جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
کار فلسفی, غواصی کردن است
منطق، مجموعه قواعدی است که ذهن را از وقوع خطا در تفکر، مصون میدارد.
منطق، شاخهای از فلسفه و به معنی ابزاری برای صحیح فکر کردن است. در رابطه با فلسفه، در این علم، خود تفکر و چیستی استدلال مورد بررسی قرار میگیرد. قواعد و قوانین منطقی به منزله معیار و ملاک است که هرگاه بخواهیم درباره موضوعی تفکر و استدلال کنیم، باید استدلال خود را با این معیارها ارزیابی کنیم تا بهطور غلط نتیجه گیری نکنیم. طی چند سال اخیر موضوع دیگری در مباحث فلسفی جریان پیدا کرده که با عنوان فلسفه منطق مشهور شده است. درباب این موضوع با دکتر نبوی که سالهاست درباره منطق فعالیت میکند به بحث درباب این موضوع پرداختیم.
▪ امروزه از «فلسفه منطق» در کشور ما ذیل عنوان فلسفههای مضاف یاد میشود، آیا «فلسفه منطق» را میتوان یک فلسفه مضاف دانست؟
ـ فلسفه منطق همان نسبتی را با منطق دارد که فلسفه علم با علم دارد، یعنی اگر فلسفه علم گونهای علمشناسی است، فلسفه منطق هم نوعی علمشناسی است که علمی خاص مورد نظر آن منطق است، یعنی منطقشناسی و به تبیین مسائل فلسفی ناشی از منطق میپردازد. به تعبیر خانم سوزان هاک در آغاز کتاب «فلسفه منطق» همانگونه که فلسفه علم به بررسی مسائل فلسفی ناشی از علم میپردازد، فلسفه منطق نیز به بررسی مسائل فلسفی ناشی از منطق میپردازد. این مسائل منطقی ممکن است در پارهای از موارد زبانشناختی باشند، پارهای معرفتشناختی و برخی هم وجودشناختی.
▪ فیلسوفان منطق به کدام یک از مسائل منطق بیشتر توجه میکنند؟
ـ پیش از پاسخ به این سوال به نکتهای اساسی اشاره میکنم، فلسفه هر علمی هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ تعلیمی موخر و متاخر از خود علم است، یعنی تا خود علم را نشناسیم و آشنایی روشنی از آن نداشته باشیم، پرداختن به فلسفه آن علم بیمعناست. یعنی هم مسائل فلسفه منطق به لحاظ علمی متاخر است و هم در مقام تعلیم و تعلم این چنین است.
▪ یعنی فرد باید اول منطقدان باشد بعد به فلسفه منطق بپردازد؟
ـ دقیقا، کار فلسفی کردن مثل غواصی کردن است، وقتی انسان در زمینهای کار فلسفی میکند، گویی غوص فلسفی میکند و غوص فلسفی فرع بر شناگری است، نمیتوان غواصی یافت که شناگر نباشد. تا شناگر ماهری در سطح نباشید، حق غواصی در عمق را ندارید. دلایل زیادی برای این مطلب هست. معمولا فرد در غوص فلسفی خودش، به وادیهای ناشناختهای وارد میشود که ممکن است پاسخهای روشن و صریح و عاجلی نیابد. چه بسا فردی که کار فلسفی در اعماق میکند، دچار تردید و شک فلسفی شود. اما فردی که آشنا به علم هست، همواره این نهیب را به خود میزند که مبادا این شک و تردید فلسفی او، ارزش بیرونی علم را که تمدنش بر آن مبتنی است، مخدوش نموده یا نادیده بگیرد. این فرد هر گاه که از تعمق فلسفی خسته شد، به سطح میآید و روشنی و قوت سطح را میبیند و بعد از اینکه از این همه نظم و زیبایی و قوت الهام گرفت، دوباره تعمق فلسفی میکند تا مبانی این صورت زیبا را جستوجو کند. ممکن است که جواب روشنی نیابد، اما توجه دارد که او در مقام تبیین عمقی یک ایده روشن حرکت میکند و در نتیجه هیچگاه دچار تردیدهای فلسفی آنچنانی نمیشود. مثلا کانت را میبینیم که پیش از آن که فیلسوف باشد، یک فیزیکدان شیفته نیوتن است. یعنی مکانیک نیوتن را با قوت و نظم و زیباییهایش دیده است و سپس در صدد آن است که مبانی فلسفی روشنی برای آن بیابد. حال اگر در مبانی فلسفی ابهاماتی داشته باشد، این منجر به آن نمیشود که زیبایی و قوت را نادیده بگیرد.
یعنی میتوان گفت که صحبت از فلسفه منطق به نحوی غور کردن در معنای دقیق منطق است.
صحیح است. مثلا یکی از مسائل مهمی که در منطق طرح میشود، این است که آیا میتوان چند نظام منطقی داشت یا اینکه یک نظام منطقی هست؟ این سوال برای کسی که اصلا ورودی در منطقهای مختلف نداشته باشد، اساسا طرح نمیشود، یعنی برایش اصلا قابل تصور نیست. بلکه باید آشنایی ضمنی با این منطقها داشته باشد، قوتها و ضعفهای نسبی هر یک را بداند، و سپس بپرسد که آیا میتوان اینها را ترکیب کرد یا خیر و در این صورت سوال جای خود را در ذهن او مییابد. خیلی از مسائل فلسفه منطق چنین است، در فلسفه اخلاق، فلسفه ریاضی و فلسفه علم نیز همینطور است.
▪ اما به خود فلسفه منطق بپردازیم، مهمترین پرسش فلسفه منطق چیست؟
ـ یکی از سوالات محوری و پایه و اصلیترین سوال که در فلسفه منطق طرح میشود و معمولا در آغاز کتابهای فلسفه منطق نیز طرح میشود، این است که حوزه منطق چیست؟ میدان منطق چیست و آیا میتوان آن را مشخص کرد؟ مثلا از منطق صوری سخن میگوییم، این صوری بودن به چه معناست؟ تا کجا میتوان از منطق صوری حرف زد؟ چه مسائلی در این حوزه قرار میگیرد؟ صورت چه معنایی دارد؟ آیا همان معنایی را دارد که در ریاضیات از آن سخن گفته میشود؟ میدانیم که ریاضیات هم یک علم صوری است. اما چرا ریاضیات را در منطق وارد نمیکنیم؟ به چه معنا به یک زمینه میگوییم صوری به یک زمینه میگوییم غیرصوری؟ بنابراین پیدا کردن معیاری که بتوان پارهای از اندیشهها و ایدهها را در حوزه منطق وارد کرد و پارهای از آنها را از منطق خارج کرد، به فلسفه منطق ارجاع داده میشود، از بحثهای دیگر فلسفه منطق میتوان به مساله صدق، مساله سورها، مساله الفاظ مفرد، مسائل منطق موجهات و... اشاره کرد.
▪ فلسفه منطق چگونه به معرفتهای ما شکل میدهد که منطق آن کار را نمیتواند انجام دهد؟
ـ وقتی در منطق از یک نظام منطقی سخن میگوییم، به لحاظ نظری و محض باید ویژگیهایی داشته باشد تا بتوان به آن عنوان نظام منطقی اطلاق کرد. هر نظام منطقی باید یک زبان صوری داشته باشد، و سپس یک دستگاه استنتاجی که از آن زبان استفاده کند. اگر یک نظام منطقی شامل این دو بخش یعنی زبان صوری و استفاده از آن در دستگاه استنتاجی باشد، به آن منطق میگوییم. با این تعریف منطق ارسطویی یک منطق یا سیستم منطقی است، چون زبان روشنی بر اساس گزارههای حملی دارد و از این زبان در دستگاه استنتاجی معینی مثل قیاس حملی استفاده میکند. همینطور منطق شرطی قدما چنین است که زبان روشنی دارد و سپس از این زبان در یک دستگاه استنتاجی استفاده میکند. بخشهایی از منطق سنتی که در آن فقط به پژوهشهای زبانشناختی میپردازند، به تنهایی ارزش و جایگاهی در منطق نمییابد. مثلا پژوهشهای مفصلی در مورد چیستی قضیه حملیه یا قضیه ذهنیه یا قضیه حقیقیه صورت گرفته است، اما وقتی توجه میکنیم که آیا یک دستگاه استنتاجی متناظر این پژوهش زبانشناختی وجود دارد، متوجه میشویم که چنین نیست و وجود خارجی ندارد و در نتیجه بحث زبانشناختی ما از این گونه گزارهها ابتر میماند و ما عملا یک نظام منطقی را نتوانسته ایم بر اساس آنها تبیین بکنیم و در نتیجه اینها به عنوان پژوهشهای زبانشناختی مطرح میشوند، اما ارزش منطقی به عنوان یک سیستم نخواهند داشت. این نکته مهمی است که در بسیاری از کارهای قدما شاهدیم که پژوهشهای زبانشناختی مفصلی در مورد گزارهها صورت گرفته است، اما هیچ وقت روی آنها سرمایهگذاری نشده است به این عنوان که وارد یک دستگاه استنتاجی نشده و از این رو ارزش منطقی خود را از دست میدهد.
▪ فلسفه منطق از پایان قرن نوزدهم نزد کسانی چون راسل و وایتهد شروع شد، اما منطقی نیز هست که از زمان ارسطو بوده است. فلسفه منطقی که از یک و نیم قرن پیش طرح شد، با آن منطقی که از دو هزار و پانصد سال پیش در بدنه تاریخ فکری و عقلانی بشری وجود داشته چه مناقشهای را طرح کرده است و چه نتایجی به بار آورده است؟ آیا اساسا در قدیم فلسفه منطق داشتهایم؟
ـ پارهای از ملاحظات فلسفی در مورد منطق بوده است که در کتابهای قدیم مطرح شده است.
▪ اما نظام یافته نبوده است.
ـ بله، در گذشته تفکیکی مثل امروز میان علوم نداشتند. در گذشته این وسعتی که امروز علوم دارند وجود نداشته است. خیلی از علوم در کنار همدیگر دستهبندی میشدند، مثلا علوم طبیعی یا طبیعیات در گذشته شامل صدها رشته و گرایش در علوم جدید است. در گذشته منطق، زبانشناسی و پارهای از تاملات در مورد زبان را نیز در بر میگرفت. مباحث دلالت الفاظ بر معنا یا برخی مباحث علم اصول، که امروز پژوهشهای زبانشناسی نامیده میشود. روششناسی نیز بخشی از منطق بوده است.
▪ این جا منطق فربهتر شده است یا لاغرتر؟
ـ عرض میکنم. در گذشتههای دور همیشه این بحث مطرح بود که «منطقی دربند بحث لفظ نیست/ لیک بحث لفظ او را عارضیست». یعنی مجبور است چون میخواهد ایدههای خود را به دیگران منتقل کند و هنگامی که بخواهد چنین کند مجبور است که از لفظ استفاده کند. منطقدان باید به زبان واسط توجه کند. بیشتر مغالطاتی که در منطق داریم، مغالطات غیر صوری و زبانشناختی هستند که تا صد و پنجاه نوع مغالطه زبانشناختی را منطقدانان تشخیص دادهاند. این مغالطات نشانگر آن هستند که لفظ و زبان صوری کژتابیهایی دارد که باید از آنها پرهیز کرد. مثل مغالطه ایهام، مغالطه ابهام، مغالطه مصادره به مطلوب و... که به دلیل اینکه لفظ در جای خودش استفاده نشده است، یک فضای مجازی ساخته شده است که یک معنای غلطی به ذهن متبادر میشود. پس پارهای از مباحث زبانشناسی و مباحث روششناسی در منطق بحث میشده است. مثلا بحث رئوس ثمانیه که در ابتدای همه علوم بوده است و در منطق نیز رایج بوده است. در آغاز هر کتابی که به موضوعی میپرداخته از روش و هدف و موضوع و... آن علم صحبت میکردند. امروز این مباحث در روششناسی طرح میشوند. تمام بحث ارسطو در تحلیل دوم که اختصاص به برهان و مبادی آن دارد، بحث روششناسی است. یعنی در قدیم مباحث زبانشناختی و مباحث روششناسی در کنار مباحث منطقی طرح میشده است. امروز هسته کانونی آنچه منطق خوانده میشود، استدلال و استنتاج است که مقدمه آن بحث از گزارههاست. لذا منطق بحث استدلال است. اینکه استدلال چند نوع است و اعتبار آنها چگونه است و....
▪ آیا میتوان گفت که در گذشته درباب چیستی مسائل منطقی بحث نمیشده است و در فلسفه منطق است که این بحث صورت میگیرد؟
ـ بله، البته اجمالی از این مباحث در پارهای از تاملات قدما بوده است، مثل بحث صدق که از بحثهای محوری در فلسفه منطق است. این بحث اجمالا در کارهای قدما بوده است که ماهیت صدق چیست اما تئوریهای مختلفی وجود نداشته و نظریه غالب نظریه مطابقت ارسطو بوده است. در دوران اخیر است که به خاطر مشکلات این تئوری از جمله شبهه دروغگو که اتفاقا قدما میشناختند، نظریههای رقیب به وجود آمده است. همین شبهه دروغگو که از زمان یونان طرح شده است، برای حکمای مسلمان نیز با عنوان شبهه جذر اصم مطرح بوده است و صورتهای بسیار پیچیدهای دارد که حل آنها بسیار دشوار است. به هر حال در طول تاریخ تلاشهای فراوانی برای حل این شبهه در چارچوب منطق ارسطویی صورت گرفته است که البته، در فلسفه منطق جدید در نظریه معنایی تارسکی و با تفکیک مراتب زبانی این شبهه البته پاسخی مییابد. از این رو این مباحث به نحو اجمالی در میان قدما بوده است، اما پاسخی درخور نداشته. امروز مسائل فلسفه منطق متنوعتر شده است.
▪ چرا فیلسوفان جهان اسلام علیرغم اینکه در منطق صاحبنظر و توانا بودند، به فلسفه منطق توجه جدی نکردند، این غفلت از کجا نشات میگیرد؟
ـ البته مباحث روششناسی و زبانشناسی به نحو اجمالی در کنار مباحث منطقی بوده است مثل بحث رابطه زبان و منطق که از بحثهای مهم فلسفه منطق است. این بحث در مناظره مشهوری که در دوران عباسی میان ابوسعید سیرافی نحوی و متی بن یونس منطقدان و استاد فارابی در زمان وزارت جعفر بن فرات که مستمعین زیادی نیز داشته است، صورت گرفته است. ابوسعید که نحوی بزرگی بوده است استدلال میکند که ما با داشتن زبان از منطق بینیازیم و اگر صرف و نحو را دقیق رعایت کنیم نیاز به منطق نداریم و متی بن یونس در جواب معتقد است که زبان به تنهایی کفایت نمیکند.
▪ پس شما معتقدید که غفلتی صورت نگرفته است و تنها ضرورتش به دلیل کثرت منطقهای گوناگون و رشد علم در جهان معاصر است.
ـ بله، علاوه بر اینکه هر چه علم پیشرفت میکند، ابزار تحلیل ما نیز دقیقتر میشود. همچنین امروز ریاضیات دقیقتری داریم. امروز دیگر تنها هندسه قابل فهم هندسه اقلیدسی نیست. امروز ما هندسههای غیراقلیدسی مثل هندسه لوباچفسکی و هندسه ریمانی داریم که بسیار سازگار هم هستند. در منطق نیز چنین است. امروز دیگر منطق منحصر به منطق ارسطویی نیست، منطق جدید کارایی بسیار بیشتری از منطق ارسطویی دارد، گرچه آن را نفی نمیکند بلکه آن را به صورت حدی و تقریبی در آورده و به دیگر سخن آن را تکمیل کرده است و در نتیجه عینک جدیدی به چشم ذهنهای ما میزند که بسیار دقیقتر است و چیزهایی میبیند که قدما نمیتوانستند ببینند، این پیشرفت علم است.
به عنوان آخرین سوال در مورد وضعیت فلسفه منطق و منطق در جامعه امروز ما کمی توضیح بفرمایید.
یک علاقهمندی در محافل فلسفی ما بهطور طبیعی وجود دارد که باید آن را پاس داشت. در پارهای موارد نیز دانشجویان فلسفه ما اگرچه کارهای منظم و دقیقی در زمینه منطق و ریاضیات انجام ندادهاند، و از طرفی هم علائق فلسفیشان را نمیتوانند کنار بگذارند، وارد مباحث منطقی و فلسفه منطق میشوند، بدون آن که آن ابزار لازم را در اختیار داشته باشند. خود این علاقهمندی را باید پاس داشت. اما نظام آموزشی باید به آنها کمک کند تا ابزار لازم را در اختیار دانشجویان قرار دهد. زیرا اگر آشنایی کافی با نظامهای منطقی نداشته باشند، پرداختن به فلسفه منطق امکانپذیر نیست. این امر متاسفانه در دپارتمانهای فلسفههای ما مورد توجه قرار نمیگیرد. کانت قبل از اینکه فیلسوف باشد فیزیکدان است، دکارت قبل از آنکه فیلسوف باشد ریاضیدان است، خواجه نصیر طوسی قبل از آن که فیلسوف باشد ستارهشناس است و ابن سینا نیز پزشک و ریاضیدان است. ارسطو نیز عالم تجربی است. فلسفه بهطور ایزوله رشد نمیکند. فلسفه یعنی دانش بعدی، اسمش هم متافیزیک است، یعنی هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ تعلیمی متافیزیک است. دانشجوی امروز فلسفه نیز باید به نحو اجمالی فیزیک نظری بداند. به نحو اجمالی علوم جدید را بداند و با ریاضیات آشنا باشد. هیچگاه در طول تاریخ فلسفه از فیزیک جدا نبوده است، مسائل فلسفی از دل علوم نشات میگیرند. تاثیر و تاثر میان فلسفه و علوم همیشه بوده است و غیر قابل جدایی است. وقتی آموزش فلسفی ما درست نیست مسائل فلسفه منطق هم مستثنی از این مطلب نیست. من پیشنهاد میکنم که دانشجو در دوره لیسانس فلسفه به اندازه کافی منطق جدید و قدیم و ریاضیات و فیزیک تدوین شود. بعد در دورههای بالاتر به فلسفه منطق پرداخته شود. لذا در یک کلام باید با گستره مسائل منطقی آشنایی داشت تا بتوان به فلسفه منطق پرداخت. چرا که فلسفه غواصی کردن در امور است و بدون مهارت شناگری نمیتوان به غواصی پرداخت.
منوچهر دینپرست
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست