یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شرح حدیث الحقیقه


حضرت امیر ع , حقیقت را که وجود منبسط است از طریق آثار و از طریق علل آن معرّفی نمود آثار مطلق هستی و وجود منبسط و چنین است کشف سبحات الجلال آشکار شدن انوار جلال که تجلّی اسمائی است

در حدیثی منسوب به حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام، حقیقت (وجود منبسط) به دو صورت معرفی شده است ؛ یکی از طریق آثار و دیگری از طریق علل. آثار حقیقت عبارتاند از : آشکار شدن انوار جلال، نابودی ماهیات، و نوری که از صبح ازل تعیّن تجلی اسمایی پرتو افکنده است. و علل حقیقت عبارتاند از : پاره شدن حجاب یکتایی و نیز استلزام تجلی ذاتی تجلی افعالی را .

این حدیث شریف به ساحت مقدّس ابوالعقول، سرّالأنبیاء والمرسلین و سیّد الاوصیاء و الصدّیقین، یعسوبالدّین حضرت امیرالمؤمنین- علیه صلوهٔ والملکالحقّ المبین- منسوب میباشد.

پیش از آن که به شرح این حدیث که به مطالب بلند عرفانی، آمیخته است بپردازیم؛ لازم میدانم مقدّمهای را که حاوی نحوهٔ انتساب این حدیث و شرح اجمالی پارهای از مصطلحات عرفاست، تقدیم نمایم، لذا این مقدمه دارای دو بخش است:

● بخش اول: نحوهٔ انتساب حدیث

۱- این حدیث را عرفا و اهل الله، بسیار نقل کردهاند و از طریق صحابی جلیلالقدر وثقه کمیلبن زیاد نخعی- علیهالرّحمه- به حضرت امیر(ع) در ردیف ارسال مسلّمات چنانچه رسم آنهاست مرسلاً منسوب نمودهاند، گر چه در هیچ یک از جوامع حدیثی معتبر، مسنداً و مرسلاً نقل نشده ولی از طرفی مرحوم حکیم متأله سبزواری- قدس سرّه الشریف- در کتاب شرح دعای صباح (سبزواری، بیتا، ص۳۱۹ ) آن را از مشهورات بین عرفا شمرده و فقیه و عارف و اصل حضرت شیخ، سیّد حیدر آملی در کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم این حدیث را از اخبار صحیحه دانسته است. (آملی، ۱۳۵۲ ،ص۴۴۰ ).

لذا فکر میکنم که مثل شهادت حکیم متأله سبزواری بر شهرت حدیث و تصریح حضرت شیخ سیّد حیدر آملی- قدس سرّه- به صحّت آن کافی باشد که برای انسانی که از جادهٔ انصاف منحرف نباشد، اطمینان به صدور این حدیث شریف از ساحت مقدس ولایت عظمی حاصل گردد.

بین ناقلان حدیث در تعداد فقرات این حدیث اختلاف است، بعضی مثل حاجی سبزواری آن را در طی پنج فقره بدون جملهٔ <جذب الاحدیهٔ لصفهٔ التوحید» نقل کردهاند (سبزواری، بیتا، ص ۳۱۹). و بعضی همچون شیخ سیّد حیدر آملی، آن را در طی شش فقره یعنی با نقل جملهٔ < جذب الاحدیهٔ لصفهٔ التوحید > ثبت نمودهاند (آملی، ۱۳۵۲ ص ۴۴۰). و این جانب در این مقاله، نقل صاحب نص النصوص یعنی شیخ سیّد حیدر آملی را مورد توجه قرار میدهم.

● بخش دوم: توضیح بعضی از مصطلحات عرفا که در فهم حدیث ضرورت دارد

۱- عرفا و حکمای الهی، ذات حضرت حق و واجبالوجود را هستی مطلق مبرّاء از هر قید، حتی قید اطلاق بدون هیچ گونه اعتبار و ملاحظهٔ قیدی و صفتی حتی قید و تعیّن وحدت میدانند و از آن، تعبیر به مرتبهٔ <غیبالغیوب> و <کنز مخفی> میکنند و آن را حضرت احدیّت مطلق لاشرط میدانند که صفت و اسم در آن راه ندارد، زیرا ذات وجود حقیقی محض است و وحدت، عین ذات او است زیرا غیر حقیقت وجود، نیستی مطلق است و حقیقت هستی، با لذّات از عدم ممتاز است و در امتیازش به تعّین و جهت خاص امتیاز و وحدت عددیّه، نیاز ندارد. پس وحدت عین ذات است و این وحدت مطلق- لابشرط- منشاء اعتبار احدیّت و واحدیّت است؛ زیرا شامل <وحدت بشرط لا شیء معه> که از آن تعبیر به حضرت احدیّت میشود و همچنین شامل وحدت به اعتبار ظهور موجودات و اعیان حقایق وجودیه است که از آن تعبیر به مرتبهٔ واحدیّت مینمایند (آملی، ۱۳۵۲ ، ص۴۴۴).

از حضرت احدیّت یعنی وحدت بشرط لاتعبیر به مرتبهٔ <عماء> میشود، زیرا اعماء ابر رقیقی است که بین آسمان و زمین حائل است و حضرت احدیّت بین ذات وجود <بحت> و <کنز مخفی> و بین مرتبهٔ ظهور اسما و صفات در نظایر کون و شهود و تجلّی افعالی حایل و واسط است و این اصطلاح از حدیث شریف حضرت رسول اکرم(ص) گرفته شده است: <انه سئل عن مکان و به قبل ان یخلق الخلق، فقال(ص) کان فی عماء> (آملی، ۱۳۵۲، ص ۴۳۹؛ فناری، بیتا، ص ۴۷). و حضرت احدیّت را به لحاظ اعتبار اسماء و صفات که به نحو وحدت در آن جمعاند، مرتبهٔ احدیّت گویند.

۲- تجلیّات ذات حضرت حق را به سه گونه نامگذاری کردهاند:

الف: تجلی ذاتی و حضور ذات که همان مرتبه <کنزاً مخفیاً> است، بدون اعتبار هیچ گونه لحاظی و اعتبار تعیّن و قیدی.

ب: تجلّی اسمائی و مرتبهٔ واحدیّت است که از آن تعبیر به <فیض الله أقدس> میشود و در این مرتبه اسما و صفات و لوازم آنها که اعیان ثابتهٔ ممکنات هستند، در علم حضوری ذات لذّات ظاهر میشوند، البته به نحو وحدت و بساطت یا علم اجمالی در عین کشف تفصیلی و این تجلّی و احدیّت، لازمهٔ مرتبهٔ احدیّت است و مرتبهٔ احدیّت منشأ و جاذب آن به نحو منشئیت علت و جاذبیّت برای معلول میباشد.

ج: تجلّی وجودی و شهودی و مرتبهٔ ظهور فعل الله؛ یعنی وجود منبسط و به عبارت دیگر، تجلّی افعالی است و آن ظهور حضرت حق تعالی از مرتبهٔ واحدیت اسمائی است به واحدیّت فعلی به صور اسما در مراتب کون و هستی که لوازم اسما و صفات میباشند؛ ظهوری به گونهای بسیط و کثرت در عین وحدت و از این ظهور فعلی بسیط، عرفا تعبیر به <فیض الله مقدّس>، <نفس الرّحمان>، <وجود منبسط>، <رحمه واسعه>، <نور مطلق> و <هتک السّتر> میکنند زیرا ظهور از مرتبهٔ ذات به وجود جمعی اعیان موجودات در مرحلهٔ فعل تنزّل یافته در این ظهور فعلی همان طوری که معلوم شد، اعیان موجودات، بدون تفرقهٔ تعیّنات بلکه به نحو وحدت و بساطت و کثرت در عین وحدت، تحقّق عینی دارند و چون غبار کثرت آثار و وجودات خاصه در این مرحله ظاهر نشده و یکسره هستی و وجود محض است از آن تعبیر به <صحوالموهومات> که تعیّنات ماهوی و تعیّنات شخصی است مینمایند و این ظهور فعلی بسیط، علم فعلی حضرت حق است.

عارف قیومّی، مولوی دومی، در اشاره به همین مرتبه میگوید. (مولوی، بیتا، ص ۲۰):

منبسط بـودیم و یک گوهر همه بی سر و بی پا بدیم، آن سر همه

یک گهـر بودیم، همچـون آفتاب بی گره بودیم و صافی همچو آب

چون به صورت آمد آن نور سره شد عدد چون سایههای کنگـره

کنگره ویــران کنید از منجنیق تا رود فرق از میـان این فریـــق

۳- عرفا و حکمای متأله با توجه به اصل و قاعدهٔ <الواحد لا یصدر عنه الا الواحد> و اصل <لزوم سنخیّت بین فعل و فاعل فعل> حضرت واجب الوجود را حقیقت وجود منبسط میدانند که <واحد حقّه حقیقّیهٔ ظلّیه> است نسبت به < واحد حقّهٔ حقیقّیه قیّومیّه۱> و از آن چون عین ربط به حقیقت هستی مطلق قیّومی است و استقلالی ندارد به <اضافه اشراقیه> تعبیر مینمایند و وجودات خاصّه را که به واسطهٔ این اضافهٔ اشراقیه تحقق یافتهاند، آثار فعل میدانند و این تسمیه را از آیهٔ شریفهٔ <فانظروا الی آثار رحمهٔ الله> (الرّوم، ۵۰) استفاده کردهاند، زیرا همان طوری که دانسته شد این وجود منبسط را نیز رحمهٔ واسعه مینامند. در نتیجه وجود مطلق، معرّای از هر قید و حتی قید اطلاق هوالله و مطلق وجود لابشرط هو فعل الله و وجودات خاصه، آثار فعل الله هستند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.