شناسیم به طوری که ردپای این واقعگرایی درآثار داستانی آنها نیز قابل تشخیص است. قصه‌هایی که اگرچه در فضای دراماتیک به سرگرمی مخاطب توجه دارد، اما از دل خود زندگی و واقعیت‌های آن برآمده است.

روزمرگی برای ما که هر روز با آن دست به گریبانیم شاید چندان واجد قصه و سویه نمایشی نباشد، اما همین تجربه‌های عادی و به ظاهر پیش پا افتاده سرشار از قصه‌ها و واقعیت‌هایی است که حتی روایت داستانی آن ‌کارکردی مستندگونه داشته و حقیقت ما و زیست ـ جهان ما را به تصویر می‌کشد. رویکردی که رزاق کریمی در تله‌فیلم «یک دقیقه و یازده ثانیه» که از شبکه یک پخش شد، مثل آثار قبلی از آن بهره می‌برد و به همین دلیل شاید فیلم هایش در ذهن مخاطب به حیات انتزاعی خود ادامه می‌دهد و دامنه ثاثیراتش امتداد می‌یابد. اگر در آثار مستند، مخاطب با گزارشی از واقعیت زندگی مواجه می‌شود در اینجا قرار است نگاه و زاویه دید وی به واقعیت‌های زندگی تغییر کند. این نه به معنای بازتعریف زندگی به زبانی فلسفی و پرطمطراق که به معنی تذکر و تلنگر ‌ به حقیقت زندگی‌ است. در فیلم یک دقیقه و یازده ثانیه این نگاه در بستر یک ملودرام اجتماعی نشسته و قصه‌اش را روایت می‌کند. ماجرا از این قرار است که در یک مجتمع بزرگ آپارتمانی، آدم‌هایی در طبقات مختلف در حال حرف زدن با تلفن هستند که ناگهان خط‌ها روی هم می‌افتد و آنها می‌توانند صدای دیگران را که در همان لحظه در حال مکالمه هستند، بشنوند. این اتفاق یک دقیقه و یازده ثانیه طول می‌کشد و در این فاصله آنها به حقایقی درباره هم پی می‌برند؛ حقایقی که اغلب تمایل دارند مخفی بماند و افشای آنها تأثیر زیادی در روابطشان با هم دارد.

واقعیت این است که گاهی بی‌تفاوتی ما به اتفاقات پیرامون زندگی و آدم‌های اطرافمان ناشی از بی‌اطلاعی و بی‌خبری از آنهاست بویژه در جامعه شهری و زندگی‌های آپارتمانی که‌ همسایه از حال همسایه خبر ندارد. این قصه نیز یک قصه آپارتمانی است که هر کدام از ساکنان آن درگیر مشکلات و گرفتاری‌های خود هستند و خرابی خطوط تلفن موجب می‌شود که آنها به شکل اتفاقی از مشکلات زندگی هم باخبر شده ، به یاری هم بشتابند. مرد جوانی که به دلیل ورشکست‌شدن نقشه آدم‌کشی در سر دارد با توصیه همسایه‌اش که قاضی بازنشسته است به دامن قانون برمی‌گردد و زندگی مشترک خود را از متلاشی‌شدن نجات می‌دهد. زوجی ‌به دلیل اختلافات زناشویی در آستانه طلاق قرار دارند که به کمک نقشه‌ای که پیرزن همسایه از طریق پنهان‌کردن دخترکوچکشان می‌کشد، این اختلافات ختم به خیر می‌شود و پسرنوجوان همسایه از طریق اهدای پنهانی کلیه یکی از همسایگان پزشکش به نام دکترشکیبا سلامت خود را به دست می‌آورد. همه این اتفاقات به واسطه تداخل خطوط تلفن و آگاهی همسایه‌ها از هم در یک حرکت دوار با روایتی غیرخطی و دایره‌ای صورت می‌گیرد که انتخاب این فرم و ساختار روایی با درونمایه اثر و زاویه دید فیلمساز همخوانی و سازگاری مناسبی دارد. روایتی که شیوه و شکل آن برساخته از ماهیت زندگی و درهم تنیدگی رخدادهای آن است. شاید از این حیث بتوان یک دقیقه و یازده ثانیه را با فیلم قصه‌ها و واقعیت حجت قاسم‌زاده‌اصل مقایسه کرد که هردو از محصولات سیما فیلم است.

یک دقیقه و یازده ثانیه در واقع روایت موازی از چند قصه و زندگی است که خط و ربط آن به هم از طریق به هم ریختن خطوط تلفن رقم می‌خورد. گاهی به هم ریختن یک نوع خرق عادت و ساختارشکنی محسوب می‌شود. گاه حکمتی در بی‌نظمی و به هم ریختگی وجود دارد. گاهی حتی نظمی که حاکم است یک بی‌نظمی بدقواره عادت شده است که ناخودآگاه به آن تن داده‌ایم و رعایت آن را عین خوبی می‌دانیم در حالی که این نظم صرفا یک نوع اسارت و استحاله‌شدن در وضعی است که راهی به رستگاری ندارد. به قول دکتر شریعتی در یک شرایط نامتعارف، آدم‌های متعارف، نامتعارف به نظرمی رسند. این قاعده، مصداق معکوس هم دارد. گاهی یک وضع نامتعارف و نامناسب، متعارف و منطقی به نظر می‌رسد و دراین شرایط یک بی‌نظمی ظاهری و غیرمتعارف تنها راهی است که می‌تواند پرده از چهره واقعیت برداشته ، نگاه و برداشت ما را به زندگی عوض کند و این اتفاقی است که در یک دقیقه و یازده ثانیه رخ می‌دهد. فیلمی که در لایه‌های پنهان خود بدون این‌که بخواهد تفاخر کند واجد روایتی فلسفی و اخلاقی از زندگی است و به دلیل پرهیز از شعار و زبانی نصیحت‌گونه موفق می‌شود که پیام اخلاقی ‌ـ‌ اجتماعی خود را به دل مخاطب بنشاند.

گاهی برخی تحولات و انقلاب‌های رفتاری در انسان در یک زمان کوتاه و فشرده رخ می‌دهد. در اینجا تداخل خطوط تلفن بیش از یک دقیقه و یازده ثانیه طول نمی‌کشد، اما همین زمان کوتاه به تحولی بزرگ در ذهن و جان همسایه‌ها منجر می‌شود که همه عادت‌های چند‌ساله را در هم می‌شکند و زندگی رنگ و بو و مسیر تازه‌ای پیدا می‌کند. فیلم اگرچه ریتم کندی دارد، اما آزار دهنده وملال آور نیست وفضای آرام و تامل‌برانگیز برای مخاطب ایجاد می‌کند. شاید با تماشای این اثر دست‌کم مخاطب به مناسبت‌ها و اتصال خطوط زندگی آدم‌ها به هم بیندیشد حتی اگر خط‌های تلفنش به هم نریخته باشد.

سیدرضا صائمی