سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

گاندی محصول تمدن شرق


گاندی محصول تمدن شرق

«گرچه گاندی را کشتم ولی مرگی قهرمانانه, مرگی شایسته یک مبارز را به او هدیه کردم»می توان ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ را, آن هنگام که «موهنداس کرمچاند گاندی» زیر لب نام «راما» خداوند را زمزمه می کرد و به خون می غلتید, روز پیروزی صلح بر خشونت دانست آنطور که گاندی خود همیشه در نظر داشت و آنگونه که اخلاق حقیقت یابش آن را وظیفه خود می دانست «کشیدن رنج به جای دشمن به منظور دفاع از حقیقت »

«گرچه گاندی را کشتم ولی مرگی قهرمانانه، مرگی شایسته یک مبارز را به او هدیه کردم»می‌توان ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ را، آن هنگام که «موهنداس کرمچاند گاندی» زیر لب نام «راما» (خداوند) را زمزمه می‌کرد و به خون می‌غلتید، روز پیروزی صلح بر خشونت دانست آنطور که گاندی خود همیشه در نظر داشت و آنگونه که اخلاق حقیقت یابش آن را وظیفه خود می‌دانست: «کشیدن رنج به جای دشمن به منظور دفاع از حقیقت.» بی‌سبب نیست که او در مقابل جریان استعمار و همچنین در تقابل با متعصبان هندو، مسلک «ساتیاگراها» (مبارزه عاری از خشونت) را به عنوان روش مبارزاتی خویش نام نهاد.ریشه تفکرات گاندی را باید در کشف و مراقبه درونی آدمی جست. کشفی که با رسیدن به شهود و پس از جست و جوی خداوند، به حقیقت (ساتیا) می‌انجامد و رسیدن بدین امر یعنی پیروزی مبارزه علیه خشونت. هدف جنبش عدم خشونت در هند (که گاندی پایه‌گذار آن بود) نیز جز این نبود و رسالت خود را نه به مجبور ساختن حریف به اطاعت از خود، بلکه در متقاعد ساختن او در مقابل اندیشه ساتیاگرا و تعظیم در مقابل آن می‌دانست.

به همین جهت گاندی در راه مبارزه، مردم پیرو خویش را نه به دست بردن به سلاح آتش که به تجهیز به سلاح عشق دعوت می‌کرد و می‌گفت: «عدم خشونت کامل، فقدان بدخواهی در برابر هر موجود زنده است و عدم خشونت به شکل فعال، تنها از طریق خیرخواهی در برابر هر موجود زنده تبیین می‌شود.» عدم خشونت نه در معنای سلوکی آن و کنج عزلت برگزیدن بلکه در معنا و شکلی فعال که در پرتو آن، معنای عشق خالص را که تماما مراد خیرخواهی نسبت به هر شکل زندگی است بتوان درک کرد. دقیقا به همین خاطر است که گاندی به‌شدت با نظریه مارکسیستی «جنگ طبقاتی» به مخالفت برآمده و هرگونه راهکاری را که بر پایه مبارزه طبقاتی باشد، منجر به تشدید احساسات خصمانه میان طبقات و سرانجام، از میان رفتن یک طبقه به دست طبقه دیگر می‌داند.گاندی نام روزنامه خود را Harijan به معنای «مردم خداوند» می‌نهد تا هم مبین طرز تفکر مبارزاتی او باشد و هم از این طریق علیه دسته‌بندی طبقاتی آن زمان هندوها که گروهی به نام «نجس‌ها» را پایین‌تر از خود می‌دیدند شوریده باشد.

او در این راه تا آنجا پیش می‌رود که بر نجس‌ها نام Harijan را می‌نهد و اعلام می‌دارد: «اگر هندوها تصور می‌کنند جمعیت هند فقط باید منحصر به آنها باشد در کشور رؤیاها زندگی می‌کنند.‌»نقطه بارز تفاوت تفکر گاندی با دو مکتب دیکته شده آن زمان جهان، اعتقاد به همین نکته است. او با کمونیسم مخالف است زیرا خود را هم در هدف و هم در وسیله از آنها جدا می‌بیند و در دیگر سو با تمدن مدرن غرب به مخالفت برمی‌خیزد بدان دلیل که ذات غیر حقیقی بشر و خشونت را زاییده آن تمدن می‌داند. در همین نقطه است که او به عنوان محصولی از تمدن شرق در مقابل استعمار پیر به عنوان نماینده غرب قرار گرفته و عدم خشونت را که زاییده ذات حقیقت‌جو و خدای کاوشگرِ شرقی است، درمقابل محصول تمدن غرب یعنی خشونت قرار می‌دهد.

این مقابله گاندی با فرهنگ مسلط آن زمان غرب تا بدانجا پیش می‌رود که خود را به عنوان یک رهبر اجتماعی، مخالف تئوری پردازان کلاسیک و تئوری نفع عمومی معرفی کرده و می‌گوید که غربی‌ها وظیفه انسان را فراهم کردن خوشبختی برای اکثریت دانسته و مبنای آن را نیز تنها رونق اقتصادی می‌دانند؛ پس هدف آنها رسیدن به خوشبختی اکثریت است اما آنان «فکر نمی‌کنند که قربانی کردن اقلیت برای برخورداری از چنین ایمنی‌ای چیز بدی است.»در مقابله با همین تفکر و در اثبات همین عقیده خویش است که او پس از «ساتیاگراها» روش و طریق مقاومت در برابر خشونت را نیازمند «ساراوُدایا» (خوشبختی همگانی) می‌داند.

دیگر هندو، مسلمان و مسیحی به عنوان انسان، تفاوتی در اجتماع از لحاظ برخورداری از منافع ندارند، خواه در اقل باشند و خواه در اکثر. به همین جهت است که او در اعتراض به عدم انجام تعهدات دولت در مورد حمایت از جان و مال مسلمانان روزه می‌گیرد. از دیدگاه گاندی، حقیقت خداست و برای رسیدن به خداوند باید حقیقت را در ضمیر خویش جست‌وجو کرد. در این مسیر، حقیقت را باید به عنوان بالاترین اصل و گوهر مذهبی یافت و دانست که این شناخت حقیقت نیازمند خودیابی است و راه وصول بدین خودیابی نیز توسل به عدم خشونت است. خودیابی‌ای نه تنها برای فرد فرد جامعه که برای رسیدن به خیر عمومی و نیک‌بختی تمامی جامعه. او می‌نویسد: «ما نباید هرگز با انگیزه خودخواهی روزه بگیریم و هدف روزه همیشه باید خیر عمومی باشد».قاتل گاندی نیز پس از قتل او در دفاعیه‌ای مدعی شد که به نیت حفظ «مادر هند» باید «پدر» را می‌کشته و به همین دلیل نیز بوده که پیش از کشتن، در مقابل قدومش سجده احترام بجاآورده. «ناتورام گودس» یقین داشت که گاندی در مرگ بیش از زندگی مؤثر خواهد بود.

● یادداشت «رومن رولان» در سالروز تولد گاندی

▪ همه با هم برادریم

گاندی نه‌تنها رهبر کشوری است که به مبارزه با استعمار برخاسته و ملت مظلوم و بلاکشیده خود را به آزادی و استقلال سوق می‌دهد و در آینده‌ای نزدیک به آرمان‌های انسان دوستانه خود نائل خواهد آمد که می‌توان چنین گفت او بی‌ریاترین فیلسوف معنوی قرن ما محسوب می‌گردد.گاندی ستاره پرفروغی است که سکاندار کشتی توفان‌زده قرن ما شده است. کشتی‌ای که در میان امواج سهمگین، بدون اراده و اختیار به این‌سو و آن‌سو کشانده می‌شود و گاندی هدایت آن را برعهده گرفته است.این وظیفه ماست که این مرد شریف و بزرگوار و این معرف و پایه‌گذار سیاست عدم‌خشونت را یاری دهیم.ما باید در این مورد بسیار پرتحرک و پرانرژی بوده، از هرگونه همکاری با حکومت‌های جبار خودداری کنیم و با اقدامات خود عرصه را بر آنها تنگ نماییم. این امر به یک انقلاب معنوی بزرگ نیاز دارد. این انقلاب معنوی بزرگ، نه فقط بین نیروهای آزادیخواهان دگراندیش تفرقه‌ای به‌وجود نخواهد آورد، بلکه موجبات اتحاد، انسجام و تشکل هرچه بیشتر آنها را نیز فراهم می‌آورد.همه شیفتگان آزادی، پروانه‌وار به دور شمع وجود گاندی، این متفکر بزرگ قرن ما جمع شده‌اند و از او حمایت می‌کنند.

او از ریا و دورنگی کلیسا به‌شدت متاثر است و به همه مسیحیان هشدار می‌دهد که از ریا و دورنگی پرهیز کرده، فریب برخی رهبران مذهبی کلیسا را نخورند و در واقع مسیحی‌ای راستین باشند که متأسفانه در اروپای امروز، مسیحی راستین بسیار معدود و انگشت‌شمار است و بسیاری از مردم فقط و فقط تظاهر به مسیحیت می‌کنند.او همچنین به آزادیخواهان، مفهوم واقعی آزادی را آموزش و تعلیم می‌دهد که در دنیای امروز، آزادیخواهان حقیقی و راستین بسیار اندکند و بسیاری از آنها در حق آزادی، جز ایراد سخنرانی‌هایی ریاکارانه و فریبکارانه کاری انجام نمی‌دهند.گاندی به مردم جهان درس دوستی، برادری و محبت می‌آموزد و به آنها یادآوری می‌کند که همه ما انسان‌ها، فرزندان یک پدر هستیم. در واقع گاندی به ما می‌گوید که «همه با هم برادریم.»

دوم اکتبر ۱۹۳۰

هادی بشارت