جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نیت و اصلاح شخصیت


نیت و اصلاح شخصیت

براساس آموزه های قرآن شخصیت هر فردی درواقع همان اندیشه و نیت اوست

براساس آموزه های قرآن شخصیت هر فردی درواقع همان اندیشه و نیت اوست. برای اصلاح خود و خوب شدن شخصیت و نیل به کمال شایسته طبیعی است که باید ابتدا به اصلاح و تربیت اندیشه و فکر و به تعبیر قرآن نیت و شاکله خود بپردازیم. اگر فکرمان عقلانی و وحیانی گردید، خودمان و شخصیت مان نیز عقلایی و الهی خواهد شد. اگر نیت ما مثبت شد، شخصیت ما نیز مثبت می شود.

اگر فکرمان خدایی، رضایتمندی خدا و اولیاء الهی، توأم با خیرخواهی، عدالت، صفا، مهربانی و خلوص گردید، قطعا به تبع آن خودمان و شخصیت ما و رفتار ما نیز رنگ و بوی حقیقت و صبغه الهی به خود خواهد گرفت.

اگر اندیشه ما و نیت ما خوب و الهی شد، در دنیا و آخرت نیز با خوبان و اولیاء الهی خواهیم بود. چنانچه خدای ناکرده اندیشه و نیت ما بد و شیطانی شد، در دنیا و آخرت با بدان و اولیای شیطان خواهیم بود.

اگر تفکر و نیت ما خوب گردید اما موفق به کار خوب نشدیم، همان نیت و فکر خوب و سالم ما را در مسیر سعادت و کمال و رضای الهی قرار خواهد داد.

یک سؤال مهم در اینجا مطرح می گردد و آن اینکه چه کارها و برنامه هایی را برای اصلاح نیت و تفکر باید مدنظر قرار دهیم؟ برای پاسخ به این پرسش مهم، با توجه به راه کارهایی که از قرآن و سخنان اهل بیت(ع) ارائه فرموده اند، در اینجا به بعضی از مهمترین آن روش ها و راه کارها اشاره می شود.

● روش اول- داشتن حسن ظن به مردم

دین به ما می آموزد که نسبت به مردم خوش بین باشیم و از هرگونه بدگمانی و سوءظن بپرهیزیم. به عبارت دیگر برای هر یک از رفتار برادران و خواهران دینی خود، ده ها توجیه و تفسیر می توان ارائه کرد. ما مسئولیت داریم که بهترین تفسیر و تحلیل و ارزیابی را از آن رفتارها بنماییم. در صورت تکرار این شیوه (یعنی تفسیر نیکو و پسندیده از رفتار دیگران) ذهنیت ما خوب و مثبت شده و نسبت به مردم احساس خوبی خواهیم داشت.

در اینجا به بعضی از آیات و روایات اشاره می گردد.

سوره نور آیه ۱۲- مؤمنان باید نسبت به یکدیگر حسن ظن داشته باشند و درباره هم نباید بدون علم (و فقط با تکیه بر شایعه، تهمت، دروغ، حدس و گمان، توجیهات نادرست) سخن بگویند. زیرا مؤمنان به خاطر ایمان همانند شخص واحدی هستند. به طوری که تهمت به یکی از آنان، تهمت به دیگران تلقی می شود. (تفسیر المیزان ج ۱۵ ص ۱۳۰)

علی(ع) فرموده اند: هر کس حسن ظن داشته باشد، نیت و فکرش نیز خوب می شود.(غررالحکم، ج۲، ص ۶۵)

هم چنین فرمود: خداوند چیزی از خیر دنیا و آخرت را به بنده خود عطا نکرده جز به خاطر اخلاق خوب و داشتن حسن نیت (همان) ایمان با بدگمانی سازگار نیست. آدم شرور به هیچ کس گمان نیک نمی برد زیرا همه را همانند خود می بیند. هرگاه گمان بد بردید پیرامونش جستجو نکنید. رفتار برادر خود را به بهترین صورت تفسیر کن. خوش بینی مایه آرامش دل و سلامت دین است. خوش بینی اندوه را کم و از افتادن در گناه رها می کند. هرکس خوش بین نباشد از همه گریزان می شود و تنها می ماند. (میزان الحکم، ج۲، ص ۶۳۶)

مرحوم حاج اسماعیل دولابی فرمودند: اگر چیز بدی دیدی که در ذهن تو خطور بدی کرد حمل بر صحت کن. گویا اصلا آن را ندیده ای. اگر نتوانستی توجیه کنی، لااقل به خودت بگو این یک بدی است و در برابر چقدر خوبی دارد که من خبر ندارم. اگر چنین کردی خدا هم با تو همین طور رفتار می کند. خدا و اولیاء او به عمل زشت بندگان نگاه نمی کنند فقط به کارهای خوب آنها نگاه می کنند. (مصباح الهدی،

ص ۳۷۷)

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

البته حسن ظن نسبت به باطن و رفتارهای فردی اشخاص داریم. اما درباره عملکرد ظاهری آنها و مسائل اجتماعی، با ملاک های قانونی و ظاهری در دنیا قضاوت می کنیم. مانند برخورد با دزدی.

● روش دوم- باور کنم که دیگران بهتر و بالاتر از من هستند

در روش اول بیان شد که نسبت به دیگران باید حسن ظن داشته باشیم و خوبیهای آنها را ببینیم و از موارد خطا و لغزش و بدی آنان چشم پوشی کنیم. در روش دوم، آموزه های دینی به ما می گویند که نه تنها مردم خوبند بلکه در مقام مقایسه خود با آنها، همه از ما بهتر و بالاتر هستند.

روشن است که منظور از بهتر و بالاتر بودن، کمالات ظاهری مثل مقام، ثروت، علم جایگاه اجتماعی، تعداد فرزندان، دوستان، زیبایی، قدرت، اعمال خیر و... نیست. این امور در دنیا و در جوامع مختلف (جاهلیت و مدرن) ملاک پائین تر بودن و بالاتر بودن است. بلکه منظور بالاتر و بهتر بودن در پیشگاه خدای متعال و میزان تقرب به پروردگارعالم و محبوبیت حقیقی نزد اوست». ملاک چنین برتری و بالاتری حقایقی مانند «تقوا- توکل- رضا- خلوص و... است. و ما انسانها هیچ راهی برای درک این نوع برتری و بالاتری نداریم. زیرا ملاکهای آن در روح و فکر و اندیشه و نیت آدمیان جای دارد و مسلم است که با ابزار حس و عقل نمی توانیم آنها را کشف و درک کنیم.

بنابراین وقتی کشف و فهم این چنین برتری و بالاتری برای ما ممکن نیست، عقل حکم می کند که همه را از خود بهتر و بالاتر بدانیم.

نکته دیگر اینکه براساس تربیت اسلامی هرگونه «ادعا» در برابر خداوند و در برابر اولیای الهی و مؤمنان و در برابر سایر مردم گناه بزرگ و از حالات ویران کننده محسوب می شود. در کتابهای اخلاقی از این حالت و صفت چیزی نزدیک به «عجب» و خودپسندی و یا خودبینی تعبیر می شود. از منظر قرآن هرگونه تعریف از خود ممنوع است و به ما دستور می دهد که از خود تمجید و تعریف و ستایش ننمایید. (نجم-۳۲) لذا به هیچ نحوی نباید «مدعی» شد. چه در دل و چه در گفتار و چه در کردار.

علتش این است که همه توفیق ها و خیرها و همه کمالات از عنایت و رحمت و لطف خدای مهربان است. در قرآن صریحا می گوید که هر چه خوبی به تو می رسد از ناحیه خداست.(نساء-۷۹) اگر فضل و رحمت خدا نبود هرگز هیچیک از شما پاکیزه و تزکیه نمی شدید و این خداست که هر کس را بخواهد پاکیزه می کند. (نور-۲۱)

در جای دیگری از قرآن می خوانیم که، پس از اینکه همه زنان دربار مصر به گناه خود اعتراف نمودند و حضرت یوسف(ع) را به پاکی ستودند و به او احسنت گفتند، حضرت فرمود: من هرگز نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که نفس قطعا به سوی بدی فرمان می دهد مگر کسی را که خدا به او رحم کند(یوسف-۵۳). در آیه دیگری می خوانیم: ای پیامبر(ص) مردم اسلام خود را بر تو منت می گذارند که مسلمان شده اند بگو به آنها که به خاطر مسلمان شدن بر من منت مگذارید که در واقع خداوند است که شما را هدایت کرد و بر شما منت می گذارد.(حجرات۱۷)

امام باقر(ع) فرمودند: دو مرد داخل مسجد شدند یکی عابد و دیگری فاسق. وقتی که از مسجد خارج شدند، فاسق مؤمن واقعی گردید و عابد فاسق گردید. برای اینکه، عابد به عبادت خود می بالید و به آن ناز می کرد. اما فاسق در این فکر به سر می برد که چگونه از گناه خود پیش خدا استغفار کند.

(اصول کافی، ج۳، ص ۴۲۸)

امام صادق(ع) فرمود: هر کس خود را از دیگران برتر بداند از مستکبران است.

پیامبر(ص): هر که بگوید من بهترین مردم هستم او بدترین مردم است و هر کس بگوید من بهشت می روم او به جهنم خواهد رفت. کسی که ادعا کند من عالم هستم، او در واقع جاهل است.

(میزان الحکمه، ج۲، ص ۸۶۱)

علی(ع): هر کس ادعا کند هلاک شود. هرگاه بخواهی که نیکی های تو پیش مردم بزرگ شود، باید آنها در چشم تو بزرگ نباشد. پیامبر(ص) فرمودند: خود را از افراد گناه کار هم نمی توانیم برتر بدانیم زیرا اولا در پنهان شاید صفات خوبی داشته باشد. ثانیا ممکن است نهایت او آمرزیده شود و ما هنوز گرفتار حسابرسی باشیم.(همان)

از امام حسین(ع) سؤال می شود که ادب چیست؟ در پاسخ می فرمایند: ادب آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی (فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص ۳۸) از پیامبر(ص) نقل شده که فرمودند: عقل مسلمان تمام نیست مگر آن که احدی را ننگرد جز اینکه بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است. (خصال، ج ۲، ص ۱۹۹)

سعدی در کلیات خود این مفهوم را چنین سروده است:

که با نفس و شیطان برآید به زور؟

مصاف پلنگان نیاید زمور

جهان آفرین گرنه یاری کند

کجا بنده پرهیزکاری کند

نخست او ارادت به دل در نهاد

پس این بنده بر آستان سر نهاد

گر از حق نه توفیق خیری رسد

کی از بنده خیری به غیری رسد

زبان را چه بینی که اقرار داد

ببین تا زبان را که گفتار داد

چه اندیشی از خود که فعلم نکوست

از آن در نگه کن که توفیق اوست

چو آید به کوشیدنت خیر پیش

به توفیق حق دان نه از سعی خویش

تو قائم به خود نیستی یک قدم

زغیبت مدد می رسد دم به دم

بسر پنجگی کس نبرده است گوی

سپاس خداوند توفیق گوی

● روش سوم- حسن ظن به خدا

این روش از جمله مهمترین و موثرترین شیوه های اصلاح و تربیت اندیشه و نیت است. امام صادق(ع) فرمودند: برای مؤمن سزاوار آن است که از خدا آن طور بترسد که گویا خود را مشرف به آتش دوزخ می بیند و آنطور امید رحمت از او داشته باشد که گویا از اهل بهشت است و در حدیث قدسی آمده است که: من بر طبق ظن و گمان بنده مؤمن خود رفتار می کنم، اگر حسن ظن داشته باشد، همان گمانش را محقق می سازم و اگر هم سوءظن داشته باشد مطابق گمانش با او رفتار می کنم.(المیزان، ج ۱۷، ص ۵۸۶)

و نیز فرموده اند: آخرین بنده ای که دستور می رسد او را به جهنم ببرید، به هنگام رفتن به جهنم سرش را برمی گرداند. خدا می فرماید: او را نگه دارید. وقتی وی را نزد خدا می آورند خدا می فرماید: بنده من چرا سرت را برگرداندی؟ می گوید: گمان نداشتم که با من چنین نمایی؟ خدا می پرسد: بنده من چه گمانی درباره من داشتی؟ گفت: گمان داشتم که گناهم را می بخشی و مرا به بهشت می بری. خدا فرمود: ای فرشتگانم به عزت و شکوه و نعمت ها و بلاها و بلندی مرتبه ام سوگند! هیچ گاه در طول عمرش گمان خوبی درباره من نداشته است. اگر لحظه ای در طول عمرش به من خوش گمان می شد او را با جهنم نمی ترساندم. دروغش را بپذیرید و او را به بهشت ببرید. سپس امام صادق(ع) فرمودند: هیچ گاه بنده ای به خداوند خوش گمان نبوده مگر این که خدا نیز همانطور که گمان داشته با او رفتار نموده است. و هیچگاه به او بدگمان نبوده مگر این که خدا نیز با او همانطور بوده است. (ثواب الاعمال، ص ۳۷۱)

امام صادق(ع): رسول خدا درباره هیچ رخدادی نمی گفت کاش جز این اتفاق می افتاد.

علی(ع): ریشه خرسندی، حسن ظن و اعتماد به خداست. امام صادق(ع) فرمود: خداشناس ترین مردم راضی ترین آنها به قضای خداست.(میزان الحکمه، ج ۱، ص ۴۳۱)

علی(ع): خرسندی از خدا اندوه را از بین می برد. خوشنودی از خدا قرین اطاعت از اوست. سه چیز بنده را به خوشنودی خدا می رساند. استغفار زیاد- فروتنی- صدقه دادن زیاد. راضی باش تا راحت شوی. کسی که به حال خود راضی است حسد به سراغش نیاید.(غررالحکم، ج۱، ص۴۷۲)

پیامبر(ص): به قسمت خدا راضی باش تا بی نیازترین مردم باشی.(میزان الحکمه، ج ۱، ص ۴۳۱)

علی(ع): راضی بودن و خرسندی چه هم نشین خوبی است.(نهج البلاغه، حکمت ۴)

لازم به ذکر است که شرط مهم حسن ظن داشتن به خدا و رضایت داشتن به قضا و قدر الهی دو چیز است. اول اینکه در انجام وظیفه خود کوتاه و تنبلی و سستی و بی حالی نکنیم.

دوم اینکه تخلف و عصیان از قوانین الهی و احکام شریعت ننماییم. چنانچه کارهایمان را با این دو شرط انجام دهیم در آن صورت به قضای خداوند راضی باش و مطمئن باش که هر اتفاق و نتیجه ای که حاصل می شود قطعا خیر و مصلحت تو درآن خواهد بود.

همانطور که از متن روایات بدست می آید «حسن ظن» به خدای متعال نتایج و آثار ارزشمندی از جنبه فردی و اجتماعی (روان شناختی و جامعه شناختی) درپی دارد که خلاصه اش به قرار زیراست:

۱) حسرت کشیدن ها از بین می رود.

۲) حسادت ها نسبت به هم ریشه کن خواهد شد.

۳) خرسندی و خوشنودی برای فرد به ارمغان می آورد.

۴) احساس واقعی بی نیازی از مردم پیدا می شود.

۵) غم و غصه و اندوه زائل می شود. به عبارت دیگر ریشه افسردگی را که از بیماریهای شایع دوران معاصر است از بنیان برمی اندازد.

۶) موجب قبول شدن طاعات نزد خداوند خواهد بود.

۷) وقتی به خدا خوش بین شدی، خوش باوری و حسن ظن به مردم نیز پیدا می شود.

پیامبر (ص): هیچ مؤمنی به قضای الهی تن ندهد جز اینکه خدا بهترین تقدیر را برای او رقم می زند. رضایت به قضا وقدر ناخوشایند از بالاترین درجات یقین است (آیه الله مشکینی، ازدواج دراسلام، ص ۱۴۶)

محمد مهدی رشادتی