پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
علم و عمل خاستگاه فهم بالنده قرآن
در باب وظایف قرآن پژوهان، توجه به دومحور مهم الزامی است:
۱) محور نخست عبارت است ازلزوم شناخت وبهره گیری از آثار قرآن پژوهان پیشین که در حد تلاش خود گوهرهایی از دریای معارف قرآن را به بشر عرضه کرده اند.
۲) محور دوم، تلاش برای استخراج گوهرهای ناشناخته و مستور قرآن است که تاکنون در دسترس قرار نگرفته است. این استخراج نیاز به زمینه ها و شرایطی دارد که افزون بر توانایی های علمی و نظر داشت حاصل عمر گذشتگان، عمل کردن و کاربست آموزه های قرآن از مهمترین آثار به شمار می آید. برخی آیات و احادیث، بیانگر ارتباط علم و عمل می باشند. دراین نوشتار که از ماهنامه معرفت شماره ۱۴۳ انتخاب شده ، نمونه های عینی از تاثیر عمل به آموزه های قرآن در درک عمیق آن بیان شده است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم:
● لزوم کشف حقایق مستور قرآن با بهره مندی از آثار موجود
ما همه معتقدیم سعادت دنیا و آخرت انسان در پیروی از اسلام است و این وقتی حاصل می شود که ما اسلام را درست بشناسیم. اصیل ترین، محکم ترین، پایدارترین، و غنی ترین منبع شناخت اسلام قرآن کریم است وطبق روایاتی، که شاید متواتر معنوی باشد، قرآن کریم دریایی است که کسی نمی تواند به عمق آن برسد (نهج البلاغه، خ ۱۹۸) جز آنان که خدای متعال حقایق را برایشان کشف کرده است. آنان حقیقت قرآن را لمس و مس می کنند. خود قرآن نیز می فرماید: «انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایمسه الاالمطهرون» (واقعه: ۷۷-۷۹) به راستی که آن خواندنی ارجمندی است که در نوشتاری پنهان قرار دارد و جز پاکیزگان بدان دست نمی یابند. بنابراین، بر این باوریم که قرآن آن قدر حقایق مفید برای زندگی و سعادت انسان دارد که هر چه ما کنجکاوی کنیم و بیشتر استنباط نماییم، بازهم پایان نمی گیرد و هیچ وقت نباید فکر کنیم که دیگر کار تحقیق درباره قرآن تمام شده است. ازنظر کار علمی، به عنوان یک دانشجو همواره باید توجه داشته باشیم که هرچه از معارف قرآن بفهمیم قطره ای از دریاست و هنوز اعماق ناشناخته ای وجود دارد که جای تحقیق بیشتر دارد. اگر این را به واقع معتقد باشیم، انگیزه ای قوی در تحقیق و پژوهش خواهیم داشت.
کارهای لازم و بایسته در زمینه پژوهش قرآنی را می شود به دو بخش تقسیم کرد: یکی اینکه از کارهایی که دیگران در طول تاریخ اسلام و تشیع در این زمینه کرده اند، درست بهره مند شویم، و دیگر اینکه سعی کنیم حقایق جدیدی کشف کنیم و به معاصران و آیندگان عرضه نماییم. درست مثل کسی که کنار یک دریا و یا کنار یک معدن عظیمی که گنج هایی از آن استخراج شده و آماده استفاده است قرار گرفته، باید از بخشی که استخراج شده استفاده کرد؛ ولی باید تلاش کنیم که گنج های دیگری را نیز استخراج نماییم. وقتی می دانیم که در اعماق این دریا یا در اعماق این معدن هنوز جواهر و گوهرهای ناشناخته ای وجود دارد، باید تلاش کرد و آنها را کشف نمود و در معرض استفاده قرار داد. بنابراین، اولاً، باید سعی کنیم از زحماتی که دیگران کشیده اند حداکثر استفاده را ببریم و ثانیاً، همت کنیم با بهره ای که از دستاوردهای دیگران می بریم و ابزاری که استفاده می کنیم، معارف جدیدی را استنباط نماییم و در دسترس جویندگان و پویندگان حقیقت قرار دهیم.
اما کار به اینجا تمام نمی شود، برای اینکه مفروض ما این است که قبل از اینکه بفهمیم قرآن هنوز معارف ناشناخته ای دارد، بر این اعتقاد بودیم که قرآن تنها راه سعادت انسان است و این مطالعات و تحقیقات و پژوهش ها برای این است که انسان چیزهای جدیدی به دست بیاورد تا از آن برای سعادتش استفاده کند. زمانی در این ادعا صادق هستیم، که به آنچه از معارف قرآن می دانیم درست عمل کنیم. اگر مسائلی را که در قرآن خیلی واضح و آشکار بیان شده و بر آن تأکید گردیده، عملاً نشنیده و ندیده بگیریم، چندان فرقی ندارد که آیه ای در قرآن باشد یا نباشد. آیا در این صورت، می توانیم ادعا کنیم که ما واقعاً قرآن را ضامن سعادت انسان می دانیم؟ من خیال می کنم- البته قیاس به نفس می کنم؛ آقایان هم مختارند به نفس خود مراجعه کنند و ببینند تا چه اندازه با بنده شباهت یا تفاوت دارند- صرف نظر از تحقیقات علمی در باب آیاتی که احتیاج به مطالعات فنی و تخصصی دارد، اگر یک بار روی قرآن مرور کنیم، به همین اندازه که معنای تحت اللفظی عبارت های قرآن را درست بفهمیم، خواهیم دید که قرآن مطالبی رابه ما عرضه می کند که در عمل به آن بسیار کوتاهی کرده و می کنیم و به زحمت می توان گفت که اگر این کتاب، کتاب عمل است، ما اهل عمل به این کتاب هستیم! دقت ها و ریزبینی های مفسران وبزرگان به جای خود محفوظ؛ مطالب روشن آیات هیچ نیازی به کارهای تخصصی ندارد هرکس که با عبارات عربی و الفاظ قرآن انسی داشته باشد می فهمد که قرآن چه می گوید. هم در بخش باورها، هم در بخش ارزش ها هم در روش های عملی مطالب بسیار واضحی در قرآن هست که وقتی ما آنها را با باورها و روش های خودمان مقایسه کنیم می بینیم زندگی ما با اینها تناسب ندارد، بلکه با آن خیلی فاصله دارد و نمی توان گفت زندگی ما براساس این باورها و این ارزش های قرآنی شکل گرفته است.
● مشروط بودن فهم عمیق قرآن به عمل به آموزه های آن
به دست آوردن معارف عمیق قرآن تا حد زیادی به عمل به قرآن بستگی دارد. معارف لطیف و عمیق را کسانی درک می کنند که به مفاد و معنای ظاهر آیات قرآن عمل کرده باشند. کسانی که به باورها و بایدها و نبایدهای بیان شده در ظاهر قرآن متعبدند، توفیق درک مطالب عمیق تر آن را می یابند. در خود قرآن کریم آیاتی دال بر این مطالب داریم؛ مانند: «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا) (انفال:۲۹)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما وسیله تشخیص (حق از باطل) قرار می دهد. در جوامع روایی نیز بابی با عنوان «استعمال العلم» (کافی، ج۱، ص ۴۴) آمده است؛ از جمله حدیث منقول از حضرت امیر(ع) که می فرماید: «العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل و العلم یهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه»؛(همان) دانش پیوسته به عمل است، پس آنکه دانست باید عمل کند. دانش فراخواننده عمل است، اگر بدان پاسخ داده شد (باقی می ماند)، وگرنه از او کوچ خواهد کرد. تجربه عملی بزرگان نیز همین را نشان می دهد.
بنابراین، استفاده علمی از قرآن نیازمند عمل به قرآن است، وگرنه درک درستی از قرآن حاصل نمی شود. ما می خواهیم معارف قرآن را استنباط کنیم تا هم خودمان سعادتمند شویم و هم راه سعادت را به بشر بیاموزیم. می خواهیم بگوییم: به این قرآن عمل کنید تا سعادتمند بشوید. اگر عمل خودمان با قرآن توافق چندانی نداشته باشد، نه در فهم و نه در دعوت دیگران موفق نخواهیم شد. البته عمل ما توافق جزئی با قرآن دارد. نمی شود انسان مؤمن باشد و به هیچ دستور قرآن عمل نکند! اما توافق جزئی با کلی خیلی فرق دارد. به عنوان نمونه کوچک، هر کس مروری بر آیات قرآن بکند به وضوح درمی یابد که قرآن معتقد است این زندگی دنیا با لذت هایی که دارد و با زیورها و زینت هایی که خدا در آن قرار داده، نسبت به حقایق ثابت اخروی و معنوی حکم فریب را دارد: (و الحیاه الدنیا الا متاع الغرور) (آل عمران: ۱۸۵)؛ زندگی دنیا چیزی جز کالای فریبنده نیست. و اصلا در مقام مقایسه با آنها قابل مقایسه نیست. آدمی فطرتا به گونه ای آفریده شده که تمایل به امور دنیا دارد؛ اما وجود میل به امور دنیوی نشان از هدف بودن آن ندارد، بلکه این تمایل برای هدف دیگری است. اگر انسان نسبت به موارد مختلف امتحان، از خوردنی های طبیعی و نفسانی علاقه ای نداشته باشد، زمینه امر و نهی و امتحان فراهم نمی شود. انسان باید نسبت به چیزی تمایل داشته باشد، آنگاه به او بگویند اگر بنده و فرمانبری، این کار را نکن. همه این زینت هایی که در دنیا قرار داده شده و روزی هم همه آنها گرفته خواهد شد، برای این است که ما امتحان بشویم. اگر ما باور داشته باشیم که واقعا همه کالاهای دنیا اسباب امتحان است، باید نقش خود را در مقابل آن نشان دهیم تا به نتیجه برسیم و پاداش بگیریم. آن پاداش اصل مطلوب ما بوده و ثابت و همیشگی و بی عیب و نقص است و رنجی به همراه ندارد: (لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب) (فاطر-۵۳)
در آن سرا نه رنجی به ما می رسد و نه درماندگی. نه خستگی دارد، نه رنج و زحمت. اینها همه مقدمه است برای اینکه ما لیاقت دریافت آن را بیابیم. آن پاداش چه مراتبی دارد و اولیای خدا به کجا می رسند؟ باید از خود قرآن فراگرفت و به کمک عمل به قرآن فهمید که انسان به چه جاهایی می تواند برسد. اگر درست عمل نکنیم، هر چه به مغزمان فشار بیاوریم، نمی توانیم بفهمیم که قرآن درپی رساندن انسان به کجاست.
● مسئولیت بزرگ عمل به قرآن
ما امروز از جهات متعددی مسئولیت بزرگی در مقابل عمل به قرآن داریم. این حقیقتی غیرقابل انکار است که دنیا تشنه حقایق قرآن است. بنابراین، باید تحقیق نماییم و معارف قرآن را یاد بگیریم. باید این گنج را استخراج کنیم و در اختیار مردم جهان قرار دهیم. معارف قرآن امانتی است که باید به اهل آن برسانیم. رفتار ما نیز می تواند در انجام این رسالت اثر داشته باشد؛ یعنی اگر رفتارمان نشان بدهد که ما چندان اهمیتی به معارف و احکام قرآن نمی دهیم، چگونه می خواهیم دیگران را به اهمیت دادن به آن دعوت کنیم؟ اگر رفتارمان نشان از دلبستگی به دنیا دارد، چطور می توانیم به دیگران بگوییم که این کار بدی است، شما آن را انجام ندهید؟ قرآن هم از این کار مذمت می کند: (وآثر الحیاه الدنیا) (نازعات- ۸۳)؛ و زندگی دنیا را برگزید.
(الذین یستحبون الحیاه الدنیا علی الاخره) (ابراهیم۳)؛ آنان که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند. یعنی زندگی دنیا را دوست تر می دارند، بیشتر خوششان می آید، این را جدی تر می گیرند. قرآن آمده برای اینکه این را به مردم بفهماند: (بل توثرون الحیاه الدنیا و الاخره خیر وابقی ان هذا لفی الصحف الاولی صحف ابراهیم و موسی) (اعلی: ۶۱-۹۱)؛ بلکه زندگی دنیا را انتخاب می کنید، حال آنکه آخرت بهتر و پایدارتر است. به راستی که این مطلب در کتاب های پیشین آمده است؛ کتاب های ابراهیم و موسی. اگر رفتارمان نشان بدهد که به این باور نداریم، آن وقت چگونه می خواهیم دیگران را دعوت کنیم؟ در این صورت، تبلیغاتی که ما از اسلام و قرآن می کنیم، نتیجه ای دربر نخواهد داشت.
کم کم به این منتهی می شود که اولا، می گویند آنچه که از قرآن به زبان می آورند، اعتبار چندانی ندارد؛ اینها یک برداشتی است، برداشت های دیگری هم هست! ثانیاً، دعوت پیامبران برای آن است که مردم حقوق دیگران را تا حدی رعایت نموده و کمتر به حقوق دیگران تجاوز کنند، ولی عذاب و جهنم و بهشت و اینها واقعیتی ندارد!(۵) اکنون کار بدان جا رسیده که استاد دانشگاه به نام اسلام شناسی صریح می گوید هیچ دلیلی نداریم که آنچه قرآن گفته راست است و اصلا دلیل نداریم که هر چه خدا می گوید راست است! خدا و پیامبر و قرآن همه درست، قرآن هم کلام خداست، اما ما هیچ دلیلی نداریم که راست می گوید، اینها را گفته اند تا یک مقدار جلوی فسادها را بگیرند و نظمی برقرار بشود، زندگی فقط همین دنیاست!
اگر رفتار ما همین تفکر را نشان دهد، صبح که از خواب بلند می شویم، فکر لذت دنیا هستیم، شب هم که به بستر می رویم، فکر لذت دنیا هستیم، و آنجایی که تزاحم بین دنیا و آخرت هست دنیا را انتخاب می کنیم: (بل توثرون الحیاه الدنیا و الاخره خیر وابقی) (اعلی: ۶۱و ۷۱) مثلا، اگر وظیفه واجب فرد در یک طرف، و پول هم در طرف دیگر باشد، پول را ترجیح می دهد. و یا اگر قرآن بگوید- مثلا- نیم ساعت پیش از اذان صبح بلند شوید و چند رکعت نماز نافله شب بخوانید معلوم نیست چند بار در عمرمان به آن عمل کنیم: (و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاماً محمودا) (اسراء: ۹۷)؛ و پاسی از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب را که خاص توست به جای آور که خدا تو را به مقام محمود مبعوث گرداند. (و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلاً طویلا) (انسان: ۶۲)؛ و پاسی از شب برای او سجده کن و شبی بلند او را به پاکی ستایش کن. آیا ما واقعاً دوستدار قرآن و مروج قرآن هستیم؟ نتیجه دوری از عمل به قرآن به اینجا می رسد که کم کم فهم ما این گونه می شود که احکام قرآن هم تاریخمند است؛ یعنی این احکام برای یک زمان خاصی بوده است که- مثلا- گفته اند اگر کسی چنین و چنان کرد او را تازیانه بزنید، ولی الان که بشر متمدن شده، باید آزاد باشد هر کاری دلش می خواهد بکند! این سخن را چه کسانی می گویند؟ مسلمان ها و متدینان! اگر فرض کنید فقط در دانشگاه آمریکا و اروپا می گفتند، خیلی مهم نبود؛ برای اینکه آنان از اول بنا ندارند به قرآن عمل کنند.
ولی عالم مسلمان نیز کم کم مصداق آیه (أفرأیت من اتخذ الهه هواه) (جاثیه: ۳۲) (آیا می بینی آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده؟) می شود. با اینکه علم دارند، خدا گمراهشان می کند، قلبشان سیاه است و نمی فهمند. چقدر ما در قرآن تعبیرهایی داریم از قبیل (ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم) (بقره: ۷) (خداوند بر دل ها و گوش هایشان مهر نهاده) و (طبع الله علی قلوبهم) (نحل: ۸۰۱) (خداوند بر دل هایشان مهر نهاده) و امثال آن. چطور می شود که انسان این گونه می شود؟ ریشأ همأ اینها در این آیات بیان شده است: (اتخذ الهه هواه) (جاثیه: ۳۲)؛ هوای نفسش را خدای خود قرار داده. (واتل علیهم نبأ الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فأتبعه الشیطان فکان من الغاوین و لو شئنا لرفعناه بها ولکنه أخلد الی الارض واتبع هواه) (اعراف: ۵۷۱-۶۷۱)؛ و بر آنان بخوان خبر کسی را که نشانه های خود را به او دادیم و او از آنها بیرون رفت. پس شیطان به دنبال او رفت و از گمراهان شد و اگر می خواستیم او را با آن نشانه ها بالا می بردیم، ولی او به زمین چسبید و از هوای خود پیروی نمود. حالا هر کسی حساب بکند آیا من مصداق این آیه نیستم؟ نمونأ بارز این محاسبه جایی است که انسان در یک طرف تکلیف واجبی داشته باشد و در طرف دیگر لذت دنیا باشد و این دو با هم تزاحم داشته باشند، کدام را انتخاب می کند؟
ما وقتی از عنایات الهی استفاده خواهیم کرد- و هیچ کس بدون عنایت خدا به جایی نمی رسد- و وقتی مشمول عنایات و ادعیه حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار می گیریم که این کتاب را جدی باور کنیم و بنای عمل به آن داشته باشیم. هر آیه را تحقیق کردیم و معنای واقعی آن را فهمیدیم، بنای عمل داشته باشیم، نه اینکه پرونده را بایگانی کنیم و بگوییم خوب فهمیدیم! بلکه باید عمل کنیم؛ آیا این آیه دروغ است؟ (لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون) (آل عمران: ۲۹)؛ هرگز به نیکی نمی رسید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید (در راه خدا) خرج کنید. آیا ما این گونه هستیم؛ آن چیزهایی را که دوست داریم انفاق می کنیم؟ هرکس به اندازأ خودش. آیأ (لن تنالوا البر) مخصوص میلیاردرها نیست، بلکه خطاب به همأ ماست. آیا ما دایم در این فکریم و دوست داریم که اندوخته هایمان افزوده شود و مصداق آیه (بل توثرون الحیاه الدنیا) قرار گرفته ایم، یا دوست داریم زمینه ای فراهم بشود بهتر بتوانیم به دیگران رسیدگی و کمک کنیم؟ آیا در فرض نخست، قرآن را باور کرده و درپی ترویج آن با همین مضامین هستیم (چیزی که خودمان باورمان نیست و خودمان عمل نمی کنیم!) نتیجه سخن آنکه ما دو وظیفه داریم:یکی اینکه سعی کنیم قرآن را بهتر بفهمیم؛ دیگر اینکه سعی کنیم بهتر عمل کنیم و این دو با هم تأثیر و تأثر متقابل دارند. وقتی بهتر می فهمیم که بهتر عمل کنیم. تا بهتر عمل نکنیم، لطایف قرآن را درک نمی کنیم.
● نمونه ای از درک متعالی قرآن در پرتو عمل
گاهی خیال می کنیم هرچه را باید بفهمیم فهمیده ایم. اگر کسی اعتراف کند که بعداز ۰۶ سال تحقیق درقرآن، امروز چیزی فهمیده است که در طول این ۰۶ سال به ذهنش نرسیده است، می گویند دروغ می گوید. یک چیزهایی بزرگان نقل می کنند که بنده هم در این سن و با ریش سفید و استفاده از اساتید هنوز راز آن را نمی فهمم. شاید بعضی ها به یاد داشته باشند مرحوم آیت الله اراکی(ره) قبل از انقلاب در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم نماز جمعه می خواندند و خیلی از ائمه جماعات هم به احترام ایشان جماعت ظهر خود را تعطیل می کردند. در یکی از خطبه های نماز جمعه که من هم حاضر بودم درباره فهم قرآن صحبت می کردند، از مرحوم آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی (اراکی) یاد کردند. وی در زمان میرزای بزرگ(ره) از طرف ایشان، در سامراء سه مسئولیت داشت: یکی اقامه نماز جماعت، دیگری درس اخلاق و سوم درس تفسیر. مرحوم آیت الله اراکی راجع به تفسیر ایشان نقل فرمودند که وی در اواخر عمر نابینا شده بود و مطالعه ایشان تفکر در قرآن بود.
روزی مشغول تفکر درباره آیه ای از قرآن بود که ناگهان صیحه ای کشید.نزدیکان آمدند و از راز صیحه ایشان پرسیدند. ایشان در پاسخ فرمود: یک آیه و شش هزار معنا! ظاهرا مرحوم آقای حکیم به استناد همین گونه بیانات مرحوم آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی به جواز استعمال لفظ در بیش از یک معنا قایل شدند. ایشان در کتاب (حقایق الاصول، ج ۱، ص ۵۹) به این نکته اشاره کرده اند که مرحوم سلطان آبادی گاهی در تفسیر یک آیه ده ها معنا بیان می کردند؛ معناهایی که همدیگر را نفی نمی کنند. شاید چیزی شبیه آنچه در روایات است -و ما مقصود از آنها را نمی فهمیم- که «ان للقرآن ظهرا و بطنا»؛ به راستی برای قرآن ظاهر و باطنی است. این مطلب در احادیث فراوانی آمده است؛ یک روایت نیست که انسان بگوید این از اسرائیلیات است، یا سند آن ضعیف است. ده ها روایت به این مضمون نقل شده است. ما معنای ظاهری آیه را درست نمی فهمیم، کلی باید زحمت بکشیم تا معنای ظاهری آیه را بفهمیم؛ ولی وقتی معنای بعدی و دشوارتر فهمیده می شود که انسان پس از فهم ظاهر آیه، آن را به دل بسپارد و عمل کند و بدان ملتزم شود. آن وقت دریچه ای باز می شود تا معنای لایه زیرین را هم ببیند و همین طور نسبت به معنای عمیق تر از آن.
قرآن گنج گران بهایی است که قابل قیمت گذاری نبوده و به رایگاه دراختیار من و شماست و هنوز در باب استفاده از ظاهر آن درمانده و اندر خم یک کوچه ایم. معنی آیاتی که عرض کردم، ظاهر بود.
مقصود ما باطن آیه (بل تؤثرون الحیاه الدّنیا) نبود. اگر به همین ظاهر هم ملتزم نباشیم، چه استفاده ای از آن خواهیم کرد؟ قرآن کریم بزرگ ترین هدیه الهی برای مخلوقات است که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. اگر چیزی بزرگ تر از این ممکن بود، خدای متعال آن را می داد. یک وقت یکی از اساتید سؤالی خیلی ساده اما خیلی پرمعنا مطرح کردند؛ گفتند: شما فکر می کنید اگر ممکن بود بهتر از قرآن چیزی را بیان بکنند خداوند کوتاهی می کرد و بخل می ورزید؟ خداوند این همه تشکیلات درست کرد و از بهترین بندگانش پیغمبری فرستاد و پیامبر(ص) نیز همه مشکلات را تحمل کرد، برای اینکه قرآن به دست من و شما برسد. آیا اگر بهتر از این می شد، خدا کوتاهی می کرد؟ یعنی به برهان انّی اثبات می شود که کلامی بالاتر از این ممکن نیست. این قرآن در اختیار ماست که فقط چند آیه اش را بخوانیم و یک مقدار تجوید و صوتش هم به عنوان یک هنر رعایت کنیم؟ یعنی این هنری است که قاری نیز مانند یک آوازخوان که آوازی می خواند و برایش کف می زنند، گروهی برای تشویق او «الله الله» بگویند؟ (ولو أن قرآناً سیّرت به الجبال أو قطعت به الأرض أو کلم به الموتی...) (رعد:۱۳)؛ اگر قرآنی می بود که کوه ها بدان جابه جا می شد یا زمین بدان پاره پاره می شد یا با آن با مردگان سخن گفته می شد (همین قرآن است.) این در وصف خود قرآن است.
اگر آن بیان را به این مطلب ضمیمه کنیم؛ یعنی اگر ممکن بود قرآن چنین باشد و این قرآن نیست و چیز دیگری باید باشد و خدا نازل نمی کرد، خدا بخل می ورزید! این همان قرآنی است که (سیّرت به الجبال... او کلّم به الموتی...) این همان قرآنی است که اهل قرآن با یک آیه آن بیمارهای لاعلاج را شفا می دادند؛ با خواندن یک آیه طی الارض داشتند. از کسی توقعی نیست که به آن مراتب متعالی دست یابد، بلکه می گوییم به همین دستورات ظاهری که قرآن داده برای ثواب آخرت عمل کنیم. اگر باورمان است که دنیا مقدمه است و آخرت هدف اصلی، و واقعاً خواستنی است، ما کوتاهی کرده ایم.
آنچه بیان شد زبان حال خودم بود. به شما عزیزانی که جوان هستید و هنوز فرصت زیادی برای علم و عمل دارید، توصیه می کنم که قرآن را جدی بگیرید. سعی کنید خودتان را با مضامین قرآن تطبیق بدهید، مطالبی را که به عنوان واقعیت ها بیان شده به جد باور کنید. آیاتی که به عنوان دستورالعمل هست به حد توان عمل کنید، وگرنه روزی پشیمان خواهید شد. و پشیمانی ما بیشتر از دیگران است؛ برای اینکه آنها که نفهمیدند وقتی هم بفهمند چنین چیزی از دستشان رفته، دست کم پیش خود و وجدانشان می گویند که ما نفهمیدیم. اما ما که فهمیدیم و دانستیم و در اختیارمان بود و این همه توصیه ها و تأکیدها برای عمل و توبیخ ها برای ترک آن دیده بودیم و باز هم اهمیت ندادیم، حسرتمان زیادتر خواهد بود. خدا انشاءالله به برکت عنایات حضرت ولی عصر- ارواحنا فداه- نورانیتی در دل های ما قرار دهد که قرآن را بهتر بفهمیم و بهتر عمل کنیم.
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست