دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جبهه نگاری شاعرانه در «وطنم ابراهیم»


جبهه نگاری شاعرانه در «وطنم ابراهیم»

تأملی در مجموعه شعر «وطنم ابراهیم», سروده محمدرضا سهرابی نژاد

از زمان چاپ مجموعه شعر «وطنم ابراهیم» تاکنون، به دنبال فرصتی خجسته بودم که دست به قلم ببرم و یادداشتی بر این دفتر بنویسم که هر بار به علتی این مهم به تعویق می افتاد، تا این که سرانجام توفیق رفیق شد و این فرصت خجسته به لطف حضرت دوست، فراهم.

سهرابی نژاد را از آغاز انقلاب تاکنون با رباعی های ناب و دوبیتی ها اصیل و شناسنامه دارش می شناسم. هر چند که در سایر قالب ها نیز از او آثار ارزنده ای خوانده ام. فکر می کنم جامعه ادبی ما نیز بیشتر او را با رباعی و دوبیتی به یاد می آورند و شهرت او- بخصوص در دهه اول انقلاب- به خاطر رباعی های فاخر و استخوانداری است که از او در مطبوعات به چاپ رسیده است.

اما علی رغم این ذهنیت، در این یادداشت های کوتاه قصد دارم به خوانش شعرهایی از مجموعه شعر «وطنم ابراهیم» او بپردازم که اکثر شعرهای آن در قالب سپید و معدودی نیز در قالب نیمایی سروده شده اند. این مجموعه شعر البته تاریخ ۸۶ را بر پیشانی خود دارد و حکایت از این امر می کند که سهرابی نژاد در سال های اخیر -علی رغم غیبت چند ساله در محافل و مجامع ادبی- چندان هم از دغدغه سرودن برکنار نبوده و در خلوت شاعرانه خویش، مشغول آفرینش این سپید سروده ها بوده است: سپید سروده هایی با مضمون «دفاع مقدس» .از همین رو شما در این دفتر با سیمای شاعری روبه رو می شوید که با سهرابی نژاد دهه اول انقلاب- به اعتبار گزینش قالب سپید برای سرودن- فاصله زیادی گرفته و در یک پوست اندازی ادبی، به هویتی مدرن تر و معاصرتر دست یافته است که از این نظر باید به او تبریک گفت، چرا که این تحول در کارنامه ادبی او، تحولی رو به جلو و امیدبخش است.

من همیشه بر این باور و اعتقاد بوده ام که شاعران انقلاب با پیوندزدن ذهن و زبان خود با قالب های نو- نیمایی و سپید- باید به جریان ادبیات معاصر بپیوندند و از جزیره ای کار کردن دست بردارند. بیرون آمدن از حصار قالب های سنتی و پیوستن به اقیانوس ادبیات معاصر، بهترین راهکار باروری و بالندگی ادبیات معاصر و همزبانی با جامعه ادبی جهانی است. قالب های نو یک فرصت است که بهره گیری توانمندانه شاعران انقلاب از این فرصت، می تواند راه را برای جهانی شدن ادبیات ما هموار کند. از همین روست که رویکرد سهرابی نژاد به قالب های نو را، حرکتی تکاملی، امیدبخش و روبه جلو ارزیابی می کنم.

و اما در این یادداشت های کوتاه که به خوانش شعرهایی از دفتر «وطنم ابراهیم» اختصاص دارد، قصد من بیش تر بر «عقد و وصل» است، تا «نقد و فصل». هر چند که در مواردی نیز- به ضرورت- در قلمرو نقد وارد شده ام و به نکاتی اشاره کرده ام. و صد البته این امری بدیهی است که یک مجموعه شعر از فراز و نشیب هایی برخوردار باشد، چنان که زنده یاد «سیدحسن حسینی» در یادداشت کوتاهی که بر مجموعه شعر عاشورایی «از صاعقه تا باران» سهرابی نژاد نوشته، به خوبی به این نکته اشاره کرده است:

«شعر زنده مثل عضو زنده، تپش و فراز و فرود دارد. تو سربلند باش که شعرت زنده است... شعر تو فراز و فرود دلنشینی دارد، چون به «عصب» متصل است. موفق و مؤید باشی و خودت و دیگران هم بدانند که در ید بیضا همه انگشت ها یکدست نیستند.»(۱)

من نیز با شناختی که از دوست شاعرم سهرابی نژاد عزیز دارم، خوب می دانم که او از هرگونه نقدی که آلوده به جاه طلبی های ژورنالیستی نباشد، با آغوش باز و روی گشاده استقبال می کند و صداقت در نقد را- اگر با تقوای ادبی همراه باشد- بر تملق و چاپلوسی مزورانه ترجیح می دهد. به هر صورت، این یادداشت ها «برگ سبزی است تحفه درویش» و در حد بضاعت این کمترین: «و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد».

(۲)

به سر بریده می ماند

خورشید

غروب

کربلای کوچکی است!

(شعر۳، ص۹)

ادبیات مقاومت و پایداری، برآمده از جوهره و ذات فرهنگ شیعی است. در اسلام، حضرت اباعبدالله(ع)، نماد مقاومت و پایداری در مقابل مظاهر ظلم و کفر و شرک و نفاق است. عاشورا و کربلا نیز اسطوره ای است برای همه عصرها و همه نسل ها: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا». از همین روست که ادبیات پایداری و شعر دفاع مقدس، ریشه در کربلا و عاشورا دارد و از سرچشمه زلال این قیام الهی می نوشد.

شاعران دفاع مقدس نیز که پرورش یافتگان مکتب عاشورا هستند، در آفرینش های ادبی خود همواره گریزی به دشت کربلا زده اند، چرا که خوب می دانند رمز پایداری و پایمردی ملت سربلند ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، الگوبرداری و الهام از قیام عاشورا بوده است. آری، فلسفه پایداری و ایستادگی مردانه ملت ما در سال های افتخارآفرین دفاع مقدس چیزی جز مهر تأیید زدن بر این ادعای روشن نبود که ما با اقتداء به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، نه ظلم می کنیم و نه زیر بار ظلم می رویم، و فتوحات درخشان «عاشورا مردان» این مرز و بوم نیز در طول این «هشت فصل عشق»، ایمان و اعتقاد راسخ به حقانیت این راه نورانی بود.

شاعر عاشورایی «وطنم ابراهیم.» نیز با دیدن غروب غم انگیز خورشید، به یاد کربلا و خورشید عالمتابی می افتد که سر مبارک او- سر فراز- بر فراز نیزه ها نورافشانی می کند و با تلاوت قرآن، بشارت مرگ کافران و ستمگران رامی دهد.

سهرابی نژاد با این اشاره تاریخی به یادمان می آورد که اگر ما در جنگی با این وسعت و عظمت پیروز شدیم، به خاطر درس آموزی از عاشورا و اقتداء به سیدالشهداست. یعنی به خاطر داشته باشیم که دفاع مقدس، ریشه در آموزه های وحیانی و قرآنی دارد و جهاد ما با دشمن، نه صرفاً بر سر حفظ آب و خاک و بازپس گیری مرزها، بلکه دفاعی ایمانی و اعتقادی برای پاسداری از مرزهای شرف، پاسداری از نوامیس اسلامی و صیانت از کرامت های انسانی است.

(۳)

در حیرت تماشائیان

عاقبت

از آتش «نمرود»

سربلند بیرون آمد

وطنم!

(شعر۱، ص۷)

اولین چیزی که در این شعر موجز به نظر می آید، تلفیق هنرمندانه فرم و محتوا در هیئتی شاعرانه است. شاعر بااشاره به مضامین قرآنی، خواننده را به تاریخی آشنا ارجاع می دهد و به راحتی با او ارتباط برقرار می کند، ارتباطی شاعرانه و به دور از هرگونه تکلف و تصنع.

(۴)

پاهای گل آلوده ام را/ بر سنگری متروکه/ کوبیدم/ سرباز مجروحی درآمد/ با «مشت بسته»/ پنداشتم.../ وقتی نشان رفتم/ با ترسخندی/ پیش تر آمد/ مشت خودش را باز کرد و/ سیب پنهان را/ به من داد/ من هم، در آغوشش گرفتم!

(شعر ۲۴، ص ۳۰)

یکی از مضامین و موضوعات مورد توجه شاعران دفاع مقدس، توجه به مضمون «صلح» و «دوستی ملت ها» است.

این مضمون بخصوص بعد از پذیرش قطعنامه و خاتمه یافتن جنگ بیشتر مورد توجه شاعران قرار گرفت، چنان که اکثر شاعران با فروکش کردن شعله های جنگ تلاش کردند با نگاهی واقع بینانه و عینی، به بررسی جنگ و تبعات آن پرداخته و با دعوت به «صلح و دوستی» نفرت خود را از جنگ افروزی قدرت های استکباری با زبان شعر به تصویر بکشند.

سهرابی نژاد نیز در «وطنم ابراهیم»- همچون دیگر شاعران دفاع مقدس- از این دغدغه مقدس انسانی فارغ نبوده است و در شعر شماره (۲۴) به زیبایی به تقبیح جنگ و ستایش صلح پرداخته است.

شاعر در شعر فوق با بیانی «وصفی- روایی» و در روایتی سینمایی، سیمای انسانی و عاطفی پدیده ای به نام جنگ را به تماشا گذاشته است. استفاده از تکنیک «لحظه نگاری» در این شعر کاملا مشهود است. ما در واقع با این شعر، همپای شاعر در قلب حادثه حضور پیدا می کنیم و آن روی سکه جنگ را که زندگی و زایندگی است به تماشا می نشینیم.

شعر فوق، نمونه یک شعر مفهومی است، یعنی شعری «معنا بنیاد» که بر طبق معنا و مفهوم خود شکل و وزن می گیرد، و در قالب متناسب با زمان و مکان خود سروده می شود. تنها کاستی و نارسایی این شعر، کم توجهی شاعر به ویرایش نهایی آن است، که همین غفلت باعث همسایگی آن با نثر شده و ساختار هنری آن را متزلزل کرده است.

(۵)

خزیدم/ کنار سنگرش/ به نجوا گفتم:/ خالد!/ سربرآورد:/- نعم!/ سرش بی هوا/ مثل هندوانه رسیده ای/ پوکید در هوا!

(شعر ۷۲، ص۳۳)

هر چند در «وطنم ابراهیم» اکثر جبهه نگاری ها، شاعرانه و با واقعیت و حقیقت دفاع مقدس قابل انطباق است، ولی در تعدادی از شعرها، شاعر به خاطر غفلت از فلسفه دفاع مقدس- ناخواسته و از سر سهو- به ورطه افراط و تفریط کشیده شده و سیمایی غیرواقعی و نامأنوس از دفاع مقدس را به نمایش گذاشته که پیش تر و بیش تر از آن که مبین سلوک معنوی رزمندگان و مجاهدان جبهه حق باشد، یادآور صحنه های اکشن فیلم های وسترن آمریکایی است، فیلم هایی سرشار از قتل و غارت، آتش افروزی، خشونت و آدم کشی! حال آن که جبهه در ذهن و زبان حضرت امام(ره) که درود خدا بر او باد، دانشگاه آدم سازی و فرصتی برای تزکیه نفس، وارستگی از دنیا و دل سپردن به خدا بود. البته هم چنان که اشاره کردم، این اتفاق ناخواسته و از سر سهو بوده است و شعرهایی از این جنس در سرتاسر این دفتر حتی به شمار انگشتان یک دست هم نمی رسد:

عده ای را/ در ایستگاه مرگ/ پیاده کردم و/ جمعی را تاراندم./ قطار فشنگ/ چه به موقع رسید!

(شعر ۵۲، ص۱۳)

(۶)

شعر دفاع مقدس بعد از پشت سر گذاشتن شرایط خاص سیاسی- اجتماعی سال های بعد از پذیرش قطعنامه ۸۹۵ و بیرون آمدن از بحران های سیاسی آن سال ها، سرانجام به مثابه رودی که به دریا می ریزد، در کالبد «شعر پایداری» حلول می کند و حل می شود.

شاعران دفاع مقدس که بعد از پشت سر گذاشتن دو دهه پربار، اکنون به بلوغ و بالندگی ادبی رسیده اند، از این پس گستره ذهن و زبان خود را از مرزهای جغرافیایی ایران به جهان گسترش می دهند و همنوا با شاعران پایداری جهان، در مسیر بیدارگری و استعمارستیزی گام برمی دارند. از همین رو در شعر شاعران این دوره، کمتر شاهد یک جانبه نگری و پرداختن به مضامین داخلی و درون مرزی هستیم.

شاعران دفاع مقدس بعد از پشت سر گذاشتن دو منزل، اکنون در دهه سوم انقلاب با برخورداری از دو دهه تجربه گران سنگ و پربار ادبی، اکنون با ذهن و زبانی پیراسته و پالایش یافته و تسلط کامل بر فرم، در حوزه شعر پایداری در صدد خلق آثاری با درون مایه های انسانی و جهانی هستند. شعرهایی که روح حرکت، تکاپو و بیداری را در کالبد مغضوبین جهان بدمد و آنان را به قیام علیه مستکبران و جهان خواران وادارد.

شعر دفاع مقدس در دهه سوم حیات خود، در اتحادی خجسته و خوش فرجام با شعر پایداری جهان، تولدی دوباره را آغاز می کند و برای اعاده حیثیت از انسان که جانشین وظیفه خدا بر روی زمین است، دست در دست خلق های ستم دیده جهان می دهد، تا آتش بر خرمن هرگونه استبداد، استعمار و استعمار دراندازد و با استناد به وعده صادق خداوند در قرآن، وراثت زمین را به مستضعفین بشارت دهد.

شاعر «وطنم ابراهیم» نیز در کنار شعرهایی که با موضوع دفاع مقدس ملت ایران سروده است، شعرهایی نیز با صبغه جهانی و «فرامرزی» دارد که این شعرها در حوزه شعر پایداری قابل بررسی است.

شاعر در این شعرها، ذهن و زبان خویش را از محدوده مرزهای جغرافیایی و دفاع مقدس هشت ساله ملت ایران رهانیده و با افق دیدی گسترده تر، در مسیر «شعر پایداری» به حرکت درآورده است.

شاعر در شعر پایداری به دنبال کشف زبانی برای گفت وگو، همدلی و همزبانی با همه مردم جهان است. مردمی که طعم تلخ جنگ را چشیده اند و مقاومت و پایداری را تجربه کرده اند. در واقع شاعر در حوزه شعر پایداری، پیام های انسانی و فلسفی پدیده ای به نام «جنگ» را می گیرد و به آن ها تشخص جهانی می بخشد. پیام هایی همچون آزادی، حق طلبی، عدالت خواهی، میهن دوستی، ایثار و جانبازی، نوع دوستی و... و از آنجا که این پیام ها به مرزهای جغرافیایی محدود نمی شود، طبیعتا دایره مخاطبان شعر گسترش می یابد و شعر مخاطبانی در گستره جهانی پیدا می کند:

«نیل» طغیان نکرد/ «بحرالمیت»/ زنده نشد/ «اسد»/ نغرید/ و «عبدالله»/ تسلیم «شیخ نجد» شد/ لبنان که «یتیم» ماند/ با اشکی/ به زلالی «قانا»/ تفالی به قرآن زدم/ فرمود:/ «نصرا...» که آمد/ فتح نزدیک است!/ و فتح، با نصرالله آمد/ چنان که/ کورها شنیدند و/ «کر»ها/ دیدند!

(شعر۹۴۱، ص۱۵۷)

(۷)

همچنان که پیش تر اشاره شد، سهرابی نژاد شهرت خود را در دهه های اول و دوم انقلاب بیش تر مدیون رباعی است، و رویکرد او به قالب های نو- سپید و نیمایی- رویکردی جدید است که بیش تر در دهه سوم انقلاب نمود عینی پیدا کرده است.

در مجموعه شعر «وطنم ابراهیم» می توانیم سیمای یک شاعر «نوپرداز» را به تماشا بنشینیم، اما شاعری با ذهنیت کلاسیک. اما در این مجموعه سیمای سنتی شاعر تا حدود زیادی در حاشیه قرار گرفته و آنچه که برجسته است، تلاش شاعر برای سربلند بیرون آمدن از عرصه «نوگویی» است.

این تلاش مبارک در بسیاری از شعرها به ثمر نشسته و محصول عرق ریزان روحی شاعر در عرصه آفرینش ادبی، محصولی مقبول و قابل اعتناست، همچون شعر درخشان زیر:

آخرین پرنده را کشید

سفید

تا که نغمه در گلوی نازکش دمید

پر زد و نشست

روی زخم های شانه شهید!

(شعر ۷۸، ص۹۴)

ولی سهرابی نژاد نیز مثل هر شاعر نوپرداز دیگری در بعضی از سپید سروده های خویش در عرصه اجرای زبانی و کارگردانی کلمات با ناکامی هایی مواجه شده است، به این معنا که بعضی از شعرهای این دفتر- علی رغم برخورداری از مضمون های خوب- به علت مسامحه و عدم سخت گیری شاعر بر خویش، در حکم طرح و «اتود»هایی ابتدایی است که جوهره شعری آن ها به تمام و کمال به فعلیت در نیامده است. این سخن به این معناست که من ارتفاع ادبی سهرابی نژاد را به اعتبار شعرهای درخشانی که از او در سال های پیش خوانده ام، بسیار بالاتر از قد و قواره این شعرها می دانم. به زعم من شاعری چون سهرابی نژاد در این شعرها به خواننده مشتاق آثار خویش «کم فروشی» کرده است!

در شعر زیر شاعر می توانست با تاملی شاعرانه تر و پرداختی هنرمندانه تر، شعر را از حضیض یک «نثر ادبی ساده» به اوج یک سپید سروده تاثیرگذار و تکان دهنده برساند که متاسفانه با سهل انگاری و شتاب زدگی در پرداخت مضمون، این فرصت ارزنده را از دست داده است، و نتیجه آن که ما در این اثر شاهد هیچ مکاشفه شاعرانه ای نیستیم:

انسان را/ «شهادت»/ زنده می کند!/ باور نمی کنی؟!/ زندگان مرده/ و مردگان زنده را ببین!

(شعر ۶۷، ص۸۳)

شعر زیر نیز مصداق دیگری از این شعرهای ناکام است:

پسرم!/ چشم هایت چه شدند؟!/ کربلایی شدند/ مادرجان!

(شعر۸۳۱، ص۱۴۶)

در بعضی از شعرها نیز شاعر با اطناب گویی و صراحت بی مورد، شعر را از سکه انداخته و وجه درخشان آن را از بین برده است:

ناگهان/ آسمان/فلاش می زند/ چهره هایی خندان/ به بالا می نگرند./ امروز هم/ دیوارهای بهشت/ آذین می شود/ با عکس های شهیدانی که/ در راهند./

(شعر ۱۱، ص۱۷)

اگر شاعر به بند اول شعر بسنده می کرد، شعر در اوج درخشش خود به پایان می رسید، ولی افزودن بند دوم به آن- که توضیح واضحات است- باعث هبوط شعر، ملال خواننده و کاهش التذاذ هنری از آن می شود، و ای کاش که شاعر بند دوم شعر را قبل از چاپ حذف می کرد.

(۸)

درباره مجموعه شعر «وطنم ابراهیم» حرف برای گفتن بسیار است. چرا که به دور از هرگونه اغراقی، این دفتر در بردارنده نمونه های درخشانی از شعر دفاع مقدس است که پرداختن به همه آنها در حوصله این گفتار نمی گنجد. از جمله: ردیابی رگه های طنز فاخر در شعرها، بهره گیری موفق از مضامین قرآنی، تمثیل ها و اسطوره های ملی، به کارگیری «ساختار سینمایی» در مضمون پردازی، ارجاعات مدرن، بیان وصفی، روایی و... که پرداختن به همه این ویژگی ها «مثنوی هفتاد من کاغذ می شود»! از همین رو امیدوارم که این عزیز عذر تقصیر برادر کوچک تر خویش را بپذیرد و همین اندازه را از روی کرامت به دیده قبول بگذارد و اگر در طول این یادداشت ها، خطا و لغزشی بر قلم این دل شده غریب رفته است، مرا با بزرگواری خویش بنوازد و نادیده بگیرد.

جان کلام آن که سهرابی نژاد به اعتبار آثار درخشانی که تاکنون آفریده است، یکی از چهره های ماندگار شعر معاصر ایران است و من بر این اعتقاد و باورم که بسیاری از قابلیت ها و توانمندی های ادبی او تاکنون به منصه ظهور درنیامده و نامکشوف مانده است که اگر این عزیز نازنین «قدر» خود را بشناسد و با اتکاء به دانش و بینش ادبی خود درصدد به فعلیت درآوردن داشته های ادبی خود باشد، باز هم در آینده می تواند همچون عرصه رباعی جریان ساز و تاثیرگذار باشد و برای نوآمدگان وادی ادبیات، الگویی نمونه و شایسته.

با آرزوی درخشش بیشتر او، پایان این نوشتار را به شعر زیبای دیگری از دفتر «وطنم ابراهیم» مزین می کنم و دامن سخن را کوتاه:

زبان ابر/ که بند آمد/ زمین/ شکاف خورد و/ شهیدی/ شکفت!

رضا اسماعیلی

پانوشت ها:

۱-از صاعقه تا باران، محمدرضا سهرابی نژاد، اطلاعات، ۷۸۳۱، ص ۵۲.

۲-ترجمه: من کار خود را به خدا وا می گذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست (قرآن مجید، سوره غافر، آیه ۴۴).

۳-دستور زبان عشق، قیصر امین پور، مروارید، چاپ هفتم، ۷۸۳۱، ص.۱۸