دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
لیلی و مجنون یا ماهی و حیران
● یک: افسانهای که به واقعیت راه یافت
وقتی که فیلمی ساخته میشود نمایش داده میشود از آن استقبال میشود یا نمیشود، اولین برخورد تماشاگر با آن، در حوزه «تقسیمبندی موضوعی» است یعنی میگوید «این فیلم، مثل آن یکی فیلم بود درباره عشق و خشونت یا «خونخواهی» یا ...» این تقسیمبندی، هم میتواند به نفع فیلم باشد هم به ضررش. چطور؟ میتواند به نفعاش باشد اگر قادر باشد مجموعه عواملی را که باعث شده خاطره تصویر مطلوبی از آن «موضوع» در ذهن تماشاگر شکل بگیرد، از نو در خود به «وانمودی» برساند و اگر موفق به چنین کاری نشود، تماشاگر در همان نخستین برخورد، فیلم را طرد میکند.
حالا فرض را بر این بگذاریم که فیلم مورد نظر ما، تماشاگر را درگیر دو یا چند تقسیمبندی موضوعی کند به جای یک تقسیمبندی؛ مسلماً هم نفع احتمالیاش و هم ضررش به نحو چشمگیری دچار افزایش گستره و حجم میشود. حالا یک حالت دیگر را هم در نظر بگیرید. حالتی را که تماشاگر با فیلمی مواجه شود که بخشی از تقسیمبندی موضوعیاش مربوط به موضوعی باشد که به هر دلیلی، خاطره تصویر مطلوبی در ذهن «مخاطب عام» باقی نگذاشته، آن وقت تکلیف این اثر در گیشه مشخص است، نیست؟ «حیران» ساخته شالیزه عارفپور چنین فیلمی است؛ فیلمی درباره عشق، بیپناهی، وفاداری و غربت، در چارچوب ماجرایی که به زندگی یک مهاجر افغانی میپردازد.
چهار «موضوع» یاد شده، همیشه توانستهاند با مخاطب عام ارتباط برقرار کنند اما مشکل، اصل ماجراست یعنی زندگی آن مهاجر افغان. مخاطب عام از چنین فیلمی خوشش نمیآید. چرا؟ نه به این دلیل که مخاطب عام ایرانی به دلایل مختلف از جمله اخبار حاصل از عملکرد تبهکارانه بخشی از مهاجران افغانی [مندرج در نشریات یا خبررسانی شفاهی کشور] دچار نژادپرستی از نوع ژاپنی، اروپایی یا استرالیاییاش نسبت به مهاجران شده است نه! مشکل از آنجا شروع میشود که مخاطب عام ایرانی، یا خودش یا بستگانش، بخشی از این بیپناهی حاصل از مهاجرت را ـ چه به شکل کوتاهمدت و در ژاپن و چه به شکل بلندمدتترش در کشورهای اروپایی یا استرالیا با زمینههای کاری و تحصیلی ـ تجربه کرده است و از این که آن تجربه را دوباره روی پرده نقرهای ببیند شادمان نیست.
هیچ کس از یادآوری خاطرات تلخ شادمان نمیشود و مهمتر از آن، برایش پول نمیدهد! محتملاً به همین دلیل است که اصولاً فیلمهایی که قصهشان به نوعی مرتبط است با افغانستان و مهاجران آن کشور در ایران، نمیفروشند و درآمد گیشهشان از کشورهای اروپایی تأمین میشود که هنوز مشتاق فیلمهایی با چنین موضوعی هستند. برای آنها، «افغانستان» هنوز پر از رمز و راز است و آن «بیپناهی» هم بخشی از یک قصه غیرمرتبط با زندگی آنهاست بنابراین میتوانند با خیال راحت نگاهش کنند و از آن مهمتر، برایش پول خرج کنند! «حیران» عارفپور البته یک «رمنس» است رمنسی که صبغه آن در سینمای افغان محور این چنینی کم نیست منتها این بار، پسری ایرانی دلبسته دختری افغان نشده یا نوازندهای افغان به دنبال همسرش از مرز نمیگذرد تا در کابل او را بجوید.
اینجا، دختری مازنی [متأسفانه از لهجه نمیشود فهمید کدام منطقه است و فیلم هم که عمیقاً درگیر مشکل کاربرد زبان و لهجه است؛ تنها به اتکا به نوع پوشش گیاهی منطقه و عبور خط آهن از آن میتوان حدس زد که مثلاً گیلان نیست و همسایه شرقی آن است] خانوادهاش را وامینهد تا همسر دانشجویی افغانی شود که خرج زندگیاش را با کارگری درمیآورد. صاحب فرزند میشوند و بعد، یک روز صبح، شوهر به قصد کار از خانه خارج میشود و دیگر برنمیگردد.
این که چنین قصهای در قابی از سکانسهای «آوای موسیقی» روایت شود کمکی به فیلم نمیکند، نه به این دلیل که دههها از نمایش آن فیلم گذشته و مخاطب عام ایرانی دیگر در حافظهاش، «خاطره بسامانی» از آن ندارد بلکه به این دلیل روشن، که ایران، آلمان زمان جنگ نیست و این فیلم هم آنقدر سرگرمکننده نیست که ما تلخیهای فرامتنی این قصه را از یاد ببریم. عارفپور حتی در یکی از سکانسها، به خاطره تصویری نزدیکتری متوسل میشود جایی که «حیران» با دوچرخه به دنبال مینیبوسی که «ماهی» سوار آن است رکاب میزند که یادآور یکی از کلیپهای مشهور «عجرم» است دقیقاً با همان دکوپاژ. خب، با این اوصاف مشخص است که نباید با وجود بازیهای مطلوب فیلم و حضور بازیگران شناخته شدهای مثل باران کوثری، خسرو شکیبایی و فرهاد اصلانی، انتظار موفقیت آن را در گیشه داشت. یادمان باشد که «عاشقانهگویی» موفق در چنین سینمایی، قصهای است که در چارچوب «افسانه» محصور بماند و به واقعیت راه نیابد.
● دو: جمع کردن یک فیلم!
جدا از مبحث کاربرد زبان و لهجه [که به نظر میرسید دیگر در سینمای ایران حل شده، اما در جشنواره ۸۷ فهمیدیم هنوز «در» برهمان پاشنه میچرخد که میچرخید!] «حیران» فیلم بدی نیست [حتی امسال که در نمایش عمومی دیدمش، بهتر از نمایش جشنوارهایاش به نظر میرسید.] یک قصه ساده دارد که افت و خیزهایش، نه پیچیدهاند و نه چندان جذاب [جز در سکانس پایانی و به یاد ماندنیاش] با این همه بازی کوثری و صدیقیان، این روایت تقریباً فاقد کشش را در «کنشی خطی» به پیش میبرد و از کسالتباریاش میکاهد. این فیلم کسالتبار که شخصیتهای فرعیاش مثل «دختر عمو»، «مادر»، «برادرهای ماهی»، «دوستان افغانی حیران» و حتی «آن افسرهای پاسگاه مرزی»، در آن تعریف نشدهاند، البته در رویکرد تصویریاش «شسته رفته» است برای مخاطب خاص؛ تقریباً اضافه ندارد و «تدوین» هم، بلندپروازانه نیست تا با فیلمی متظاهرانه و پرزرق و برق از لحاظ نمابندی یا سکانسبندی روبهرو باشیم.
کلاً با فیلم سادهای روبهرو هستیم که بیادعا هم هست. قصهای دارد که اگر طالب «سینمای سکوت و سکون» باشید و بخواهید از مناظر طبیعی ایران هم به جای جلوههای سینمایی لذت ببرید، برای یک بار، دیدنی است منتها فیلمنامه، در مقاطعی از این قصه، باورپذیری مخاطب را مغلوب تسامح خود میکند.
یک نمونهاش آنجاست که دارند خانه دخترعمو را تخلیه میکنند و ماهی با بچهاش فرار میکند تا با اتوبوس به مشهد برود و بعد، از آنجا به افغانستان. خواستههای یک فرد هر چقدر هم که قوی باشند بر نبود امکانات که غلبه نمیکنند، میکنند؟ به گمانم اگر «مادر» این قصه نیازمند هیچ امکاناتی در این سفر نباشد، آن نوزاد، محتاج امکانات زیادی است تا لااقل چهار، پنج روز در اتوبوس و از تهران تا مرز افغانستان را دوام بیاورد و آن هم در زمستان. «حیران» فیلم جمع و جوری است اما جمع کردن یک فیلم به معنای حل کردن مشکلات کوچک و بزرگ آن نیست.
انتخابات ریاست جمهوری سعید جلیلی انتخابات مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم مجلس شورای اسلامی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ انتخابات 1403 ریاست جمهوری
قتل هواشناسی زلزله تهران شهرداری تهران آموزش و پرورش پلیس سازمان هواشناسی طلاق خانواده محیط زیست آلودگی هوا
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دولت سیزدهم دلار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت سکه بازار خودرو بورس بازنشستگان بازار سرمایه
علیرضا قربانی تخت جمشید سینمای ایران سینما تلویزیون بازیگر رسانه ملی کتاب دفاع مقدس سید ابراهیم رئیسی سریال موسیقی
هوش مصنوعی دانش بنیان وزیر علوم ماهواره باتری
فرانسه رژیم صهیونیستی فلسطین ترکیه غزه جو بایدن روسیه جنگ غزه دونالد ترامپ لبنان چین ترامپ
یورو 2024 فوتبال استقلال پرسپولیس لیگ برتر باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند باشگاه استقلال بازی آلمان نقل و انتقالات تیم ملی آلمان
الکامپ ربات نخبگان نمایشگاه الکامپ اپل عیسی زارع پور اینترنت فناوری وزیر ارتباطات
عینک آفتابی کاهش وزن دیابت چشم سرطان ویتامین گرمازدگی قند خون سکته مغزی چاقی