پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

نجوا با امام عصر


نجوا با امام عصر

اماما! عاشق توییم و دوستدار دوستداران تو و خاک پای منتظران تو؛ اما افسوس که خود، خانه دل را برای انتظار تو مهیا نساخته‌ایم.
اماما! با مژگان، نروبیده‌ایم گرد راه را؛ با اشک، نشسته‌ایم …

اماما! عاشق توییم و دوستدار دوستداران تو و خاک پای منتظران تو؛ اما افسوس که خود، خانه دل را برای انتظار تو مهیا نساخته‌ایم.

اماما! با مژگان، نروبیده‌ایم گرد راه را؛ با اشک، نشسته‌ایم غبار دل را.

اماما! شرمنده‌ایم که خانه دل را برای حکمرانی تو، پاک نساخته‌ایم.

اماما! از کاروان عاشقان تو، عقب مانده‌ایم و مرکب راهوار نداریم که به این کاروان شورانگیز دست یابیم.

اماما! راه، پیچاپیچ است و پر از گردنه‌های هراس‌انگیز؛ و ما، بی‌پا افزار و توشه، سرگردان.

اماما! خمینی آمد و ما پس‌مانده‌ها، ترسیم که هیچ‌گاه به آن آستان جلال راه نیابیم و غبار شویم در هوا معلق و سرگردان؛ نه آرامشی، نه قراری، نه پناهی و نه منزلی.

اماما! بیم آن داریم در عمق شب، گم شویم و گرفتار رهزنان.

اماما! عشق، رخی نمود و جلوه‌ای کرد، ولی ما سرگرم بودیم و از شربت گوارای عشق، ما را بهره‌ای نرسید.

اماما! نسیم عشق وزید و ما در غفلت بودیم؛ اینک بی‌نصیب از نسیم عشق، چگونه از این بیابان آتشناک رهایی یابیم و جان‌های پژمرده خود را با نسیم دل‌انگیز صبح، شاداب کنیم.

اماما! بوجهل‌ها بسیار شده‌اند. همان ها که تا دیروز نبودند و اسیر باد؛ اما اینک که به پایمردی روح خدا، پایبند شدند و استقرار یافتند، کوس انارجل می‌زنند و پرچمی در دست گرفته‌اند و در کنار کاروان عظیم خمینی بزرگ ایستاده‌اند و مردمان را، که چشم به افق‌های بالا دارند، به خود می‌خوانند.

اماما! بولهب‌ها نیز بسیار شده‌اند. لهیب کینه‌هاشان، سرکش است و سوزنده. توان دیدن هیچ زیبایی را ندارند؛ دوست دارند همه چیز را خاکستر ببینند.

اماما! حمالهٔ الحطب‌ها، روزان و شبان، هیزم‌کشی می‌کنند تا آتش‌های کینه‌ها را بگیرانند و همیشه آنها را سوزنده و سرکش نگهدارند.

اماما! رسوایان و ناخالصان رانده شده، ناصافان تصفیه شده، دو چهرگان نقاب افکنده شده، مرتجعان زمین‌گیر شده، کژاندیشان تارانده شده و... در بیغوله‌ها و تاریکخانه‌ها پناه گرفته‌اند و در کار غیبت مردان حاضر در صحنه‌های کارند و جهاد و به سخره گرفتن مردان راسخ در دین.

اماما! خدعه‌ها و ترفندها بسیار به کار بستند و می‌بندند تا عاشقان تو را از راهی که برگزیده‌اند، بازدارند و نگذارند نور حق، جلوه کند.

اماما! با این همه، عشق به تو، چنان سوزان است و حرکت‌آفرین که در جلو راه مردان و زنانی که به عشق تو می‌زیند، هیچ مانعی و هیچ بازدارنده‌ای، تاب مقاومت ندارد؛ همه می‌سوزند و بر باد می‌روند.

اماما! نسیمی از بوستان عشق تو، در این ملک وزید، حیات آفرید، مردگان را زنده کرد و شوری عظیم انگیخت؛ اگر خدا لطف کند و تو از پرده به در آیی و پا در این ملک گذاری و آن نسیم دل‌انگیز، شبان و روزان بوزد، چه خواهد شد؟ آیا مرگ هم معنی خواهد شد؟

ایمان آوردیم که دجال‌ها رسوا می‌شوند.

ایمان آوردیم که سفیانی‌ها سر به نیست می‌شوند.

ایمان آوردیم که فریاد تو، ندای حیات‌بخش تو، مهروزری‌های تو، کران تا به کران را درخواهد نوردید و فوج فوج به سوی تو خواهند آمد و تو را چو نگینی در آغوش خواهند گرفت.