چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

وقت اضافه در کار نیست


وقت اضافه در کار نیست

نگاهی به فیلم «سوت پایان» ساخته نیکی کریمی

نیکی کریمی به عنوان ستاره در سینمای ایران مطرح شد ولی به سرعت خود را به حد بازیگری صاحب تشخیص و تکنیک رساند و به یکی از اولین نمونه‌های ستاره –بازیگر در سینمای پس از انقلاب بدل شد تا حدی که در بخش اعظم حیطه فعالیت حضورش در هر پروژه یکی از تضامین کیفیت سینمایی آن به شمار می‌رفت. این روند اگرچه چند سالی است که با غلبه آثار تجاری در کارنامه بازیگری او اندکی خدشه‌دار شده ولی با دیدن تیتراژ جدیدترین کارش «سوت پایان» که علاوه بر بازیگری، نویسندگی و کارگردانی کار، عنوان «سرمایه‌گذار» نیز خودنمایی می‌کند تا حدودی به دلایل و چرایی تن دادنش به نقش‌های معمولی در فیلم‌های تجاری محض پی می‌بریم.

«سوت پایان» نشانه پیشرفت تکنیکی کریمی در مقام یک کارگردان است. شخصیت زن فیلم کارگردان سینما است، مسائل شغلی به جای خود اما مشکل اصلی او با بی‌تفاوتی عامدانه همسری است که دغدغه‌ای جز تحکیم جایگاه شغلی و اجتماعی‌اش ندارد و اصولاً فرصتی برای تأمل در وظایف انسانی برایش نمانده است. او - همانند بسیاری از ما – نقش خود را حد ناظر صرف مسائل اجتماعی فرو می‌کاهد و معتقد است دخول در زیر و بم زندگی محکومان و متهمان صرفاً وظیفه ضابطان قوه قضائیه است. بنابراین نه تنها گامی در این مسیر در کنار همسرش برنمی‌دارد بلکه حتی از نمایش همدلی هم پرهیز می‌کند. در نهایت این زن است که تمام توان و موجودیت و اعتبارش را پشتوانه همراهی با دختری می‌کند که حتی چندان شناخت درستی هم از او ندارد و تنها به پاس عاطفه انسانی خود را موظف به حمایت از او می‌شمارد.

«سوت پایان» برخلاف نمونه‌هایی مثل «شهر زیبا» چندان وارد مسائل مربوط به فلسفه قصاص و میزان حق اولیای دم و جزئیات دیگر نمی‌شود؛ حتی با ارائه کاراکتری متزلزل و بی‌ثبات از دختر چنان عمل می‌کند که بیننده نمی‌تواند نسبت به حرف‌های او درخصوص شخصیت مقتول و دلایل قتل اطمینان داشته باشد. از طرف دیگر تأکیدی هم روی گناهکار یا بیگناه بودن مادر دختر هم نمی‌کند (نه در سکانس ملاقات فیلمساز با او در زندان و نه در خانه اولیای دم، تصویر و فیلم او را نمی‌بینیم). در واقع فیلمنامه بدون ورود به این وادی که حساسیت‌های شکلی و مضمونی فراوان به دنبال دارد بیشتر در پی تصویر کردن وظیفه اقشار فهیم و تحصیلکرده جامعه – به طور معین روشنفکران و هنرمندان متعهد – در همدلی، همراهی، همیاری و مساعدت با گروه‌های محروم و بی‌پناه جامعه است. تقابل جایگاه اجتماعی زن فیلمساز با شوهرش دقیقاً برای تبیین این نکته طراحی شده: هر دو فیلمسازند و حضوری مسلط و مقتدر در سر صحنه و در برخورد با عوامل تولید دارند اما زن در عین حال واجد احساس مسئولیتی است که شوهر فاقد آن به نظر می‌رسد. تمام بحث‌های مطرح‌شده پیرامون این مسئله دور می‌زند که انگار کسی حاضر نیست پای درددل آدم‌های گرفتار و متهمان دستگاه قضایی بنشیند و فارغ از قضاوت پیرامون جرم و میزان گناهکاری آنان، در مقام انسان و همنوع بکوشد در رفع مشکلشان گامی بردارد چنان که در طول فیلم هم دخترک هر بار عازم یافتن کسی از بستگان اولیای دم است باید به تنهایی برود و در فیلم هرگز کسی را به عنوان یاور و همراه در کنارش نمی‌بینیم و جز آدم‌های خنثی (پیرمردهای ساکن کوچه و جوانک نیمه‌خل موتوری) راهنمایی ندارد. حضور آتیلا پسیانی (در نقش خودش) در خانه اولیای دم و تلاش برای گرفتن رضایت از آنها یگانه روزنه امیدی است که به دنیای آنها بازمی‌شود ولی در نهایت آن هم به واسطه بروز احساسات و فوران آن به جایی نمی‌رسد.

«سوت پایان» صرفنظر از دایره مضمونی، در مرحله ساخت و تولید هم جسارت ورود به عرصه مشکل تولید خیابانی را داشته و در لوکیشن‌های پرتعداد و شلوغ از خیابان‌ها و کوچه‌های تنگ گرفته تا بازار و محاکم قضایی و زندان و جاده‌های خارج شهر شخصیت‌هایش را دنبال می‌کند. دوربین پرتحرک تورج اصلانی در خدمت خلق میزانسن‌های پرتنش فیلم است و موسیقی متفاوت کارن همایونفر هم به جای برانگیختن احساس صرفاً فضاسازی می‌کند. سوت پایان در مجموع نسبت به دو فیلم قبلی کریمی، گام بزرگی به جلو محسوب می‌شود که هم در مضمون و هم در اجرا نقاط ضعف بزرگی ندارد؛ شاید تنها مشکل جدی فیلم، بازی ضعیف بازیگر نقش دختر سیاهی لشگر باشد (خصوصاً در صحنه‌های غلیان احساسات) که آن هم جایگاه کریمی را در مقام خالق اثر خدشه‌دار نمی‌کند.