جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

۶ کیلو کاهش وزن در ۲ ماه


۶ کیلو کاهش وزن در ۲ ماه

کاهش وزن کامیار صدیقی, نوجوان ۱۲ساله ای که در سنین رشد است با حضور دکتر سیدعلی کشاورز متخصص تغذیه و رژیم درمانی, دکتر امیرهوشنگ احسانی متخصص پوست ومو و دکتر کتایون خوشابی فوق تخصص روان پزشکی کودکان

تغذیه نادرست و کم‌تحرکی از مهم‌ترین عوامل بروز چاقی در کودکان و نوجوانان است. این هفته در «میزگرد سلامت» موضوع بحث‌مان کامیار صدیقی، نوجوان ۱۲ ساله‌ای است که توانسته با کمک و تشویق مادرش ظرف مدت ۲ ماه، ۶ کیلو وزن کم کند و البته این کاهش وزن او همچنان ادامه دارد....

اهمیت رژیم کامیار در این است که او در سنین رشد به سر می‌برد و رژیم غذایی در این سنین، ظرایف ویژه‌ای دارد که برای آگاهی از آن، پای صحبت‌های دکتر سیدعلی کشاورز، متخصص تغذیه و رژیم‌درمانی نشسته‌ایم و از دکتر کتایون خوشابی، روان‌پزشک کودکان و نوجوانان و دکتر امیرهوشنگ احسانی متخصص پوست ومو نیز خواسته‌ایم تا از منظرهای متفاوتی به این موضوع نگاه کنند.

کامیار صدیقی از دلایل چاقی تدریجی‌اش می‌گوید/ روزی دوسه‌تا بستنی می‌خوردم/ و یک ساندویچ بزرگ!

▪ به‌عنوان سؤال اول، خودت را معرفی کن و بگو چند ماه است که شروع به رژیم گرفتن کرده‌ای؟

ـ من سیدکامیار صدیقی، متولد ۱۳۷۶ و کلاس دوم راهنمایی هستم. قدم حدود ۱۶۴ سانتی‌متر است و حدود دو ماه است که زیر نظر دکتر کشاورز توانسته‌ام وزن‌ام را از ۷۶ کیلوگرم به ۷۰ کیلوگرم برسانم.

▪ هنوز هم رژیم‌‌‌ات ادامه دارد؟

ـ بله. دکتر گفته‌اند که من باید حدود ۵ کیلوگرم دیگر از وزن‌ام را هم کم کنم.

▪ اصلا چه شد که تصمیم گرفتی لاغر شوی؟

ـ همه به من می‌گفتند که چاق هستم و خودم هم دیگر از این وضعیت خسته شده بودم. احساس می‌کردم که برای به دست آوردن دوبار‌ه شادابی و سلامت‌ام باید لاغر شوم و این شد که با تشویق‌های زیاد خانواده و مخصوصا مادرم، پیش دو متخصص تغذیه مختلف رفتم.

▪ چرا دو متخصص تغذیه؟

ـ چون رژیمی را که اولین دکتر به من داده بود دوست نداشتم و احساس می‌کردم که نمی‌توانم مطابق خواسته‌های ایشان پیش بروم اما رژیم دکتر کشاورز بسیار ساده بود و من در طول رژیم‌درمانی اصلا اذیت نمی‌شوم.

▪ آیا مشکل دیگری غیر از چاقی تو را آزار می‌داد یا می‌دهد؟

ـ مشکل آن‌چنانی نه. ولی از قبل از رژیم تا حالا احساس می‌کنم که کمی ریزش مو پیدا کرده‌ام و نمی‌دانم هم که دلیل‌اش چیست.

▪ خب، برای ما بگو که قصه چاق شدن‌‌ات چه بود و چرا دچار اضافه وزن شدی؟

ـ راست‌اش را بخواهید دلیل اصلی‌اش را نمی‌دانم ولی یادم می‌آید که از وقتی به کلاس اول دبستان رفتم مادرم ساندویچ‌های بزرگ مرغ یا کتلت به من می‌داد و می‌گفت که باید آنها را در مدرسه بخورم و بعد از آن هم به خانه برمی‌گشتم و یک ناهار مفصل و سیر می‌خوردم. شاید این کار دلیل چاق شدن‌ام بود و شاید هم عادت‌های غلط‌ام.

▪ مگر چه عادت‌های غلطی داشتی؟

ـ یک عادت غلط من این بود که علاقه بسیار شدیدی به بستنی داشتم و روزی ۲ یا ۳ عدد بستنی می‌خوردم و از طرف دیگر عادت داشتم که ناهار یا کلا غذای‌ام را جلوی تلویزیون بخورم. در ضمن، من تحرک زیادی هم نداشتم و ساعت‌ها در خانه جلوی پلی‌استیشن می‌نشستم و مشغول بازی می‌شدم، تا جایی که دیگر چشم‌هایم به اشک و سوزش می‌افتادند.

▪ یعنی قبلا اصلا ورزش نمی‌کردی؟

ـ نه اینکه اصلا. من یک مدت کیوکوشینگ کار می‌کردم ولی چون کلاس زبان‌ام با کلاس ورزش‌ام هم‌زمان شد، مجبور شدم که ورزش را کنار بگذارم و همین کار هم یکی از دلایل بالا رفتن وزن‌ام بود.

▪ حالا که تصمیم به لاغر شدن گرفته‌ای، اعضای خانواده کمکت می‌کنند؟

ـ بله. خیلی زیاد. من بیشتر موفقیت‌ام در لاغر شدن را مدیون مادرم هستم. او قبل از ناهار برایم داروهایم را به مدرسه می‌آورد و تازه، ناهار هم خودش درست می‌کند و به مدرسه‌ام می‌آورد. هر روز برای من میوه می‌گذارد که به عنوان میان‌وعده همراه خود ببرم و برنامه‌های غذایی و دارویی‌ام را هم خیلی خوب و منظم کنترل می‌کند تا من زودتر سلامتی‌ام را به دست بیاورم.

▪ در مدرسه شیر هم به شما می‌دهند؟

ـ نه. ولی خودم که به خانه می‌آیم روزی ۲ تا ۳ لیوان شیر می‌خورم چون شیر در رژیم غذایی من گنجانده شده است.

▪ الان وضعیتت چگونه است؟ از رژیم خود رضایت داری؟

ـ بله. من از وقتی که وزن‌ام کم شده و حالم بهتر است و دوست دارم که این روند را ادامه بدهم و اصلا علاقه‌ای به دوباره چاق شدن ندارم. به همین دلیل کمی فعالیت و تحرک را به زندگی‌ام اضافه کرده‌ام. مثلا اسکیت‌بازی می‌کنم، به پیاده‌روی می‌روم و گاهی در خانه با تردمیل کار می‌کنم. تازه، تمام تلاش خود را می‌کنم که عادت‌های غلط‌ام را هم کنار بگذارم.نظر مادر کامیار درباره رژیم غذایی او خودش خواست، ما کمکش کردیم

▪ کامیار می‌گوید شما ساندویچ‌های بزرگ و چربی مثل کتلت و مرغ به او می‌دادید تا همراه خودش به مدرسه ببرد؛ چرا؟

ـ وقتی کامیار کوچک‌تر بود، بچه خوب و توپری بود و کم‌کم لاغر شد و به وزن ایده‌آل رسید اما هنگامی که می‌خواست وارد مدرسه شود، دیگر کاملا لاغر شده بود و من هر چند که لقمه نان و پنیر برای او می‌گذاشتم ولی باز هم وقتی از مدرسه برمی‌گشت از ضعف و گرسنگی شکایت می‌کرد. تا اینکه من متوجه شدم که او لقمه‌هایش را دوست ندارد و آنها را دور می‌اندازد و اصلا نمی‌خورد. به همین دلیل و برای اینکه او در مدرسه ضعف نکند، ساندویچ‌هایی مثل مرغ یا کتلت را برایش آماده می‌کردم.

▪ پس کامیار، بد غذاست؟

ـ بله، شدیدا. او سبزیجات و ماهی دوست ندارد و حتی نخودفرنگی را هم که در رژیم غذایی‌اش بود تنها چند روز تحمل کرد و بعد از آن از من خواست که دیگر نخودفرنگی در غذای‌اش نریزم و مثلا ماهی را فقط اگر با آرد سوخاری سرخ شده باشد، می‌خورد. من حتی سالاد را به زور اندکی سس به او می‌دهم تا از این طریق مقداری مصرف سبزیجات روزانه‌اش را بیشتر کنم اما خدا را شکر او اهل میوه است و از میوه‌ها بدش نمی‌آید. تازه او غیر از بد غذا بودن، می‌نشست جلوی تلویزیون و مدت‌ها غذا خوردن‌اش را طول می‌داد و تحرک کافی و ورزش مرتب هم نداشت. به همین خاطر ما برای او اسکیت خریدیم تا شوق اسکیت، او را مجبور به کمی تحرک کند!

▪ کامیار، خیلی نقش شما را در موفقیت‌هایش پررنگ می‌داند؛ واقعا این‌طور است؟

ـ امیدوارم که این‌طور باشد. من هر روز برایش در خانه غذا درست می‌کنم و به مدرسه می‌برم و داروهایش را هم که باید قبل از ناهار برایش‌ ببرم. من چون برای خودم تناسب اندام و سلامت اعضای خانواده‌ام اهمیت دارد، به همین دلیل تمام تلاش‌ام را برای سالم بودن آنها می‌کنم. در خانواده ما فقط کامیار اضافه وزن دارد و من و پدر و خواهرش مشکلی نداریم. به همین دلیل است که همه ما تلاش زیادی برای سلامت بودن و ماندن کامیار می‌کنیم.

▪ چرا شما برایش ناهار می‌برید؟ مگر مدرسه به بچه‌ها غذا نمی‌دهد؟

ـ می‌دهد ولی متاسفانه غذاهای مدرسه بسیار چرب و پرکالری هستند و باز هم متاسفانه بوفه مدارس پر است از چیپس، پفک و نوشابه و اگر من مادر برای فرزندم غذای سالم به مدرسه نبرم، او هم مجبور می‌شود مثل سایر بچه‌ها غذا و خوراکی‌های ناسالم مدرسه را بخورد و نتیجه این کار هم چیزی جز چاقی و اضافه وزن و هزار و یک مشکل دیگر نخواهد بود.

▪ در خانه هم عادت بد غذایی دارید؟

ـ خیلی نه، چون خود من زیاد اهل فست‌فود و غذاهای سرخ کردنی نیستم. قبلا مدام از لبنیات پرچرب استفاده می‌کردیم ولی چون به تازگی متوجه شده‌ام کلسیم لبنیات کم‌چرب بیشتر است، این عادت را هم کنار گذاشته‌ام و دیگر لبنیات کم‌چرب می‌خوریم. هله‌هوله‌های پرکالری مثل چیپس و نوشابه هم جایی در خانه ما ندارند و تنها گاهی به خاطر هوس بچه‌ها، ته‌چین، پیتزا یا مرغ سوخاری درست می‌کنم. راست‌اش را بخواهید، تقریبا هفته‌ای یک بار هم به یک چلوکبابی می‌رویم و کباب‌های خوش‌مزه آنجا را می‌خوریم!

▪ شما کامیار را مجبور کردید که نزد یک متخصص تغذیه و رژیم‌درمانی برود؟

ـ من او را مجبور نکردم اما چون من و پدرش زیاد به او می‌گفتیم که هیچ‌کس مثل تو در خانه ما چاق نیست و او هم از اینکه می‌دید لباس‌هایش اندازه پدرش است، ناراحت بود، به همین دلیل با میل و اراده خودش و راهنمایی ما تصمیم گرفت که پیش دکتر برود.

▪ و راحت همکاری کرد؟

ـ ما کامیار را پیش از دکتر کشاورز، نزد دکتر دیگری بردیم و رژیم ایشان قدری برای او سخت بود و غذاهای مخصوص داشت، کامیار همکاری نکرد اما رژیم دکتر کشاورز راحت‌تر بود و کامیار هم به سادگی آن را پذیرفت. ضمن اینکه من به او گفته بودم که این آخرین باری است که برای لاغر شدن‌اش وقت و هزینه خرج می‌کنم و این تهدید هم او را بیشتر هوشیار کرد.

▪ حالا او با علاقه رژیم‌اش را دنبال می‌کند؟

ـ البته. کامیار از وقتی که دیده توانسته ظرف مدت ۲ ماه، ۶ کیلوگرم وزن کم کند و لباس‌های تنگ‌تر بپوشد و اندام‌‌اش را زیباتر از قبل دیده، انگیزه‌اش برای رسیدن به وزن ایده‌آل و حفظ تناسب اندام‌اش چند برابر شده و با علاقه و میل فراوان رژیم خود را دنبال می‌کند.

▪ یعنی او دیگر مثل سابق به غذاهای چرب و پرکالری علاقه ندارد؟

ـ به هیچ‌وجه. چون او یک مدت چربی و غذاهای چرب نخورده، اصلا از این‌گونه غذاها زده شده و می‌گوید که هر وقت غذای چرب می‌خورم حال‌ام بد می‌شود.

ندا احمدلو