سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

نقش فاطمه س در مبارزه با فتنه ها


نقش فاطمه س در مبارزه با فتنه ها

فاطمه س دختر گرامی پیامبر ص اشرف زنان در همه تاریخ بشریت است

فاطمه(س) دختر گرامی پیامبر(ص) اشرف زنان در همه تاریخ بشریت است. از این روست که از میان چهار زن بزرگ هستی، نامش بسیار فراتر از همگان می درخشد و خورشید وجودش در کهکشان هستی هر خورشیدی را چون ستاره ای خرد در خود می گیرد.

این عظمت و شرافت و بزرگی را نه تنها به نسب بلکه به حسبی برد که با ایمان خالص و تقوای الهی به دست آورد. مجاهدت های وی بود که او را بر تارک هستی نشاند و خداوند خود مدیحه سرای وی گشت و سوره ها و آیات بسیار در کمال تألهش فرو فرستاد.

فاطمه(س) فاطمه است و هیچ کس را نمی توان با او سنجید. از این رو کسی جز خداوند نمی تواند در حق این بانوی بزرگ عالم بشریت سخن بگوید؛ زیرا او وجه الله بود و همه هستی اش وجه الله را می جست. لذا خداوند در سوره انسان، از این صفت فاطمی سخن می گوید و بدان وی را می ستاید.

بیان همه وجوه و ابعاد وجودی حضرت فاطمه(س) حتی بر پایه گزارش های قرآنی که در حق این بانوی کرامت و شرافت آمده است، بیرون از توان هر انسانی است؛ مگر آن که خود یکی از وجودات نوری و نورانی باشد.

نویسنده در این مطلب تنها به بخشی از عمل سیاسی آن بزرگوار در مسیر مظهریت خلافت الهی و حجت ربانی و ربوبیت مظهری، با اشاره به سخنان آن حضرت در مسجد پیامبر(ص) پرداخته است تا دست کم حقی از آن بزرگوار را ادا کرده باشد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● فاطمه(س) یکتا و یگانه

بی گمان برخی از وجودات هستی، از مقام احدیت و وحدانیت بهره می برند و مظهر آن اسمای حسنای الهی هستند. از جمله این وجودات می توان از پیامبر گرامی(ص) امیرمومنان(ع) و فاطمه(س) یاد کرد. اینان بی هیچ تردیدی، مظاهری از اسم احد و واحد هستند و می توان ایشان را یکتا و یگانه در میان موجودات انسانی بلکه همه موجودات هستی دانست که خداوند آفریده است. از این رو، سخن گفتن از آنها بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا مصداقی دیگر وجود ندارد تا آنان و رفتارشان را بر پایه امری سنجید و براساس مقایسه، جایگاه و نقش آنان را در هستی باز گفت.

علامه آیت الله حسن زاده این انسان عالم عامل در درسهای خود در خصوص برخی از فرشتگان، آنان را نوع منحصر به فرد معرفی می کرد. به این معنا که از نوع جبرئیل، تنها همین یک فرد، وجود یافته است و دومی برای آن نیست هر چند که می توان برای او دومی را متصور شد. هم چنین حضرت میکائیل، عزرائیل و اسرافیل (علیهم السلام) از انواع منحصر به فرد هستند و از این انواع مصادیق دیگر وجود ندارد.

به سخن دیگر، انسان نوعی از انواع حیوانات است. این نوع، دارای میلیاردها مصداق است که هم اکنون در زمین زیست می کنند. اما فرض کنید که از نوع انسان تنها حضرت آدم(ع) آفریده می شد و فرد دیگری از این نوع آفریده نمی شد. در این صورت، آدم نوع منحصر به فردی بود که دومی نداشت.

به یک معنا، پیامبر(ص)، امیرمومنان(ع) و فاطمه(س) این گونه هستند. یعنی آنان در سطح خود یکتا و یگانه هستند و هیچ کس در سطح ایشان نیست تا بتوان با مقایسه، درک و فهمی درست از آنها داشت. البته این بدان معنا نیست که آن حضرات بزرگوار از افراد نوع انسانی نیستند، بلکه به این معناست که از افراد منحصر به فردی از لحاظ درجات و سطوح مقامات انسانی هستند. بنابراین نمی توان به سادگی آنها را شناخت؛ به ویژه که شناخت کامل نیازمند احاطه علمی و وجودی است و تنها خداوند است که بر ایشان احاطه وجودی و علمی دارد. از این رو تنها خداوند است که ایشان را می شناسد و می تواند معرفی کند.

نکته ای که نباید از آن غافل شد، اینکه آنان چنان که قرآن بیان داشته است، از نوع بشر هستند، چنان که بارها قرآن با تاکید، از زبان آنان می فرماید: انا بشر مثلکم؛ من بشری همانند شمایم. اما در همان آیات این معنا نیز تبیین شده که آنان به دلایلی از ظرفیت بیش تری برخوردار بوده اند که بدانان وحی شده است و همین ظرفیت بیش تر، وجه تمایز آنان با دیگر افراد نوع بشر است.

البته در روایاتی از خود پیامبر(ص) این معنا نقل شده که در مقام نوری نه وجود خلقی مادی، نور آن حضرت(ص) و نور امیرمؤمنان(ع) به تبع او نور اهل بیت عصمت و طهارت (س) از نوری غیر از نور دیگر افراد نوع انسانی می باشد.

این بدان معنا خواهد بود که در مرتبه ای از مراتب انشا و ایجاد این افراد از افراد نوع بشر، تفاوت های معناداری وجود داشته است که آنان را در مرتبه ای فراتر می نشاند. بنابراین می توان گفت که هر یک از اهل بیت(ع) به یک شکلی یکتا و یگانه اند و مظهر یکتایی و یگانگی خدا هستند. بر این اساس، علی(ع) علی است و فاطمه(س) فاطمه است و دومی ندارند تا بتوان به سنجش و ارزیابی و داوری در گفتار و رفتار و یا در شخصیت وجودی و مانند آن پرداخت.

خداوند در آیه مباهله، وجود انحصاری این انوار تابناک هستی را بیان می کند و نشان می دهد که چگونه حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در مقام نفس، نفس پیامبر(ص) است؛ چنان که پیامبر(ص) در بیانی دیگر، تبیین می کند که در مقام نوری، امیرمؤمنان علی(ع) از نور وی جدا شده است.

ابن داوود از اهل عامه در کتاب سنن (جزء ۵ ص ۷۶ حدیث شماره ۴۷۰۰) از پیامبر(ص) نقل می کند که می گوید: اول ما خلق الله العقل و در منابع شیعی نیز آمده است: اول ما خلق الله نوری (منتخب میزان الحکمه، ج۱، ص ۳۲۴) و همچنین در مسند احمد از اهل عامه آمده است که پیامبر(ص) فرمود: «من و علی از نور واحد خلق شده ایم و خداوند روح من و روح علی بن ابیطالب را قبل از خلقت عالم خلق نمود.»

و ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب خود نقل می کند که پیامبر(ص) فرمود؛ من و علی نوری بودیم در خدمت حضرت حق و این نور، خداوند را تسبیح می گفت و تقدیس می کرد قبل از آنکه آدم خلق شده باشد و امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود؛ «کنت ولیا و آدم بین الماء و الطین» شرح و تفصیل این روایات مجال دیگری می طلبد.

به هر حال از آیات و روایات این معنا به دست می آید که حضرت فاطمه(س) شخصیت منحصر به فردی از دیدگاه خداوند و پیامبر(ص) است و نمی توان این کلمه وجودی الهی را که موجب پذیرش توبه آدم(ع) به سبب قرب منزلت می شود (بقره، آیه ۳۷ و نورالثقلین، ج۱، ص ۶۷ احادیث ۱۴۳تا ۱۴۸ و نیز درالمنثور، سیوطی شافعی، ج۱، ص ۱۴۷) به سادگی شناخت چه رسد که شناخت کاملی از آن بزرگوار ارایه نمود.

● فاطمه(س) در مقام دفاع از ولایت

فاطمه(س) انسان کامل، حجت بالغ و خلیفه الهی است که همه ابعاد شخصیتی وی در زندگی کوتاهش به گونه ای تجلی یافته است تا الگو و اسوه ای کامل از سوی خداوند برای بشریت به ویژه زنان باشد.

درباره سیره سیاسی آن حضرت(س) کمتر سخن گفته شده است. در حالی که با نگاهی گذرا به همان مدت بسیار کوتاه و اندک ۷۵ یا ۹۵ روزه زندگی پس از پیامبر(ص)، می توان درباره عظمت شخصیت سیاسی آن حضرت (س)، بصیرت و شناخت کامل و تحلیلی ایشان از فتنه ها و مسایل سیاسی و عواقب حرکت های ضلالت آور سقیفه، دفاع از ولایت و نظام سیاسی قرآن، حمایت از اندیشه نظام ولایی، جانفشانی و شهادت در این مسیر به گونه ای که نخستین شهید ولایت و نظام ولایی و اولین ایثارگر و جانباز درعرصه تثبیت تاویل پس از تثبیت تنریل شد، سخن ها گفت و کتب تحلیلی و تبیینی ارایه کرد. آن چه در این مقال گفته می شود تنها برخی از صفات ایشان درعرصه عمل سیاسی است و با بررسی و تحلیل زندگی سیاسی آن حضرت (س) می توان ده ها عنوان برجسته دیگر را برای آن حضرت ردیف کرد که سرآمد و پیشگام و سرمشق درآن عرصه سیاسی بوده است.

در سیره و تواریخ اسلامی و روایی به تواتر این معنا نقل شده است که آن حضرت (س) نسبت به انتخاب جانشین برای پیامبر(س) در سقیفه به شدت واکنش نشان داده و به دلیل آن که برخی با وجود نصوص صریح از پیامبران (ص) درجانشینی حضرت امیرمومنان علی(ع) در غدیر و مواضع دیگر به این نکته سرنوشت ساز بی توجهی کردند به شدت نگران بود و به مقابله با خطر پرداخت.

آن حضرت (س) همانند پیامبر (ص) به دفاع از کیان اسلام که در ولایت و نظام ولایی تجلی می یافت، برخاست؛ زیرا قرآن و آموزه های آن زمانی می تواند جامعه بشری را نجات بخشد که پس از پذیرش ظاهری و تنزیلی قرآن، درسایه سار ولایت الهی، آن آموزه های وحیانی را به طور کامل تاویل و به اجرا در آورد. تاویلی که فاطمه (س) از آن سخن می گفت، تاویل واژگانی و مفهومی الفاظ و ظواهر قرآن نبود، بلکه آن حضرت تاویل را تحقق وجودی آموزه ها و عمل به آن ها می دانست.

این گونه است که تاویل عرفانی و مانند آن را تنها بطنی از بطون قرآنی می دانست که مرتبط با تنزیل است و ارتباطی با تاویلی که خداوند خواسته است ندارد؛ زیرا تاویل واقعی را تنها راسخون درعلم یعنی اهل بیت عصمت و طهارت می توانند تحقق بخشند.

از این رو حضرت زهرا (س) به حکم رسالت عظمای الهی قیام می کند و به هدف پاسخ گویی به یکی از آموزه های اصیل قرآن یعنی قیام عدالت، به جنگ کسانی می رود که یا مخالف تنزیل بودند و یا به تنزیل بسنده کرده به تاویل پـشت نموده بودند و یا آن که اصولا تاویلی برای قرآن نمی خواستند و قرآن ظاهر و اسلام وارونه را می جستند. آن حضرت (س) نخستین مدافع از اسلام تاویلی و اجرایی در قالب عمل کامل بر اساس آموزه های وحیانی درسایه سار ولایت عظمای الهی امیر مومنان علی (ع) بود. چنان که در همین راه همانند پدر بزرگوارش(ص) آزارها دید و مصیبت ها تحمل کرد و در نهایت به شهادت رسید.

● مبارزه با فتنه گران و تاویل ستیزان

چنان که گفته شد، اسلام دو چهره دارد، چهره ای که در قالب لفظ و ظاهر است و چهره ای که در قالب معناست و درپس الفاظ نهفته است.چهره نخست هرچند که اهمیت دارد و در قالب تنزیل جا گرفته است تا کلیات ایمانی مردم را نشان دهد و راه از چاه بازشناساند، اما آن چهره دوم تاویلی است که به آن الفاظ معنا و مفهوم واقعی می بخشد و آن زمانی است که آن چه دانسته شد، درجان و جامعه عملی گردد و انسان و جامعه و جامعه ای متاله و خدایی براساس فرهنگ قرآنی ایجاد کند.

اما در عصر نبوی دو جریان نفاق و کفر اجازه نمی دادند که تنزیل صورت گیرد، چه رسد که تاویلی انجام گیرد و مردم را خدایی و جامعه را قرآنی نماید. این دو جریان، همانند دوره جاهلیت، به ظاهر بسنده می کردند و باطن را نمی جستند؛ از این رو همانند دوره جاهلی، دنبال بتانی دیگر بودند تا واسطه هایی برای ایشان با خدایشان باشد.

بدین ترتیب فتنه ای شکل می گیرد و بسیاری از مردم مدینه ساده لوحانه در دام فتنه گرفتار می آیند و با ایشان همراه می شوند و چنان بر سر اسلام ضربه ای مهلک می زنند که هنوز است اهل تاویل و ولایت باید در انتظار منجی باشند تا بیاید و در آخر زمان حکومت جهانی عدالت محور بر پا نماید و تاویل قرآن را همانند تنزیل آن کامل گرداند.

آن حضرت(س) در مسجد پیامبر(ص) خطبه ای خواند که فتنه گران را لرزاند و برای آیندگان خط و نشان تعیین کرد؛ زیرا مردم در فتنه چنان غرق شده بودند که نهیب های پیامبرگونه فاطمه(س) تأثیری در آنان نداشت و همان خط فتنه را پی گرفتند و همانند قوم ثمود، ناقه صالح را پی کردند و به شهادت رسانیده و سر و گوشت ناقه های صالح پیامبر امی خدا(ص) را بر سر نیزه کرده و به شامات فرستاده و در شهرها و روستاها دوره گردانیدند و کردند آن چه را نباید می کردند.

فاطمه(س) در مسجد کوفه از مصیبت های پیامبر(ص) برای تنزیل سخن می گوید و سپس رو به فتنه گران کرده از مصیبت هایی که فرزندان پیامبر(ص) یعنی اهل بیت عصمت و طهارت و پسر عم پیامبر(ع) اکنون برای تاویل قرآن از دست ایشان می کشد سخن به میان می آورد و می فرماید: «ای مردمانی که برای شنیدن سخن بیهوده شتابانید و کردار زشت و زیان آور را نادیده می گیرید. آیا در قرآن نمی اندیشید یا آنکه بر دلها مهر زده شده است؟! بی تردید اعمال زشت، قلب هایتان را تیره و تار کرده است و گوش ها و چشم هایتان را فرا گرفته است. چه بد آیات قرآن را تأویل می کنید و بدمسیری را به او نشان دادید... به خدا قسم تحمل این بار گران، برایتان کمرشکن است و پایان آن نیز، چیزی جز بدبختی و تیره روزی نخواهد بود و هنگامی که پرده ها برداشته شود و اعمالتان آشکار گردد، خود را میان زیانکاران خواهید یافت.»

این خود نشان می دهد که فتنه گران تا چه اندازه ضد تاویل قرآن بودند و اجازه نمی دادند تا نظام قرآنی در جامعه پدید آید و جامعه براساس آموزه های قرآنی مدیریت و ولایت شود. از این رو فاطمه(س) پس از شکست در قیام خود، نومیدانه به خانه باز می گردد و می فرماید: از این پس وای بر هر صبحی که خورشید در آن طلوع کند. چرا که دیگر این مردم نمی توانند تاویل قرآن را در جان و جامعه خویش ببینند و اسلام واقعی از میان ایشان رخت بر می بندد و تا زمان منجی، مردم در میان حق و باطل و فتنه های بسیار گرفتار می شوند.

آن حضرت(س) سپس سرزنش کنان می فرماید: کردار شما را خدا می بیند و به همین نزدیکی، آنان که ستم کردند، در خواهند یافت که به کجا بازمی گردند. من دختر کسی هستم که به شما از عذاب الهی هشدار داد. پس شما کار خود را بکنید و ما نیز کار خود را خواهیم کرد و منتظر بمانید که ما نیز منتظر خواهیم ماند.»