جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گویی زخم های خسته ی توست که می وزد


گویی زخم های خسته ی توست که می وزد

این اندوه های آرام
وقتی که می وزند
گویی زخم های خسته ی توست که می وزد
مرا با گویش گریه هایت نگاه نکن
مرد تا باران را ندیده باشد
دلهره ی هیچ زمزمه ای به جانش نمی افتد
دیروز نبود …

این اندوه های آرام

وقتی که می وزند

گویی زخم های خسته ی توست که می وزد

مرا با گویش گریه هایت نگاه نکن

مرد تا باران را ندیده باشد

دلهره ی هیچ زمزمه ای به جانش نمی افتد

دیروز نبود

سال هاست این واژه های بی قرار

آرزوهای لجوج ام را پرسه می زنند

گل از کدام تبار تبسم می آید

چندان که در تو بر می خیزد

مهربان دریایی است که در من جاریست

روی دستانم با وفایی آب را بنشان

آ نقدر شمع دارم

تا خواب پروانه ات را بیدار کند .

عابدین پاپی