چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

حمایت معنوی یاران


حمایت معنوی یاران

کافور خادم روایت کرده یونس نقاش که از دوستان و خادمان امام حسن عسکری(ع) بود، روزی به حضور امام آمد در حالی که مضطرب و لرزه بر اندامش بود، عرض کرد: ای مولای من به تو در مورد خانواده …

کافور خادم روایت کرده یونس نقاش که از دوستان و خادمان امام حسن عسکری(ع) بود، روزی به حضور امام آمد در حالی که مضطرب و لرزه بر اندامش بود، عرض کرد: ای مولای من به تو در مورد خانواده ام وصیت می کنم که به آنها لطف و خیر داشته باشید.

امام فرمود: چه خبر شده؟

یونس عرض کرد: می خواهم از این دنیا بروم.

امام در حالی که خنده بر لب داشت فرمود: «ای یونس چرا، مگر چه شده است؟»

یونس عرض کرد: «فرزند ظالم (منظورش فرزند خلیفه وقت است) نگین انگشتری برایم فرستاده که سخنی در آن نقش کنم، وقتی که مشغول کار شدم نگین دو نصف شد، فردا هم باید نگین را تحویل دهم و او ستمگری است که یا دستور هزار تازیانه و یا اعدام مرا خواهد داد.»

امام حسن عسکری(ع) فرمود: «به منزلت برو، تا فردا خوشحال می شوی و این پیش آمد برای تو خیر است.» فردا که شد، باز یونس خدمت امام رسید و بسیار ناراحت و نگران بود و عرض کرد یا رسول خلیفه آمده و نگین را می خواهد.

امام فرمود: «برو نزد او که هرگز جز خیر نبینی.»

یونس عرض کرد: «ای مولای من به او چه بگویم؟»

امام لبخند زد و فرمود: «برو نزد فرستاده خلیفه و پیام او را بشنو که خیر است.»

یونس رفت و پس از ساعتی برگشت و به امام عرض کرد: ای مولای من، کنیزهای دربار با هم درباره آن نگین بگومگو کرده اند، پیام آور آمده و به من می گوید: «اگر امکان دارد آن نگین را دو نصف کن، تا هرچه بخواهی تو را بی نیاز سازیم.»

امام حسن عسکری(ع) متوجه خدا شد و عرض کرد: «خدایا حمد و سپاس مخصوص ذات پاک تو است، چرا که ثناگویت را تصدیق نمودی.» پس به یونس فرمود: در جواب چه گفتی؟ او عرض کرد: «گفتم به من مهلت بده تا در این باره فکر کنم».

امام فرمود: «محکم کاری کردی».(۱)

۱- مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۲۷