جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا

شاه بین دو فرار


شاه بین دو فرار

حکومت محمدرضا, از سال۱۳۲۰ تا۱۳۵۷, که یک دوره طولانی سی وهفت ساله را شامل می شود, در نوسانات و التهابات بسیاری غوطه ور گشت در مقاله حاضر رویدادهای سیاسی عمده در دوران پهلوی دوم و بازیگران دوران حکومت سی وهفت ساله او مورد مطالعه و بازگویی تاریخی قرار گرفته است

سرنوشت نظام سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطه با پریشانی های بسیاری رقم خورد و در فاصله کوتاهی به تغییر خاندان سلطنت و برقراری حکومت استبداد پهلوی انجامید. مردم ایران هنوز طعم حکومت مشروطه را نچشیده بودند که ناخواسته درگیر مشکلات و عوارض جنگ جهانی شدند. فقر عمومی، ناامنی گسترده، مداخلات بیگانگان، تهدید استقلال و تمامیت ارضی کشور، اختلاف و دودستگی نخبگان سیاسی، تحولات جهانی و زمینه‌های نابسامانی داخلی، سرانجام قدرت را از احمدشاه قاجار گرفت و به دست رضاخان میرپنج سپرد. رضاخان نه‌تنها نظام مشروطه سلطنتی را استحکام و قوام نبخشید، بلکه بی‌سابقه‌ترین دیکتاتوری تاریخ ایران را عملی ساخت. پس از اشغال ایران در شهریور۱۳۲۰، حکومت رضاخانی نیز به پایان رسید و پسر ارشد او ــ البته پس از رضایت اشغالگران ــ بر تخت پادشاهی تکیه زد.

حکومت محمدرضا، از سال۱۳۲۰ تا۱۳۵۷، که یک دوره طولانی سی‌وهفت‌ساله را شامل می‌شود، در نوسانات و التهابات بسیاری غوطه‌ور گشت.

هرچند در ابتدای سلطنت او تاحدودی فضای باز سیاسی در کشور ایجاد شد و فراکسیون های متعدد مجلس و احزاب گوناگون در سطح جامعه پدید آمدند، اما هرچه پایه‌های قدرت او بیشتر تثبیت می‌یافت، فضای باز سیاسی نیز تنگ‌تر می‌شد. جز آیت‌الله کاشانی(ره) و دکتر مصدق، معارض عمده‌ای برای محمدرضا شاه وجود نداشت و او بیست‌سال اول حکومت خود را با ملایمت سپری کرد؛ اما از سالهای۱۳۴۰ به بعد، هم شاه در رویه حکومتی خود گستاخ تر و مستبدتر شده بود و هم مخالفان او جدی‌تر در عرصه سیاست نمود و حضور یافتند. گروه ها و جریانات سیاسی بسیاری هر روز بیش‌ازپیش در تشکل های ساختارمند گوناگون ظهور می‌کردند، که طیفی از مذهبی تا مارکسیستی را شامل می‌شد؛ اما دشمن عمده و سرسخت و خستگی‌ناپذیر شاه کسی نبود جز امام‌خمینی(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، که سرانجام حکومت پادشاهی را در ایران منقرض و جمهوری اسلامی را برپا ساخت.

در مقاله حاضر رویدادهای سیاسی عمده در دوران پهلوی دوم و بازیگران دوران حکومت سی‌وهفت‌ساله او مورد مطالعه و بازگویی تاریخی قرار گرفته است.

با استعفای رضاخان در شهریور۱۳۲۰، محمدرضا، ولیعهد بیست‌‌ساله، بر طبق قولی که متفقین جنگ جهانی دوم به فروغی داده‌بودند، به سلطنت رسید. شاه جدید در شرایطی که کشور توسط قوای نظامی بیگانه اشغال شده‌بود، در مجلس دوازدهم سوگندیادنمود. ملت پس از بیست‌سال دیکتاتوری طعم آزادی را می‌چشید؛ اما شرایط به‌‌گونه‌ای بود که مردم ایران سقوط دیکتاتوری را ضمن آثار شوم جنگ و حضور قوای نظامی بیگانه تجربه‌می‌کردند. مردم فریاد انتقام از عاملان فجایع دوره گذشته را سردادند. به آنان قول‌داده‌شد حقوقهای ضایع‌شده جبران‌خواهد گردید و همچنین وعده محاکمه جنایتکاران، استرداد املاک غصب‌شده و نیز رعایت قانون اساسی داده‌شد و بدین‌سان فضای پرتلاطم کشور را برای پذیرش سلطنت جدید مهیاساختند. زمامداران جدید گرچه خود را دلسوز ملت نشان‌می‌دادند، درواقع همان دست‌نشاندگان سیاست انگلیس بودند؛ چنان‌که با امضای پیمان سه‌جانبه‌ای که به امضای اسمیرنوف سفیر شوروی، بولارد وزیر مختار انگلیس و علی سهیلی وزیر خارجه ایران رسید، این زمامداران عملا به متفقین جنگ پیوستند و با این تعامل خود، باعث‌شدند اشغالگران کشور، دوست، هم‌پیمان و متحد کشور معرفی‌شوند. در مقابل، روس و انگلیس متعهدشدند استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم‌بدارند. فروغی که در این بین نقش واسطه را برعهده‌داشت، پس از انجام ماموریت استعفاداد و با نخست‌وزیری وداع‌نمود و در هیجدهم اسفند۱۳۲۰ علی سهیلی جای او را گرفت.

قحطی و گرسنگی، شیوع انواع بیماریها ــ از جمله تیفوس ــ و ناامنی، مردم را به‌ستوه‌آورده‌بود. ارتش شاهنشاهی، علی‌رغم تمهیداتی که رضاخان برای آن تدارک‌دیده‌بود، فروریخت. دولت اجازه‌یافت اسکناس منتشرکند؛ اما آن را در اختیار متفقین قرار داد تا به ‌جای غارت آشکار مایحتاج مردم، هرچه را که می‌خواهند با پرداخت پول دراختیارگیرند. محافظت راهها و وسایل نقلیه را اشغالگران متفق به‌عهده‌گرفتند. تنها راه خشکی که شوروی را به متفقین غربی‌ پیوند‌می‌داد، ایران بود؛ اما استالین و مولوتف از حضور ارتش سرخ در ایران منظور دیگری نیز داشتند و آن راه‌یابی به اقیانوس هند بود.

آزادی نسبی‌ که به‌وجودآمده‌بود، شکل‌گیری احزاب متعددی را درپی‌داشت. شوروی، با بهر‌ه‌گیری از این وضعیت، حزب توده را راه‌اندازی‌کرد. هیات حاکمه نیز، به‌نوبه خود، از آنجاکه مطیع انگلیس بود، احزابی را برای مقابله با حزب توده به‌راه‌انداخت. مختاری و پزشک‌احمدی تحت‌محاکمه‌قرارگرفتند و در جریان محاکمه آنان اسرار دوران دیکتاتوری فاش می‌شد. قوام، پس از بیست‌سال برکناری از سیاست، دوباره به زمامداری رسید تا نفوذ امریکا را نیز همچون انگلیس پایدار سازد. بار دیگر میلسپو و هیاتهای مستشاری نظامی و مالی وارد ایران شدند. اما انگلیس از این سیاست ناخشنود بود؛ تاآنکه در این رقابت، بار دیگر سهیلی برکرسی صدارت نشست و او بود که در بیست‌ودوم‌شهریور۱۳۲۲ به آلمان اعلان‌جنگ‌داد تا قطعا و رسما در ردیف فاتحان جنگ (متفقین) و نیز جزو امضاکنندگان اعلامیه ملل متحد قرارگیرد.

در آذر۱۳۲۳، کنفرانس تهران با شرکت استالین، روزولت و چرچیل تصمیمات مهمی را در مورد جنگ اتخاذ‌کرد و ایران پل پیروزی نامیده‌شد.

انتخابات مجلس چهاردهم در محیطی برگزارشد که احزاب با یکدیگر مبارزه‌ای بی‌سابقه به راه انداخته بودند و این در حالی بود که قوای بیگانه در کشور حضورداشتند و در انتخابات اعمال‌نفوذ‌می‌کردند. مردم تهران آیت‌الله کاشانی را که در بازداشت متجاوزان انگلیسی بود، به نمایندگی انتخاب‌کردند تا بدین‌وسیله موجبات آزادی وی فراهم‌شود، اما او همچنان تا پایان دوره مجلس در بازداشت آنان باقی‌ماند و مجلس شورا نیز، با تمام هیاهویی که داشت، عکس‌العملی نشان‌نداد.

مجلس چهاردهم محل برخورد سیاستهای مختلف و افشاگری سوابق برخی از منتخبان بود و اعتراض به اعتبارنامه نمایندگان مدنظر، وسیله مناسبی برای این هدف بود؛ چنانکه اعتبارنامه پیشه‌وری ردشد و اعتبارنامه سیدضیاءالدین نیز از سوی دکتر مصدق مورداعتراض‌قرارگرفت. مصدق بدین‌وسیله سعی‌داشت وابستگی وی و سلطنت رضاخان به نیروی خارجی را برملاسازد. مصدق، به اتفاق جمعی از نمایندگان، اختیارات میلسپو را لغو و او را از ایران اخراج‌ نمودند. آنان همچنین اعطای هرگونه امتیاز به بیگانگان را در دوران اشغال کشور ممنوع اعلام کردند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 9 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.