سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

تفریح با چاشنی اذیت و آزار


تفریح با چاشنی اذیت و آزار

عصر یک روز تابستانی برای پیدا کردن سکوت و مزه مزه کردنش با گوش هایت, بار و بنه را بسته ای و کمی دورتر از خانه, شمدی نیمدار را روی همان یک کف دست سبزه ای که در باغچه های پارک باقی مانده پهن کرده ای تا شاید پرواز گنجشگ های همیشه شتابان, آرامش از دست رفته ات را بازگرداند

عصر یک روز تابستانی برای پیدا کردن سکوت و مزه‌مزه کردنش با گوش‌هایت، بار و بنه را بسته‌ای و کمی دورتر از خانه، شمدی نیمدار را روی همان یک کف دست سبزه‌ای که در باغچه‌های پارک باقی‌مانده پهن کرده‌ای تا شاید پرواز گنجشگ‌های همیشه شتابان، آرامش از دست رفته‌ات را بازگرداند.

هنوز خورشید بر لبه دیوارها سرک می‌کشد و هرم داغ آفتاب عصرگاهی حشره‌های سمج را فراری می‌دهد که چند کودک توپ به دست از راه می‌رسند و نیامده سکوت را بر هم می‌زنند. تو بساط کوچکت را جمع می‌کنی و به سمت دیگر پارک می‌روی، اما صدای داد و فریاد بچه‌ها هنوز بلند است.

حواست را با افکار قدیمی پرت می‌کنی، یعنی سعی می‌کنی پرت کنی، این استدلال را هم به کار می‌گیری که بچه‌اند دیگر اگر صدا نداشته باشند مریضند ولی این هم فایده‌ای ندارد چون همه استدلال‌هایت با ضربه سنگین توپ پلاستیکی همان بچه‌های پرسر و صدا که به سرت می‌خورد از بین می‌رود.

کنار رودخانه در یک روز آخر هفته، زیراندازت را از همان ابتدای صبح جایی نزدیک ساحل رودخانه پهن می‌کنی. رودخانه زیاد پرآب نیست، اما معلوم است که می‌خواهد به هزار زحمت آشغال‌های رها شده در دلش را از جا بکند و با خود ببرد، اما نمی‌تواند. تا جایی که دستت می‌رسد زباله‌های ریز و درشت اطرافت را در گوشه‌ای جمع می‌کنی تا لااقل از بوی آنها تهوع نگیری. صبحانه را هم می‌خوری و بدنت را به دست تابش شیرین آفتاب می‌دهی تا دمی بیاسایی.

چرت دلپذیری است، اما صدای گوشخراش ضبط یک ماشین با طنین قهقهه چند مرد و زن پاره‌اش می‌کند. معلوم نیست برای تفریح آمده‌اند یا تخریب چون لاستیک‌های خشن ماشین را روی گل‌ها و بوته‌ها چرخ می‌دهند و پوست هندوانه‌هایی را که تا نیمه خورده‌اند تا آنجا که ضرب دستشان برسد پرتاب می‌کنند. بساطت را جمع می‌کنی و روی کولت می‌گیری، مثل این‌که رفتن از ماندن بهتر است.

کافی شاپ، ساعت ۷ بعدازظهر، لایه‌ای از دود آمدنت را خوشامد می‌گوید. هنوز نیامده به سرفه می‌افتی، اما برای این‌که راجع به تو قضاوتی نشود روی همان صندلی اول می‌نشینی و فکر رفتن را از سرت بیرون می‌کنی. دود هر لحظه غلیظ تر می‌شود ولی به خودت می‌قبولانی که خوش‌بین باشی و چند دقیقه‌ای را که برای تفریح کردن گذاشته‌ای به خودت بد نگذرانی.

یک نوشیدنی سفارش می‌دهی و تا آماده شدنش صبر می‌کنی. با تکه‌ای دستمال مانع ورود دودی که هر لحظه غلیظ‌تر می‌شود به ریه هایت می‌شوی. همین کارت انگار جلب توجه می‌کند و چند نفر یواشکی با انگشت نشانت می‌دهند و می‌خندند. نگاهت را به خیابان می‌دوزی و نوشیدنی را که در لیوانی پایه‌بلند با چند تکه یخ بازی می‌کند تا ته سر می‌کشی و از این که کافی‌شاپ را برای تفریح انتخاب کرده‌ای پشیمان می‌شوی.

قرار گرفتن در هر یک از این موقعیت‌ها می‌تواند آزاردهنده باشد بویژه برای کسانی که مشغله زیادی دارند و به زحمت ساعتی را برای تفریح خالی می‌کنند، اما درست در همان زمانی که باید به آرامش برسند افرادی از راه می‌رسند و این آرامش را به هم می‌زنند.

این آدم‌ها هر جایی می‌توانند باشند، در رستوران، در کافی شاپ، در باشگاه ورزشی، در دل طبیعت، در یک تور تفریحی... مکانش زیاد مهم نیست چون آدم‌های آرامش برهم‌زن تقریبا هر جایی که برای تفریح انتخاب شود پیدایشان می‌شود. اینها ساز خودشان را می‌زنند و چون فکر می‌کنند شادی کردن و راحت بودن حق مسلمشان است دست به هر کاری می‌زنند تا با تفسیر خودشان از زندگی لذت ببرند حتی اگر قرار باشد لذت دیگران مختل شود.

● تفریح کردن به ۵ روش

دوستی می‌گفت تا به حال فکر کرده‌ای که وقتی دلمان می‌گیرد و هوس گردش کردن به سرمان می‌زند چند راه بیشتر نداریم که مهم‌ترینش به شکم ختم می‌شود؟ او منظورش این بود که هر زمان تصمیم به تفریح کردن می‌گیرد یا راهی یک اغذیه‌فروشی می‌شود یا اگر خیلی دست و دلبازی به خرج دهد راه یک رستوران نسبتا شیک را در پیش می‌گیرد تا دور یک میز لااقل برای ساعتی با دوستانش خوش باشد. او حرف درستی می‌زد چون گزینه‌های پیش روی ما برای تفریح کردن و وقت را به خوشی گذراندن آنقدر محدود است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، خوردن یکی از اصلی ترین ارکان آن است.

حالا از این بگذریم که چه می‌خوریم و چطور می‌خوریم ولی همین نوع تفریح کردنمان نیز می‌تواند با آرامش همراه نباشد. لازم نیست آدم زیاد حساس و سختگیری باشیم چون بعضی افراد که ناخواسته در یک رستوران همسایه‌مان می‌شود آنقدر با آداب زندگی اجتماعی نا آشنا هستند که اگر کودک خردسالشان را رها کنند و او تمام میزها را به هم بریزد و جیغ بکشد و مرتب با صندلی‌ها بازی کند هرگز جلویش را نمی‌گیرند.

آدم‌هایی از این قشر اگر در فضایی شلوغ یک سیگار هم بر لب بگیرند و آشکارا به نوزادشان شیر بدهند و پوشک‌اش را عوض کنند هم نگرانی به خود راه نمی‌دهند چون به احتمال زیاد نمی‌دانند که با این کارها داشتن لحظاتی خوش را برای دیگران مختل می‌کنند.

اوضاع در بقیه مکان‌های تفریحی هم مشابه همین وضع است. در جامعه‌شناسی آنجا که پای فرهنگ تفریح به میان می‌آید حوزه‌های اوقات فراغت شهری به ۵ گروه تقسیم می‌شود، فضاهای تغذیه (رستوران‌ها، کافی‌شاپ‌ها و...)، فضاهای ورزشی (ورزشگاه‌ها، سالن‌های ورزشی و بدنسازی و...)، فضاهای بازی (کلوپ‌ها، باشگاه‌های بازی‌های فکری و...)، فضاهای فرهنگی (سالن‌های کنسرت، تئاترها، سینماها، موزه‌ها، جشنواره‌ها) و فضاهای تفریحی متفرقه (پارک‌ها، اماکن تاریخی، تفرجگاه‌های دریایی و...).

البته در میان این ۵ گروه اصلی، فضاهای تغذیه و تفریحی متفرقه بیشترین طرفدار را دارند و در آنها می‌شود ملغمه‌ای از آدم‌ها با فرهنگ‌های متفاوت را پیدا کرد. شاید هم در این مکان‌هاست که بیشترین اصطکاک میان افراد پیش می‌آید و بیشترین دلخوری‌ها از نداشتن تفریحی بی‌دغدغه به وجود می‌آید.

این یک حقیقت است که آدم‌های مختلف از قشرهای گوناگون اجتماع، تفریحات مخصوص به خودشان را انتخاب می‌کنند و هنگام قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف رفتارهای خاصی را از خود نشان می‌دهند. مثلا کسی که تفریح اصلی‌اش رفتن به تئاتر یا موزه است می‌داند که شکستن تخمه یا روشن گذاشتن تلفن همراه بدترین کاری است که ممکن است از او سر بزند در حالی که مثلا ممکن است کسی که به سالن سینما می‌رود چنین باوری نداشته باشد.

بی‌شک وضعیت اقتصادی ما آدم‌ها نیز در انتخاب نوع تفریح و رفتارهایی که انجام می‌دهیم موثراست به طوری که مثلا به وضوح می‌توان دید کسی که بهترین رستوران شهر را برای صرف غذا انتخاب می‌کند نسبت به کسی که در جنوبی‌ترین نقطه شهر به رستوران می‌رود رفتاری متناسب‌تر دارد. البته این حرف هرگز به این معنی نیست که افراد ثروتمند آداب زندگی اجتماعی را بهتر از دیگران می‌دانند چراکه بسیارند انسان‌های تنگدستی که با روی آوردن به عزت نفس و تلاش برای بالا کشیدن طبقه اجتماعی‌شان رفتارهای بهنجاری دارند ولی یک اصل کلی غیرقابل انکار وجود دارد که بر تفاوت‌های رفتاری افراد از طبقات مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی صحه می‌گذارد.

شاید تفاوت در همین سطوح است که سبب می‌شود وقتی در تفرجگاه‌ها آدم‌هایی از طبقات مختلف کنار هم قرار می‌گیرند به بعضی‌ها خوش بگذرد ولی بعضی‌ها از آن تفریح به عنوان یکی از بدترین خاطرات زندگی‌شان یاد کنند.

● تفریح کجا و آزار کجا؟

جان کلام این است: تفریح کردن و خوش بودن با آزار دیگران و لودگی کردن فرق دارد یعنی مفاهیمی که گاه برخی آدم‌ها آنها را با هم اشتباه می‌گیرند. تفریح واقعی باعث خوشحالی می‌شود در حالی که کمترین لطمه‌ای هم به دیگران نمی‌زند درست مثل شوخی کردن که معنی واقعی‌اش با هم خندیدن است نه به هم خندیدن.

ولی گاهی وقت‌ها مرز میان این واژه‌ها قاطی می‌شوند به طوری که بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر در یک تفرجگاه بلند بخندند، توپ را به سمت غریبه‌ها پرتاپ کنند، شوخی‌های زشت و رکیک داشته باشند، فضا را از دود سیگار و قلیانشان انباشته کنند، داد و فریاد به راه بیندازند و سکوت را بشکنند یا برای کثیف کردن محیط اطراف کورس بگذارند آن وقت آدم‌های شادی به نظر می‌رسند، اما هیچ کدام از این کارها معنی واقعی تفریح کردن نیست. پس شاید دیگر وقتش رسیده باشد ـ اگر نگوییم دیر شده است ـ که مرز بین تفریح کردن و خوش بودن را با حرکاتی که موجب سلب آسایش دیگران می‌شود جدا کنیم و بدانیم که تفرجگاه‌ها نه ملک شخصی ما که اماکنی عمومی برای استفاده یکسان همه آدم‌هاست.

مریم خباز